کد خبر:32464
پ
توکلی صابری

آیا کتاب «گشایش و رهایش» متعلق به ناصرخسرو است؟

کتاب «گشایش و رهایش» یکى از آثار ناصرخسرو قبادیانى است که در طى سى پرسش و پاسخ فلسفی بهه موضوعات مختلف پرداخته است.

میراث مکتوب- کتاب «گشایش و رهایش» یکى از آثار ناصرخسرو قبادیانى است که در طى سى پرسش و پاسخ علاوه بر مسایل دینى، کلامى، و فلسفى و هستى‌شناسى به موضوعاتى مانند فیزیک، نجوم، و گیاه‌شناسى و زمین‌شناسى مى‌پردازد و به این پرسش‌ها پاسخ‌هاى فلسفى مى‌دهد.

همه نسخه‌هاى خطى و چاپى «گشایش و رهایش» موجود در ایران فقط از روى نسخه‌اى رونویسى شده است که متعلق به سید نصرالله تقوى، رئیس دیوان عالى کشور، رئیس دانشکده معقول و منقول، عضو پیوسته فرهنگستان ادب و زبان فارسى، مولف و مصحح بوده  است. این نسخه «گشایش و رهایش» در یک مجموعه حاوى سه کتاب در ١٧٢ برگ و هر صفحه ٢١ سطر دارد. اولین کتاب «کشف المحجوب» ابویعقوب سجستانى است، کتاب دوم «گشایش و رهایش» و کتاب سوم کتاب کوچکى با عنوان «معرفت آفرینش انسان» است. هانرى کربن تاریخ کتابت این نسخه را مربوط به قرن ششم مى‌داند اما سعید نفیسى با تشخیص او موافق نیست و آن را متعلق به قرن هشتم هجرى مى‌داند. نفیسى دو دلیل براى این تاریخ مى‌آورد؛ یکى اینکه در پشت ورق اول این نسخه صاحب آن نوشته است که آن را در سال ٨٠۴ قمرى خریدارى کرده و دیگر آن که نوع رسم‌الخط و کاغذ کتاب مربوط به پیش از سال ٨٠۴ هجرى است. از این نسخه چندبار رونویسى شده و چند رونوشت از آن وجود دارد. از این مجموعه جز رونوشت‌هایى که از آن باقى است هیچ اطلاعى در دست نیست و در فهرست نسخ خطى کتابخانه‌هاى ایران و دیگر کشورها دیده نمى‌شود. احتمال زیادى دارد که این نسخه خریده شده و در یک مجموعه خصوصى در ایران و یا در خارج از کشور نگهدارى مى‌شود.

تا پیش از انتشار خوان الاخوان توسط یحیى الخشاب بعضى نویسندگان مانند مهدى بیانى و مجتبی مینوى آن را از ناصرخسرو ندانسته و رونوشت برداران در مورد انتساب آن به ناصرخسرو مردد بوده‌اند. ولى چنین نظریه‌هایى در زمانى ابراز شده که اطلاعات زیادى از آثار ناصرخسرو وجود نداشت. ایوانف، سعید نفیسى و هونزایى از کسانى هستند که کتاب «گشایش و رهایش» را اثر ناصرخسرو مى‌دانند، اما پس از قطعى شدن انتساب «گشایش و رهایش» به ناصرخسرو بعضى‌ها نه تنها آن را اثر ناصرخسرو نمى‌دانند، بلکه محتوى آن را نیز کتاب «گشایش و رهایش» نمى‌دانند بلکه معتقدند این کتاب در نقد و رد گشایش و رهایش نوشته است: «کتابی که با نام «گشایش و رهایش» انتشار یافته، در واقع نقد و ردی بر «گشایش و رهایش» است. در نتیجه، فردی که در چاپ‌های مختلف این کتاب کاتب غیراسماعیلی و سانسورچی متن اسماعیلی کتاب خوانده شده، در واقع نویسنده کتاب مستقلی است که می‌توان آن را نقد یا رد بر «گشایش و رهایش» نامید ١».

در اینکه کاتب «گشایش و رهایش» در متن دست برده و عباراتى را که با آن موافق بوده حذف کرده و جاهایى عباراتى را در نقد بر کتاب آورده است شکى نیست، زیرا خودش در پاسخ به پرسش بیست و نهم نقش خود را به عنوان سانسورچى تایید مى‌کند: «این‌جا نیز حشوات و خیالات و قیاسات ناصحیح بسیار بود، بگذاشتیم که بدان کاری نداشتیم، آنچه به علم نزدیک‌تر بود نوشته آمد. ٢»  بعضى از رونوشت برداران و تصحیح کنندگان این کتاب به این نکته اشاره داشته‌اند، از جمله ولادیمیر ایوانوف، سعید نفیسى و مجتبى مینوى، که عبارت افزوده شده کاتب را در متن مشخص کرده‌اند اما فقیر محمد هونزایى آنها را در ویرایش خود حذف کرده است.

به نظر مى‌رسد که کاتب سنى مذهب بوده است، چون بیشتر توضیحات و افزوده‌هاى او در مسایل فلسفى، کلامى و امامت است. براى مثال در پاسخ به پرسش اول در کتاب «گشایش و رهایش» مى‌افزاید: «و ظن آن است که این سخن را در این شیوه از بهر آن گفته است تا اگر کسى اظهار مذهب امامتیان کند و کسى درنیابد گوید این هم از آن سخن‌هاست ما نیز به سر هر حدى که تهمتى هست اشارتى کنیم تا آن شبهات بعضى برخیزد… امام معصوم در قرآن و اخبار کجاست تا ما این دلیل بر متابعت آن بشنویم؛ و اگر بنا بر تقلید مى‌باید رفت سنت انبیاء را چه خلل افتاد که متابعت اولیا از آن بزرگتر مى‌آید، آن حجت‌ها که آورده است سخن آن دو قوم نیست که [در] آن پیش از اسلام حکماى یزدان پرست و حاذق نظران تامل کرده‌اند و راه نجات خود را طریق معقول اعتراظ اعتراض مجهول روا نبود و آنچه محض حکمت بود آن خود بخشیده الهى است که «و من یوتى الحمکه فقد اوتى خیرا کثیرا. ٣» علاوه بر آن، ناصرخسرو تا آنجا که مى‌تواند از واژه‌هاى فارسى استفاده مى‌کند، اما توضیحات کاتب پر است از واژه‌هاى عربى که در متن «گشایش و رهایش» دیده نمى‌شود، مانند على الاطلاق، حصول، مستجمع، مکلف، واسطه مسبب الاسباب.

اگر این کتاب ردى بر کتاب «گشایش و رهایش» باشد، چرا نویسنده همان عنوان اصلى کتاب را انتخاب کرده است و مانند پیشینیان دست‌کم واژه رد و یا نقد را در عنوان کتاب نیاورده است؟ علاوه بر آن وقتى کسى نقدى بر کتابى مى‌نویسد، عباراتى از آن را نقل کرده و به طور مشروح به نقد آن پرداخته و به ترتیب اندیشه درونى آن را رد مى‌کند. به این ترتیب است که متن نقد کننده یک کتاب همیشه بیشتر از متنى است که نقد شده است. در حالى که بخش اعظم کتاب گشایش و رهایشى که در دست داریم حاوى اندیشه‌هاى ناصرخسرو است و اینجا و آنجا کاتب ظاهر مى‌شود و جملات و یا عباراتى را در توضیح و یا نقد متن اضافه مى‌کند و نقش ممیزى خود را اعلام مى‌کند.

به این ترتیب مى‌بینیم که این نظریه اعتبار چندانى ندارد و مى‌توانیم به طور قطع بگوییم که کتاب «گشایش و رهایش» را خود ناصرخسرو تالیف کرده است و نسخه‌اى که در دست داریم توسط کاتب تغییراتى داده شده است. در زیر ما به طور مختصر به بعضى شباهت‌هاى عبارات و نیز شباهت‌هاى فلسفى و کلامى در «گشایش و رهایش» با دیگر آثار ناصرخسرو مانند زادالمسافر، خوان الاخوان، جامع الحکمتین، وجه دین، و دیوان اشعارش اشاره مى‌کنیم. خوانندگان مى‌توانند با نگاه دقیق‌تر شباهت بسیار بیشترى پیدا کنند.

دلایل انتساب کتاب «گشایش و رهایش» به ناصرخسرو قبادیانى

١-ذکر نام این اثر در کتاب دیگر ناصرخسرو یعنى کتاب خوان الاخوان. ناصرخسرو در صف دهم از کتاب خوان الاخوان مى‌نویسد: «عقل کل نخست پدید آورده بارى است و تمام است به فعل و قوت. چنان که شرح آن اندر گشایش و رهایش گفته‌ایم ۴».  اشاره او به مطلبى است که در پاسخ به پرسش اول «گشایش رهایش» آمده است: «آن عقل اول است که به فعل و قوت تمام است و آفریدگار و کارکن به حقیقت وى است. ۵» نیز  در صف سى و یکم از کتاب «خوان الاخوان» مى‌نویسد:«و بار درخت را بر برگ و شاخ ریاستى پیداست که همه فوایدها از درخت سوى او شود و پایدارى و عز درخت به بار است. و هم چنین است حال جانوران که نخست، جانوران سخن ناگوى بوده‌اند و آن وقت مردم، آخر هم همه جانوران پدید آمده است و برهان این دعوى روشن کرده شده است اندر «گشایش و رهایش» که کرده‌ایم ۶» اشاره او به به مطلبى است که در پاسخ به پرسش شانزدهم «گشایش و رهایش» آمده است: «چون آخر زایش این عالم مردم بود و چیزى که به آخر پیدا آید، آن چیز دلیل باشد بر آن که اصل آن چیز که به آخر پیدا آمده باشد همین چیز بوده است. چنان که درخت جوز یا بادام چون بار بیارد، خردمندان دانند که آن از اول جوز و بادام نشانده اند تا امروز این بار بدان باز گشت ٧».

٢-عشق به المستنصربالله که در اشعار متعدد و کتاب‌هایش او را ستوده است و اینکه در روزگار او مى‌زیسته است و در جواب به مسئله بیست و دوم کتاب «گشایش و رهایش» آمده است: «و من به دستورى خزانه دار علم و محزون و امین سر خداى و روزى ده جان‌هاى مومنان امام روزگار خویش ابوتمیم معد المستنصر امیرالمومنین در این سخن گویم به گفتار کوتاه با فایده بى‌حشو، خداى تو را توفیق دهد به شنودن آن به حق و اعتقاد داشتن آن به راستى ٨». در قول بیست و پنجم از کتاب «زادالمسافر» نیز همین موضوع را مى‌نویسد: «و مر نبشته الهى را-که اندر آفاق و انفس است-به متابعان خاندان حق نماییم به دستورى کز خداوند روزگار خویش الامام المستنصر بالله معد ابى تمیم بن الامام الظاهر لاعزار دین الله امیرالمومنین-صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین و ابنائه الاکرمین-یافته‌ایم اندر جزیره خراسان. ٩». در کتاب «خوان الاخوان» نیز مى‌نویسد: «این است قول گروهى اندر برزخ که یاد کرده شد، و ما حقیقت برزخ به فرمان خداوند روزگار المستنصربالله-صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین و ابنائه الاکرمین-اندر کتاب «مصباح» یاد کرده‌ایم: ١٠»

٣-ناصرخسرو اولین کسى است که مفاهیم فلسفى را وارد شعر کرد و معادلات فارسى زیادى براى مفاهیم و اصطلاحات عربى ساخت و آنها را در آثارش به کار برده است، مانند همگوشگى و همگوشه و باشاننده. نیز واژه‌هایى مانند کارکرد، کارکن، بودش، بودنى، سونش، زایش، چیز، هیچ چیز، نه چیز در همه آثار منثورش و کتاب «گشایش و رهایش» به کاربرده است.

۴-نثر مشخص ناصرخسرو که در سایر کتاب‌هایش دیده مى‌شود. مانند سعى به کاربردن واژه‌هاى فارسى به جاى عربى مانند هستى و نه هستى به جاى وجود و عدم. بودش به جاى وجود، باشاننده، به جاى خالق و دیرینگى به جاى قدم.

۵-شیوه پرسش و پاسخ و روش استدلال ناصرخسرو. همچنان‌که که پرسشى را طرح مى‌کند و سپس خود به آن پاسخ مى‌گوید یا از قول دوم شخص یا از سوى سوم شخص پرسشى را مطرح مى‌کند و سپس خود پاسخ مى‌دهد.

در قصیده ١٠۵ دیوانش ١١ که شرح سفر خود را مى‌گوید و پرسش‌هاى خود را از دربان شهر مى‌پرسد و در قصیده سیزدهم دیوانش که اصول بنیادین تفکر فلسفى و کلامى خود را بیان مى کند ١٢ و در کتاب‌هاى دیگرش مانند گشایش و رهایش، خوان الاخوان، زادالمسافر و جامع‌الحکمتین شرح داده است. مانند: «وحدت محض  و تفاوت آن با وحدت متکثر، جایگاه عقل اول و ربط آن با کلمه امر ازسویی و زمان ازسوی دیگر، ربط نفس و فلک و حرکت، تمسک بهر تمثیل عدد و واحد برای نشان دادن ربط آفریدگار و جهان، پرسش از معنای عدم و هیچ چیز، پرسش از ماهیت و کنش آخشیجان و تأکید بر جایگاه امام زمان در رهایی مردمان از تخته بند مکان و زمان١٣».

او در قصیده سیزدهم دیوانش پرسش‌هاى زیادى را مى‌پرسد که در کتاب‌هاى فلسفى‌اش هم آنها را پرسیده و پاسخ داده است:

خداوندى که در وحدت قدیم است از همه اشیاء

نه اندر وحدتش کثرت، نه محدث را از او انها

 چه گوئی از چه عالم را پدید آورد از اول

که نه ماده بود و نه صورت، نه بالا بود و نه پهنا

یا در همان قصیده:

چه گوئی چیست این پرده بر این سان بر هوا برده

چو در صحرای آذرگون یکی خرگاهى از مینا؟

چو نه گنبد همی گوئی به برهان قیاس آخر

چه گوئی چیست از بیرون این نه گنبد خضرا؟ ١۴.

سپس خود در بیت‌هاى دنباله آنها پاسخ مى‌دهد و دیدگاه‌هاى فلسفى‌اش را بیان مى‌کند.

در جامع الحکمتین همین شیوه پاسخ و پرسش را به کار مى‌گیرد: « اگر کسى گوید: حقیقت «هیولى» چیست؟ گوییم: جوهرى بسیط است پذیراى صورت. اگر گوید: حقیقت «صورت» چیست؟ گوییم: صورت هر چیزى آن است که هستى آن چیز بدان است. اگر گوید: «جوهر» چیست؟ گوییم: چیزى است بذات خویش قائم و پذیراى صفات متضاد. اگر گوید: حقیقت «صفت» چیست؟ گوییم: صفت عرضى است که اندر جوهر فرود آید، و نه از جوهر باشد. اگر گوید: حقیقت «چیز» چیست، یعنى نام چیز بر چه افتد؟ گوییم: بر آن معنى افتد نام چیز که ممکن باشد او را دانستن، و زو خبردادن. اگر گوید: حقیقت «موجود» چیست؟ گوییم که موجود آن است که یا حاستى از پنج حاست مر او را اندر یابد، یا وهم مر او را تصور کند، یا چیزى برو دلیل کند. اگر گوید: «وجود» چیست؟ گوییم: آنک نام او هست است. اگر گوید: «عدم» چیست؟ گوییم: آنک نام او نیست است. اگر گوید: حقیقت «قدیم» چیست؟ گوییم: آنک نیستى او ممکن نباشد. اگر گوید: حقیقت «محدث» چیست؟ گوییم: آنچ دیگرى سازنده باشد مر او را. اگر گوید: حقیقت «علت» چیست؟ گوییم: آنچ او سبب بودش چیزى دیگر باشد، چنانک آفتاب علت روز است، که بودش روز را سبب اوست. اگر گوید: حقیقت «معلول» چیست؟ گوییم: آنچ وجود او را سببى باشد، او معلول باشد ١۵.»

۶-شباهت بعضى عبارت‌ها و موضوع‌هاى کتاب «گشایش و رهایش» با بعضى عبارت‌ها و موضوع‌ها در کتاب‌هاى دیگرش از نظر جمله‌بندى و پیام ارائه شده. هم‌چنین شباهت‌هاى دیدگاه فلسفى و کلامى در کتاب گشایش و رهایش با کتاب‌هاى فلسفى دیگرش مانند زادالمسافر، خوان الاخوان، جامع‌الحکمتین و وجه دین فراوان است. ناصرخسرو سلسله مراتب جانداران را به ترتیب زیر مى‌داند: گیاهان، جانوران و انسان. در قول بیست و هفتم از کتاب زادالمسافر همین سلسله مراتب را با سلسله مراتب دعوت اسماعیلیه این چنین مقایسه مى‌کند: «پس همچنان که اندر عالم جسم نخست نبات است و آن گاه حیوان است و آن گاه مردم است و جسم مردم نخست نباتى پدید آید، آن گاه حیوانى بدو رسد، آن‌گاه انسانیت اندر او پدید آید، اندر عالم دین نیز مردم نخست باید که مر «امام» را بشناسند که او را منزلت نبات است، آن‌گاه از او به شناخت منزلت «وصى» رسد که مر او را منزلت حیوان است اندر عالم دین، آن گاه از او به شناخت «ناطق« رسد که مر او را منزلت مردم است اندر عالم دین. این ترتیبى است بر مقتضاى آفرینش که بنیاد دیدن بر آن است. ١۶»

همین مفهوم را در سیزدهمین قصیده دیوان اشعارش به شعر سروده است:

خرد دان اولین موجود، زان پس نفس و جسم آنگه

نبات و گونه گون حیوان و آن گه جانور گویا

همه هریک به خود ممکن، بدو موجود و ناممکن

همه هریک به خود پیدا، بدو معدوم و ناپیدا. ١٧

در پاسخ به پرسش ششم در گشایش و رهایش هنگام بحث در موراد اینکه اول مرغ بوده است یا تخم‌مرغ مى‌نویسد: «هست واجب به مثل چون مرغ است و هست ممکن چون خایه مرغ. و نشاید بود که خایه مرغ از حد خایگى به مرغ رسد مگر به یارى مرغ که از او به حاصل آمده باشد ١٨.» همین موضوع در قول بیست و چهارم از زاد المسافرین آمده است: «بر مثال مرغى که امروز هست [و] و اجب الوجود است و مر مرغى دیگر را که اندر خایه هست [و] به منزلت ممکن الوجود است [همى اندر حیز هست آرد که آن واجب الوجود است ١٩.». در پاسخ به پرسش پنجم درگشایش و رهایش مى‌نویسد: «همچنانک هیچ نبشته‌اى که از دبیر اثر است مر دبیر را نشناسد ٢٠». در جامع‌الحمتین مشابه همین جمله را مى‌نویسد: «چنان که دبیرى از دبیر اثر است و دبیرى نداند که مر او را دبیر چگونه پدید آرد و نداند که دبیر چگونه است ٢١.» در پاسخ به پرسش بیستم در گشایش و رهایش نوشته است: «چنانک از کارکرد مردم چیزى هست که به کارکرد طبایع ماند، چون ساختن آبگینه از نبات و ساختن عقیق از نوعى از انواع سنگ….و چون جفت دادن اسب با خر مر زایش استر را ٢٢»

در خوان‌الاخوان همین موضوع را بیان کرده است: «و نفس مردم با جزویت خویشن چیزها همى بیرون آرد که عالم با بزرگى خویش آن بیرون نیاورده است. چون پدید آوردن آبگینه از سنگ و نبات و بیرون آوردن ابریشم از برگ درخت تو به یارى کرم قز و بیرون آوردن نوعى حیوان از میان دو نوع چون استر از میان اسب و خر و جز آن ٢٣».

در پاسخ به پرسش بیست و سوم در ششم گشایش و رهایش چنین آمده است: «چنانک امیرالمومنین على مردى بود که در هویت خویش بسیار بود. و امروز آن بسیارى ظاهر شده است از این چندین هزار علوى که از او در جهان پیدا شد و همى شود. ۴٢». همین فکر در جامع الحکمتین به این صورت آمده است: «چنان که جنس چندین هزار علوى که در عالم است نیز [ از] یک مرد بوده است. که جفت او از او بوده است. اعنى على و فاطمه٢۴ ».

ناصرخسرو در کتاب‌هاى «وجه دین»، «جامع الحکمتین»، «زاد المسافر» و دیوان اشعارش به سلسله مراتب اسماعیلى و حجت بودن خودش اشاره دارد. در پاسخ به پرسش بیست و هفتم در کتاب «گشایش و رهایش» مى‌نویسد: «چنانک مؤمن مستجیب بر «مأذون» پیشی نجوید که من بهتر از اویم و دائم؛ وماذون منزلت «داعى» دعوی نکند، و نه داعى منزلت «حجت»، و نه حجت منزلت «امام»، و نه امام منزلت «اساس» و نه اساس منزلت «ناطق».  هر که از این گروه برتران سوی او قصد کند سوی دست چپ تافته باشد، و هر که از صراط بتابد ناچار به دوزخ اندر افتد. ٢۵».

در جامع‌الحکمتین همین سلسله مراتب را در دعوت اسماعیلى از بالا به پایین ذکر مى‌کند.: « و مراتب دعوت نیز هفت منزلت است، از رسول و و صى و امام و حجت و داعى و ماذون و مستجیب. ٢۶» و در جاى دیگرى از همان کتاب مى‌گوید: «چنانک رسول فرعست مر او را و اصلست مر وصى را. و وصى فرعست مر رسول را و اصلست مر امام را. و امام فرعست مر وصى را و اصلست مر حجت را. و حجت فرعست مر امام را و اصلست مر داعى را. و داعى فرعست مر حجت را و اصلست مر اهل دعوت را» ٢٧»

در گفتار سى و دویم  وجه دین نیز مى‌نویسد: «بار دیگر توانگر اساس است و زکوه مال او کمتر است از زکوه مال ناطق بدانچه پرورش اساس مر امام راست و پرورش امام مر حجت راست و زکوه مال او کمتر از زکوه مال اساس است و زکوه مال حجت کمتر از زکوه مال امام است و پرورش حجت مر داعى راست و آن زکوه مال داعیست و پرورش ماذون مر مستضیب راست و آن زکوه مال ماذونست و مستجیب درویش به حقیقت است. ٢٨»

البته ممکن است که گفته شود که موضوعات کلامى و فلسفى اسمعاعیلیان شبیه همدیگر است و کتاب گشایش ممکن است به هر نویسنده اسماعیلى دیگرى نوشته شده باشد. ولى این شباهت موضوع‌ها نیست، بلکه شباهت متن و دیدگاه فلسفى و کلامى نیز وجود دارد.

٧-نوع مسایل فلسفى که با آن در گشایش و رهایش درگیر است در کتاب‌هاى دیگرش نیز مورد بحث قرار گرفته است. براى مثال، در پرسش هشتم کتاب گشایش در مورد اینکه آیا نفس اعتدال طبایع است یا نه و آیا بر آن ثواب و عقاب لازم مى‌آید؟ به طور مفصل به این موضوع مى‌پردازد و نظر کسانى را که معتقد بودند نفس اعتدال طبایع است به این ترتیب رد مى‌کند: «پس درست شد که نفس اعتدال نیست، و هم چنانک دو جسم سپید که جمله شوند نشاید که رنگى آید جز سپید و چنانک دو جسم سیاه به هم آیند جز سیاه چیزى دیگر نیاید، روا نباشد که چون مخالفان جمع شوند از ایشان [چیزى] متفق به حاصل آید که محال باشد. و چون طبایع مخالفند یکدیگر را، روا نباشد که از جمله شدن ایشان چیزى آید موافق که اندر او خلاف نباشد. پس درست کردیم که اعتدال نیست ٢٩ ».

در «قول هفتم اندر نفس» کتاب زادالمسافر به همین ترتیب آن را رد مى‌کند. «و ما گوییم- به توفیق‌الله تعالى- که اعتدال آن باشد که از طبایع اندر یک جسد جزوهاى متکافى جمع شود بى هیچ تفاوتى؛ و اگر جزوى از این چهار جزو اندر جسدى بیشتر یا کمتر از یاران خویش باشد آنجا اعتدال نباشد۴٩». همچنین در پرسش سوم از کتاب گشایش رهایش مى‌پرسد «آفریدگار که قادر است در آفریدن عالم چرا در آفریدگى عالم تاخیر کرد و نیافرید مر او را پیش از آن که آفرید؟» پاسخ مى‌دهد: «پیدا کردیم که عالم پس از کردگار عالم بود بى‌آنکه میان ایشان روزگارى بود، چون درست شد که پیش از آفرینش عالم روزگار نبود محال باشد که کسى گوید که ایزد تعالى در آفرینش عالم چرا تاخیر کرد تا بدان وقت که بیافرید مر او را، چه وقت خود به آفرینش عالم هستى یافت ٣٠». که شبیه عنوان قول بیستم از کتاب زادالمسافر است با عنوان «اندر آنکه چرا خدى عالم [را] پیش از آنکه آفرید نیافرید» او به شیوه هاى مختلف منطقى اثبات مى‌کند که این پرسش غیر منطقى است و مى‌گوید: «و چو همى (گوید): «خداى چرا اندر آفرینش عالم تا [به] هنگام آفرینش او تاخیر کرد؟» چنان همى گفته شودش که «از اول عمر خویش تا آن هنگام چرا تاخیر کرد؟» و آنچه مر او را اولى باشد محدت باشد؛ و اگر به قدیمى صانع مقر است- و «قدیم آن باشد که مر هستى او را اولى نباشد- پس محال گفته باشد که [«تا به] فلان هنگام» چو نتواند گفتن که [«از] فلان هنگام»، از بهر آنکه چو مر هستى قدیم قدیم را و مدت او را از او حاصل نشود تاخیر اندر آن واجب نشود. و این بیانى شافى است مر عاقل ممیز را٣١ ».

با ارجاعى که در کتاب «خوان الاخوان» به گشایش و رهایش شده و با وجود شباهت‌هاى واژگانى، عبارتى و اندیشه‌هاى کلامى و فلسفى به طور قاطع مى‌توان گفت که این کتاب از آن ناصرخسرو است و نه کسى دیگر.

مراجع

١-میبدى، شکوفه، آینه میراث، تهران شماره ۶٧، صص ٢۶۵- ٢٨۴، ١٣٩٩.

٢-ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى ، صفحه ١٢۶ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

.  ٣-همان صفحه صفحه ١١

۴-ناصرخسرو قبادیانى، خوان الاخوان، تصحیح سید على اصغر میرباقرى فرد، احسان رئیسى، مرکز چاپ و انتشارات شهید بهشتى، صفحه ۵٠، تهران ١٣٩۴ .

۵-ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى،  صفحه ۴٣ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

-۶-ناصرخسرو قبادیانى، خوان الاخوان، تصحیح سید على اصغر میرباقرى فرد، احسان رئیسى، مرکز چاپ و انتشارات شهید بهشتى، صفحه ١٢٧، تهران ١٣٩۴.

٧-ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى، صفحه ١٠٠ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

٨-همان، صفحه ١٠۵

٩-ناصرخسرو قبادیانى بلخى، زادالمسافر، شرح لغات و اصطلاحات سید اسماعیل عمادى حائرى، تصحیح و تحقیق سید محمد عمادى حائرى، ویراست دوم، چاپ سوم، صفححه ۴١۴، تهران، ١۴٠٠، میراث مکتوب.

١٠-ناصرخسرو قبادیانى، خوان الاخوان، تصحیح سید على اصغر میرباقرى فرد، احسان رئیسى، مرکز چاپ و انتشارات شهید بهشتى، صفحه ١۶٨، تهران ١٣٩۴ .

١١-ناصرخسرو قبادیانى، دیوان اشعار، به اهتمام استاد سید نصرالله تقوى، تهران، صفحه ٢۵٧ انتشارات معین، ١٣٨٠.

١٢-همان، صفحه ١٣٧

١٣-فامورى، مهدى، شرح قصیده اول دیوان ناصرخسرو قبادیانى، نشریه علمى پژوهش هاى ادب عرفانى (گوهر گویا)، سال سیزدهم، شماره سوم، پیاپى ۴٢، پاییز ١٣٩٨، صص ١۴-ناصرخسرو قبادیانى، جامع الحکمتین، تصحیح هانرى کربن و دکتر محمد معین، تهران، کتابخانه طهورى، چاپ دوم،  ١٣۶٣، صفحه ٨٧- ٨٨.

 ١۵-ناصرخسرو قبادیانى بلخى، زادالمسافر، شرح لغات و اصطلاحات سید اسماعیل عمادى حائرى، تصحیح و تحقیق سید محمد عمادى حائرى، ویراست دوم، چاپ سوم، صفححه ۴٩٠، تهران، ١۴٠٠، میراث مکتوب.

١۶-ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى، ، صفحه ۵٩ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

١٧-ناصرخسرو قبادیانى بلخى، زادالمسافر، شرح لغات و اصطلاحات سید اسماعیل عمادى حائرى، تصحیح و تحقیق سید محمد عمادى حائرى، ویراست دوم، چاپ سوم، صفححه ٣۶٨ ، تهران، ١۴٠٠، میراث مکتوب.

١٨-ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى،، صفحه ۵٨ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

١٩-ناصرخسرو قبادیانى، جامع الحکمتین، تصحیح هانرى کربن و دکتر محمد معین، تهران، کتابخانه طهورى، چاپ دوم، صفحه ٢٣٩، ١٣۶٣.

٢٠–ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى،  صفحه ٩١ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

٢١–ناصرخسرو قبادیانى، خوان الاخوان، تصحیح سید على اصغر میرباقرى فرد، احسان رئیسى، مرکز چاپ و انتشارات شهید بهشتى، صفحه ١۵٠، تهران ١٣٩۴.

٢٢-ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى، ، صفحه ١٠۴ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

٢٣-ناصرخسرو قبادیانى، جامع الحکمتین، تصحیح هانرى کربن و دکتر محمد معین، تهران، کتابخانه طهورى، چاپ دوم، صفحه ٢٣٧، ١٣۶٣.

٢۴-ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى، ، صفحه ١٢١ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

٢۵-ناصرخسرو قبادیانى، جامع الحکمتین، تصحیح هانرى کربن و دکتر محمد معین، تهران، کتابخانه طهورى، چاپ دوم،  ١٣۶٣، صفحه ١١٠.

٢۶-همان صفحه ١۵۴ و ١۵۵.

٢٧-ناصرخسروم وجه دین، چاپ دوم، ١٣٨۴، انتشارات اساطیر تهران، صفحه ٢٠۶، (همچنین نگاه کنید به صفحات ٢۴١، ٢۴٧، و ٢۵۴).

٢٨– ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى، ، صفحه ۶۵ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

٢٩-ناصرخسرو قبادیانى بلخى، زادالمسافر، شرح لغات و اصطلاحات سید اسماعیل عمادى حائرى، تصحیح و تحقیق سید محمد عمادى حائرى، ویراست دوم، چاپ سوم، ١۴٠٠،  صفحه ۶٠، میراث مکتوب.

٣٠-ناصرخسرو قبادیانى، گشایش و رهایش، به کوشش محمدرضا توکلى صابرى، ، صفحه ١٠٠ ، انتشارات معین، تهران،  ١۴٠١.

٣١-ناصرخسرو قبادیانى بلخى، زادالمسافر، شرح لغات و اصطلاحات سید اسماعیل عمادى حائرى، تصحیح و تحقیق سید محمد عمادى حائرى، ویراست دوم، چاپ سوم، ١۴٠٠،  صفحه ۶٠، میراث مکتوب.

محمدرضا توکلی صابری

منبع: ایبنا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612