کد خبر:22835
پ
WhatsApp20Image202020-08-2320at2012.03.52-1

گزارش نشست 132: رونمایی و معرفی کتاب «اوجاع المفاصل»

در یکصد و سی و دومین نشست مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، در روز بزرگداشت محمد بن زکریای رازی، یکی از آثار این مؤسسه رونمایی و معرفی شد.

به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و سی و دومین نشست از سلسله نشست‌های این مؤسسه، به مناسبت روز بزرگداشت محمد بن زکریای رازی به رونمایی و معرفی «رسالة فی اوجاع المفاصل و علاجها»، «کتاب الحاصل فی علاج المفاصل» و ترجمۀ فارسی «مقالة فی النقرس» اختصاص داشت که روز چهارشنبه 5 شهریورماه 1399، در بخش لایو (پخش زنده) صفحۀ اینستاگرام مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب برگزار شد.

در این نشست محمدابراهیم ذاکر با موضوع «معرفی رسالة فی اوجاع المفاصل و علاجها» و حسین برقعی رضوی با موضوع «صحت انتساب اوجاع المفاصل به رازی و اهمیت مباحث پزشکی این اثر» سخن گفتند و مدیریت نشست نیز به عهدۀ حسین جزایری بود.

در ابتدای این نشست حسین جزایری گفت: مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب اثر طبی «رِسالةٌ فی اوجاع المَفاصِلِ وَ علاجِهِا» نوشتۀ زکریای رازی و «کتابُ الحاصِلِ فی عِلاجِ المَفاصِلِ» ترجمۀ فارسی اوجاع المفاصل از مترجمی ناشناخته، را به همراه ترجمۀ فارسی «مقالة فی النقرس» رازی با تصحیح، تحقیق و ترجمۀ دکتر محمدابراهیم ذاکر و دکتر غلامرضا جمشید‌نژاد اول را به تازگی به چاپ رسانده است و امروز بناست که دربارۀ این کتاب ارزشمند با یکی از مصححین، یعنی دکتر ذاکر، و دکتر برقعی که از اساتید مطرح طب سنتی هستند و هر دوی این بزرگواران دندانپزشک هستند، صحبت کنیم.

وی با اشاره به ارائۀ گزارشی از زندگی پر فراز و نشیب زکریای رازی در این کتاب، گفت: رازی وقتی که در دهۀ ۳۰ تا ۴۰ زندگی خود بوده دچار بیماری می‌شود و همین امر باعث شده که به سمت پزشکی برود. از این زمان است که زکریای رازی نبوغ خود را در پزشکی نشان می‌دهد.

سخنرانی محمدابراهیم ذاکر

در ادامه محمدابراهیم ذاکر به بیان مطالب خود پرداخت و گفت: با وجود این که زندگی زکریای رازی فراز و نشیب بسیاری داشته اما بسیار پرکار و پرنویس بوده است. ابن ندیم ۱۶۸ کتاب، قفطی ۱۳۳ کتاب، ابن ابی‌اصیبعه ۲۳۸ کتاب، و بیرونی ۱۸۴ کتاب و رساله را به رازی نسبت می‌دهند. این در حالی است که این مرد بیش از ۶۰ سال سن نداشته که چشم از جهان فرو می‌بندد. با وجود فعالیت نوشتاری زیاد رازی که عمدۀ آن به رد دیدگاه‌های پیشینیان و هم‌روزگارانش اختصاص داشته، اما می‌بینیم که زندگی او از نگاه نازک‌بین تاریخ‌نگاران پزشکی دور مانده است و جفا در حق او تا جایی بوده که حتی آرامگاهی برای او مشخص نشده است.

وی با بیان این که رازی در میان پزشکان جهان، ششمین فردی است که دربارۀ فیزیولوژی و آسیب‌شناسی بندگاه یا مفصل کتابی جداگانه نوشته است، اظهار کرد: پیش از رازی بقراط کتابی دربارۀ فیزیولوژی و آناتومی مفصل‌ها نوشته بود که با عنوان المفاصل شناخته شده و روفس نیز کتابی با عنوان «اوجاع المفاصل» داشته است. رازی از هر دو نویسنده و کتاب‌هایشان در الحاوی نقل قول می‌کند. همچنین از ابوزکریای یوحنا فرزند ماسویه و نوشته‌اش «فی وجع ‌المفاصل» دو بار یاد می‌کند. دو بار هم از ثابت فرزند قره حرانی و کتابش «فی وجع المفاصل» یاد می‌کند. رازی یک‌بار هم از اسحاق کندی یاد کرده است‌.

ذاکر دربارۀ گزارش‌ها از کتاب‌های رازی در زمینۀ مفاصل، گفت: قدیمی‌ترین گزارش از ابن ندیم است که در کتاب الفهرست، از کتاب «اوجاع ‌المفاصل» (دارای ۲۲ فصل) که ظاهرا همین کتاب است و کتاب «النقرس و عرق المدینی» نام برده است. همچنین ابن جلجل در کتاب طبقات ‌الاطبا، تنها «کتاب النقرس» را ذکر می‌‌کند. قفطی «کتاب النقرس و عرق المدینی» و کتاب «اوجاع المفاصل» را نام می‌برد. ابن ابی‌اصیبعه سه کتاب را در ارتباط با مفاصل به رازی نسبت می‌دهد. یکی همان کتاب 22 فصلی که از آن با عنوان «فی علل المفاصل و النقرس و عرق ‌النساء» نام برده، یکی کتاب «فی وجع المفاصل» که آن را کتابی کوچک و جداگانه می‌داند و سومی هم کتاب «فی‌ هیئت ‌المفاصل» که به فیزیولوژی و آناتومی مفاصل اختصاص دارد. فیلسوف‌الدوله عبدالحسین خان زنوزی تبریزی در مطلع ‌الانظار در دوره قاجار از کتابی در علل مفاصل و نقرس و عرق النساء سخن گفته است. خیرالدین زرکلی، از همروزگاران ما، در کتاب اعلام تنها از «مقالة ‌النقرس» رازی یاد می‌کند‌.

وی در ادامه دربارۀ روند کار تصحیح، ضمن یاد کردن و سپاسگزاری از زحمات دکتر جمشیدنژاد اول در طول هفت سال انجام این پروژه و توصیف ایشان با عنوان آموزگار خود، گفت: ما در این کار از دو نسخۀ «فی اوجاع المفاصل و علاجها» در کتابخانۀ ملک استفاده کردیم و جا دارد از مسئولان این کتابخانه سپاسگزاری کنم. دکتر ایرانی در سال 1390 نسخۀ «الحاصل فی الاوجاع المفاصل» را هم که در کتابخانۀ فاتح استانبول نگهداری می‌شد برای تصحیح به من سپردند. این کتاب ترجمۀ متن عربی رساله زکریای رازی است که در زمان اتابکان فارس و حدود ۶۴۵ نوشته شده است. مترجم کتاب مشخص نیست و در چهار بخش نسخه هم افتادگی‌هایی وجود دارد. ما در پیوست کتاب نیز ترجمۀ «مقالة فی النقرس» رازی را که پژوهش یوسف زیدان است، قرار دادیم.

محتوای رسالۀ فی اوجاع المفاصل

مصحح «رسالة فی اوجاع المفاصل و علاجها» دربارۀ محتوای این رساله گفت: رازی در این اثر پس از خطابۀ کوتاهی که در آن به یکی از اهدافش از نگارش این رساله پرداخته، در باب نخست به بیان چگونگی پیدایش درد و بیماری مفصل رو می‌آورد. ما در پزشکی کهن چهار گوارش داریم. گوارش معده، گوارش جگر، گوارش رگ‌ها و گوارش اندام‌ها. بیشتر فزونی گوارش اندام‌ها از طریق پوست رانده می‌شود. فزونی رگ‌ها و بخشی از فزونی جگر از طریق پیشاب و کلیه‌ها رد می‌شود. فزونی معده هم از طریق سوراخ نشمینگاه و روده‌ها رانده می‌شود.

وی ادامه داد: رازی سبب فاعلی پیدایش درد مفاصل را نیرومندی اندام‌های رئیسی و اندام‌‌های پیرامون مفصل می‌داند. از نظر رازی عامل دیگر کم‌توانی مفصل‌ها در ممانعت از آمدن فزونی‌ها به سمت مفاصل است. نیرومندی اندام‌های رئیسی سبب می‌شود فزونی‌های خودشان را به سمت اندام‌های ضعیف‌تر بفرستند. این یک قانون در پزشکی کهن است که هر اندام نیرومندی فزونی‌ها و پسماندهای گوارشی خود را به سمت اندام‌های ضعیف‌تر می‌فرستد تا این پسماندها تخلیه شود. رازی سومین سبب درد مفاصل را شکل و فرم آفرینشی آنها می‌داند که مفاصل به علت خم و راست شدن ناگزیر دارای فضاهایی تهی می‌شوند و این فضاهای تهی بستر‌های مناسبی هستند که فزونی‌های خود اندام و اندام‌های نیرومند پیرامون در اینجاها لانه بگزینند و این سبب پیدایش درد و بیماری می‌شود.

ذاکر دربارۀ موضوع باب‌های دوم و تا چهارم گفت: باب دوم دربارۀ سیستم گوارشی و سیستم راندن پسماندهای گوارشی معده و جگر است. باب سوم دربارۀ تقسیم‌بندی بیماری مفاصل بر پایه خِلط‌ها سازنده، یعنی صفرا، بلغم، سودا و خون است. رازی معتقد است خلط‌های ترکیبی هم داریم و نشانه‌های هر کدام را هم بیان می‌کند.

وی با بیان این که باب چهارم دربارۀ درمان کلی و فراگیر است، اظهار کرد: رازی می‌گوید دو درمان اصلی داریم. یکی اینکه مادۀ بیماری‌زا را به سوی اندام‌های دیگر بکشانیم تا مفصل آرام شود. دوم اینکه از ریخته شدن مواد اندام‌های اصلی به مفاصل جلوگیری کنیم. او از درمان به شیوه تهی‌سازی بدن که در پزشکی کهن «استفراغ» خوانده شده، سخن می‌گوید. استفراغ در اینجا نه به معنای قی کردن، بلکه به معنای تهی‌سازی بدن است که از چند راه صورت می‌گیرد. فصد، حجامت، تعریق، آب‌نرینه، پیشاب، و پسماندهای روده‌ای راه‌های تهی‌سازی هستند. رازی درمان اولیه را اصلاح برنامه غذایی و زیستی می‌داند. استفاده از طبع‌های متضاد، روان‌سازی شکم و روان‌سازی خلط بیماری‌زا، در مراحل بعد در دستور کار قرار می‌گیرد.

ذاکر دربارۀ باب‌های  پنجم و ششم گفت: این باب‌ها به درد سورین، درد ورک و عرق‌ النساء مربوط است. رازی به زیبایی می‌گوید عامل درد سوداست و از تهی‌گاه شروع می‌شود و سرتاسر پا را طی می‌کند و به نوک انگشتان پا می‌رسد.

وی با بیان این که باب‌های هفتم تا شانزدهم به خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها اختصاص دارد، اظهار کرد: درمان از طریق خوراک و آشامیدن، مواد خوراکی و آشامیدنی دارویی، داروهای ترکیبی مرهمی، داروهای ریختنی بر روی اندام، انواع تنقیه و حقنه در این باب‌ها معرفی شده است. رازی در این باب‌ها داروهای مبدل ‌المزاج، داروهای روان‌ساز، انواع روغن‌ها، انواع شراب‌ها، انواع پخته‌ها، ۱۴ داروی ترکیبی روان‌ساز برای درمان درد از گرمی، ۱۵ داروی ترکیبی روان‌ساز برای روان‌سازی بلغم، پنج نسخۀ ترکیبی برای روان‌سازی سودا، ۱۴ نسخه برای فرو نشاندن هر گونه درد، ۳۱ نسخه داروی ترکیبی پانسمان‌گونه برای درمان آماس گرم، ۲۶ نسخه برای فرونشاندن آماس سرد، و ۱۱ نسخه دارویی داغ‌کننده که نقش داغ‌کنندگی آن دست کمی از گذاشتن ابزار گداخته بر روی اندام ندارد، را معرفی کرده است.

ذاکر دربارۀ باب‌های بعدی گفت: باب هفدهم دربارۀ دستگاه بادکش‌گذاری و حجامت و مکانیزم کاردکرد آن است. در باب هجدهم یک ابزار گداخته معرفی شده است. باب نوزدهم به پیشگیری از دردهای مفصلی اختصاص یافته است که مبحث خلط‌ها و مبحث نیرومندی اندام‌های رئیسی و کم‌توانی مفاصل در اینجا تکرار شده است. رازی در اینجا می‌گوید نباید درمان به ضد انجام بگیرد؛ یعنی اندام رئیسی نیرومند را نباید به خاطر مفصل ضعیف کنیم؛ چرا که نیرومندی اندام‌های رئیسی مثل قلب، گرده و مغز لازمۀ تندرستی بدن است. همچنین معتقد است نمی‌توانیم توان اندام‌های پذیرنده را هم بالا ببریم. پس ناچاریم برای درمان و پیشگیری تن را از فزونی‌ها تهی کنیم. یعنی باید پسماندها را به هر ترتیبی شده از راه تعریق، روده و پیشاب‌دان و گرده‌ها و کلیه‌ها از بدن بیرون کنیم.

وی ضمن بیان این مطلب که رازی مهمترین اقدام را در پیشگیری، بهسازی خلط‌ها می‌داند، اظهار کرد: رازی داشتن برنامه خوراکی مناسب را همیشه در تمام پیشگیری‌ها بیان می‌کند. او برای پیشگیری از گرفتار شدن به درد مفصل از گونه خونی، خوردن خوراکی‌ها و میوه‌های سبک، داشتن برنامۀ درست خواب و بیداری، آبتنی در گرمابه، جلوگیری از انباشتگی تن از فزونی‌ها و پسماندها، پیاده‌روی، درست و به جا خوردن و تهی‌سازی را توصیه می‌کند. روش تهی‌سازی هم گاهی شکم‌روش‌سازی یا اسهال است، گاهی بالا آوردن یا قی کردن است، گاهی خون گرفتن از رگ‌های عمقی یا فصد است، و‌ گاهی خون گرفتن از رگ‌های سطحی یا بادکش و حجامت است.

ذاکر ادامه داد: برای پیشگیری در افراد دارای طبع صفرایی به توجه به خواب بیشتر، آسودگی، کنار گذاشتن اندیشیدن، ورزش، آبتنی با آب گوارا و شیرین، و بررسی نبض و پیشاب توصیه می‌کند.

وی با بیان این که رازی در پرونده آنالیز هر روزۀ پیشاب را حتما وارد می‌کرده است، اظهار کرد: یکی از ویژگی‌های رازی که تمام تاریخ‌نگاران و پزشکان دربارۀ او گفته‌اند این است که پیشاب را ماکروسکوپی و با هنرمندی و به درستی بررسی می‌کرده است. شهرزوری از ابن سینا نقل قول می‌کند که رازی مردی کنجکاو و باهوش، صاحب دید بسیار خوب در شناخت بیماری‌ها و درمان، و در پیشاب‌شناسی یگانه و یکتا بوده است، اما کاش به مسائل غیرپزشکی ورود نمی‌کرد. منظور ابن سینا در اینجا مباحث فلسفه و حکمت بوده است.

ذاکر افزود: رازی برای پیشگیری از درد سرین و سیاتیک، استفاده از داروهای بالاآور نیرومند، روان‌ساز سودا، و فشار نیاوردن بر مفصل تهی‌گاه در نشستن و برخاستن و خوابیدن، می‌دانست. رازی در اینجا هشت پروندۀ بیمار را توضیح می‌دهد که برخی از بغداد و برخی از ری هستند. این مطالب نشان می‌دهد که او این کتاب را در ری و بعد از بازگشت از بغداد نوشته است.

وی یکی از ویژگی‌های رازی را پرونده نوشتن او دانست و گفت: رازی مشخصات فردی مثل نام، جنس، سن، و حتی طبقۀ اجتماعی بیمار را ثبت می‌کرده است. ما این شیوه را کمتر در پزشکان قبلی و بعدی، تا پیش از دورۀ پزشکی نوین، می‌بینیم. او در پرونده حتی گزارش روزانۀ معاینات، مثل بررسی پیشاب، نبض، خلط برآمده از دهان، ضربان نبض، بحران و نشانه‌های بیماری و حاد و مزمن بودن آن را می‌آورده است.

ذاکر افزود: در باب آخر رسالۀ «فی اوجاع المفاصل و علاجها» هم هدف از نگارش آن که یکی خواهش ابویعقوب سامانی بوده است و دیگری نقد رازی به استادش بقراط، آمده است. دربارۀ رساله نقرس هم باید گفت که رازی هفتمین نویسنده از پزشکی باستان تا به حال است که در این باره مطلب نوشته است.

روحیه و روش علمی رازی

در این بخش جزایری با جالب توجه دانستن روحیه و روش علمی رازی، گفت: بر اساس مطالب این کتاب می‌بینیم که رازی وقتی می‌خواسته نظریه‌ای بدهد آزمایش می‌کرده و این آزمایش را روی دو گروه، که در طب نوین به آن‌ها گروه کیس و گروه کنترل می‌گوییم، انجام می‌داده است. همچنین پرونده‌نویسی او و اینکه دیگران را نقد می‌کرده است، نشان از این دارد که قصد نداشته در یک جا و صرفا یک گزارشگر بماند. همچنین به نظر می‌رسد که کتاب‌های رازی هرچند پیش از ابن‌سینا نوشته شده اما به لحاظ روش نگارش جایگاه بالاتری دارد.

دکتر ذاکر نیز دربارۀ روش ابن سینا و روش رازی گفت: من فکر می‌کنم رازی کلینیک کار بوده است. او بیمارستان‌نشین و درمانگاه‌نشین بود. بنابراین تمام تئوری‌های رازی از بوته آزمایش رد شده است. ابن‌سینا بیشتر تئوریسین است. هر دوی آنها نابغه هستند و نمی‌شود هر کدام از آنها را در یک کفۀ ترازو گذاشت و با هم مقایسه کرد. هر کدام خدمات گرانبهایی را با زندگی و مطالعات‌شان به جامعه بشریت، تمدن ایران زمین و جهان اسلام کرده‌اند.

وی ادامه داد: رازی زندگی علمی خود را در آزمایشگاه و بیمارستان گذرانده و هر تئوری را که به دست می‌آورده حتما در بوتۀ آزمایش می‌گذاشته است. رازی در کتاب‌هایش راوی نیست. او هر دیدگاهی را که بیان می‌کند در ادامه دیدگاه خودش را هم می‌آورد و یا جرح و تعدیلی در دیدگاه مطرح شده ایجاد می‌کند و یا یافته‌های خودش را هم ذیل آن می‌آورد. حتی در جایی می‌گوید جالینوس فلان بیماری خودش را بد تشخیص داده است. با استخراج دیدگاه‌های انتقادی رازی در الحاوی می‌توان یک کتاب شاید با چند جلد تدوین کرد.

سخنرانی برقعی رضوی

در ادامه این نشست حسین برقعی رضوی، به ارائۀ مطالب خود پرداخت و در ابتدا دربارۀ سودمندی‌های پزشکی کهن گفت: ما از پزشکی کهن می‌توانیم به عنوان یک مدار استفاده کنیم؛ یعنی اتفاقی که در ادیان ابراهیمی افتاده است. در حالی که موسی و عیسی و محمد (ص) حضور ندارند، ادیان آن‌ها بر مدار تورات و انجیل و قرآن می‌چرخد. ما بدون قرآن و بدون تاریخ مدون اسلام تصویری از دین خودمان نداشتیم. میراث مکتوب کهن ما هم شبیه عتیقه‌هایی غیرقابل تکثیر است. اما باید آثار مجعول را که به امثال رازی نسبت داده شده است، بشناسیم.

وی ضمن بیان این مطلب که بر اساس نسخه‌هایی که از وجع المفاصل دیده‌ام معتقدم این رساله شیوۀ تحقیق محمد بن زکریای رازی را ندارد، اظهار کرد: من بعد از اینکه آقای ایرانی نمونۀ چاپی را جهت بررسی برای من فرستادند، ادله‌های بیشتری برای این ادعا پیدا کردم که عرض خواهم کرد.

شواهد مجعول بودن اوجاع المفاصل در انتساب به رازی

برقعی رضوی یکی از کلیدهای تشخیص اصالت این متن، مراجعه به خود رازی است. رازی زمانی که آثارش را می‌نویسد به کارهای خودش ارجاع می‌دهد. من آنچه را رازی در الحاوی ذیل بیماری مفاصل گفته با مطالب کتابی که امروز به عنوان اوجاع المفاصل رازی بیرون آمده، مقابله کردم و آنها را مطابق ندیدم.

وی افزود: پزشکان دیگری هم در آثارشان طی هزار سال گذشته، به ویژه تا قرن دهم، نقل قول‌هایی از کتاب بیماری‌های مفاصل رازی کرده‌اند. متأسفانه هیچ کدام از نقل قول‌های خود رازی از کتاب وجع ‌المفاصل و هیچ کدام از نقل قول‌هایی که قدما در مورد یک دارو در این زمینه از رازی کرده‌اند، در محتویات این کتاب وجود ندارد.

برقعی رضوی متن لاتین کتاب را هم سند دیگری بر این دانست که این کتاب نمی‌تواند از محمد زکریا باشد و افزود: آنچه باعث گمراهی ما می‌شود جملات عیون الانباء از ابن ابی‌اصیبعه است که می‌گوید این کتاب ۲۶ باب است. کسی که این کتاب را به نظرم در حدود دورۀ صفویه جعل کرده عیون الانباء را دیده است و بر اساس تعداد باب‌ها این کتاب را جلع کرده، ولی متوجه سبک و سیاق رازی نشده است.

وی ضمن بیان این جمله که واژه‌هایی هست که رازی هرگز به کار نمی‌برد، گفت: یکی از مشخصات رازی این است که هیچ موقع درمیانۀ کتابش به شکل مثلا توحید مفضل شاگرد امام صادق(ع)، از حکمت‌های الهی در پدیده‌های خارق‌العاده سخن نمی‌گوید. همچنین اینکه ایشان راجع به تمام اندام‌ها از جمله طحال، ضمن بیان بیماری‌های مفاصل، صحبت کند، بعید است.

برقعی رضوی با اشاره به روش تحقیق رازی نیز گفت: روش تحقیق رازی این گونه است که بی‌درنگ به مغزۀ یک علم می‌پردازد، در حالی که در این کتاب از سبب‌های مادی و فاعلی صحبت می‌شود. این سبک به ابن سینا و شاگردان او متعلق است و چنین مباحثی را در کتاب‌های رازی نمی‌بینید‌؛ چرا که ایشان میانه‌ای با فلسفۀ مشایی ندارد.

وی ضمن اشاره به متفاوت بودن مسیر طبی جالینوس و بقراط ، گفت: فلسفه با طب بقراط آمیخته نشده در حالی که جالینوس که ۵۰۰ سال بعد از بقراط زندگی می‌کرده، طب را با فلسفۀ ارسطویی آمیخته می‌کند و همین مکتب به ابن‌سینا می‌رسد. بنابراین در تاریخ طب نباید تصور کرد که اگر جالینوس شروحی بر بقراط نوشته مسیر طبی او را هم پیروی کرده است. از بقراط تا رازی تعداد محدودی هستند که فقط به روش بالینی کار می‌کنند که رازی از آن جمله است. بنابراین وقتی در ابتدای رسالۀ وجع المفاصل از علت مادی و فاعلی یا صوری سخن گفته شده، می‌تواند نشان دهد که این رساله ارتباطی با رازی ندارد.

برقعی رضوی دربارۀ دیگر شواهد گفت: نکتۀ دیگر گزارش‌های بالینی این کتاب است که هرگز در رسالۀ التجارب یاد نشده است. مسئلۀ دیگر هم اینکه در این رساله از داروها با نامی سخن گفته شده که نامی نیست که رازی به کار ببرد. شاید در آینده طی یک مقاله مفصل بتوان به این موضوع پرداخت.

وی با اشاره به انتشار برخی کتاب‌ها با انتساب به محمد بن زکریای رازی، گفت: متأسفانه رسالۀ الخواص، کتاب مفید الخاص، یا دستنویس شمارۀ 17041، به نام رازی منتشر شده در حالی که هیچکدام متعلق به رازی نیست. من تحقیقی را با موضوع نادرستی‌ها دربارۀ رازی شروع کرده‌ام چون معتقدم باید این موارد را به جامعۀ علمی خود گزارش بدهیم. در انتهای همین کتاب وجع‌ المفاصل مواردی آورده شده که نمی‌تواند از خرد رازی تراوش کرده باشد.

ضرورت پالایش فهرست آثار زکریای رازی

برقعی رضوی ضمن تأکید بر اهمیت چنین پالایشی برای مطالعات رازی‌شناسی، گفت: بر اساس آخرین اطلاعاتی که من دارم طی یکصد سال گذشته هیچ پژوهشگری در اروپا یک رسالۀ مستقل دربارۀ پزشکی‌نامه‌های رازی یا یک تحقیق دربارۀ یکی از رساله‌های او منتشر نکرده است. علت آن هم این است که خارجی‌ها معتقدند برای انجام چنین کاری باید آثار مؤلف را در یک پهنۀ گسترده دید؛ و به جهت این که تعداد آثار رازی زیاد است و این آثار هم تصحیح انتقادی نشده است، زمینۀ چنین کاری برای آن‌ها فراهم نیست.

وی گفت: برای مثال در مقدمۀ کتاب، آقای دکتر فرموده‌اند که رازی زبان‌های زمانۀ خودش را خوب می‌دانسته است، در حالی که خود رازی در مقدمۀ کتاب «الجدری و الحصبه» گفته است: من یونانی و سریانی نمی‌دانم و در بغداد به کسانی که یونانی و سریانی می‌دانستند گفتم آیا جالینوس فلان کتاب را دارد. آخرین چیزی که من در حافظه دارم این است که رازی هرگز از زبان لاتینی، عبری، سریانی و یونانی که در آن زمان رایج بوده و حتی از زبان‌های پهلوی و اوستایی اطلاعی نداشته است. یا اینکه گفته شده رازی بر بسیاری از علوم زمان خودش مسلط بوده است، در حالی که خود او اعتراف می‌کند من فلان علم را نمی‌دانم. سندش هم جلد بیست و سوم الحاوی است که رازی در آن جا واژه‌های یونانی را بدون نقطه می‌نویسد و می‌گوید من این‌ها را ثبت می‌کنم شاید به کار آیندگان بیاید.

برقعی رضوی ضمن اظهار امیدواری که این گفت‌وگوها باعث شود اطلاعات دربارۀ رازی غربال و آنچه متعلق به رازی نیست، مشخص شود، گفت: اگر کسی این کتاب را گرفت و نسخه‌ای برای فرد مبتلا به بیماری مفاصل ارائه کرد و آن فرد درمان نشد، نباید نوک حمله به طرف رازی باشد؛ چون این کتاب هرگز تراوش ذهن و قلم رازی نیست و هم متن عربی و هم متن فارسی کهنی که از روی متن عربی ترجمه شده، ساخت ۴۰۰ سال اخیر است و امیدوارم در جلسه‌ای دیگر یا در مقاله‌ای مفصل به آن پرداخته شود.

وی ادامه داد: این موضوع باید در مورد کتاب‌های الخواص و کتاب مفید الخاص، که متأسفانه یک نگاه بسیار ابلهانه به دانش خواص اشیاء دارد، نیز مشخص شود. بنده سال ۷۵ می‌خواستم این کتاب را تصحیح کنم اما برایم اثبات شد که باطل است، ولی ممکن است نسل امروز آن را ببیند و برای آن حرف‌های ابلهانه پوزخند بزند. امیدوارم دامن رازی از اتهاماتی نظیر الحاد که در مباحث فلسفی متوجه اوست و متون مجعولی که به او نسبت داده شده، پاک شود. من دو مقاله در آمریکا در این زمینه نوشته‌ام و امیدوارم روزی موفق شوم که رسائل و مخطوطات مجعول را که منتسب به ایشان است طی یک پژوهش به هم‌وطنان معرفی کنم.

دلیل انتساب کفریات به محمد بن زکریای رازی

برقعی رضوی در خصوص این موضوع نیز که چرا کفریاتی به محمد بن زکریای رازی نسبت داده شده است، گفت: در بین سال‌های ۳۰۰ تا ۳۲۰، سه ابن زکریا می‌زیسته‌اند که یکی از آن‌ها قرمطی و یکی هم بددین بوده و این دو نفر کشته می‌شوند. متأسفانه در طول تاریخ این‌ها به هم پیوند داده شده‌اند و تصور شده که محمد بن زکریای رازی ملحد است. آن کسی که منکر انبیاء بوده ابن زکریا نامی بوده که در حدود ۳۰۱ کشته شده است. برای این که این موضوع روشن شود ابتدا باید آثار رازی را غربال کنیم و بعد بخوانیم و شواهد مربوطه را ببینیم.

وی نوک پیکان در این موضوع متوجه اسماعیلیه دانست و گفت: می‌گویند گزارش الحاد رازی در کتابی به نام اعلام النبوة و در قالب مناظره‌ای در حضور مرداویج آمده است. اولا حکومت مرداویج بین سال‌های ۳۱۶ تا ۳۲۳ بوده است، در حالی که می‌گویند محمد‌ بن زکریا  در ۳۱۳ فوت کرده است. نکتۀ دوم اینکه می‌گویند اعلام النبوة را ابوحاتم رازی نوشته است. اما اگر کسی به ابن ندیم مراجعه کند می‌بیند که ذیل آثار ابوحاتم رازی چنین رساله‌ای وجود ندارد.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612