کد خبر:18681
پ
فاقد تصویر شاخص

گفتگو با سید علی موجانی

سید علی موجانی، کارشناس مطالعات سیاسی و علاقمند به فهرست نگاری نسخه های خطی، یکی از مدیران سایت گنجینۀ باز نسخه های خطی اسلامی و ایرانی است.

سید علی موجانی، کارشناس مطالعات سیاسی و علاقمند به فهرست نگاری نسخه های خطی، یکی از مدیران سایت گنجینۀ باز نسخه های خطی اسلامی و ایرانی است. در مورد موضوع وقف ، گفتگویی با ایشان داشتیم که آن را می خوانید:

با توجه به اینکه وقف یک مشارکت ملی، اجتماعی و فرهنگی است که برای تعدیل و توازن ثروت میان افراد یک جامعه تأسیس شده، دربارۀ جایگاه امروزی آن در کشور صحبت بفرمایید
اصولاً وقف یک تعریف فرهنگی دارد تا این که بخواهیم از آن به جهات ارزش های معنوی دینی و مذهبی یاد بکنیم. اگر بخواهیم یک نوع شبیه سازی داشته باشیم باید بگوییم که وقف یک عمل فرهنگی مردم نهاد هست که امروز ما این نمونه را در NGOها و سازمان های مردم نهاد شاهد هستیم. برخی افراد بر اساس یک باور و ارزش دور هم جمع می شوند و خدماتی عام المنفعه را در حوزه ای که به نظرشان شایسته است به انجام می رسانند. طبیعی است که این تعریف یک مفهوم مدرن است، ولی وقف همین کارکرد را دارد با یک تفاوت اساسی. گاهی اوقات وقف به صورت کاملاً فردی است. یعنی فردی احساس می کند برای رسیدن به آرمان ها و هدف های خودش بایستی که همت را در کنار سرمایۀ خود هزینه کرده و بتواندآن چه را که باور دارد در صحنۀ عمل اجتماعی تداوم ببخشد و این فرآیند رادر مسیری که شایسته است ساری نگه دارد. از آن جا که به دلیل وابستگی وقف به امور مالی و دریافت و پرداخت اموال منقول و غیر منقول، برای وقف احکام شرعی وضع شده، سبب گردیده است که شکل وقف خیلی خیلی دینی و مذهبی به نظر برسد؛ در حالی که وقف یک عمل عام المنفعه است. به عنوان مثال وقف یک قنات آب یا یک چاه آب مانندآن چه که مثلاً حضرت امیر (ع) وقف می کرد یک عمل دینی نیست، بلکه یک خدمت عام المنفعه رساندن است. اما چون باید برای این عمل یک مصوبات قانونی تعیین شود و احکامی وجود داشته باشد، شرع بر آن مستولی شده و طبیعی است که بعد از مدتی در تصور عامه و نه در تصور نخبگان و خواص، وقف یک مفهوم مذهبی دینی تلقی شود. من فکر می کنم اول از همه باید کمک کنیم که این وجه به بطن و ذات جوهری خودش برگردد. یعنی این که وقف شکل عام المنفعه خودش را در همۀ حدود بگیرد و به این ترتیب عملاً در انحصار یک شاخۀ خاص نباشد. کمک کردن و یک سایه بان ساختن برای آدم هایی که مثلاً بایستی در ساعت های خاصی در انتظار یک وسیله بنشینند هم یک وقف است و با عمل وقف معنا پیدا می کند. ارزش گذاری این وقف، چون مثلاً خاص آدم هایی هستند که ما نمی توانیم آن ها را شناسایی کنیم و دین و باورو اعتقادشان رانمی دانیم، باید به شکلی درست برای فهم طبقات مختلف مذهبیون صورت بگیرد، تا در هزینه کرد اینگونه از امور سختگیر نباشند و بلکه به تاثیر آن توجه کنند. داستان آن عارفی که بر درب خانه نگاشته بود «از نانش ده و از نام و نشانش نپرس» مصداق قابل اعتنایی در این زمینه است. به نظر من این مفاهیم بایستی یک مقدار باز پیرایی شده و دوباره شکل بگیرد. وقتی که خوب نگاه کنیم در این فرآیند خواهیم دید که اصولاً وقف یک نتیجۀ تاریخی چند قرنی را به صورت پیوسته و تأثیری که بر فکر اجتماعی و درک و افزایش شناخت و فهم گذاشته، داشته است. حتی اگر این وقف در ارتباط با یک باور مذهبی مثلاً وقف برای روضه امام حسین (ع)باشد به منزلۀ کمک به ترویج فرهنگی است که به امام حسین یا به تاریخ اسلام مرتبط هست. البته در کنار آن آدابی هم وجود دارد که ممکن است از محل آن وقف هزینۀ شنوندگان و سخنرانان تأمین شود. بنابراین شکل وقف حتی اگر در حدود مذهبی به آن فکر کنیم، بیشتر برای جنبۀ فرهنگ سازی و تأثیر بر افکار عمومی است. امروز ما در جامعه ای زندگی می کنیم که نیازها بسی متنوع تر از نیازهای هزاران سال پیش است و طبیعتاً ضرورت دارد که در روش ها و آدابی که در همۀ حوزه های دینی، مذهبی و کارکردهای فرهنگی اجتماعی وجود داشته بازنگری کنیم و آن ها را به تعبیر امروزی ها روزآمدش سازیم تا بتواند پویا مانده و حیات داشته باشد. برای این منظور حوزه های مختلفی را می توان ذکر کرد که اگر افرادی علاقه، انگیزه، سرمایه و همت دارند و خواستار عمل در این حوزه ها هستند قادر به انجام آن باشند. امروز ما جمعی به اسم مجمع خیرین مدرسه ساز یا مسکن ساز یا حمایت از بیماران خاص یا بیماران سرطانی داریم که این گروه ها از محل خیرات خودشان به یک فعالیت انسان دوستانه و بشر دوستانه یا یک فعالیت فرهنگ ساز کمک می کنند. بنابراین چه بسا بشود که با ترویج این فرهنگ و تصحیح آن، درک عمومی را افزایش داده و حوزه های نوین را به وجود آورد که دامنۀ اوقاف و تبرعات مذهبی به این حوزه ها وارد شود. من وقتی که فکر می کنم می بینم هر آن چه که در حوزۀ فرهنگ سازی معنا پیدا می کند می تواند نتیجۀ عمل وقفی یا موقوفه باشد. بنابراین اگر ما پژوهش، مطالعه و تحقیق و عرضۀ آن را یک عمل فرهنگی تلقی می کنیم این نگاه می تواند در دایرۀ شمول واقفان قرار بگیرد. هنر در این جاست که واقف فضا و عرصۀ آن پژوهش را در عمل وقف خودش فراهم کند و منتظر نتیجه نباشد. واقف باید اجازه بدهد که پژوهش زندگی و حیات خودش را داشته باشد و در مسیر بررسی و تتبع و یافتن به سوالات، پاسخ گو باشد. تنها کاری که او انجام می دهد فراهم کردن بستر مناسب برای پژوهشگر و اندیشمند است که امکان اندیشیدن و تکاپوی فکری و پژوهشی برای او فراهم شود. فکر می کنم بسیاری از فعالیت هایی که در حوزۀ فرهنگ انجام می شود می تواند با اسناد وقفی حتی هشتصد ساله هزار ساله هم ارتباط پیدا کند. از باب نمونه می گویم یک موقوفه در اصفهان داریم که درآمدش باید برای طلاب فلان حوزه دینی هزینه شود. این جا واقف دست ما را باز گذاشته است تا آن گونه که مناسب این طلاب هست عمل کنیم؛ بخشی لباس، بخشی غذا، بخشی امکانات معیشتی طلبه هاست ولی بخشی هم امکانات فکری آنان است. بنابراین یک وقف می تواند به تولید منابع درسی، احداث کتابخانه یا مثلاً احداث یک سرای برای تبادل آرا و افکار برای همان طلاب یا در همان حوزۀ خاص شمول پیدا کند. بنابراین یک وقف قدیمی که نقطۀ مشخصی را بر اساس فهم و درک تاریخ هشتصد سال پیش انتخاب کرده به این مفهوم نیست که باید در آن نقطه بایستیم. باید دید حال در آن شهری که برای طلابش وقف صورت گرفته آیا اصلا مدرسۀ دینی و طلبه ای وجود دارد یا نه. می توان این را تعمیم داد و روزآمدش کرد و می توان برای آن کارکردهایی که با نیازهای جدید مطابق باشد تعریف کرد. در فضایی که وقف برای کار و پژوهش ایجاد می کند نتایج آن بسیار مهم است؛ به این جهت که یک رابطۀ عمیق فردی میان کسی که از محل وقف ارتزاق می کند، اعم از این که معیشتش تأمین می شود یا این که از محل آن وقف پژوهشی می کند، با نیات واقف برقرار می شود. به عنوان مثال اگر به من بگویند که وقفی وجود دارد و بناست که شما تحقیقی در حوزۀ فلان موضوع بکنید من در روند مطالعاتی این تلقی و تصور را دارم که آن چه عرضه می شود باید افق نگاه و نیات واقف را تأمین کرده و فضا را برای من فراهم سازد. به عنوان مثال ما وقفی داریم که امروزه از بین رفته است؛ مثل وقف قنات فلان جا برای شرب مزارع گندم یا برنج فلان منطقه که از محل برنج آن باید در پخت برنج غذای امام حسین استفاده شود. خوب اصل وقف متعلق به یک منبع آبی است. فرض کنید امروز منبع آبی به دلیل سالیان سال کم توجهی، بی توجهی یا اصلاً تغییرات فصلی و طبیعی که برای یک مزرعه اتفاق افتاده کارکرد خود را برای شرب آن مزرعه از دست داده است به این مفهوم که این کشت دیگر از آن محل رفته و یا استفاده از شکل آبیاری قطره ای خیلی به صرفه تر از آب قناتی است. به این ترتیب من فکر می کنم که باید اندیشید که چگونه می توان نیت آن واقف را عملی کرد.

بنابراین شما معتقد هستید که هدف اصلی در وقف برآوردن نیت واقف است نه تنها حفظ صوری وقف؟
من گمان می کنم یک اصل مهم در ارتباط با مسألۀ وقف دریافتن این موضوع است که چه طور می توان نیت واقفان را برآورده کرد. به طور مثال چگونه می توان نیت واقفی را که تصمیم داشت آب قنات برای تأمین هزینه پخت برنجی که در روضۀ امام حسین(ع) استفاده می شود، به جا آورد در حالی که رابطۀ آن قنات با شالیزار قطع شده یا اصلا شالیزار از بین رفته است؟ به نظر من اینجا می توان یک مکانیسم میانه ای را پیدا کرد که نتیجه اش به تأمین خواستۀ واقف کمک کند و آن موقوفه متروک نشود. تمام هدف ما این است که موقوفات تداوم داشته باشد. اگر بناست فردا آب آن قنات به صورت استفاده کشاورزی بهره برداری نداشته باشد و به دلیل این که کسی آن را لایه روبی نمی کند بعد از مدتی تمام چاه آبه های آن از بین برود، سرمایۀ بسیار عظیمی در زیر خاک مدفون خواهد شد. در این جا می توانیم مکانیزم هایی را پیدا کنیم که خیلی خوب از محل آبی که در نقطۀ مظهر قنات و در نقطۀ اوج قنات استحصال می شود کاربری دیگری پیدا کند. به طور نمونه می توان گفت آب این قنات تنها برای شالیزاری که در صد کیلومتری ما قرار دارد نیست بلکه برای فلان مجموعه ورزشی یا فلان مکان تفریحی نیز هست و درآمد حاصل از این فعالیت را صرف کمک به خرید تضمینی از کشاورزان کنیم که نتیجه اش باز همان عمل وقف شود. این عمل باعث خواهد شد که اصل موقوفه و زحمتی که برای آن کشیده شده دچار مطرود شدن و از بین رفتن نگردد. حتی می توان این ها را به روایت دیگری هم استفاده کرد چه بسا بتوان در کنار یک مجموعه فرهنگی ورزشی یا توریستی که در حال ساخت است، مجموعه ای از کارکردهای فرهنگی هم تعریف کرد و همۀ این ها به درآمد بیفزاید و هزینۀ خودش راتأمین کند و سبب اشتغالزایی گردد و طبیعتا نتیجه و سودش در قالب یک امنایی که دارد برای کار مورد نظر هزینه شود.

پیشنهاد شما برای نهادینه کردن این نگاه و شیوۀ برخورد با مسئلۀ وقف چیست؟
به نظر من باید در حوزۀ فرهنگ سازی این احساس به وجود بیاد که اگر من امروز چیزی را وقف کردم تنها در یک فرآیند یک دهه یا دودهه یا یکی دو نسل آینده ادامه پیدا نمی کند، بلکه بر اساس ضرورت ها و نیازها شکل و طبیعت خودش را تغییر خواهد داد به گونه ای که با نیات من هم عدم انطباقی نداشته باشد. با این روش به همان سمتی خواهیم رفت که هم واقف و هم عمل وقفش دیرپا و دراز مدت باشد. در این فضا باز فکر می کنم که کار در حوزۀ فرهنگ می تواند بسیار مؤثر باشد؛ یعنی اگر ما بتوانیم از منابع وقفی که خاصۀ فلان شخصیت مذهبی یا فلان امام زاده است بخشی را برای توسعۀ فرهنگی مردمی که در آن اطراف زندگی می کنند هزینه کنیم، یا حتی برای جامعه جهانی که بتوانند درک کنند حضرت عبدالعظیمی که ما داریم و این موقوفات را برای خودش دارد، در چه دورۀ تاریخی زندگی می کرده و چه ویژگی مهمی سبب شده ایشان در آن دورۀ تاریخی یک نقش تأثیرگذار داشته باشد، استفادۀ درست فرهنگی از درآمد اموال وقف شده مربوط به آن اماکن و افراد کرده ایم. این ها مطالبی است که می تواند در قالب یک تفاهم و گفت و گو بین واقف و مجریانی که مفاهیم مربوط به وقف را تعریف می کنند، شکل بگیرد. حاصلش ممکن است دهها پژوهش و یا یک دورۀ کامل از مطالعات دربارۀ تاریخ ری و پیرامون آن از این دوره تا این دوره طی قرون مشخص بشود و شاید مجموعه اثری که استخراج می شود بتواند موقوفات حضرت عبدالعظیم(ع) در ری یا سادات حسنی را معرفی بکند یا نسب و انساب آن ها را در آورد و به روند تداوم آن کمک کند و شکل جدید خودش را بپذیرد.

با توجه به اینکه بازار بهره گیری از رایانه و اتصالات جهانی فراگیرتر از هر زمانی است، نظر شما پیرامون چاپ دیجیتالی آثار ارزشمند فرهنگی چیست؟ آیا این فروشگاه ها به فرهنگ سنّتی چاپ و نشر آسیب می رسانند یا سبب گسترش سریعتر فرهنگ ادبی می شوند؟
ورود صنعت رقومی کردن کتاب ها و منابع و اسناد و باز کردن دامنۀ مطالعات و استفاده از منابع اصلی تحقیق به نظر من هنوز صنعت جدیدی است. به همان میزانی که این صنعت در تکنیکش یعنی مثلاً در کیفیت رزولیشن تصاویر، نوع و حجم اسکن ها، کوچک کردن حجم تصاویر اسکن شده بزرگ، قابل دسترس کردن، این که چگونه از آن دیسکت های قدیمی به سی دی یا فلش مموری ها یا فایل ها… رشد کرده، یقیناً بهره برداری، کار کردن، و قواعد استناد کردن به منابع و مدارک رقومی یا دیجیتال به همان میزان رشدی نداشته است. ما هنوز به یک آیین نامۀ مشخص نرسیدیم که اگر بخواهیم از سایتی استفاده کنیم آدرس ارجاع آن در مقاله به چه ترتیب باید باشد. آیا باید از عبارات خاصی استفاده کرد یا آدرس سایت کفایت می کند؟ حتی (به دلیل اتفاقاتی که در این صنعت می افتد مثلاً با استفاده از فتوشاپ می توان ماهیت و محتوای یک موضوع را عوض کرد)، اصالت و صحت این اسناد و مدارک به لحاظ قابل استناد بودن خودش مسئلۀ دیگری است. پس طبیعی است که دانش ما برای بهره برداری و استناد کردن برای به کارگرفتن این میزان از رشد تکنولوژی در این صنعت همسان ارتقا پیدا نکرده است. اگر فرض کنید که یک مجموعه عظیم دیجیتال از کتاب ها را دارید، این کتابخانه آن هنگام می تواند در مطالعه و تحقیق برای ما مؤثر باشد که ببینیم یک محقق چگونه از متون و منابع استفاده می کند. باید نخست برای روند استفاده از این شکل، روش هایی را تعریف کنیم که آن روش ها به نوعی به زبان دنیای مدرن و صنعت مدرن رایانه ای و رقومی ترجمه شود و بعد بتواند به ما حاصلی بدهد که آن را هم حفظ کنیم و هم این که پس از استاندارد سازی گسترش بدهیم. به طور نمونه یک مجموعه کتابخانه خطی داریم که این مجموعه ممکن است روی فلش شما با یک تعریف و در هارد من با یک تعریف دیگرارائه شده باشد. تا وقتی که نتوانیم این استانداردها را تعریف کنیم عملاً نمی توانیم به هیچ گونه مطمئن باشیم که ادامه این روند در شناخت ما و در فرهنگی که می تواند از این ابزار ها برای توسعه و ترویج استفاده کند، مؤثر خواهد بود.

فکر می کنید راهی وجود دارد مبنی بر اینکه حقوق نشر برای پدیدآورنده و مؤسسۀ عرضه کننده از راه اینترنت، چه برای فروش نسخۀ دیجیتالی(رقومی) اثر، چه برای عرضۀ رایگان، محفوظ بماند و امکان پشتیبانی قانونی هم از آن باشد؟
من فکر می کنم در نشرهای دیجیتالیِ آثار، حقوق ناشرین رعایت نخواهد شد و استفاده از صنعت رقومی کردن اسناد در جایگاهی که ما فعلا هستیم سودمند نخواهد بود. ما در این صنعت با مشکلات بسیاری روبرو هستیم: از سویی امکان کپی رایت در ایران قانونی ندارد و از سوی دیگر مأخذ مشخص نیست و گاهی اوقات اطلاعات غلط و جعلی وجود دارد. گاه اطلاعات آشفته است که قابل بازیابی نیست؛ گاهی اوقات خود این موارد در روند آماده سازی دچار تحول می شود. همه این مشکلات را در استفاده از شیوۀ رقومی داریم. به نظر من نخست بایستی بگوییم که جامعه پژوهنده و پژوهشگر ما چه خواسته هایی دارند و این خواست ها را به زبان برنامه ای ترجمه کنیم و سپس برای این زبان برنامه ای استانداردها و همسان سازی مفاهیم و ترم ها و عبارات یکسان در بیاوریم تا بعد بتوانیم آن را رواج بدهیم. به این دلایل من فکر می کنم که دست یابی ناشر به حق و حقوق خودش در این شیوه ممکن نیست. آدم هایی که پشت این سایت ها هستند هیچ گونه مسئولیتی در رابطه با وب سایت یا وبلاگ خودشان نمی پذیرند. باید اول یک آیین نامه اساسی برای ورود به محیط اینترنت و مجازی وجود داشته باشد که افراد به آن پای بند شوند و خود را در آن قالب ببینند؛ اما چون محیط مجازی در اساس شکل گرفته که مجازی بوده و واقعی نباشد ممکن نیست که فردی بتواند با هویت واقعی و ثبت شده خود در آن نقش داشته باشد. همه به نوعی به این اقبال می کنند که غیر واقعی باشد. پس حتی اگر شما بخواهید اسناد و مدارکی در این محیط غیر واقع قرار بدهید من محقق باید نگاه کنم که این ها، حتی اگر خودمن هم انجامش داده باشم، غیر واقعی است چون دیگر ارزش استنادی را ندارد.

پرسش پایانی این که بفرمایید به نظر شما امروزه نویسندگی می تواند راه مناسبی برای ارتزاق باشد یا خیر؟ اگر نه فکر می کنید چاره چیست؟
اجداد ما نشان دادند که در دوران مختلف میرزا بوده اندو نه تنها از راه نوشتن ارتزاق کردند بلکه حجم قابل ملاحظه ای هم ثروت اندوخته اند و تغییرات اساسی اجتماعی و فرهنگی هم به وجود آورده اند. من فکر می کنم که پاسخ این سوال تا حدودی به شرایط ژنی که آن فرد دارد وابسته است…

گفتگو از سهیلا یوسفی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612