چار گوهر به سعي هفت اختر
شده بيرنگ را گزارشگر
آنكه بي خامه زد تو را نيرنگ
هم تواند گزاردن بي رنگ
بيرنگ تقريباً در تمامي شيوههاي نگارگري كاربرد دارد اما در نگارگري دوره اسلامي اهميت آن بيشتر نمايان است چرا كه خطهاي حاشيه اشياء و اجزاي دروني تصوير در اين شيوه نگارگري داراي تأثير و ارزش ويژهاي است. ما در بيشتر شيوههاي نگارگري – بويژه در شيوههايي كه تلاش در واقعگرايي دارند- با پرسپكتيو طبيعي روياروي هستيم كه بخشي از آن از راه «پرسپكتيوِ رنگ» اجرا ميشود؛ اما نگارگري دوره اسلامي داراي پرسپكتيوي ويژه خود است كه تركيببنديِ عمومي و همچنين پرسپكتيوِ اجزاي آن با استفاده از خطوط به دست ميآيد چنانكه ميتوان گفت عليرغم كاركردهاي اساسي رنگ در نگارگري دوره اسلامي، اين عامل نقش چنداني در ايجاد حجم (پرسپكتيو) در نقاشيها ندارد. البته اهميت بيرنگ در دورههاي مختلف نگارگري اسلامي با كاهش و افزايش روياروي بوده است چنانكه از اواخر دوره صفوي و همزمان با گرايش نگارگران به شيوههاي فرنگي، تأثير اين عامل در نگارهها كاهش يافته و پرسپكتيو به شيوه فرنگي رفتهرفته جايگزين آن شد. همچنين در نگارههاي مكتب مغولي هند عملاً از پرسپكتيوِ به شيوه واقعگرايانه استفاده ميشد.
براي اينكه كاربرد و اهميت بيرنگ در نگارهها مشخص شود، يك نمونه ساده از آن را در «شكل 1» ميبينيم كه مربوط به دستنويسي از كتاب الجامع بين العلم و العمل النافع في صناعة الحيل (نسخه 3606 كتابخانه اياصوفيا [اكنون در : سليمانيه] ، مورخ 755 ق ) است.
شكل 1
كتاب الجامع بين العلم و العمل اثري درباره دانش حيل (نوعي مكانيك به شيوه ابتدايي ادوار پيشين) است و در آن از ساختارها و شيوه كار برخي دستگاهها گفتگو ميشود. در اين كتاب ، اجزاي اين دستگاهها و ساختار آنها تشريح شده و شكلي كه ديديم مربوط به يكي از همين دستگاهها است. در «شكل 2» تصوير نگارۀ ديگري از دستنويس پيشگفته را ميبينيم كه شكل ظاهري همان دستگاه را بدون ترسيم اجزاي دروني آن نمايش ميدهد. چنانكه ميبينيم ، پيكرۀ مردي كه در بالاي دستگاه نصب شده در «شكل 2» رنگآميزي شده و اگر توجه كنيم مي بينيم كه اين شكل همان شكل پيشين است كه ميانۀ آن را با رنگهايي مسطح رنگآميزي كردهاند. اين دو تصوير – صرف نظر از مقصودي كه از ترسيم آنها وجود داشته- به خوبي نشان ميدهد كه گذشتگان، يك نگاره را چگونه و در چه مراحلي ترسيم ميكردند و نقشِ بيرنگ در ترسيم يك نقاشي تا چه اندازه بوده است.
شكل 2
دربارۀ بيرنگ در نگارهها بايد توجه داشت كه معمولاً ساختارهاي اصلي هر نگاره از همان آغاز با بيرنگ تعيين ميشد و به همين دليل بيرنگهايي كه از دورههاي مختلف بازمانده با ساختارهاي سبكِ همان عصر سازگار است. براي نمونه در «شكل 3» تصوير دستنويسي از بساتينالانس (نسخة 1032 طوپقاپوسراي ، بيتا [حدود سدة نهم]) را ميبينيم كه نمونهاي از نگارههاي دوره تيموري را مينماياند.
شكل 3
اين دستنويس داراي سه نگاره است كه رنگآميزي بخشهايي از هر سه نگاره ناتمام مانده است. در «شكل 4» بخشي از همين نگاره – مربوط به گوشه پايين از سوي راست- را ميبينيم كه شيوه طراحي پوشاك و تركيببندي بخشي از ابنيه را نشان ميدهد كه داراي ساختارهاي نگارگري دوره تيموري و البته برگرفته از شيوه زندگي آن دوره – بويژه در شكل پوشاك- است.
شكل 4
نيز در «شكل 5» تصوير يكي از نگارههاي دستنويسي از خمسه نظامي ([منظومه شرفنامه]، نسخه 1980 تكمله فارسي كتابخانه ملي پاريس) را ميبينيم. اين تصوير نمونهاي جالب توجه از ساختار بيرنگ در نگارههاي دوره صفوي است و چنانكه ميبينيم تركيببندي نگارهها و همچنين پوشاكي كه بر تن پيكرهها ترسيم شده همگي به سبك دوره صفوي است.
شكل 5
همچنين براي ديدن نمونهاي از بيرنگ در نسخههاي دوره قاجار ، تصوير يكي از نگارههاي ناتمام منظومه خسرو و شيرين سروده محمد خان دشتي (نسخة 189 كتابخانه مجلس شماره 2 [سنا] ، كتابت حدود 1278 ق) را در «شكل 6» ميبينيم. نگارههاي اين دستنويس در سال 1278 هجري توسط ميرزا حبيبالله ترسيم شده است. چنانكه ميبينيم ، بيرنگِ اين نسخه از ديدگاه تركيببندي و همچنين پوشاك نفرات ، داراي ويژگيهاي نگارگري دوره قاجار است.
شكل 6
علي صفري آققلعه – مركز پژوهشي ميراث مكتوب