کد خبر:22881
پ
D986D8B4D8B3D8AA2015320D98020D8A7D984D8AAD8B4D8B1DB8CD8AD

گزارش نشست ۱۵۳: «رونمایی و معرفی کتاب التشریح»

در یکصد و پنجاه و سومین نشست مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب کتاب «التشریح» نوشتۀ عمادالدین محمود شیرازی، رونمایی و معرفی شد.

به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و پنجاه و سومین نشست از سلسله نشست‌های این مؤسسه، که با همکاری وبینار بهشتی روز دوشنبه ۷ تیر‌ماه ۱۴۰۰ برگزار شد، به رونمایی و معرفی کتاب «التشریح» اختصاص داشت. «التشریح»، با موضوع تشریح کالبد انسان، نوشتۀ عمادالدین محمود شیرازی، به کوشش محمدابراهیم ذاکر و با نظارت رضا ماستری فراهانی تصحیح شده و به عنوان سیصد و پنجاه‌ و ششمین اثر از مجموعه آثار موسسۀ پژوهشی میراث مکتوب در دو جلد منتشر شده است.

در نشست رونمایی از این کتاب دکتر رضا ماستری فراهانی، استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، دربارۀ «آناتومی استخوان قلبی os cordis»، دکتر محمدابراهیم ذاکر، دندانپزشک و پژوهشگر و مصحح متون پزشکی، با موضوع «معرفی کتاب التشریح »، دکتر مهرداد کریمی، دانشیار طب سنتی ایرانی دانشگاه علوم پزشکی تهران، با موضوع «تشریح، مقدمۀ درمان در طب سنتی»، دکتر محمد صدر، پژوهشگر تاریخ پزشکی و عضو هیئت علمی بنیاد دائره المعارف اسلامی، با موضوع «رسائل علم تشریح در دورۀ اسلامی و کارکردهای آنها»، و دکتر یونس کرامتی، عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران، با موضوع «عمادالدین محمود شیرازی و رسالۀ آتشک» سخن گفتند.

در ابتدای این نشست دکتر ایرانی، با تشکر از دکتر رضا ماستری فراهانی به خاطر نوشتن مقدمه بر چاپ کتاب التشریح و همراهی و راهنمایی‌های او در تصحیح کتاب، و نیز تشکر از دکتر محمدابراهیم ذاکر برای تصحیح اثر، از سخنرانان نشست قدردانی کرد و گفت: مؤسسۀ میراث مکتوب افتخار انتشار بخشی از متون طب سنتی را در سال‌های اخیر داشته است و به همت اساتید فن که مشغول تصحیح کتاب‌های دیگری هستند، این مسیر را ادامه خواهد داد.

وی ضمن بیان این مطلب که متون پزشکی به‌نوعی آثار تاریخ طب سنتی هستند، گفت: این متون بیش از اینکه ارزش علمی و کاربردی داشته باشند ارزش تاریخی و میراثی دارند. طبیعتا علم تشریح در امروز با دوره صفویه تفاوتی از زمین تا آسمان پیدا کرده است و الان کاربرد ندارد اما در دسترس بودن متنی قدیمی در این حوزه ارزش‌های خود را دارد که دوستان در سخنرانی‌های خود به ابعاد و زوایای مختلف این متون و اهمیت چاپ آن اشاره می‌کنند.

در ادامه نیز دکتر یونس کرامتی، به عنوان مدیر نشست با یادکردی از مرحوم دکتر جمشیدنژاد اول، گفت:  ایشان دوست سی سالۀ من و بسیاری از اهل دایره المعارف بزرگ اسلامی و همکار سال‌های اخیر دکتر ذاکر و یار آقای ایرانی و سایر میراث‌بانان بودند و برخی از نخستین کتاب‌هایی که در مجموعه تاریخ علم مؤسسۀ میراث مکتوب چاپ شد از کارهای ایشان بود. وی در ادامه از دکتر ماستری فراهانی، آناتومیست و استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، خواست که مطالب خود را بیان کند و در ابتدا نیز به شیوۀ مشارکت و نظارت خود در روند تصحیح التشریح اشاره کند.

کشف ابن‌سینا در زمینۀ وجود استخوان قلبی در میمون

دکتر ماستری فراهانی نیز در این رابطه گفت: سال ۱۳۹۶ یکی از دانشجویان به نام دکتر ناصری با دکتر ذاکر تشریف آوردند و خدمت استاد معرفی شدیم‌. ایشان فرمودند یک کتاب قدیمی هست که مطالب تشریحی جالبی دارد. قرار شد من در حد بضاعت کمکشان کنم. البته دکتر ذاکر سنگ تمام گذاشته بودند و ترجمۀ کاملی انجام داده بودند و من هم نکاتی را که به ذهنم رسید گفتم و اصلاحات لازم انجام شد.

دکتر فراهانی در ادامه و در سخنرانی مختصر خود به نمونه‌ای از مطالب موجود در کتاب‌های طب سنتی اشاره کرد که گویای اهمیت این کتاب‌هاست.

وی در این رابطه از موضوع استخوان قلبی سخن گفت و با اشاره به مقاله‌ای که چند تن از استادان دانشگاه‌های انگلیس، پس از انجام بررسی‌های مختلف بر ساختار غضروفی و استخوانی استخوان قلبی، به چاپ رسانده‌اند و تشریح جزئیاتی از این مقاله، اظهار کرد: نویسندگان این مقاله مدعی یک کشف جدید هستند و آن این که تا پیش از این تصور می‌شده استخوان قلبی در میمون‌ها وجود ندارد، اما آنها به این نتیجه رسیده‌اند که این استخوان در میمون‌ها هم وجود دارد.

وی ادامه داد: خود ما در این زمینه با همکاران مقالات «بافت‌شناسی استخوان قلبی در گوسفند» و «ارزیابی آماری و مورفولوژی استخوان قلبی در گوسفند» را در سال‌های ۷۷ و ۷۸ به چاپ رسانده‌ایم. پژوهشگران انگلیسی نیز از وجود این مقالات مطلع بوده‌اند. در مقاله «ارزیابی آماری …» گفته شده که منابع استخوان قلبی خیلی کم است و یکی از این منابع کتاب قانون ابن‌سینا است که در آن اشاره شده که در برخی از میمون‌ها استخوان قلبی وجود دارد. یعنی وجود استخوان قلبی در میمون در کتاب ابن‌سینا دقیقا ذکر شده است. قبل از آن هم آقای هراتیان پایان‌نامه‌ای داشتند که روی استخوان قلبی چند سال کار کردند و این استخوان را بافت‌شناسی کردیم.

وی با اشاره به منبع دیگری که به استخوان قلبی اشاره کرده است، گفت: در کتاب هدایت المتعلمین فی الطب دقیقا بیان شده است که «دل را اندر دل یکی استخوان است، نرم چون غضروف که قاعده دل همه آن استخوان است». در کتاب قانون ابن‌سینا هم آمده است که «گاهی در قلب برخی میمون‌ها استخوان دو سر پیدا می‌شود». من وقتی بررسی کردم دیدم وقتی این استخوان به‌طرف جلو امتداد می‌یابد واقعا دوشاخه می‌شود. امروز هم که نگاه کردم دیدم در کتابی که …. (؟) راجع به قانون، رازی و عباس مجوسی جمع کرده، آورده که رازی و مجوسی هم به این پدیده اشاره کرده‌اند. البته مقاله‌ای هم دیدم که نوشته بود جالینوس روی استخوان قلبی فیل کار کرده و نوشته است که شبیه غضروف استخوانی است.

وی افزود: دوستان پژوهشگر انگلیسی که مقاله‌ای در این باره در ۲۰۲۰ منتشر کرده‌اند و مدعی یک کشف در قرن بیست و یکم شده‌اند، با توجه به مدارک و استنادات، باید می‌گفتند که این کشف مربوط به قانون است. چون نه جالینوس و نه رازی که پیش از ابن‌سینا بوده‌اند به استخوان قلبی در میمون اشاره‌ای نکرده‌اند؛ اما در کتاب قانون دقیقا اشاره شده است که این استخوان قلبی در میمون وجود دارد. این نکته می‌تواند به خوبی گویای جایگاه و اهمیت متون پزشکی گذشته باشد.

بخش بعدی نشست به سخنرانی دکتر محمدابراهیم ذاکر اختصاص داشت و پیش از آن دکتر کرامتی در معرفی ایشان گفت: دکتر ذاکر نوه مرحوم آقابزرگ تهرانی و خواهرزاده استاد احمد منزوی و استاد علی‌نقی منزوی هستند. ایشان دندانپزشک‌اند و با متون پزشکی جدید آشنا هستند و از سال‌ها پیش نیز علاقه‌مند به حوزه تاریخ پزشکی بودند. در عین حال، با توجه به صبغۀ خانوادگی، عربی را خوب می‌دانند و متون پزشکی قدیم را هم مطالعه کرده‌اند. تا کنون چند کتاب از ایشان منتشر شده است که مفصل‌ترین و پرزحمت‌ترین آن‌ها ترجمه الحاوی محمد بن زکریای رازی بوده است. یک کار دیگر ایشان هم ترجمه عیون الانباء ابن ابی‌اصیبعه است که پشی از این از هیچ‌کدام از این دو اثر ترجمۀ کاملی در دست نبود و با همت عالی جناب آقای دکتر ذاکر ما اکنون ترجمه فارسی متن کامل این دو کتاب را در اختیار داریم.

معرفی کتاب التشریح و مؤلف آن

در ادامه نشست دکتر ذاکر به بیان مطالب خود پرداخت و در ابتدا ضمن یادکرد مرحوم دکتر غلامرضا جمشیدنژاد اول و خدمات و خصائص نیکوی او، گفت: گمان دارم که جمشیدنژاد حقی ویژه بر گردن تاریخ پزشکی این زادوبوم دارد. جایش واقعاً خالی است. نشنیدن سخنان ارزشمند او، بدیهه‌گویی‌هایش برای من و دیگر همراهانش سخت و دشوار است. من از سوی خودم و شما باز هم خدمت خانواده ایشان و جامعه فرهنگی و همه پارسی‌گویان و پارسی‌نویسان تسلیت می‌گویم و یادش را گرامی می‌دارم و می‌دانم نامش همیشه در تاریخ پزشکی ایران مانا خواهد ماند.

وی در ادامه ضمن توصیف کتاب التشریح، به عنوان اثری ارزشمند در تاریخ پزشکی، از سامان‌دهندگان چاپ آن سپاس‌گزاری کرد و گفت: مؤسسۀ میراث مکتوب متشکل از گروهی توانا و نیرومند است که به‌خوبی در یگانه بخش موفق دولتی سازمان یافته‌اند تا میراث نوشتاری ایران‌زمین و جهان اسلام را پاس بدارند. من سامان‌یافتگی این گروه را مدیون مدیریت درست، مهرورزانه، و تلاش‌های خردورزانه دکتر ایرانی فرهیخته و آزادنگر می‌بینم.

وی ادامه داد: از سوی دیگر از مدیریت اندیشمندانۀ تولید در مؤسسۀ میراث مکتوب در به‌سازی آثار چاپ شده، توسط دوست گران‌مایه‌ام استاد محمد باهر و دیگر دوستان پرکار ما و او در این بخش مانند آقای خانی برای برگه‌آرایی و نمایه‌آرایی کتاب، خانم‌های پیونددهندۀ مؤلف با مدیریت تولید، مثل خانم حسینی و خانم طاووسی، خانم مرادخانی برای معرفی کتاب در سایت، آقای یاری برای معرفی کتاب در واتساپ، خانم پیری برای هماهنگی جلسات رونمایی و آقای دهری در رساندن کتاب‌ها، همچنین از مهندس احسان تقوی برای پی‌ریزی نرم‌افزاری جهت نمایه‌یابی آسان‌تر و استخراج آن، دوست دوران کودکیم تا به امروز دکتر عبدالحسین آل‌اسحاق مهدوی برای ویرایش ادبی و علمی، تشکر می‌کنم. از آموزگارم دکتر فراهانی، استاد فرهیخته و فروتن آناتومیست برجسته دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، برای تصحیح معادل‌یابی‌های به دست آورده‌ام از کتاب‌ها و اطلس‌های آناتومی، پزشکی نوین و سنجش آن با تشریح پنج سده پیش و دیگر راهنمایی‌ها و پیشنهادات علمی ایشان سپاس‌گزارم.

وی در ادامه به زندگی‌نامۀ عمادالدین پرداخت و گفت: امین احمد رازی، منشی قمی قاضی، حمویی، اسکندر بیگ، آقابزرگ، آدمیت، الگود، منزوی، میر، همگی چه فهرست‌نگار و چه گزارشگر تاریخ، گزارش‌هایی کوتاه درباره عمادالدین محمود فرزند رکن‌الدین مسعود شیرازی داده‌اند. به نظر من تئوری‌پردازی‌های این دانشمند بزرگ، همراه با میراث نوشتاری او در زمینه‌های گوناگون، در کنار آزموده‌های کلینیکی و شیوه‌های درمانی و معاینه‌های بالینی‌اش، او را بیشتر از سطور نوشتاری تاریخ‌نگاران به پژوهشگران می‌شناساند.

وی با اشاره به تاریخ‌های ذکرشده دربارۀ زندگی او گفت: کهن‌ترین تاریخ اشاره شده در مورد او ماه صفر ۹۵۰ است که منشی قمی در خلاصه التواریخ بیان کرده و گفته که در اردوگاه شاه‌طهماسب بوده است. حمویی به‌اشتباه سال‌مرگش را پایان سدۀ ۹ گفته است. آدمیت در یک نسخه افیونیه تاریخ ۹۹۹ را یافته است. الگود با گمانه‌زنی سال زاده شدنش را ۹۲۱ گفته است.

وی دربارۀ شاگردان و میراث‌داران او گفت: فرزند چشم‌پزشکش و برادرزادۀ پزشکش که از شاگردانش بوده، به تصحیح و بازنویسی و شاید املا کتاب‌ها از زبان خود عماد‌الدین پرداخته‌اند. از مهم‌ترین شاگردان عماد‌الدین می‌توان به شیخ بهایی، ابوالفتح گیلانی و میزا قاضی فرزند کاشف‌الدین حمویی یزدی اشاره کرد.

وی با بیان این که میراث نوشتاری عمادالدین بیش از ۳۷ یا ۳۸ کتاب و رساله است، گفت: من این آثار را در سه بخش عربی، فارسی و فارسی عربی تقسیم‌بندی کرده‌ام. کتاب جمل و جوامع یا التشریح جزء آثار عربی فارسی است.

وی دربارۀ نسخه‌هایی که از کتاب التشریح مورد بررسی قرار داده است، گفت: یکی کتاب ملک است که رونویسی ۱۲۸۸ و نسخه‌ای کاملاً خوانا و خوشنویسی شده است. دو دست‌نوشته در کتابخانه مجلس موجود است که یکی از آن‌ها کامل و با نام جمل و جوامع مورخ ۱۰۲۶ است. دست‌نویس دیگر مجلس در مجموعه حقایق‌الاسرار است نسخه‌ای ناقص است که رونویسی شده به سال ۱۰۴۲ است. دست‌نویس آخر از کتابخانه مرعشی است که افتادگی اول و آخر دارد و تاریخ مشخصی برای آن نیافتیم.

وی برای نشان دادن درباره ارزشمندی کتاب التشریح، ابتدا به بیان نکاتی درباره دانش کالبدشناسی پرداخت و گفت: آدمیان همواره در فکر زنده نگاه‌داشتن پیکر مردگان خود بوده‌اند و راه مومیایی را یافتند. در دوره برده‌داری برای خریدوفروش برده نیاز به مشخصات فیزیکی و آناتومی برده‌ها داشتند و مهم‌تر از همه بشر برای دستیابی به درمان درد و بیماری‌های خود ناگزیر بود جایگاه درد را در اندام‌ها پیدا کند. همه این‌ها زمینه‌ای شد تا دانش کالبدشناسی دنبال شود و جزء مجموعۀ دانش پزشکی قرار گیرد ولی همیشه و از دیرباز تقدیس پیکر آدمی از دیدگاه همه ادیان، تا سده هجده، مطرح بوده و همین الان هم این تقدس وجود دارد.

وی ادامه داد: تا قبل از سده هجده فشار حکومت‌های مذهبی از یک‌سو و فرهنگ تقدیس پیکر آدمی در ذهن مردم سبب می‌شد که دانشمندان درمانگر، نگاره‌گران و تندیس‌سازان به کار پنهانی در زمینۀ کالبدشناسی روی بیاورند و هرچند کم اثر و کم‌دقت این دانش را گسترش بدهند و یافته‌های خود را تا سده هجده برای اندیشمندان پزشکی نوین به ارمغان بگذارند.

وی بنیان‌گذاران این دانش را وابسته به هفت‌اقلیم دانست و افزود: اما کهن‌ترین کتاب‌های معتبر کالبدشناسی از آن یونانی‌ها است. پس از آن بوده که فرهنگ و تمدن ایران و جهان اسلام این دانش را گسترش می‌دهد.

وی در ادامه به وصف کتاب التشریح پرداخت و گفت: نخستین ویژگی این کتاب، که مربوط به سده ۱۶ میلادی است، گسترگی آن است و عمادالدین در این کتاب در دو زمینۀ کالبدشناسی و فیزیولوژی به تفصیل قلم‌فرسایی کرده است. التشریح گسترده‌ترین کتاب در این زمینه نسبت به کتاب‌های همگن پیش و پس‌ازآن تا تأسیس دارالفنون است و حجیم‌ترین کتاب و علم تشریح به شمار می‌آید. یک ویژگی کتاب نظم و ترتیب آن است.

وی دربارۀ انگیزۀ مؤلف از نگارش کتاب التشریح، گفت: عمادالدین می‌گوید کتاب‌ها و رساله‌های فراوانی در تشریح نوشته شده اما هیچ‌کدام به‌خوبی به کالبدشکافی و کالبدشناسی اندام‌ها نپرداخته است، بلکه تنها درباره اعضای مفرده یا متشابه‌الاجزا سخن گفته‌اند. من این اعضا را همسان‌جزو ترجمه کرده‌ام، و مراد استخوان، عضله، عصب، سرخرگ و سیاه‌رگ است که هر جزء و برشی از هرکدام این‌ها با جزء و برش دیگرشان مشابهت و همانندی دارد.

وی ادامه داد: عمادالدین می‌گوید اندکی درباره اعضای مرکب که دارای دو یا چند عضو مفردند سخن گفته شده است. بسیاری از مرکبات مانند دست‌وپا یا سروگردن درباره‌اش سخن نگفته‌اند. او می‌گوید من دوست داشتم این مکتومات را از حالت نهان خارج کنم و در دسترس دانشجویان پزشکی قرار دهم. می‌گوید «هر جزو تن مشتمل بر ظاهر و باطن است. من اول به ذکر ظاهر می‌پردازم و بعد از آن شیئاً فشیئاً به باطن آن اندام منتقل می‌شوم. اول اجزا سر است و ظاهرتر آن اجزاء چشم است. پس من از چشم آغاز می‌کنم».

وی گفت: پس ما می‌بینیم عمادالدین روشی مخالف با سبک نوشتاری پزشکان کهن برای نوشتن کتاب تشریح خود برگزیده است. او مستقیماً وارد مباحث اعضای مرکب از بالا به پایین می‌شود و در مورد اعضای مفرده در همان بخش اندام‌های مرکب سخن می‌گوید. کتاب تشریح او را اگر با اندکی جابه‌جایی تصور کنید می‌بینیم با آناتومی گری و محتویات اطلس زوبوتا خیلی تفاوت ندارد و این باز هم جزء ویژگی‌های این اثر است.

وی با اشاره به بیماری‌هایی که عمادالدین به آن‌ها پرداخته است، گفت: او نام نزدیک به ۱۷۸ بیماری را در ارتباط با اندام‌ها یاد می‌کند که تنها ۱۰۶ بیماری مربوط به چشم است. من گزارش کامل آن را آورده‌ام و در سایت خودم و یا یک مجله منتشر خواهم کرد.

وی با اشاره به سخن گفتن عمادالدین از تراجنسی‌ها، گفت: عماد‌الدین، پس از رازی، از کسانی صحبت می‌کند که به‌جز مرد و زن هستند. هرچند او در این زمینه کوتاه و نارسا سخن می‌گوید اما در هر صورت از تراجنسی‌ها یا ترنس‌جندرها، که هویت جنسی آنان با جنسیت انتسابی زمان تولدشان تفاوت دارد، صحبت می‌کند. البته او تنها درباره ترنس مرد سخن می‌گوید و درباره زنان چیزی نمی‌گوید. هرچند مولانا سه سده پیش از او در مثنوی می‌گوید «گر خدا در زن نهد خوی نری / طالب زن گردد آن زن سعتری».

وی با اشاره به استفاده عماد‌الدین از منابعی گسترده، گفت: او نام ۲۵ نفر از دانشمندان پیش از خود را همراه با بیش از ۴۰ کتاب نقل قول می‌کند. البته او تنها به نقل قول بسنده نمی‌کند، بلکه دیدگاه‌های خود را در راستای تکمیل و گاهی نقض و رد نظریات پیشینیان با واژه‌های ویژه خودش بازگو می‌کند که نشان از چیرگی او بر این دانش است. من فکر می‌کنم او حتی در کالبدشکافی مستقیم شرکت داشته است چون جایگاه اندام‌های درونی و اندازه‌ها را به‌خوبی بازگو می‌کند. حدود هشت نفر از افرادی که از آنها نقل قول کرده یونانی و رومی هستند و از میان آنها یازده کتاب جالینوس را ذکر می‌کند. از جهان اسلام از رازی و دو کتاب او، منصوری و شرح منافعش، اهوازی، ابوالحسن طبری، ابوسهل مسیحی جرجانی، ابوریحان بیرونی، خجندی و ابن قف و ابن نفیس قرشی، سخن گفته است. چند داستان موهوم را از عجایب‌المخلوقات بیان می‌کند.

وی از پارسی‌نویسی و پارسی‌گویی عمادالدین به عنوان یکی از دیگر ویژگی‌های اثر او یاد کرد و گفت: کام، زنخدان، بته ؟ (آویز)، بنده، دوتو، مردم شانه‌بین، پشت مازه، پستان، تنک، دل، گرده، مژگان، جگر، سپرز، دستکاران (جراحان)، دوختن زخم و تهی‌گاه از واژگان پارسی است که مورد استفاده عمادالدین قرار گرفته است.

وی با اشاره به برخی اطلاعات نسخه‌شناختی گفت: نام نویسنده در نسخه میم به‌طور ضمنی آمده اما در نسخه شین، سین و عین به‌طور دقیق و مستقیم یاد شده است. تاریخ نگارش در نسخه شین ۹۷۹ و در نسخه سین و مرعشی هم همین‌طور است.

وی در مورد وجه و اهمیت تصحیح این کتاب گفت: این کتاب به‌خودی‌خود ارزشمند است. در کنار آن من یک مقدمه کتاب‌گونه‌ای را برای آن تألیف کرده‌ام که مشتمل است بر نخست زندگی‌نامه عمادالدین، که از منابع هم روزگارش تا دوران معاصر گرفته شده، و دوم فهرست کامل کتاب‌هایش و بخش‌هایی از محتوای برخی از کتاب‌های او و جایگاه نگهداری آن‌ها. افزون بر اینها مقدمه دارای تاریخ کتاب‌شناسی تشریح‌نویسی و رشته‌های وابسته به آن است و حدود ۳۵۶ کتاب و رساله را که تا زمان دارالفنون نوشته شده، در مقدمه معرفی کرده‌ام.

وی با بیان این که عمادالدین شیرازی در رسالۀ عربی «التشریح» در هفت بخش به تشریح کالبد انسان پرداخته است، اظهار کرد: بخش یکم با آناتومی کاسه چشم و محتویات درون آن شروع می‌شود و در مورد ماهیچه‌های سر، استخوان‌های جمجمه، درزهای جمجمه سخن گفته است. او برای نشان دادن این موارد شکل‌های هندسی می‌کشد نه شکل‌های آناتومیک و به صورتی که در کتاب تشریح منصوری وجود دارد. او همچنین در مورد شبکه‌های مویرگی کف جمجمه صحبت می‌کند. من فکر می‌کنم کسی می‌تواند این مطالب را بیان و یا از روی نوشته‌های کسی می‌تواند برداشت کند که قطعاً خود او کار کالبدشکافی را انجام داده باشد.

وی ادامه داد: بخش دوم در مورد گردن و عضلات گردن، زبان کوچک، لوزه‌ها، نای، بخش‌هایی از مری، ماهیچه‌های لامی، استخوان‌های منطقه حلق و گلو است. بخش سوم درمورد تشریح سینه است و دل و مهره‌های گردن و پشت، سیاهرگ اجوف زیرین و زبرین و اعصاب نخاعی و مغزی، شکمچه‌های مغزی است. بخش چهارم به شکم مربوط می‌شود و به آناتومی مری، معده، گرده‌ها، پیشاب‌دان، خایگان، آوندهای پیشاب‌بر، منی‌بر و کالبدشناسی زهدان و رحم اختصاص یافته است. در پایان همین بخش است که در مورد ترانجنسیتی‌ها صحبت می‌کند.

وی در معرفی موضوعات مطرح شده در بخش‌های بعدی التشریح گفت: عمادالدین در بخش پنجم دربارۀ شناخت استخوان‌های دست از شانه و بازو گرفته تا نوک انگشتان و اعصاب و عروق این منطقه سخن گفته و جالب توجه است که در پایان این بخش از کف‌بینی صحبت می‌کند‌. بخش ششم درباره استخوان‌ها و اعصاب و عروق پا از ران تا نوک انگشتان است. بخش هفتم هم نشان از این دارد که این مرد کالبدشکاف بوده است. او در این بخش دربارۀ برخی مرکبات و مفردات که در اجزای پیش نیامده صحبت کرده است؛ درباره مفصل و انواع آن، دربارۀ غضروف و کارکرد آن، در مورد مغز یا مخ، در مورد شح (؟) که چربی‌ای است روی پرده‌ها و غشاهای داخلی قرار می‌گیرد و نرم است و با حرارت ذوب می‌شود و ثمین که چربی سفت‌تری است که روی ماهیچه‌ها قرار می‌گیرد و تکیه‌گاه آن‌ها می‌شود.

وی مباحث عمادالدین دربارۀ غدد را یکی از مباحث جالب وی در این بخش توصیف کرد و ضمن بیان این که هر چه از این مرد تعریف کنیم، کم است، گفت: او می‌گوید ما هفت نوع غده داریم. غدد رطوبت‌ساز ضروری مثل منی، پروستات و تخمدان، شیر، پستان، بزاق، غدد زیرزبانی. نوع دوم غددی هستند که خلل و فرج و میان اندام‌ها را پر می‌کنند و شبیه بافت هم‌بندی می‌توانیم آنها را در نظر بگیریم. نوع سوم غددی هستند که هم خلل و فرج را پر می‌کنند و هم تکیه‌گاه رگ‌ها هستند؛ مثل غده صنوبریه که ورید سر به آن تکیه دارد و غده ترمسیه که سرخرگ ثبات به آن تکیه می‌کند.

وی ادامه داد: چهارمین غده، غده‌های فزونی‌پذیر و فضولات‌پذیر است که پسماندها را به خود جلب می‌کند؛ مانند غدد پشت گوش که فزونی‌های مغز را می‌گیرد، غدد زیر بغل که فزونی‌های دل را می‌گیرد، غدد کشالۀ ران که فزونی‌های جگر را می‌گیرد. نوع پنجم غدد مرابق (؟) و غدد جداول است که پیرامون روده‌ها است که تکیه‌گاه سیاهرگ و سرخرگ و عصب است. غدد طرفین حلق که تیروئید است و غدد قرارگرفته در پایه گوش که پاراتیروئید است و می‌گوید برای پوشش رگ‌ها و عصب و راندن فزونی‌های مغز است. در پایان از سلعت و خنازیر صحبت می‌کند که همان گره‌های لنفاوی و در مناطق مختلف تن وجود دارد؛ هرچند که به هنگام آماسیدن، به شکل توده‌های چربی و سرطانی تصور می‌شده است اما این‌ها هم تکیه‌گاه عروق بوده‌اند.

وی ادامه داد: هفتمین بخشی که در این قسمت از آن صحبت می‌کند پوست است که می‌گوید سه یا چهار طبقه است. خودش معتقد به چهار طبقه است که شامل پوست رویین، طبقه غشایی، بخشی که زیر طبقه غشایی است و بافت گوشتی که زیر این‌ها قرار می‌گیرد. بعد از آن از ناخن و مو و ریش سخن گفته و به حدود ۳۰ سؤال در این موضوعات پاسخ می‌دهد. این‌ها همه ارزشمندی‌های کتاب تشریح را نشان می‌دهد.

وی با اشاره به یک تفاوت آماری میان پزشکی کهن و نوین در مورد شمارگان اندام‌ها، گفت: پزشکی کهن می‌گوید «عدد عظم(؟) چو خواهی که بدانی به‌یقین / می‌برون آید از آنجا که برون می‌آیی». منظور زهدان یا رحم است که رحم از لحاظ حروف ابجد ۲۴۸ است. عمادالدین تأکید می‌کند که این مجموع غیر از عظم لامی و عظام سمسانیه کنجدی و غیر از استخوان قلب و استخوان نهم مچ است. پزشکی نوین این تعداد را ۲۰۶ تا می‌گوید. تفاوت آن ۳۲ تا است و این هم به خاطر ۳۲ دندانی است که پزشکان کهن، یعنی جالینوسیان آن را به‌عنوان استخوان تلقی می‌کرده‌اند و این خلاف پزشکی نوین است. عمادالدین برخلاف پیشینیان، غضروف را نادیده نگرفته و جزء استخوان هم به شمار نیاورده بلکه برایش جایگاه ویژه‌ای قرار داده است.

وی ادامه داد: شمارگان ماهیچه‌ها در پزشکی کهن ۵۲۹ تا است و در پزشکی نوین ۶۵۰ تا است. این اختلافی که دیده می‌شود خود عمادالدین هم به آن معترف است و می‌گوید «بدان که اختلاف عظیم در میان کلام مشرحان جدید و قدیم هست». یعنی حتی ۵۰۰ سال پیش هم در این زمینه اختلاف نظر وجود داشته است. او می‌گوید من در شرح قانون این موضوع را کامل‌تر بیان کرده‌ام.‌

وی افزود: در پایان جزء چهارم شمارگان اعصاب دماغی را هشت جزء در نظر می‌گیرد، درحالی‌که در بخش نخست می‌گوید هفت زوج است. اعصاب نخاعی را ۳۱ زوج و مجموع را ۳۹ زوج تلقی می‌کند که البته غلط نوشتاری نیست چون مجموع ۳۹ زوج را قید می‌کند. در مورد شریان و ورید می‌گوید به خاطر تعداد زیاد آنها از ضبط شان متعذرم.

ذاکر در بخش در پایانی سخنان خود به طرح چند پرسش برای پژوهش بیشتر پرداخت و گفت: یکی از پرسش‌هایی که برای من مطرح شده این است که تا پیش از سده هجده شیوه فیکس کردن پیکر آدمی و جانوری چگونه بوده است تا مانع گندیدن آن شود و آناتومیست بتواند با فراغ بال به کالبدشکافی بپردازد؟ چون بو و لیز شدن بافت‌های نرم مانع از این می‌شد که ۲۴ ساعت بشود یک پیکر را نگه داشت. آیا با شیوه مومیایی این کار را می‌کردند؟ چون تا جایی که من می‌دانم در شیوه مومیایی بخش‌های درونی جمجمه و شکم را خالی می‌کردند. پس کالبدشکافی پزشکی دقیق تمام‌اندام‌های درونی نمی‌توانسته از این راه پیگیری شود.

وی ادامه داد: سؤال دیگر این است که آیا واقعاً تشریح پیکر آدمی را انجام می‌دادند؟ من گمان دارم که عمادالدین شیرازی یا خودش انجام داده است یا نوشته‌هایش را از کسی برداشت کرده که در کالبدشکافی مستقیماً شرکت داشته است یا یافته‌های گزارشگران تنها از پیکر جانوران به‌ویژه میمون بوده است. دوستان اگر پاسخی برای این پرسش دارند من را روشن کنند. سوال دیگر این است که با وجود این که کتاب‌های متعددی در تشریح از زمان جالینوس تا زمان تشریح بدن انسان منصور شیرازی نوشته شده و گفته شده که خود جالینوس ۲۲ کتاب پیرامون تشریح دارد، چرا تا این زمان اطلس کالبدشناسی نداریم؟ و چطور شد که یک‌مرتبه در دوره تیموریان این اطلس شکل گرفت. به‌هرحال این هم نیاز به ردیابی پژوهشگران تاریخ پزشکی دارد.

در ادامه یونس کرامتی ضمن اشاره به اینکه شخصا شاهد علاقۀ فراتر از معمول دکتر ذاکر به این کار بوده است، گفت: ایشان از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا به کارهای پژوهشی در زمینۀ تاریخ علم بپردازند.

وی همچنین در معرفی سخنران بعدی نشست دکتر مهرداد کریمی گفت: ایشان دانشیار دانشکده پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی دانشگاه تهران هستند. اولین باری که من ایشان را حدود ۲۵ سال پیش دیدم یک کتاب الأغراض الطبیه را به همراه داشتند و من خیلی تعجب کردم که یک پزشک به این گونه کتاب‌ها علاقه دارند. ایشان یکی از برجسته‌ترین پزشکان سنتی هستند و یکی از ویژگی‌های قابل‌ستایش ایشان این است که از معدود پزشکان سنتی هستند که به‌وضوح به تمایز دو دیسیپلین پزشکی سنتی و تاریخ پزشکی توجه دارند. کار ایشان در حوزۀ تاریخ پزشکی ارتباطی با مطالعات‌شان در پزشکی سنتی ندارد و آقای دکتر کریمی به‌صورت تخصصی در حوزۀ تاریخ علم پزشکی کار کرده‌اند.

جایگاه و ماهیت طب سنتی و اهمیت دانستن تشریح در این طب

دکتر کریمی پس از بیان برخی مقدمات از مرحوم دکتر جمشیدنژاد اول یاد کرد و گفت: من مقاله‌ای از ایشان را یادم هست که سیر سم‌شناسی را در متون پزشکی کار کرده بودند که برای من جذاب بود. ایشان تصاویری را از مجموعه موزه‌های عراقی (المتحف العراقی) آورده بودند. یک طبقه‌بندی زمان ـ کتاب از کتاب‌های دانشمندان مربوط به سم‌شناسی ذکر کرده بودند که از نظر من جذاب بود. به خاطر دارم که کتابی هم کار کرده بودند که صرفاً مربوط به طب سنتی نبود؛ اگر اشتباه نکنم کتاب عیون الاخبار ابن قتیبه بود. ایشان کار خوبی کرده و این مقاله را به یاد استادشان که مرحوم شده، نوشته بودند. من این استاد را نمی‌شناسم اما کسی بوده که در وجود این بزرگوار تأثیرگذار بوده است. من با بخش کوتاهی از کتاب الطعام عیون الاخبار، که نکات جالبی دارد، از طریق کار مرحوم جمشیدنژاد آشنا شدم و خوب بود که در اینجا از ایشان یاد کنم.

وی در ادامه به کتاب التشریح پرداخت و با تمجید از ترجمۀ آن توسط دکتر ذاکر گفت: کسانی که طب سنتی خوانده‌اند اگر کتاب را به زبان عربی خوانده باشند؛ با خواندن ترجمه شایسته‌ای که انجام شده می‌بینند که ارزش این کتاب دوچندان شده است. جاهایی تن کارشناسی، فیزیولوژی با آناتومی کنار هم قرار می‌گیرد و نکات بسیار خوبی را درباره درمان ارائه می‌دهد. من توصیه می‌کنم کسانی که طب سنتی کار می‌کنند بین کتاب‌هایی که هست، این کتاب را به خصوص حتما بخوانند؛ چون برای خود من در یک جاهایی راه‌گشا بود. مطالعه این اثر برای من جذاب و کمک‌کننده بود و درک برخی مفاهیمی که فکر می‌کردم پیشتر دریافته‌ام، با مطالعۀ این متن برای من شفاف شد. التشریح کتاب شایسته‌ای است که باید خواند.

وی با بیان این که ممکن است تصور شود ارزش این کتاب صرفا از جهت تاریخی است، گفت: باید این نکته را عرض کنم که میان علوم سنتی، آن علمی که امروزه زنده است همین طب سنتی است که بر مبانی فلسفه طبیعیات بوده و یک مدل‌سازی را انجام داده است و این مدل‌سازی در آناتومی چارچوب خودش را دارد.

وی ضمن اشاره به این که یکی از کارهایی که در آناتومی انجام می‌شود مقابله است، گفت: سال ۷۲ آقای دکتر فقیهی، استاد آناتومی از ما یک کار تحقیقی خواستند و من مقابله عضلات اندام را بین کتاب قانون و کتاب بهرام الهی و یک کتاب دیگر انجام دادم. در آن زمان برای خود من این سؤال مطرح شد که چرا تطبیق نیست و در جاهایی نقص وجود دارد. بعد که پیشتر رفتم متوجه برخی کارکردهای مفهومی شدم. در واقع بعضی از مفاهیم فانکشنال یا کارکردی هستند. وقتی حرف از سده کبد زده می‌شود، درعین‌حال که می‌توان برخی از عوارض آن را با برخی بیماری‌های شناخته شدۀ امروزی تطبیق داد، در مواردی هم آن مقولۀ طب سنتی مفهوم کارکردی می‌یابد و به اصطلاح فانکشنال است. یعنی شما نباید به دنبال مابه‌ازای آناتومیک آن باشید.

وی ادامه داد: برای مثال وقتی سده دماغی ایجاد می‌شود، جاهایی می‌توانید آن را با چیزهایی مثل تی‌آی‌ای یا لخته‌های گذرایی که در عروق مغز ایجاد می‌شود و با سکته‌های مغزی تطبیق دهید؛ به‌خصوص در جایی که گفته شده به فالج می‌انجامد. اما یک جاهایی وقتی حرف از سده دماغی یا مثلاً بیماری‌های مربوط به نزله زده می‌شود صرفاً مکانیکال نیست بلکه وجه فانکشنال دارد. مقولات سنتی عملکردی را در آناتومی در مواردی می‌توان با موارد آناتومیکال جدید تطبیق داد و در مواردی کاملا مجزا باید به حساب آورد. اتفاقاً در این کتاب بسیار خوب به این موضوع پرداخته شده است.

وی در بخش دیگری از مطالب خود با اشاره به اهمیت دانستن تشریح در طب سنتی گفت: در طب سنتی دانستن تشریح در زمانی جذاب نبود؛ یعنی همکاران به قسمت معالجات مراجعه می‌کردند و به دنبال این بودند که صرفاً با تطبیق مطالب فیتوکمیکال یا مسائل دیگر اقدام به کار درمانی کنند. این در حالی است که نحوه تعبیر و تبیین بیماری کاملاً مبتنی بر آناتومی است و در برخی از اعضا مثل کبد، اوتار و اعصاب، و کلیه دانستن آناتومی و قرارگیری عضو کاملاً در برنامه‌ریزی درمانی کمک می‌کند.

وی دربارۀ نکتۀ مهم دیگری که خود را در این کتاب نشان داده است، گفت: سال‌ها پیش یک تحقیق با اشراف آقای دکتر ماستری فراهانی، که اهتمام بسیار به فرهنگ کهن و طب سنتی، در مقام محقق و نه مدافع، دارند، انجام شد. در آن کار بحثی به نام مشارکت‌ها و محازات مطرح شد که گویای همین امر بود که مقولات طب سنتی و طب جدید یک جا ارتباط آناتومیکال دارند و یک جا ارتباط آناتومیکال نیست. در واقع ما با تحقیق و تتبع متوجه همبستگی‌ها و ارتباط‌ها می‌شویم؛ یعنی ارتباطاتی را مثلاً از نظر آناتومیکال گفته‌اند؛ برای مثال غدد گفته شده و جاهای دیگر هم گفته‌شده است. برای مثال یک جا مجاورت و ارتباط بیماری کبد با ریه گفته‌شده که احتمال آناتومیکال را می‌دهیم. یک جا هم کاملاً کارکردی است یا دارد همبستگی دو عضو را می‌گوید؛ یعنی اگر یک عضو بیمار شود مقدمه‌ای بر بیماری عضو دیگر است.

وی افزود: برای مثال ارتباط آناتومیکی بین مغز و کبد وجود ندارد ولی در طب سنتی از وجود ارتباط بین کبد و دماغ سخن گفته شده است. در کتاب‌های معالجات مبتنی بر کتاب‌های تشریح، ما یک تصور و یک الگو و مدل از این ارتباط را داریم. کسانی هم که طب جدید خوانده‌اند می‌دانند که در مراحلی از بیماری‌های مربوط به بیماری‌های کبد اختلال در سیستم دستگاه اعصاب مرکزی را هم داریم.

وی بر همین اساس توجه به دو نکته را ضروری دانست و گفت: ما بعضی وقت‌ها باید آناتومی را بدانیم تا بتوانیم الگو‌های فانکشنال و کارکردی را در بیاوریم. نکتۀ بعدی در مدل‌سازی است که در طب سنتی وجود دارد. همان‌طور که مفاهیم گرمی و سردی در طب سنتی یک مدل را مطرح می‌کند، در آناتومی و تشریح هم مدل‌سازی خاصی وجود دارد که ارزش آن صرفا تاریخی نیست.

وی افزود: البته در روند احیای طب سنتی هم ممکن است ببینیم که بعضی موارد طب گذشته اشتباه است. اما در گام اول که می‌خواهیم آن را تصحیح کنیم باید متوجه ارتباطها یعنی کورلیشن‌ها و ریلیشن‌شیپ‌ها باشیم و مدل موضوع مورد نظر و درمان مبتنی بر آن را دریابیم تا سپس بتوانیم مبتنی بر مشاهده، سعی و گام بعدی‌مان را بنا بگذاریم.

وی در ادامه از مورد دیگری که در این کتاب بسیار عالی انجام شده سخن گفت و اظهار کرد: درمان‌های طب سنتی سه دسته هستند؛ یکی تدبیر، به خصوص تدبیر به اغذیه، که خیلی مهم است، یکی استعمال ادویه و یکی هم اعمال یداوی. اعمال یداوی دارای ارزش بالایی است و با تشریح ارتباط تنگاتنگ دارد. این معلوم است و صرفاً هم به اینکه ما وریدها را جهت فصد کردن بشناسیم و موارد این چنینی نیست. برای مثال سیستم انتقال ماده یک مکانیسم خاص در طب سنتی است که جزو اعمال یداوی محسوب می‌شود. برای مثال شما باید بدانید که برای بیماری مربوط به رحم، بادکش و محجمه ناری باید در نواحی خاصی از سینه قرار داده شود. این عمل مبتنی بر یک ارتباط آناتومیک ساده ولی در عین حال فانکشنال است.

وی ادامه داد: ما الآن به‌راحتی نمی‌توانیم این ارتباط را پیدا کنیم ولی بین این دو عضو ارتباط هست. ما در تحقیقی که انجام داده‌ایم و مقالۀ آن به چاپ رسیده است بر اساس ارتباط تشریحی که در طب سنتی بین دو عضو قائل بوده‌اند و الآن ما نمی‌توانیم به طور آناتومیک ارتباط مستقیمی بین آنها برقرار کنیم، برای خونریزی‌های رحمی آزمایشی انجام دادیم و کاهش خونریزی را دیدیم. حتماً از لحاظ علوم مختلف تبیینی برای این هست ولی می‌خواستم تأکید کنم که تشریح اهمیت دارد.

وی در ادامه با تأکید بر اهمیت کتاب التشریح، گفت: نوشتن کتاب التشریح توسط دانشمند بزرگ عماد‌الدین محمود شیرازی کار بزرگی بوده و با ترجمه استاد ذاکر جایگاه بالای او بالاتر رفته است. این مهم است که بدانیم در طب سنتی ما ارتباطاتی تشریحی داریم که ممکن است الآن چیزی برای آن پیدا نکنیم، اما در عین حال درمانی هم مبتنی بر آن وجود دارد که با کمال تعجب وقتی آن را آزمایش می‌کنیم، آن درمان و ارتباط تأیید می‌شود. بنابراین این کتاب اهمیت بسزایی دارد.‌

وی افزود: عرض و تأکید من این بود که این دست آثار علاوه بر این که ارزش تاریخی دارند و هیچ شکی هم نیست که در مواردی آموزه‌های آنها باید اصلاح شود، اما باید حواسمان به مدل‌سازی‌های علوم سنتی و ساختار در هم تنیده فنون خمسه طب سنتی باشد و به راحتی یک قسمت‌هایی از آن را نادیده نگیریم.

وی با اشاره به وجود یک بخش جذاب در در قسمت اعمال یداوی کتاب التشریح، گفت: این موضوع که در التشریح بیش از کتب دیگر به آن پرداخته شده، بحث مربوط به معالیق و ربات‌ها و عضوهایی است که با ربات‌ها به جاهای دیگر متصل هستند. کسانی که ماساژهای احشایی را می‌دانند کارشان کاملا مرتبط با تشریح است. برای مثال درمان در رفتن ناف با ماساژ، دقیقا بازی با این معالیق است؛ یعنی باید جایگاه عضو را بدانیم. اگر جایگاه عضو جا به جا شود و به‌طور غیر معمول بر احشای دیگر فشار بیاورد مسائلی ایجاد می‌شود. این مبحثی نو و جذاب در دنیاست که در طب سنتی موجود بوده و در این کتاب هم به صورتی مبسوط آمده است و ارزش فراوان دارد.

در ادامه دکتر کرامتی گفت: یک مشکل عمده ما در حوزه تاریخ علم با متخصصان رشته‌های مختلف این است که تصور می‌شود برای مثال تاریخ مهندسی یعنی تاریخ به اضافه مهندسی یا تاریخ پزشکی یعنی تاریخ به اضافه پزشکی. این مشکل معمولاً در قسمت پزشکی بیشتر است و افراد با مقداری اطلاعات پزشکی وارد عرصه تاریخ پزشکی می‌شوندو مثلا تصور می‌کنند هرچه در قانون ابن سینا است از اختراعات اوست، اما دیدیم که سخنرانان بزرگوار این جلسه روش‌شان برای اینکه مسجل شود یک نکته از ابداعات ابن سینا است این است که نکات او را با آثار و سخنان پیشینیان مقایسه کنند.

وی سپس به معرفی سخنران بعدی نشست، یعنی دکتر صدر پرداخت و گفت: ایشان با این که تحصیلات‌شان در پزشکی مدرن بوده اما سال‌ها در سوربن اختصاصاً به تحصیل تاریخ پزشکی پرداخته‌اند و بدون شتاب و به صورتی عمیق در این حوزه کار کرده‌اند. ایشان اکنون عضو هیئت علمی بنیاد دائره المعارف اسلامی (دانشنامه جهان اسلام) و مسئول مقالات حوزه پزشکی در این دانشنامه هستند. تا کنون مقالات دانشنامه‌ای و علمی و پژوهشی زیادی از ایشان، تا جایی که می‌دانم به زبان فارسی و فرانسه منتشر شده است.

رسائل علم تشریح در دورۀ اسلامی و کارکردهای آنها

دکتر صدر در ابتدا ضمن ادای احترام به دکتر ماستری فراهانی، با اشاره به استفاده‌ای که از آثار وی برده، او را استاد غیرمستقیم خود خواند و ضمن بیان خاطره‌ای از دکتر ذاکر و سخن از خستگی‌ناپذیری ایشان در امر پژوهش و فعالیت علمی، به ارائۀ مباحث خود پرداخت.

وی با بیان این که آثار تشریح در دوره اسلامی به‌طور عمده بر پایه آثار ترجمه شده از تألیفات جالینوس شکل گرفته است، گفت: پزشکان دورۀ اسلامی از سه طریق به آثار تشریحی جالینوس که به عربی ترجمه شده، دسترسی داشته‌اند؛ یکی آثاری که از یونانی به عربی ترجمه شده، دوم از طریق ترجمه‌ها از سریانی به عربی و سوم از طریق تألیفاتی که «جوامع اسکندرانی» خوانده شده است. جوامع اسکندرانی خلاصه‌ای از آثار جالینوس است که توسط ده نفر از اسکندرانیه تدوین شده است. این افراد هدف خود را از این ترجمه و تلخیص جنبه آموزشی برای تربیت پزشکان عنوان کرده‌اند. نام این افراد هم در تراجم معروف هست و ابن قبطی اسمشان را آورده است و شاید ابن ندیم هم آورده باشد.

وی ادامه داد: اسکندرانی‌هایی که کتاب‌هایی جالینوس را خلاصه کردند برای این کتاب‌ها هفت سطح در نظر گرفتند و در فرآیند آموزش افراد باید از طبقه و سطح اول شروع می‌کردند و به طبقات بالاتر می‌رسیدند. طبقه چهارم این سطح‌بندی به کتاب‌ها و مطالب تشریح اختصاص داشت. می‌دانیم که سنت این بوده است که در سده‌های گذشته پزشکان باید تحصیلاتی در علم تشریح می‌داشته‌اند؛ علم تشریح هم به معنای تئوری و هم به معنای عملی؛ یعنی هم شناسایی و هم شکافتن. دربارۀ اینکه در دوره اسلامی چه قدر موفق شده‌اند کار تشریح را انجام دهند بحث‌ها و صحبت‌ها و دلایل زیاد و متناقضی وجود دارد که از حوصله این جلسه خارج است.

وی با بیان این که غیر از جوامع اسکندرانی حدود ۱۶ یا ۱۷ اثر از جالینوس به عربی ترجمه شده و در اختیار پزشکان قرارگرفته بود، گفت: برخی از کتاب‌هایی که جالینوس در تشریح نوشته اصل یونانی‌شان از دست‌رفته است. برای مثال از یکی از کتاب‌های تشریح جالینوس فقط چند صفحه به یونانی باقی مانده است ولی ترجمه عربی آن وجود دارد و برای اینکه کتاب کامل شود باید از ترجمه عربی استفاده کرد و با یک مهندسی معکوس، می‌توانیم از متن عربی، به‌شرط صداقت مترجم در ترجمه، به عنوان نظریات جالینوس استفاده کنیم.

وی با بیان این که چنین آثاری فقط مورد توجه پزشکان نبوده است، اظهار کرد: برخی از حکیمان نیز که تحصیلاتی در طبیعیات و یا کلیات طب داشته‌اند، چنین آثاری را مطالعه می‌کرده‌اند. از جملۀ این حکیمان خواجه نصیرالدین طوسی است که شرحی بر کلیات قانون دارد. تعلیم پنجم از کتاب اول قانون هم، که در حدود صفحه ۶۰ نسخه‌های چاپ شده قرار می‌گیرد، به تشریح اختصاص دارد. بنابراین همه کسانی که می‌خواستند تحصیلاتی در طبیعیات و فلسفه داشته باشند یک مقدار شرح کلیات قانون را می‌خواندند و تقریبا با مباحث تشریح آشنا بودند. پس کتاب‌های تشریح فقط مورد توجه پزشکان نبوده است‌.

وی ادامه داد: علاوه بر آن وقتی کتاب‌های تشریح را بررسی می‌کنیم می‌بینیم که در ابتدای این کتاب‌ها، برخی از افراد برای شناختن نفس، یعنی معرفه النفس، و شناخت قدرت و حکمت الهی، خواندن تشریح را توصیه می‌کرده‌اند. از جمله این افراد ابوسهل مسیحی است که کتابی در تشریح نوشته و در ابتدای آن صراحتاً نوشته است هدف ما از علم تشریح دانستن قدرت و حکمت خدا و شکرگزاری است. ابوسهل مسیحی هم پزشک بوده و هم کتاب‌هایی در حوزه‌های دیگر دارد.

وی با اشاره به جمله‌ای که در ابتدای برخی کتاب‌ها آمده، یعنی «من لم یعرف الهیئه و التشریح فهو عنّین فی معرفت‌الله؛ هر کس علم هیئت و علم تشریح را نداند در معرفت خداوند ناتوان است»، گفت: برخی فکر می‌کردند که این جمله روایت است اما من منبع روایی برای آن پیدا نکردم؛ اما می‌دانم عبدالرزاق لاهیجی، که طبیب بوده، آن را در کتابش آورده و بعد از او هم در دوره قاجار علی نقی میرزا در … آن را ذکر کرده است. در دوره معاصر هم آیت‌الله حسن‌زاده در کتاب خود این را ذکر کردند.

وی نظر دادن درباره کتاب‌های تشریح قدیم از جهت ابتنا داشتن بر تجربه را دشوار دانست و گفت: سنتی وجود داشته که در ابتدا و مرحلۀ اول آن افرادی که تجربه‌ای در تشریح داشته‌اند کتاب‌هایی نوشته‌اند و افراد بعدی در این سنت از این کتاب‌ها نقل قول کرده‌اند و مطالب‌شان را از این کتاب‌ها نوشته‌اند. در عین حال وقتی کتاب‌های تشریح دوره اسلامی را بررسی می‌کنیم می‌بینیم که مطالب تازه‌ای در این کتاب‌ها وجود دارد که در کتاب‌های قبلی نبوده است. اینجا علامت سؤال پیش می‌آید که این مطالب جدید چطور کشف کرده‌اند؟ آیا از راه تجربه و تشریح بوده یا بر اساس روش قیاس که در طب سنتی وجود داشته است، چنین مطالبی بیان کرده‌اند؟ یا این که صرفا فرضیه‌ای بوده برای تبیین بهتر؟ من برای این‌ها پاسخی ندارم و سال‌هاست این مسئله در ذهن من هست که امیدوارم با همفکری دوستان بتوان درباره آن به نتایجی رسید.

وی با اشاره به کار عمادالدین شیرازی در زمینۀ تشریح، گفت: او می‌گوید من در کتاب تشریحم، جمل و جوامع، از شرح قطب‌الدین شیرازی بر قانون، یعنی تحفۀ سعدیه، هم استفاده کرده‌ام. اینجا هم ابهامی وجود دارد. من نسخه‌هایی را که از کتاب قطب‌الدین شیرازی دیده‌ام، یا بخش تشریح ندارد و یا این مبحث در آن بسیار پراکنده و کم بود. بنابراین در حالی که عمادالدین شیرازی انتقاداتی هم به مباحث تشریحی شرح قطب‌الدین شیرازی وارد کرده است، این سؤال وجود دارد که آیا او به نسخه کامل‌تری از آن کتاب دسترسی داشته است یا خیر.

وی یکی از نکات جالب توجه درباره عمادالدین شیرازی را تک‌نگاری‌ها یا مونوگراف‌های جالب او دانست و گفت: در مونوگراف او با عنوان رساله افیونیه یک نوع روش ترک اعتیاد مطرح شده است. افرادی که در داروسازی هستند می‌گویند او از روشی در ترک اعتیاد استفاده کرده که امروز به آن داروهای آهسته‌روش گفته می‌شود؛ یعنی از داروهایی استفاده می‌کنیم که در طول زمان در بدن آزاد می‌شود و اثرش در بدن می‌ماند. طرح این نکته و روش در رساله افیونیه بسیار قابل توجه است. عمادالدین تک‌نگاره‌ای هم در زمینه آطریلال دارد که یک گیاه جالب است و من ندیدم کسی درباره آن کتابی مجزا نوشته باشد. در مورد موضوع آتشک هم صحبت کرده است.

وی با اشاره به این که عمادالدین در ابتدای رساله تشریح گفته تا به حال کسی رساله‌ای در این زمینه ننوشته بود و من می‌خواستم در این باره کاری درخور ارائه کنم، گفت: در ابتدای اغلب رسائلی که در تشریح نوشته شده نویسندگان همین را نوشته‌اند؛ چه رسایل دوره قدیم و چه در دوره قاجار. می‌گویند کسی تا به حال این مطالب را به این خوبی ننوشته بود و من تلاش کردم بنویسم. ممکن است نویسنده همه آثار را ندیده و اشراف نداشته باشد و فکر می‌کند کتابی که نوشته کامل‌تر از کتاب‌های دیگر است.

وی همچنین با اشاره به موضوع اختلالات جنسی و مبهم بودن جنسیت، که عمادالدین نیز از آن سخن گفته، اظهار کرد: موضوع پایان‌نامه من در فرانسه تعیین جنسیت در جنین بود و بحث اختلال در تمایلات جنسی زنان و مردان هم به این موضوع کاملا ارتباط پیدا می‌کند. امروزه هر که x y باشد از نظر پزشکی مرد است و هر که xx باشد زن می‌شود. اما در گذشته یک طیف از جنسیت‌ها وجود داشته که برای هر کدام از آن‌ها هم خصوصیاتی قائل می‌شدند. مثلاً بر این عقیده بودند که مردان با بیضه‌ها و اندام جنسی کوچک تمایلات زنانه دارند و چیزهای مفصلی درباره ساختار فیزیکی افراد و ارتباط مستقیم آن با تمایلات آن‌ها در کتاب‌ها آمده که قابل بررسی است.

عمادالدین محمود شیرازی و رسالۀ آتشک

دکتر کرامتی نیز در بخش پایانی نشست در خصوص یکی از تک‌نگاری‌های عماد‌الدین با عنوان رسالۀ آتشک، گفت: این رساله درباره بیماری سیفلیس است که تقریبا از ۱۴۹۲ و با بازگشت تیم تحقیقاتی کریستوف کلمب از دنیای جدید این بیماری به اروپا وارد می‌شود. این بیماری تقریبا از ۱۴۹۴ و ۱۴۹۵ میلادی در اروپا بسیار فراگیر می‌شود و دردسرهای زیادی ایجاد می‌کند و وحشت عظیمی در اروپا پدید می‌آورد.

وی دربارۀ ویژگی‌ گزارش‌های فارسی در خصوص سیفلیس و تفاوتش با سایر گزارش‌ها، گفت: به‌طور غیر عادی گزارش‌های دانشمندان ایرانی خیلی به روز و جدید است. در ۱۴۹۴ بعد از جنگ ناپل این بیماری در اروپا شایع می‌شود و به فاصله کمتر از چهار سال یعنی در ۹۰۴ قمری از طریق احتمالا متصرفات عثمانی و آن‌طور که بهاءالدوله حسینی نوربخش گفته از ناحیه ارمنستان، یعنی هشت استان ارمنی تکریه، یعنی شرق ترکیه فعلی و نه ارمنستان فعلی، وارد عراق فعلی و ایران می‌شود. شش سال بعد از همه‌گیری این بیماری در اروپا و با فاصله خیلی ناچیزی از رساله‌ای که در اروپا نوشته شده بودند ما یک گزارش از بهاءالدین حسینی نوربخش نویسنده کتاب خلاصه التجارب داریم که خیلی هم گزارش جالبی است.

دکتر کرامتی با اشاره به رسالۀ دکترایی که با راهنمایی خود او و مشاورۀ دکتر کریمی، توسط خانم رقیه حسینی در این موضوع کار شده است، گفت: نکته جالب این است که ، زمانی که بهاءالدوله حسینی نوربخش این بیماری را به عنوان یک ان تی تی(؟) جدید معرفی می‌‌کند حتی در گزارش‌های اروپایی خیلی‌ها این نکته را قبول نداشتند و هنوز فکر می‌کردند که این یک نوع ابله یا مرضی شبیه به آن است. حتی اسامی‌ای هم که در ایران برای آن انتخاب شده بوده و پزشکان به آن داده بودند نشان‌دهندۀ چنین تصوراتی است.

وی ادامه داد: ولی در عین حال درمان‌هایی که در ایران استفاده شده، به ویژه نسخه‌های درمانی بهاء‌الدوله این تلقی درست را نشان می‌دهد که با یک بیماری کاملاً جدید روبرو هستند که نمونه‌ای نداشته است. اما در آثار اروپایی همان موقع به‌ندرت به تأکید روشنی به این صورت برمی‌خوریم و جو غالب اتفاقا این بوده است که این یک نوع بیماری تغییر شکل یافته از بیماری‌هایی است که قبلا شناخته شده و معمولاً سعی می‌کردند با داروهای دیگری مشکل را رفع کنند. بهاءالدوله در قسمتی از کتاب خلاصه التجارب به‌وضوح گفته این یک نوع بیماری است که درگذشته هیچ‌کس آن را گزارش نکرده بوده است.

وی با اشاره به فاصلۀ زمانی بهاءالدوله و عمادالدین، گفت: بهاءالدوله در ۹۰۷ خلاصه التجارب را نوشته که ۱۵۰۱ می‌شود و عمادالدین هم ظاهرا ۹۷۷ کتابش را نوشته است. همان طور که آقای دکتر ذاکر هم گفتند دو تا از قدیمی‌ترین رساله‌ها یکی به خط برادرزاده‌اش است که ۹۸۴ قمری است و دیگری هم خط پسرش در ۹۹۷ قمری است. اقدم نسخ خطی شناخته شدۀ رسالۀ آتشک عمادالدین این دو است. در فاصلۀ ۹۰۷ تا ۹۷۰ تنها گزارش قابل‌توجهی که ما رصد کردیم، در ۹۱۸ قمری در رباعیات یوسفی است که مطلب خاصی در آن گفته نشده و تنها چند توصیه است که چه باید بکنید که از این بیماری، و به قول خودشان آبله فرنگ، خلاصی پیدا کنید.

وی ادامه داد: اگر جستجوی ما خوب بوده باشد و هر آنچه نوشته شده به دست ما رسیده باشد، رساله عماد‌الدین ظاهراً اولین مونوگراف یا تک‌نگاری در خصوص آتشک است؛ چون مورد قبلی که اصلاً هم قابل‌چشم‌پوشی نیست، یعنی همان گزارش بهاءالدوله، در واقع در ضمن کتاب خلاصه ‌التجارب بوده است. ما این اثر را همان موقع و با استفاده از همۀ نسخه‌هایی که شناخته شده هستند، تصحیح کردیم. در آن زمان فقط به نسخۀ مؤسسۀ لغت‌نامۀ دهخدا دسترسی نداشتم که گویا از این نسخه عکسی در کتاب دکتر ذاکر آمده است. در نظر داشتیم آن را با دو رساله دیگر درباره سیفلیس و آتشک و البته رساله چوب چینی عماد‌الدین منتشر کنیم که هنوز فرصت نشده کار را تدوین کنیم.

وی با اشاره به انتشار ترجمه‌ای از کتاب در سال ۱۹۳۲ میلادی توسط سیریل الگود، گفت: من با زحمت بسیار این کتاب را پیدا کردم و خیلی متأسفم که بارها در پژوهش‌هایم به ایشان، که پزشک سفار انگلستان در ایران بوده، ارجاع داده‌ام. هم کتاب طب صفوی و تاریخ پزشکی ایران ایشان و هم ترجمه‌اش از این رساله که فاجعه است، نشان می‌دهد ایشان مقدمات زبان فارسی را هم نمی‌داند.

وی ادامه داد: من باورم نمی‌شد انگلیسی‌ها چنین مستشارانی را به بلاد خارجه فرستاده باشند که سالها پزشک سفارت بریتانیا در ایران باشند و بنویسد عماد‌الدین شیرازی پزشک پرنس علی‌ابن موسی‌الرضا در خراسان به فرمان شاه‌طهماسب صفوی بوده است. عمادالدین در مقدمه این رساله نوشته که بنده آستانه علی‌ابن موسی‌الرضا شاه خراسانم. الگود هم فکر کرده امیری در خراسان به این نام بوده که عماد‌الدین پزشک شخصی ایشان بوده است. توصیه من این هست هرچه ارجاع چاپ نشده از الگود دارید خط بزنید و بابت چاپ‌شده‌ها هم نمی‌شود کاری کرد.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612