ترسيم «تپهماهور» در دورههاي گوناگون نگارگري يكسان نبوده و لذا يكي از عواملي كه از روي آن ميتوان تا حدودي به دورۀ ترسيم يك نگاره پي برد، همين شيوههاي ترسيم «تپهماهور» است.
ترسيم تپهماهور در نخستين دورههاي نگارگري اسلامي ساختاري كاملاً ساده داشته و متشكل از چند خط زاويهدار است كه در داخل يكديگر ترسيم شده و گاهي با طيفهاي گوناگوني از يك يا چند رنگ بصورت متداخل رنگآميزي ميشد.
در «شكل 1» تصوير يكي از نمونههاي اين شيوه را ميبينيم كه مربوط به دستنويس مادةالطب (نسخۀ 3703 كتابخانۀ اياصوفيا، مورخ 621 ق) است با اين توضيح كه نسخۀ ياد شده در كتاب موسوعة التصوير الاسلامي (ص105) به نام كتاب الحشائش و خواص العقاقير خوانده شده است كه گويا اين مورد اخير صحيح باشد.
شكل 1
چنانكه ميبينيم هركدام از صخرههاي اين نگاره با چند طيف گوناگون از چند رنگ مختلف و بصورت متداخل ترسيم شده است.
نمونة ديگر كه در «شكل 2» ميبينيم مربوط به يكي از نگارههاي دستنويسي از عجائبالمخلوقات قزويني (نسخة 464 عربي كتابخانۀ دولتي مونيخ ، مورخ 678 ق) است . ميبينيم كه تپهماهورهاي اين تصوير نيز از خطوط شكستة متداخل تشكيل شده كه ميان آنها را با طيفي از رنگ قهوهاي پوشانيدهاند.
شكل 2
نمونۀ بعدي مربوط است به دستنويسي از شاهنامة فردوسي (نسخة 57.51.32 موزۀ هنر متروپوليتن، مورخ 753 ق) كه تصوير آن را در «شكل 3» ميبينيم .
شكل 3
چنانكه ميبينيم ترسيم تپهماهور در اين دورهها چندان استادانه نيست و اين موضوع با وضع عمومي نگارگري در اين ادوار همخواني دارد چنانكه حتي در نفيسترين نگارههاي ادوار متأخر كه حدوداً در اوايل سدة هشتم هجري در تبريز و بويژه «رَبع رشيدي» ترسيم شده همين شيوه را – البته با ظرافتهايي بيشتر – شاهد هستيم. براي نمونه در «شكل 4» تصوير يكي از نگارههاي دستنويسي از تحرير عربي جامعالتواريخ رشيدي (نسخۀ شمارۀ 20 عربي كتابخانۀ دانشگاه ادينبورگ ، مورخ 714 ق) را ميبينيم.
شكل 4
چنانكه ديده ميشود، تصوير صخرهاي كه در پايۀ دژ ترسيم شده با طيفهايي از رنگ قهوهاي روشن تا سياه پديد آمده است.
شيوۀ ترسيم تپهماهور كمابيش تا اواخر سده هشتم هجري داراي ساختاري است كه پيش از اين شناختيم اما از اين دوره نخست در دربار پادشاهان آل جلاير و بويژه اندكي پس از آن در دربار پادشاهان و شاهزادگان تيموري دگرگونيهايي يافت و نوعي ساختار انتزاعيتر پيدا كرد بدينگونه كه زمينۀ نقاشي را با رنگي يكسان رنگآميزي ميكردند و ميانة آن را نيز با انواع گوناگوني از گلها و بوتهها ميآراستند و لبههاي اين زمينه را كه درواقع افق نقاشي را تشكيل ميدهد به شكل مضرس و شبيه به لبة صخرهها ترسيم ميكردند. نمونهاي از اين شيوه را در «شكل 5» ميبينيم كه مربوط به يكي از نگارههاي دستنويسي از كليله و دمنه بهرامشاهي (نسخه 10 فارسي كتابخانه مينگانا ، مورخ 815 ق) است.
شكل 5
نمونه ديگري كه در «شكل 6» ميبينيم و به شيوۀ هنرمندانهتري ترسيم شده مربوط به يكي از نگارههاي دستنويس شاهنامة بايسنقري (نسخة 716 كتابخانة كاخ گلستان ، مورخ 833 ق) است.
شكل 6
البته يك شيوة انتزاعي ديگر نيز براي ترسيم تپهماهور در اين دوره اجراء ميشد كه صرفاً لبههاي افق را تشكيل نميدهد، بلكه شامل صخرههايي است كه شباهت آنها با شكل صخره در طبيعت بيشتر است. براي نمونه در «شكل 7» تصوير يكي از نگارههاي دستنويس جامعالتواريخ و زبدةالتواريخ (نسخۀ 1653 خزينه كتابخانۀ طوپقاپوسراي، مورخ 714 ق و 829 ق) را ميبينيم.
شكل 7
اين نسخه دستنويسي مصور اما ناقص از جامعالتواريخ رشيدي (مورخ به سال 714 ق به خط مسكاني حافظ) بوده كه شاهرخ تيموري به تاريخنويس دربارش حافظ ابرو دستور ميدهد تا نواقص آن را تكميل كند و حافظ ابرو اين بخشها را – كه درواقع از زبدةالتواريخ خود وي برگرفته شده- به متن ميافزايد. اين كار در سال 829 ق به انجام رسيده و برخي نگارهها نيز كه به سبك تيموري است در همين دوره در خلال بخشهاي افزوده شده ترسيم شده است. تصويري كه ديديم مربوط به يكي از همين نگارههاي تيموري در اين دستنويس است.
نمونه ديگر كه در «شكل 8» ميبينيم مربوط به دستنويسي از خمسه اميرخسرو دهلوي (نسخه 421 كتابخانه سنا ، بيتا [سده دهم]) است. اين دستنويس توسط كاتبي با نام خواجهميربن شمسالدين محمد منشي استرآبادي كتابت شده كه از وي نسخة ديگري با تاريخ 966 ق در دست است و لذا دستنويس مورد گفتگوي ما نيز در همين دورهها كتابت شده است.
شكل 8
چنانكه ميبينيم در اين نگاره از هر دو شيوة تپهماهور استفاده شده است.
اين دو شيوه تا اواخر دورۀ تيموري و حتي در دورۀ صفوي همچنان در نگارگري كاربرد داشت اما با آغاز دوره صفوي و بويژه در دورۀ حكومت شاهطهماسب كه توجهي ويژه به نقاشي داشت در شيوۀ اجراي «تپهماهور» نيز دگرگونيهايي ايجاد شد كه با ظرافتهاي بيشتري همراه است. نمونة شاخص كوهپردازي در دستنويسهاي اين دوره نگارۀ مشهور «پلنگينهپوشان» است كه در ميان نويسندگان فرنگي به «مجلس كيومرث» نامبردار شده است. اين نگارۀ بسيار باشكوه از كارهاي سلطانمحمد است كه در دستنويس شاهنامۀ شاهطهماسب اجراء شده است. تصوير نگارۀ ياد شده را در «شكل 9» ميبينيم.
شكل 9
ترسيم تپهماهور در اين نگاره با ظرافت بسيار بالايي انجام شده است كه دريافتن جزئيات آن با بزرگنمايي بيشتر هويدا ميشود. براي نمونه در «شكل 10» تصوير بخشي از همين نگاره را با بزرگنمايي بيشتر ميبينيم.
شكل 10
چنانكه ديده ميشود ترسيم صخرههاي اين نگاره با كاربرد طيفهاي گوناگوني از رنگها و تركيببنديهاي بديع و چشمنواز انجام شده است. اين ظرافتها آنگاه نمايانتر ميشود كه باز هم نگاره را با بزرگنمايي بيشتر ببينيم. براي نمونه در «شكل 11» تصوير بزرگنمايي شدة بخشي از همان نگاره را ميبينيم.
شكل 11
دو بخش از اين تصوير را درون كادرهايي سرخرنگ نهادهايم. اگر توجه كنيم ميبينيم كه برخي از سنگها و صخرههاي اين تصوير درواقع از چهرة انسانها تشكيل شده است و اينگونه ظرافتهاي اين نگاره فقط در زير ذرهبين نمايان است.
ترسيم تپهماهور حدوداً تا اواخر دورة صفوي معمولاً پيرو يكي از شيوههاي پيشگفته است و فقط در نگارههاي مكتب مغولي هند و همچنين نگارههاي اواخر دورة صفوي و پس از آن ، ترسيم نگارهها با كاربرد پرسپكتيو عملاً از آن شيوة انتزاعي دور ميشود و اطلاق اصطلاح تپهماهور به آن چندان مناسب نمينمايد و لذا از توصيف اين نمونهها درميگذريم.
علي صفري آققلعه – مركز پژوهشي ميراث مكتوب