به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
جهانا سراسر فسوسی و بازی که با کس نپاید، که با کس نسازی
اگر نه همه کار تو باژگونه است چرا هر که ناکس تر، او را نوازی
چرا عمر درّاج و طاووس، کوته چرا زاغ و کرکس زید در درازی
ما برای نخستین بار نیست که گواه از دست رفتن شاخه ها و برگ و باری سودبخش در جامعه خودمان هستیم. درگذشت اندوه گنانۀ حسن لاهوتی یکی از آن هاست. من حسن را پیش از انقلاب می شناختم. گذشته از این که وقتی ایشان در سبزوار بود و باجناق من رئیس آموزش و پرورش آن شهر بود با ایشان مأنوس بود، وقتی به مشهد آمدیم بیشتر با او آشنا شدم. مرد بسیار نازنین و بی آلایشی بود و گاهی هم اگر صحبتی یا گله ای داشت در قالب طنز و خنده می گفت آن چنان که شما احساس ژرف کینه یا ملالتی در او نمی دیدید. این ویژگی های او بود. چند کار حقوقی داشت که من برای او انجام دادم و از نزدیک با او ارتباط داشتم. آخرین باری هم که به ایران آمد- همان طور که آقای دکتر یاحقی گفتند- شهریور ماه سال گذشته بود. چند بار در منزل آقای محمد قهرمان- که انشالله خدا به او شفا عنایت کند- (استاد قهرمان ۵۱ سال انجمن خصوصی ادبی شعر خراسان را ادراه کرد ولی متأسفانه از زمستان سال پیش به خاطر بیماری این انجمن ۵۱ ساله تعطیل شد) و در انجمن ادبی او مرحوم لاهوتی را دیدم. لاهوتی شعر خوب نمی گفت بیشتر نظم می گفت ولی اندوه گنانه شعری سروده بود دربارۀ این که دکتر او را از نوشتن و ساز زدن منع کرده بود و این مطلب را در قالب شعری به صورت گلایه مطرح کرده بود که از بخت بد و نارسایی که از این دو کار منع شده بود، شکایت داشت. اولاً بخت بلند لاهوتی این بود که با سید جلال آشتیانی آشنا بود. در واقع خانزاد او و میزبان همیشگی سید جلال در خانه خود آقای آشتیانی بود. هر کسی می خواست آقای آشتیانی را ببیند به ناچار باید به خانه ای می رفت که میزبانی آن با لاهوتی و خانوادۀ او بود. در این جا باید از شکیبایی و میزبانی گرم و پیوستۀ خانم مرحوم لاهوتی قدردانی کرد. کسانی که آقای آشتیانی را می شناختند می دانند که آن مرحوم با همه ویژگی هایی که داشت یک تک اخلاق های خاصی داشت که هر کسی نمی توانست با او به سر ببرد؛ آن هم به صورت مداوم. و این نشان می دهد که حسن لاهوتی و خانمش چقدر شکیبا و چقدر صمیمانه از او پذیرایی می کردند و البته از خوان بی دریغ و گستردۀ دانش و بینش او هم به اندازۀ کافی بهره بردند. به عقیده من واقعاً لاهوتی اگر لاهوتی شد بی گمان بخش بسیار بزرگ آن را وامدار تشویق ها، راهنمایی ها و نشست های مرحوم سید جلال آشتیانی بود. در نشستی که من سخنران و میهمان بودم در یکی از مؤسساتی که برگزار شده بود و خانم آنه ماری شیمل آمده بودند از نزدیک شاهد همدلی بیش از اندازه صمیمانه و پر مهر مرحوم لاهوتی بودم. به طور کلی اکنون جای این نیست که دربارۀ آثار او بحث کنیم. آقای لاهوتی در هر کاری که بر عهده می گرفت واقعاً موفق بود. نمی خواهم بگویم کارهای او اشکال نداشت کسی نیست که کارش اشکال نداشته باشد، امّا به نسبت هنرنمایی هایی که در کار ترجمه به ویژه ترجمۀ روانی که از برخی متون انجام می داد، شاهد هستیم که کارهای او ساده نیست؛ کار شیمل کار سختی نیست ولی ادبیات خاص شیمل را به فارسی و آن هم به فارسی همه فهم درآوردن کار آسانی نیست. به عقیدۀ من کار شکوه شمس شاهکار ترجمۀ آقای لاهوتی است. شاید توفیق این ترجمه از دیگر ترجمه ها بیشتر باشد. کتاب دیگری هم از شیمل به وسیلۀ همین مترجم توانا به فارسی ترجمه شده است و آن کتاب محمد اوست که شاید برای نخستین بارها شاهد دید منصفانه البته غربی یک نفر شیفتۀ شرق یعنی خانم شیمل دربارۀ زندگی و شخصیت پیامبر گرامی اسلام هستیم که ترجمۀ آن واقعاً مغتنم و بجا بود. و بسیار به درک شناخت غربیان محدود و معدودی که شیفتۀ اسلام و شیفتۀ شرق و ادبیات فارسی هستند، کمک کرد. خواه این مطلب درست باشد که شیمل وصیت کرد آقای زکّی یمانی در هنگام دفن او قرآن بخواند یا نه (که من بعید نمی دانم) ولی به هر حال از روی داشته های او و اندیشه های او پی می بریم که این خانم در آن بحبوحۀ تاخت و تاز به اسلام و فرهنگ شرقی و ایرانی با نگاشته های شیرین، ژرف و پژوهشگرانۀ خودش دربارۀ ادبیات فارسی و به ویژه اسلام چه خدمتی کرد. حسن لاهوتی افتخار این را داشت که ترجمۀ آثار او را به انجام برساند. من تصور نمی کنم شما از دوستان آقای لاهوتی یا حتی از کسانی که با ایشان برخوردی داشتند بتوانید نشانی از یک نوع خستگی، نشانی از بد اخلاقی و یا نشانی از کینه ورزی بیابید. کارهای لاهوتی کارهای خوب و بسیار خدمتگرانه به ادبیات ما و به فرهنگ اسلامی ماست. او البته مقالات متعددی را هم در همین زمینه ها چاپ کرد. از تاریخ علوم اسلامی بگیرید تا تاریخ و مسائل دیگر. که اگر در حوزۀ تخصص او نبود در حوزۀ علاقه اش بود. امیدواریم که مجموعۀ آخر او هم به چاپ برسد. انشاالله که روحش شاد باشد و خداوند به خانواده اش صبر عنایت کند و امیدواریم که جامعه فرهنگی ما قدردان کارهای ارزندۀ او باشد.
میراث مکتوب – آنچه در ادامه میخوانید متن کامل سخنرانی محمدحسین ساکت در مراسم بزرگداشت مرحوم استاد حسن لاهوتی است که روز ۱۹ اردیبهشت همزمان با روز «اسناد ملی و میراث مکتوب» در سرای اهل قلم بیست و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد.
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه