میراث مکتوب – اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک؟
«روزگار غریبی است نازنینم»؛ به خاطر دستمالی قیصریه را آتش می زنند.
گیرم که مرکز پژوهشی میراث مکتوب بر خلاف مقررات، در کنار نشریۀ آینۀ میراث «ضمایمی» را هم منتشر کرده باشد؛ با نشر این ضمایم چه خسارتی به چه کسی وارد شده؟ چه فسادی به بار آورده و عامل چه هتک حرمتی شده ؟ چه تجاوزی به حریم دین و دنیای مردم کرده است؟ چه آسیبی به اخلاق و فرهنگ ایرانی وارد آورده است؟
این هم شد حرف، که چون مرکز میراث مکتوب، بر خلاف مقررات کمسیون بررسی نشریات وزارت علوم، رنج مضاعف برده و افزون بر آینۀ میراث، که مورد تأیید عامۀ دانشمندان و فرهنگ مداران و اسباب مباهات پژوهشگران این کشور است، ضمایمی با همان اعتبار علمیِ مجله منتشر کرده است، باید لغو امتیاز شود؟ این عوضِ «دست مریزاد» گفتنِ وزارت علوم است؟ آیا مندرجات این ضمیمه ها آن اندازه بی ارزش بوده که حضرات یکباره بر آنها خط بطلان کشیده و به بهانۀ مشتی مقررات بی روح که نه وحی مُنزل است و نه استثنا ناپذیر، عرصۀ مقداری از سودمندترین فعالیت های علمی و پژوهش های اصیل را بسته اند؟ آیا آن مقررات از حاصل روزها و ماه ها تلاش فکری در راه احیای میراث مکتوب ایرانی-اسلامی، ارجمند تر بوده است؟
یارب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل به کلافی بفروشند و خریداری نیست ؟
آیا از میان عزیزانی که “به اتفاق آرا لغو اعتبار علمی-پژوهشی نشریۀ” آینۀ میراث را [حتماً با سرافرازی تمام] تصویب فرمودند، یکی نبود به دیگران یاد آور شود که این کار یعنی به هیچ گرفتن مندرجات نشریه و ضمائمی که همه حکایت از میراث کم نظیر مکتوب پدران ما می کند؟ حساب بفرمایید چه را قربانیِ چه کرده اید. مصداق کامل فروختن «یوسف مصری» به «دراهم معدود». مقرراتی که وضع بسیاری از آنها زمان و زحمت زیادی نمی برد، نمی تواند از انبوه میراث مکتوب ایرانی- اسلامیِ ارزنده ای خبر دهد که در قفسه ها و انبارهای کتابخانه های سراسر دنیا خاک می خورند و اگر همّت و عشق همکاران همان آینۀ میراث و ضمائم «مردود و مطرود» نباشد، رفته رفته خود تبدیل به خاک خواهند شد.
مقررات ناظر بر نشریات برای چیست؟ چنین مقرراتی چنانچه بدون هیچ غرض و مرضِ خاص و در کمال حس نیت وضع شده باشد، علی القاعده برای حمایت از کارهای اصیل و جلوگیری از سوء استفاده های فرصت طلبان از این حوزۀ مقدّس و حسّاس است. نیز برای آن است که دوغ و دوشاب مخلوط نشود. هدف غایی از این همه احتیاطات، این است که حقایقی کشف شود وعلم واقعی، و نه کاذب، به طالبان آن برسد. حال اگر نشریه ای پیدا شود که این هدف مهم را صادقانه دنبال، و ثابت کند که وجدان و ملاک های علمی را قدرِ مقدور رعایت می کند، چرا سنگ مقررات لای چرخ آن می اندازند؟ مقررات برای حمایت از منافع و مصالح مشروع و معقول مردم است. این مقررات است که باید در خدمت مصالح مشروع مردم بیاید نه بر عکس. ممکن است گفته شود که مقررات، مقررات است و استثنا ناپذیر. اصل مطلب درست همین جاست. اگر ثابت شود که کار نشریه ای خدمت محض به فرهنگ و تاریخ ایران بوده، اصلاح مقررات نه گناه که می تواند ثواب و صواب هم باشد. احکام فقهی هم ممکن است گاه موافق مصالح مشروعی تفسیر و تعدیل شود. رسم است که در ارتش، پیش از رسیدن زمان مقرر، به نشان تقدیر، ارتقاء درجه می دهند. اصطلاح معروف «یک کلاس دو کلاس» در مورد شاگرد مدرسه ای های زرنگ و درس خوان را همه شنیده ایم. چرا فارغ التحصیلان ممتاز دبیرستان ها و دانشگاه ها از امتیازات ویژه ای برخوردارند و اغلب بدون آزمون ورودی به دانشگاه راه می یابند؟ این امتیازات حاصل تغییراتی است که زمانی در مقررات ظاهراً استثنا ناپذیر داده شده است. حال چرا نشریات وظیفه شناس و شاخص از استثنائات مشابهی برخوردار نشوند؟ جای دریغ است که وزارت محترم علوم ساده ترین و ناسودمندترین راه را بر می گزیند، و مرکز میراث مکتوب را که تشویق نمی کند هیچ، تنبیه هم می کند، و به دنبال خطّ و نشان کشیدن های اولیه، امتیازات داده شده را از او پس می گیرد.
بخش دردناک و تحقیرآمیز قضیه در این است که با امتیاز «علمی – پژوهشی» بودن یک مجلّه، که ذاتیِ آن است، همچون «پروانۀ کسب» معامله می شود که زمانی آنرا صادر، و زمانی دیگر باطل می کنند. از این گذشته، باید پرسید این امتیاز در واقعِ امر، از که و از چه سلب شده است؟ مدیریت مجله که چیزی را از دست نمی دهد چون جز مسئولیت و درد سر سهم دیگری نداشته است. همکاران دانشمند و پژوهشگران موجّه و شناخته شدۀ نشریه هم که نیازی به چاپ مقالاتشان در آن ندارند. تنها کسانی که زیان می بینند، مقاله نویسان جوان و تازه کار تری هستند که ترجیح می دهند مقالاتشان در آینۀ میراث نشر شود، زیرا نه تنها پذیرش آن مقالات به ارتقاء درجات دانشگاهی یا استخدام آنها کمک می کند، بلکه- شاید از آن مهم تر-، در فاصلۀ تحویل تا پذیرش مقاله، نکته های تازه تری در مقاله نویسی و موضوع مقاله می آموزند و درمی یابند که کیفیت نوشته هایشان از آنچه به زعم آنها کافی بوده، باید بالاتر برود. اکنون اکثریتی از ایشان که می بینند چاپ مقاله های آنها در آینۀ میراث و ضمیمه های آن امتیازی برای آنها نخواهد داشت، به آن مجلات کذایی دانشگاهی روی می آورند که ارزش کیفی آنها به احتمال زیاد بر کمیسیون بررسی نشریات وزارت علوم بیش از همه روشن است. حال چرا مانع مبتذل کاری و لاقیدی آنها نمی شوند خود داستانی دیگر است!
م. کیوانی