جعفری: نکته مهم این است که افراد حاضر هستند مبلغ بسیار زیادی را برای شیرینی و میوه برای مراسم مذهبی پرداخت کنند ولی برای وقف و ترویج کار فرهنگی تمایلی ندارند. از حضرت آیت الله حبیبی که هم اکنون رئیس مدرسه مجتهدی تهران هستند، در همین مسجد ما اگر عنوان کنیم برای فلان مراسم بستنی بدهیم، دست ها همه بالا می رود و اگر بگوییم یک جزوه درباره نماز می خواهد چاپ شود کسی تمایلی نشان نمی دهد. ما هنوز موضوع را برای مردم شفاف نکرده ایم و اگر ما با این بیان صحبت می کنیم نتیجه آن فرهنگ ماندگار است. فرهنگ ماندگار یعنی همین کتاب که با جلد خوب به دست ما رسیده و انتقال فرهنگی را برای ما مقدور کرده است و ما به واسطه همین کتاب ها است که این تربیت را پیدا کرده ایم. ذکاء الملک در مقدمه گلستان سعدی سخنی می گوید و می گوید همه می گویند سعدی در هفت هشت قرن پیش چه زیبا مثل ما صحبت می کرد، اما ما اعتراض می کنیم و می گوییم جواب درست این است ما داریم مثل سعدی حرف می زنیم؛ باید قدم اول در باز شدن این مسیر، یعنی مسیر انتقال سرمایه ها به سمت احیای کتب باید تبیین مسئله باشد و همه بدانند همچنان که اطعام معنای غذا دادن به میان می آید ما یک غذای جسم و یک غذای روح داریم. غذای جسم همین اطعامی است در مکان های مختلف به ما می رسد و بسیار ثواب دارد اما ما غذای روح را چه کنیم؟ اگر قرار بود غذای جسم اولای بر غذای روح باشد. هرچه از اهل بیت (ع) نقل می کنیم تماماً غذای روح است. بنابر این وظیفه هرکسی که تریبونی دستش است این است که برای مردم روشن کند ثواب احیای یک کتاب اگر نگوییم افضل بر اطعام است کمتر از آن نخواهد بود.
این اقدام در گذشته بیش از زمان کنونی بوده است و بسیاری از افراد این موضوع را یک سنت می دانستند. برای احیای آن در زمان فعلی چه باید کرد؟
ما نگاه می کنیم می بینیم کتاب هایی که به دست ما رسیده است نوشته شده به نفقه فلان فرد و برخی از این افراد بابت این احیای کتاب به اندازه ای مشهور شده اند که می بینیم اسمشان بر خیلی از کتاب ها است به نفقه افراد مختلف. مرحوم علی اکبر غفاری را بنده 14 سال در خدمتشان بودم و ایشان یکی از افراد شاخص این حرکت بود و تمام وجود خود را صرف می کردند تا کتاب ها را به مرحله چاپ برساندند و زمانی که به اتمام می رسید به درگاه خدا پناه می بردند تا کسی پیدا شود که این کتاب را به طبع برساند. در کتاب هایی که به طبع مرحوم آقای غفاری رسیده غالباً اسم و اسامی در مقدمه به چشم خورده است که این ها نفقه و هزینه این کتاب را عهده دار شدند. مثال دیگر طبع کتاب من لا یحضرالفقیه اثر شیخ صدوق به تصحیح آقای غفاری است که متنی عربی است. مرحوم آقای غفاری استادی به نام حضرت آیت الله آقا سید کاظم گلپایگانی معروف به نام آقا سید کاظم مفسر داشتند. در شأن ایشان همین بس که مرحوم امام راحل وقتی به اراک می رفتند بر خانه ایشان وارد می شدند. مرحوم سید کاظم مفسر، یک روز به حجره آقای غفاری می آیند و می گویند این کتاب من لایحضر الفقیه را چاپ کنید و مرحوم آسید کاظم مفسر اشراف به حال و هوای طبع نداشتند یعنی نمی دانستند هزینه های یک کتاب چقدر می شود. یک روز پیش آقای غفاری آمدند و گفتند به کجا رسیدی من برای مرحوم آسید کاظم، حقیقت را گفتم و گفتم هیچ سرمایه ای ندارم. آقا سید کاظم آقای مفسر وقتی از اراک به تهران آمد متمکنین بازار برای این عالم جلیل القدر منزلی تهیه کردند که نصف هزینه را آن ها و نصف را خودش پرداخت کرده بود و آن موقع 16 هزار تومان این خانه خریداری شده بود و ایشان برای اتمام این کتاب سند خانه خود را بر روی میز گذاشتند. زمانی که این خبر به متدینین و متمکنین بازار رسید که چرا نشسته اید که سید کاظم مفسر برای چاپ کتاب خانه خود را می خواهد بفروشد و پس از این موضوع، بازاری ها به خانه آقای غفاری آمدند و گفتند اگر می خواهید کتاب چاپ کنید ما هستیم. آقا سید کاظم شأنش اجل از این بود که از افراد برای چاپ کتاب کمک بخواهد و می گفت این کتاب، کتابی است که جامعه را نور می دهد ومتعلق به اهل بیت (ع) است.
به عقیده شما برای چاپ این آثار ارزشمند چه اقداماتی لازم است؟
چه بسا ما کتاب هایی را چاپ و با چاپ پایین در کتابخانه ها داریم و برخی مقدمه ها را که می خوانیم، می بینیم مصحح کتاب در وضعیت فلاکت باری است و می بینم که این فرد اقدام کرده است ولی کسی به دادش نمی رسد. چه بسا ما برای تشویق و شفاف سازی مسیر طبع کتاب صحبت می کنیم و بیاییم دست و بازوی محققان را بگیریم که یکی از اهداف صرف هزینه برای کتاب تقویت بنیه اقتصادی این اقشار زحمت کش هست. بنابراین من توصیه می کنم به تمام کسانی که جایگاهی برای تبلیغ و امکاناتی مانند روزنامه و مجله دارند این است که مردم را به این سمت تشویق کنند. بخش زیادی از کارهایی که در جامعه انجام می شود توسط افرادی هست که تمکن مالی دارند. از یکی از اساتید شنیدم یکی از آقایان 16 میلیارد هزینه برای یک هنرستان فنی هزینه کرده است و دیگری چندین میلیارد هزینه کرده تأسیسات را بسازد و سعدی این نکته را گفته است «نان از بهر کنج عبادت گرفته اند/ صاحب دلان نی کنج عبادت برای نان».
چرا این فرهنگ در دوره کنونی تا حدود زیادی فراموش شده است؟
به دلیل اینکه چیزی به یاد کسی نبوده است که فراموش شود و آن مقدار که ما مانور تبلیغاتی برای غیر این کار دادیم برای این کار تبلیغی نکردیم؛ برای مثال در یک محله ای هستید و از فردی که به سختی زندگی را می گذراند خبر نداشته باشید. مردم اطلاع ندارند که با بودجه های خود مدرسه می سازند و باید بخشی هم به طبع این کتاب ها کمک کنند. نکته اصلی این است کسی می خواهد بودجه هنگفتی را هزینه کند باید فردی باشد که اطمینان خاطری به فرد دهد. برای مثال زمانی که چند حدیث درباره پرداخت صدقه می بینید قرآن را می خوانید و وقتی از هرمقداری خیرات می کنید همیشه یاد آن می افتی خوشحال می شوید. ما شفاف سازی را بیشتر نکنیم وضعیت به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد. وظیفه ما این است که روشن کنیم کتابی از 200 سال پیش به دست ما رسیده است چه سودی برای فرهنگ دارد. اگر این مسئله را تبیین کردیم به همین صورت پیش خواهد رفت بنابراین پیشنهاد من این است به همه بنگاه های تبلیغاتی از هر جنسی و از هر شاخه ای کمک بگیریم که در این زمینه تبلیغ کنند و نهضت احیای کتب را راه بیاندازند؛ برای مثال خیرین مدرسه ساز نهضتی شد و ما باید چه کنیم یک نهضتی این چنینی به پا شود و شوری بین مردم بیاید که به این هدف برسند.
گفت و گو از سیده معصومه کلانکی