کد خبر:31894
پ
۱۵۲۳۹۵۰۶۰۵-irannaz-2

گله و شکایت شاعران

از ابتدای شعر فارسی دری نوعی شعر در ادبیات غنایی فارسی رایج شد که به آن شکواییه یا بث شکوی گفته می شود.

میراث مکتوب- از ابتدای شعر فارسی دری نوعی شعر در ادبیات غنایی فارسی رایج شد که به آن شکواییه یا بث شکوی گفته می شود.

به دلیل آن که معمولا شاعران همچون هنرمندان دیگر نسبت به سایر اقشار روحیه ای حساس و شکننده دارند در این نوع شعر درد و رنج هایی که شاعر از ناملایمات اجتماعی و فردی احساس می کند بیان می نمایند.

این نوع اشعار که در قالب های متنوعی سروده می‌شده عمدتاً گله و شکایت از ناملایمات روزگار، بی وفایی معشوق، قدر ناشناسی ابنای روزگار از شاعر و هنر او، هجران و اشتیاق وصل ،ظلم و تعدی صاحبان قدرت و ثروت و گاهی هم اظهار یأس و ناامیدی از سرنوشت و بی عدالتی هایی که در نظام جهان است و عاقبت عمر و درد و رنجوری انسان است.

به این شعر انوری ابیوردی توجه کنید:

ما این همه غم با که گساریم آخر

این غصه دمی با که برآریم آخر

کس نیست که با اونفسی بتوان زد

تنها همه عمر چون گذاریم آخر

یا این رباعی خیام نیشابوری:

ای چرخ فلک خرابی از کینه توست

بیدادگری شیوه دیرینه توست

ای خاک اگر سینه تو بشکافند

بس گوهرقیمتی که درسینه توست

قدیمی ترین شعری که در آن شاعر از پیری و رنج های آن و ناملایمات روزگار زبان به گله و شکایت باز کرده است. قصیده رودکی سمرقندی است با این مطلع:

مرا بسود و فرو ریخت هرچه دندان بود

نبودند دندان،لا، بل چراغ تابان بود

تا قبل از دوره سلجوقی و خصوصا مغولان شکواییه های شاعران بیشتر جنبه فردی و خانوادگی دارد اما از این دوره به بعد به علت نابسامانی های اجتماعی و سیاسی و ظلم و تعدی صاحبان قدرت و بی‌ثباتی و آشفتگی جامعه شکواییه ها جنبه اجتماعی و سیاسی به خود می‌گیرد و آثار چشمگیری از این نوع شعر خلق می شود.

به عنوان نمونه می‌توان از قصاید اعتراضی ناصرخسرو نام برد که گاه شکل تبلیغ دینی هم به خود می‌گیرد یا حبسیات مسعود سعد سلمان که زبانزد است .

شخصی به هزار غم گرفتارم

در هر نفسی به جان رسد کارم

بی زلت و بی گناه محبوسم

بی علت وبی سبب گرفتارم

یاران گزیده داشتم روزی

امروز چه شد که نیست کس یارم

قصه چه کنم دراز بس باشد

چون نیست گشایشی ز گفتارم

شکواییه های خیام که اغلب رنگ فلسفی دارد و حاصل تأملات این شاعر متفکر است قابل توجه است:

این قافله عمر عجب میگذرد

دریاب دمی که باطرب میگذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری

پیش آر پیاله را که شب میگذرد

شکایت ها و عقده گشای های خاقانی، گله ها و سخنان پر گزند و طعنه آمیز و حکمی سنایی، سعدی، حافظ، خواجو، ظهیر فاریابی و سیف فرغانی در این ارتباط قابل تامل و دقت نظر است.

به این نمونه ها توجه کنید :

حافظ:

سینه ام ز آتش دل در غم جانانه بسوخت

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

دوش بر من ز سر مهر چو پروانه سوخت

سیف فرغانی:

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد

هم رونق زمان شما نیز بگذرد

چون دادعادلان به جهان دربقا نکرد

بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

درمملکت چوغرش شیران گذشت و رفت

این عو عوی سگان شما نیز بگذرد

در شعر معاصر گله و شکایت ها بیشتر رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی به خود می‌گیرد و نمودار اعتراض به خفقان و دیکتاتوری، عدم آزادی بیان ،رنج و درد طبقات محروم و غمخواری برای وطن است شاعرانی چون: ملک الشعرای بهار، فرخی یزدی، نسیم شمال، میرزاده عشقی فریدون توللی اخوان، مظاهر مصفا ، ابتهاج، شاملو ،سیمین بهبهانی، حمید مصدق و فروغ فرخزاد شکواییه های درخور توجهی دارند که همراه با تجلی عواطف و احساسات شاعرانه آن هاست آنها تعبیرات و مضامین بدیعی آفریده اند که عمدتاً بر روابط انسانی و اجتماعی و عواطف عالی بشری تأکید دارد .

به سه نمونه از اشعار معاصرین توجه کنید:

دکتر مظاهر مصفا:

آه و دریغا که چرخ پیر مرا کشت

گردش گردونک حقیر مرا کشت

دهر زبونی پسند چونکه نکردم

بندگی خواجه و امیر مرا کشت

فارغ از اندیشه اسیری خویشم

حسرت این ملت اسیر مرا کشت

غم زکم خویش و بیش خلق ندارم

غصه این مردم فقیر مرا کشت

سیمین بهبهانی :

تشنه می میرم که در این دشت آبی نیست نیست

این همه موج بلورین جز سرابی نیست نیست

پای سنگین زمان در سینه من مانده سخت

عقربکهارا به پیمودن شتابی نیست نیست

آه سیمین بازگشت ناله پاسخگوی توست

همزبان کوه را جزاین جوابی نیست نیست

فریدون توللی:

خون میخورم از طعنه اغیار و بسم نیست

صد شکوه به دل دارم و یک هم نفسم نیست

لو لو صفت اندر بن این بحرسبک جوش

می غلتم و بر موج گران قدر خسم نیست

کی وا شود این عقده که در ششدر تقدیر

افتاده چنانم که ره از پیش و پسم نیست

آخر به اسارت دل حسرت زده خو کرد

شادم که دگر یاد گریز از قفسم نیست

حسن حاج صدری

منبع: روزنامه اطلاعات

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612