لطفاً ابتدا خودتان را معرفی کنید و دربارۀ چگونگی آشناییتان با تاریخ علم دورۀ اسلامی توضیح
من خورشید عبدالله زاده از شهر خجند باستانی در تاجیکستان هستم. سال تولد من 1940م است و الآن 72 سال سن دارم. قریب به 40 سال است که در حوزۀ تاریخ علم مشغول هستم. تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکدۀ طبیعیات دانشگاه خجند آغاز کردم. شادروان پدرم الفبای فارسی را میدانستند و ما کودکان نیز تا اندازهای با الفبای فارسی آشنا بودیم. در واقع زبان قدیمی مردم تاجیکستان فارسی بوده و ما خود را از نژاد ایرانیان میدانیم. همین سبب شد که پس از اتمام دورۀ دانشگاه، تا چند سال معلم مکتب [= مدرسه] باشم. سپس مرا به دانشگاه دعوت کردند. شوق و ذوقی به تاریخ طبیعیات و علوم دقیق مثل ریاضیات، فیزیک و ستارهشناسی داشتم و تا اندازهای به صورت خودآموز شروع به مطالعه کردم. در دوشنبه یک پژوهشگاه تحقیقاتی به نام مؤسسۀ فیزیک ستارهشناسی داریم. آنجا فعالیتهای خود را ادامه دادم. حدود 22 سال در همان مؤسسه مشغول به کار بودم و به کشورهای زیادی سفر کردم. در مسکو با بوریس روزنفلد – مورخ علم – آشنا شدم که به من توصیه کرد در تاریخ نجوم کار کنم. بنابر همین توصیه با ادبیات این شاخه آشنا شدم و با رفت و آمدها و روابط علمی طی چند سال، آقای روزنفلد به من گفتند که باید نامزد [دکتری] شوی و به درجۀ علمی بالاتری نائل گردی. وقتی به دوشنبه برگشتم، ریاست آکادمی علوم تاجیکستان بر عهدۀ دانشمند و فیلسوف، محمد قاسمی، بود. ایشان به من گفتند که پدرم (فیضالله عبدالله زاده) را به عنوان یکی از زبانشناسان معروف تاجیکستان میشناختند و از من خواستند که کار پدرم را ادامه دهم و به تاریخ علم مشغول شوم. من خواهش ایشان را پذیرفتم و در طی 20 سال کارهای تحقیقاتی و علمی را ادامه دادم و موفق به کسب درجۀ دکتری در شاخۀ تاریخ علوم شدم. رشتۀ تاریخ علم یک رشتۀ زحمتطلبی است. پژوهشگر تاریخ علم دورۀ اسلامی باید علاوه بر آنکه در یکی از شاخههای علم متخصص به معنای تام آن باشد، خاورشناس و مورخ آن زمانه نیز باشد. مثلاً دورۀ عمر خیام یا قطبالدین شیرازی را خوب بشناسد و نسخ خطی این عالمان را تا حد امکان مطالعه کند و بتواند یک خلاصۀ علمی از آن برآورد که البته این کاری پرزحمت است. در تاجیکستان هم کسانی که با تاریخ علم سر و کار دارند تعدادشان انگشتشمار است. بنابراین من خیلی خوشحالم که طی ده سال اخیر با ایران رابطه و رفت و آمد داشتم.
سال 1990م کتابی با نام کوشیار گیلانی به زبان روسی تألیف کردم؛ چرا که تاجیکستان جزئی از اتحاد جماهیرشوروی بود و زبان دوم ما روسی بود. سالها گذشت تا اینکه آقای باقری با این کتاب آشنا شد و طی سفری که به ازبکستان و سپس تاجیکستان و شهر خجند داشتند، یکدیگر را از نزدیک دیدیم و از همان زمان با هم همکاری و رفت و آمد داشتهایم. از اینکه گاهی همایشهایی برگزار میشود و مرا دعوت میکنند، خیلی خوشحال هستم.
چه چیزی سبب شد که شما با یکی از بزرگترین ریاضیدانان دورۀ اسلامی به نام کوشیار گیلانی آشنا شدید و تصمیم گرفتید دربارۀ او کتابی تألیف کنید؟
[زیرا] کوشیار گیلانی و ابومحمود خجندی با یکدیگر در مرکزی علمی به نام شهر ری همکار بودند (خوشبختانه ابوریحان بیرونی نیز شاهدی بر این بحثهای علمی بوده است). تصمیم گرفتم کتابی تألیف کنم و بحثهای علمی میان این دو را بنویسم. چرا که در نتیجۀ هر بحث علمی یک حقیقت علمی پیدا میشود… .
تقریباً سه ماه پیش که داشتم دربارۀ ابومحمود خجندی تحقیق میکردم، به نسخهای خطی از خجندی که در یکی از کتابخانههای استانبول نگهداری میشود، دسترسی پیدا کردم. اکنون همان نسخۀ ابومحمود خجندی را میخواهم از عربی به فارسی و روسی یا انگلیسی برگردانم. البته اگر تقدیر باشد و عمری باقی بماند در تلاش هستم که آن را تا دو سال آینده انجام دهم. بیشتر تمایل دارم که یکی از دانشجویان ایرانی که در حوزۀ تاریخ علم مشغول است، در برگرداندن زبان عربی به فارسی کمک کند چون ایرانیان نثر فارسی بهتری دارند و باید بگویم که این کار هر کسی نیست زیرا شخص باید اصطلاحات ریاضی و نجومی آن دوره را خوب بشناسد.
سال گذشته در باکو در همایشی که به مناسبت هشتصد و دهمین سالگرد نصیرالدین طوسی برگزار شد [شرکت کردم و] مقالهای دربارۀ رصدخانۀ مراغه فرستادم که در مجموعۀ مقالات این همایش به چاپ رسید.
آشنایی شما با زبان عربی به چه صورت است؟
زبان عربی را کمتر از زبان فارسی میدانم. اما اگر نسخهای خطی در حوزۀ ریاضیات یا نجوم باشد، آن را متوجه میشوم و تا اندازهای قادر به ترجمه و برگردان آن نیز هستم. اما ترجیح میدهم کسی که در برگرداندن از زبان عربی تبحر بیشتری دارد این کار را انجام دهد تا خطایی به آن وارد نشود.
در کشورهای آسیای میانه به خصوص تاجیکستان، قزاقستان و ازبکستان وضعیت تاریخ علم (با تأکید بر دورۀ اسلامی) به چه صورتی است؟
در تاجیکستان، در دوشنبه، یکی از دوستان من به نام عبدالحی کاملی دربارۀ آثار ابوعلی سینا و رازی کار میکند و تا جایی که بنده اطلاع دارم، در ازبکستان اشرف احمدف که اکنون سنش از 75 سال گذشته در مرکز علمی سمرقند فعالیت میکند. اتفاقاً سالهای زیادی ما با هم بحث داشتیم که یکی از ابزارهای رصدخانۀ سمرقند ربع است یا سدس. نظر من این بود که این وسیله یک سدس است که پیش از آن ابومحمود خجندی در شهر ری ساخته بود که از نظر بزرگی و دقت، تمام منجمان آن دوره را در حیرت فرو برده بود. در نهایت گفتههای من به واسطۀ نامههای جمشید کاشانی تصدیق گردید.
در واقع بار اول ابومحمود خجندی در شهر ری این آلت را طراحی کرد. پس از رصدخانۀ شهر ری این ابزار در مراغه ساخته شد. بعد از مراغه در قرن پانزدهم میلادی در رصدخانۀ سمرقند از این ابزار نمونهای ساخته شد و در قرن هفدهم میلادی این آلت را در رصدخانۀ جیپور هندوستان ساختند. بنابراین از قرن دهم تا آخر قرن هفدهم میلادی به مدت هشتصد سال، آلت ساخته شدۀ ابومحمود خجندی به عنوان یکی از دقیقترین آلات رصد جرمهای سماوی به کار میرفت. من باز هم خیلی خوشحالم که ابومحمود خجندی با کوشیار گیلانی در شهر ری دوست و همکار بودند و از دانشمندان برجستهای بودند که شاگردان زیادی هم داشتند و پس از هزار سال خورشید خجندی با محمد گیلانی به کمک یکدیگر در تلاش هستند که نام گذشتگان خود را زنده کنند و باید این نکته را در نظر داشته باشیم که ملتهای ایران و افغانستان و تاجیکستان همه یک ملت هستیم و همه از قدیم همدین و همزبان و همفرهنگ هستیم.
در تاجیکستان هم همایشهایی دربارۀ تاریخ علم دورۀ اسلامی برگزار شده است؟
بله در سال 2010م در ماه اکتبر در خجند دربارۀ تأثیر میراث علمی ابومحمود خجندی برای پیشرفت علوم دقیق همایشی بینالمللی برگزار شد. در همان سال 2010م در تاجیکستان اعلام کرده بودند که سال 2010م، سال معارف و پیشرفت تکنولوژی است. در این همایش از ایران از آقای محمد باقری و چند نفر دیگر [را] دعوت کردیم تا در این همایش شرکت کنند. علاوه بر آن، شرکتکنندگانی از آلمان، روسیه و … داشتیم. سعی کردیم از طریق این همایش ارتباطات بیشتری داشته باشیم. پیش از آن در سال 1973م در دوشنبه همایشی به مناسبت هزارۀ ابوریحان بیرونی برگزار کردیم. در سال 1980م نیز در دوشنبه همایشی دربارۀ ابوعلی سینا برگزار کردیم. تا جایی که توانایی داشتیم همایشها و کنفرانسهایی برگزار کردهایم.
تا جایی که میدانیم در دورۀ خاصی روسها در زمینۀ تاریخ علم دورۀ اسلامی بسیار فعال بودند. اگر ممکن است دربارۀ فعالیتهای تاریخ علمی کشور روسیه توضیح دهید.
در دورهای در تاشکند ازبکستان، سه چهار نفر متخصصان بنامی در حوزۀ تاریخ علم مشغول به کار بودند. پاول بولگاکف ، اشرف احمدف و [خانم گالینا] ماتویفسکایا ریاضیدان با هم همکاری داشتند و چند کتاب بیرونی را هم به زبان روسی ترجمه کردند و شرحهایی نوشتند و حدود شش یا هفت جلد از آثار بیرونی بین سالهای 1970م تا حدود 2003م در تاشکند منتشر شد. بوریس روزنفلد که سالها در روسیه فعالیت داشت، پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به آمریکا رفت. یکی از شاگردان روزنفلد به نام [خانم میریام] روژانسکایا اگرچه سنش از هشتاد گذشته است، اما همچنان فعالیتهایی دارد و بنده با او در تماس هستم. ماتویفسکایا که به او اشاره کردم، در حال حاضر در شهر اورنبورگ روسیه زندگی میکند. او نیز سنش از هشتاد متجاوز شده است اما همچنان تا حد توانایی با تاریخ علم سر و کار دارد. آدولف یوشکیویچ ، استاد روزنفلد، خود یک ریاضیدان بود که با تاریخ علم نیز سر و کار داشت و اگر اشتباه نکنم کتاب مفتاح الحساب جمشید کاشانی را به زبان روسی ترجمه و شرح کرد.
در حال حاضر نیز فعالیتهایی در حوزۀ تاریخ علم در کشور روسیه دنبال میشود؟
تا حد توانایی فعالیتهایی صورت میگیرد. یوشکیویچ و روزنفلد که در قید حیات نیستند. دیگران که در قید حیات هستند، ما تا حد امکان با یکدیگر در ارتباط هستیم. متأسفانه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این علاقهها تا اندازهای کاهش پیدا کرد، رفت و آمدها کمتر شد و این باعث شد فعالیتهای تاریخ علمی رو به خاموشی رود. خوشبختانه پس از گذشت بیست سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی … سعی کردیم قدرت و توانایی گذشتهمان را مجدد به کمک پژوهشهای تاریخ علم احیا کنیم.
ظاهراً در تاجیکستان نیز نسخههای خطی از دانشمندان دورۀ اسلامی موجود است. اگر ممکن است دربارۀ این نسخهها توضیح دهید.
خوشبختانه در تاجیکستان در سالهای اخیر به این مسئله اهمیت زیادی دادهاند. اتفاقاً سال گذشته کتابخانهای ملی به نام فردوسی در دوشنبه تأسیس شد که در آن قسمتی را به نسخههای خطی اختصاص دادهاند. علاوه بر آن، خزینهای متعلق به نسخ خطی در پژوهشگاه خاورشناسی دوشنبه موجود است. در شهر خجند نیز کتابخانهای به نام تاشخواجه وجود دارد و در آن بخشی را برای نگهداری نسخههای خطی در نظر گرفتهاند. با این حال همچنان نسخههای خطی در دست مردم نیز موجود است و متأسفانه نوه یا نتیجۀ صاحبان اصلی این نسخهها، الفبای فارسی را به درستی نمیشناسند. تا حد امکان دولت این نسخههای خطی را خریداری کرده و در کتابخانهها همچون گوهری نگهداری میکنند و علاقهمندان و پژوهشگران تاریخ علم دورۀ اسلامی میتوانند از طریق اینترنت این نسخهها را سفارش دهند.
در همایش بزرگداشت غیاثالدین جمشید کاشانی که پیش رو داریم، عنوان مقالۀ شما «نامههای جمشید کاشانی، سرچشمۀ نادری در تاریخ علم» است. علت خاصی سبب شد مقاله و موضوع سخنرانیتان را دربارۀ این موضوع انتخاب کنید؟
در حقیقت زمانی که محمد باقری نامۀ اول کاشانی را پیدا کرد (نامهای که پیش از آن ما از کاشانی میشناختیم، نامۀ دوم کاشانی به پدرش بود)، من خیلی خوشحال شدم از اینکه نامۀ اول در ایران پیدا شده است. کاشانی خصلتهای عجیب انسانی داشته است. قاعدتاً اگر من به خواهرم یا پدرم نامهای بنویسم، جویای سلامتیشان میشوم و دربارۀ سلامتی خودم هم به آنها میگویم. اگر ما این نامهها را به درستی مطالعه کنیم، شاید مضمون علمی بیشتری دریافت کنیم. در شرق ممالک اسلامی، نامه نوشتن یک دانشمند به دانشمند دیگر مرسوم بود. مضمون این نامهها بحث و تحقیق دربارۀ آثار آن دانشمند یا اندیشۀ یک دانشمند نسبت به کشفیات دانشمند دیگر بود. جمشید کاشانی حیات علمی مرکز علمی سمرقند را اشاعه داده است. اینکه مردم چه میکردند، چه کشفیاتی صورت گرفته است، چه کسی چه قدرتها و تواناییهایی دارد و … هر انسانی یک سری ویژگیهای خاصی دارد. در مورد دانش جمشید کاشانی میدانیم که قاضیزادۀ رومی پیش از آنکه به سمرقند برسد طبق گفتۀ خودش در شهرکاشان با جمشید کاشانی آشنا شده که دکانی داشته و آلات رصد میفروخته است. قاضی زاده رومی از او میخواهد تا اسطرلابی به او بفروشد. کاشانی به او میگوید من اسطرلاب را به کسی میفروشم که میداند میزان جیب یک درجه چقدر است! قاضیزاده از همینجا پی میبرد که کاشانی، متخصصی در زمینۀ ریاضیات و نجوم است و این بهانهای می شود که وقتی الغبیگ برای رفع مشکل دقت آلات رصد از قاضیزاده چارهجویی میکند، قاضیزادۀ رومی به او پاسخ میدهد که در کاشان عالمی را میشناسد که قد او به اندازۀ پنج وجب است اما دانشش به اندازۀ زمین تا آسمان است! بنابراین به فرمان میرزا الغبیگ، کاشانی به شهر سمرقند فراخوانده شد. کاشانی با دیدن یکی از آلات رصد میگوید: این ابزاری است که فلان عالم پانصد سال پیش در بغداد ساخته بود و نمیتواند دقت زیادی داشته باشد؛ بنابراین بهتر است به جای آن سدس فخری ساختۀ ابومحمود خجندی را بنا کنیم. خوشبختانه این سدس در یک خندق زیرزمینی در رصدخانۀ سمرقند به جای مانده است که بنده چندین بار از آنجا دیدن کردهام.
این چندمین باری است که به ایران تشریف آوردهاید؟ از چه شهرهایی دیدن کردهاید؟
این دفعۀ سوم است. اولین بار من در جشن پانصدسالگی نظامالدین بیرجندی (در سال 2002م) به ایران به شهر مشهد آمدم. از آنجا به نیشابور و بیرجند رفتم که با پژوهشگران زیادی آشنا شدم. این در زندگی من نقطۀ عطفی برای احیا کردن تحقیقاتم بود. علاوه بر مشهد و تهران از نیشابور، بیرجند، رشت و لاهیجان دیدن کردهام. إنشاءالله در این سفر نیز از کاشان و اصفهان دیدن خواهیم کرد. در این سفرها از مناطق تاریخی زیادی بازدید داشتهام. من به هرجا که سفر میکنم، عکسهای زیادی میگیرم و پس از بازگشت از سفر دربارۀ تجربیات سفر مینویسم تا در آینده برای نسل بعد قابل استفاده باشد.
یادش گرامی باد.
گفت و گو از زينب كريميان
این گفت و گو در شماره دوم مجله میراث علمی اسلام و ایران به چاپ رسیده است.