میراث مکتوب- بهطور معمول نسخههای خطی، دستنوشتههای بهجامانده از گذشتگان را سند هویت یک جامعه و شناسنامۀ آن قلمداد میکنند، اما گاهی این جمله حالت کلیشهای بهخود گرفته و ما را دچار کسالتِ تکرار میکند، بدون آنکه به معنا و مفهوم آن دقیق شویم و فهم مشترک و عمیقی از آن پیداکنیم. من معمولاً برای تبیین این مفهوم تمثیلِ شفاف و روشنی در چنته دارم، و آن معرفی شخصیتی است که حدود ۳۰ سال پیش او را شناختم. کسی که موقعیت مادی نسبتاً خوبی داشت، اندامی ورزیده، خانوادهای دوست داشتنی، کارخانه و همکارانی که در خدمتش بودند، و خانهای بزرگ و ماشینی روزآمد. همۀ امکاناتی که میتواند به فردی برچسب موفق بزند، و همۀ آن چیزی که معمولاً دستمایۀ شادی و آرامش یک فرد فعال در اجتماع است. اما بر خلاف انتظار او را با همۀ تلاشگریها و تکاپوهایش فردی غمگین مییافتم، اگرچه سعی میکرد در ظاهر خود را شادمان نشان دهد، اما در عمق چشمانش همیشه اندوهی نهفته بود. یکبار به خودم جرأت دادم و از او پرسیدم علت این اندوه را، و او پاسخم را داد، اگرچه گفت به احتمال زیاد درکش نخواهمکرد! او گفت: «من در یکی از مراکز بهزیستی بزرگ شدم و پدر و مادرم را ندیدم و نمیشناسم. حتی اسم واقعی خودم را نمیدانم. در خیابان که راه میروم چهرۀ هر پیرزن و پیرمردی این سوال را در من برمیانگیزد که آیا ممکن است او پدر یا مادر من باشد!؟ دوست داشتم بدترین پدر مادر عالم را داشتم اما داشتم! دوستداشتم حتی اگر مردهاند حداقل آنها را میشناختم و نامشان را میدانستم.»
این مثال اگرچه بسیار سهمگین است، اما واقعیت برجستهای در آن نهفته که به ما در فهم موضوع کمک میکند. بدون شناخت پیشینیانِ خود و دستآوردهای علمی، ادبی و هنریشان ما احساس خودشناسی، احساس هویت، و احساس غرور ملی نخواهیم کرد. بخش مهمی از تاریخ علم، تاریخ هنر، و تاریخ ادبی که متعلق به ما ایرانیان است را نخواهیم شناخت. اگر ما امروز میگوییم نسخههای خطی هویتنامۀ ما هستند، به این دلیل است که جایگاه ما را در کاخ فرهنگ و تمدن جهانی، و در بنای عظیم علم و هنر و در انبوه متون ادبیِ جهان نشان میدهد. بهویژه ادبیات ما، که در اثر شناخت داناییهای اقوام و آموزههای ادیان گوناگون شکلگرفته، و فصل مشترک آنها را در خود منعکس کرده، از آنچنان قوت و قدرتی برخوردار است که در صورت شناختن بهتر و شناساندن آن به خود و دیگران، ضمن کسب اعتبار بیشتر در نگاه جهانیان مایۀ سربلندی و سرافرازی و شادکامی بیشتر ما خواهد بود. ایکاش قدرِ میراث مکتوب خود را بیشتر بدانیم!
احساناللّه شكراللهی طالقانی
مدیر انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
منبع: مجلۀ تجربه، شمارۀ 27، بهمن و اسفند 1402