بخشي از اين اصطلاحات شامل مواردي عموميتر است كه در زير مجموعه خود بخشهايي جزئيتر را دارا ميباشند. از جمله اين موارد ميتوان به «جانورسازي» اشاره كرد كه خود داراي زير مجموعههايي چون «اژدر» (اژدها)، «هزبر» ، «سيمرغ» و … ميشود كه دربارۀ هركدام از آنها جداگانه گفتگو خواهد شد. در اينجا درباره خود اصطلاح «جانورسازي» بصورت عمومي گفتگو خواهيم كرد.
«جانورسازي» اصطلاحي فراگير در نگارگري دورۀ اسلامي است كه شاملِ طراحي جانوران واقعي و خيالي ميشود. اين طرحها در جانوران خيالي شامل ترسيم «سيمرغ»، «اژدر» (= اژدها) و «گاوگنج» ميشود. همچنين در مورد حيوانات واقعي شامل ترسيم هر حيواني ميشود اما از نمونههاي رايجتر آن كه بيشتر به شكل انتزاعي ترسيم ميشد ميتوان از هزبر (= شير) ياد كرد. در اين ميانه يك اصطلاح ديگر هم داريم كه «گرفت و گير» نام دارد و شامل صحنه درگيري دو جانور وحشي با يكديگر و يا شكار يك جانور توسط جانوري ديگر است.
يكي از بهترين توصيفات كهن درباره جانورسازي مربوط به ابيات صادقي بيگ افشار در قانونالصور (مندرج در : كتابآرايي، ص 350) است. وي در آغاز اين بخش از شعر خود به نوآموزان تأكيد ميكند كه در جانورسازي از سنتهاي نقاشي و شيوه پيشينيان – و بويژه شيوه «آقاميرك»- پيروي كنند:
كني گر «جانورسازي» اراده
ز گلگونِ تصرف شو پياده
به يك سو از طريق بيش و كم باش
به راه پيروي ثابتقدم باش
ز راه و رسم استادان مكش پاي
به آيين تتبع راه پيماي
مدان صاحبروش از صد يكي را
بجو آيينِ آقا ميركي را
صادقي بيگ در ادامه به اجزاء و عناصر كاربردي در «جانورسازي» اشاره ميكند:
مبادا اي دُرِ درياي حيرت
نداني جانورسازي ز صورت
بگويم جانورسازي كدام است
چه سان و چند و هر يك را چه نام است
يكي سيمرغ، ديگر هست اژدر
هژبر و گاوگنج است اي برادر
ولي معلومِ اين فن بر سه قسم است
«گرفت و گير» چشمش نام و اسم است
شوي چون بر «گرفت و گير» راغب
درين وادي سه چيزت هست واجب
ما در بخش هاي جداگانه به اصطلاحات «سيمرغ»، «اژدر» و «گاوگنج» خواهيم پرداخت و لذا در اينجا به اينگونه زيرمجموعههاي جانورسازي اشاره نخواهيم كرد. فقط يك توضيح را درباره ترسيم اين موجودات ميافزاييم و آن اينكه پيروي از سنتها و تقليد از آثار هنرمندان پيشين معمولاً در ترسيم همين جانوران خيالي رواج داشته است و درباره جانوراني كه نمونههاي آنها در طبيعت موجود است -جز درباره «شير»- معمولاً از همان شكل طبيعي آنها پيروي ميشد.
براي كساني كه درباره جانورسازي به پژوهش ميپردازند آگاهي از اين نكته ضروري است كه ترسيم جانوران در دستنويسهاي مصور برخي از متون رواج بيشتري داشته است و لذا دستنويسهاي مصور اين متون را ميتوان بعنوان منابع مهم اينگونه پژوهشها در نظر گرفت. براي نمونه در دستنويسهاي كليله و دمنه بهرامشاهي بخش اعظمي از حكايتها از زبان و درباره جانوران است و لذا در دستنويسهاي مصور اين اثر به ميزان قابل توجهي از جانورسازي استفاده شده است. همچنين در دستنويسهاي انوار سهيلي كه تحرير تازهتر كليله و دمنه است. براي نمونه در «شكل 1» تصوير يكي از نگارههاي دستنويسي از كليله و دمنه بهرامشاهي (نسخه 10 فارسي كتابخانه مينگانا ، مورخ 815 ق) را ميبينيم كه نمونهاي از جانورسازي سده نهم هجري را به ما مينماياند.
شكل 1
براي نمونۀ ديگر در «شكل 2» تصوير همان صحنه – يعني داستان «دو بط و باخه»- را ميبينيم كه مربوط به يكي از نگارههاي دستنويسي از انوار سهيلي (متعلق به مجموعه صدرالدين آقاخان) است. جالب توجه اينكه نگارگري اين نسخه توسط صادقيبيگ به انجام رسيده است و صادقيبيگ از پيشگامان كاربرد پرسپكتيو در نگارگري دوره صفوي است. ميبينيم كه او از پرسپكتيوِ رنگ به خوبي در ترسيم صحنهها و بويژه جانوران بهره برگرفته است درحالي كه در نگارههاي سدههاي پيشين چنين نيست.
شكل 2
با توجه به همين موارد است كه ميتوان گفت حتي در جانور سازي نيز هيچگاه عيناً از شيوه هاي پيشينيان استفاده نميشد بلكه همانند ديگر اجزاي نقاشي ها جانورسازي نيز تحت تأثير شيوههاي عمومي نگاره هاي هر عصر است و لذا ويژگي هاي سبكي نگاره هاي ادوار گوناگون را ميتوان در جانورسازي نيز مشاهده كرد. براي نمونه به تصوير خروس در نگاره پيشين توجه كنيد و شيوۀ طراحي همين جانور را با يكي از نگارههاي كهنترين دستنويس مصور شناخته شده فارسي يعني دستنويس منظومه ورقه و گلشاه عيوقي (نسخه 841 كتابخانه طوپقاپوسراي ، بيتا [حدود اواخر سده ششم يا سده هفتم ق]) كه در «شكل 3» آوردهايم مقايسه كنيد.
شكل 3
ميبينيم كه عنصر اصلي در ترسيم نگاره دستنويس ورقه و گلشاه همان عنصر «بيرنگ» است يعني نگاره را نخست با خطوط «بي رنگ» ترسيم كرده و سپس ميانۀ خطوط را با رنگ هاي مسطح رنگ آميزي كردهاند و فقط اندكي از پرسپكتيوِ رنگ در نگاره به كار رفته در حالي كه صادقي بيگ براي ترسيم جانوران از طيفهاي گوناگون رنگ ها براي ايجاد پرسپكتيو بهره برده است.
البته بايد توجه داشت كه در سبك شناسي نسخهها هميشه ميبايد مجموعي از قرائن را در كنار يكديگر به كار برد تا به نتيجه مطلوب دست يافت چرا كه از روي يكي دو قرينه نميتوان به داوريهاي قطعي اقدام كرد.
درباره جانورسازي اشاره به يك نكته بايسته است و آن اينكه اكثر نمونههاي جانورسازي در حاشيه نسخهها ديده ميشود چنانكه گويي كاربرد اين شيوه براي تزئين حاشيه نسخهها به نوعي رسم تبديل شده بود. در اين شيوه گاهي جانورسازي را به روشهايي چون «حلكاري»، «تشعير» اجرا كرده و گاهي جانوران را به شيوه متعارف نقاشي مي كردند.
براي نمونه در «شكل 4» تصوير يكي از صفحات دستنويسي از گلستان سعدي را ميبينيم. كتابت اين نسخه در سال 873 ق به خط سلطانعلي مشهدي به پايان رسيده اما برخي از نگاره ها و همچنين تزئينات حاشيه صفحات بعداً به نسخه افزوده شده كه اين حاشيه نيز از جمله اين افزوده هاي بعدي است. جانورسازي حاشيه اين نسخه منسوب به «آقاميرك» است كه ديديم صادقي بيگ شيوه تقليد از او را در جانورسازي توصيه كرده است. اگر انتساب اين حاشيه به آقا ميرك قطعي شود ميتوان دريافت كه مقصود صادقيبيگ از شيوه «آقا ميركي» چه بوده است.
شكل 4
در اين حاشيهها نمونههايي از جانورسازي حيوانات بصورت منفرد – مانند هزبر و گوزن و سيمرغ – و همچنين صحنههايي از «گرفت و گير» را ميتوانيم ببينيم.
علي صفري آققلعه – مركز پژوهشي ميراث مكتوب