کد خبر:22420
پ
Neshast-17-b

ميرداماد ، دغدغة اشراقي‌گري دارد و نه مشائي‌گري

دكتر حامد ناجي اصفهاني در نشست بررسي آراء و انديشه‌هاي‌ ميرداماد گفت: تخلص ميرداماد به اشراق است كه اين موارد نشان مي‌دهد دغدغه ميرداماد دغدغة مشائي‌گري نيست و دغدغة اشراقي‌گري دارد.

ميراث مكتوب: دكتر حامد ناجي اصفهاني در نشست بررسي آراء و انديشه‌هاي‌ ميرداماد گفت: تخلص ميرداماد به اشراق است كه اين موارد نشان مي‌دهد دغدغه ميرداماد دغدغة مشائي‌گري نيست و دغدغة اشراقي‌گري دارد.
وي در مركز پژوهشي ميراث مكتوب گفت: ميرداماد نام سبك فلسفي خود را حكمت يماني نهاد و گفت سبك فلسفي من حكمت يماني ايماني يا ايماني يماني است. در بعضي از آثارش اشاره كرده كه روش من حكمت متعاليه است و اين بسيار جالب است كه اين اصطلاح توسط ميرداماد احياء شد، چون اين اصطلاح اولين بار توسط ابن سينا در اشارات به كار رفته بود و ميرداماد ادعا كرد كه محيي حكمت متعاليه است و نام حكمت متعالية او حكمت يماني است. به دنبال مباحث فلسفي كه ميرداماد طرح كرد، سه تن از شاگردان او در صدد برآمدند كه حكمت متعاليه را پي‌ريزي كنند. يكي از اين شاگردان مشهور ملاصدراي شيرازي است كه حكمت متعاليه را پي نهاد. دوم ميرسيد احمد علوي است كه شاگرد خود ميرداماد و داماد اوست و سوم ملاشمساي گيلاني است كه كتابي با عنوان الحكمة المتعاليه  نگاشت و يك نسخه آن در دانشگاه مركزي است و اين دستاورد رويكرد ميرداماد به چنين بحث‌هايي بود. وي افزود:طبق تقسيم‌هاي متداول فلسفي، ميرداماد براي اينكه بتواند يك تفكر عقلاني را پي‌ريزي كند، به ناچار بايد از يكي از حوزه‌هاي تفكر اسلامي تبعيت مي‌كرد. حال اگر ما تقسيم تفكر و انديشة اسلامي را به حوزة فلسفه مشايي، اشراقي، عرفاني و كلامي بپذيريم – كه اين حوزه كاملا” قابل مناقش است و قابل قبول حقير نيست ،- در اينجا بايد بگوئيم كه حوزة فلسفي ميرداماد برخلاف انتظار متعلق به فلسفه اشراق است، نه فلسفه مشاء. يعني درست است كه وارث حكمت سينايي است و محي فلسفة ابن سيناست ،اما او خود دغدغة اشراقي دارد و اين برخلاف آن چيزي است كه همه از ميرداماد انتظار دارند. اين مطلب خود به وضوح در عناوين آثار ميرداماد ديده مي‌شود. مثلا” الافق المبين، الجزوات؛ تقويم الايمان، قبسات، ايقاظات كه اين عناوين مشائي نيستند و همگي عناوين اشراقي است. بالاتر از آن، تخلص ميرداماد به اشراق است كه اين موارد نشان مي‌دهد دغدغه ميرداماد دغدغة مشائي‌گري نيست و دغدغة اشراقي‌گري دارد. اما في الفور اين مطلب به ذهن مي‌آيد كه اگر او اشراقي باشد بايد مثلا” تابع شيخ اشراق باشد ،در حالي كه مطلقا از شيخ اشراق تبعيت نمي‌كند و خود را مبدع روشي مي‌داند كه اين روش همان حكمت يماني است و از حكمت مشرقي سينوي نشأت گرفته؛ يك رويكرد بينابين است. ميرداماد در كتاب‌هايي كه در آغاز عمر خود نوشته يا متني در كتاب‌هايي از او كه به اتمام نرسيده از شيخ اشراق به عنوان «شيخ الصاحب الاشراق» يا «شيخ الصاحب الحكمة الاشراق» تعبير مي‌كند. عناوين، عناوين خيلي محكمي نيست ،اما با اين حال يك نوعي تمجيد و تعريف در آن هست. اما وقتي اين عناوين را در كتاب قبسات كه آخرين كتاب ميرداماد است ،مي‌بينيم -گرچه افق المبين از كتاب‌هايي بود كه ميرداماد تا آخر مر مشغول نوشتن آن بود، ولي موفق به اتمام آن نشد- درمي‌يابيم كه لحن او متفاوت گرديده و مي‌گويد «شيخ الصاحب ذوق» «شيخ الاطباء رواقيين» كه اين افت براي يك فيلسوف است؛ يعني مباني فلسفي شيخ اشراق را به هيچ وجه نمي‌خواهد كه بپذيرد و مكررا” رد مي‌كند.

 دكتر حامد ناجي اصفهانيمعتقد است:آنچه ميرداماد عرضه مي‌كند، عرضه‌اي انصافا” كلان است، عرضه‌اي در مباحث وجودشناسي كه يك نظام فلسفي را در اختيار ما قرار مي‌دهد. پيش از اين تبصره‌اي بزنم و آن اينكه جناب ميرداماد- تا اين زمان كه من روي آثارش كار كرده‌ام- حتي يكبار از محي‌الدين عربي، اسم نبرده و اين جزء عجايب است كه ميردامادي كه خود دغدغه اشراقي دارد چطور از ابن عربي اسم نمي‌برد كه اين خود قابل تحقيق است، البته به نظر من علت آن تقيه بوده و نشانة آن اين است كه دامادش مير سياحمد علوي و نوه‌اش مير عبدالحسيب علوي به صراحت از آراء و كتاب‌هاي ابن عربي نام مي‌برند و اين شايد قابل توجه باشد كه ميرداماد از نوادر فيلسوفاني كه در طول تاريخ تفكر اسلامي كتابخانة غني داشته ،چنانكه در وصيت او آمده كه با خانة كتابخانه چه كار بكنيم. اين تعبير بسيار بلند است آن هم در آغاز عصر صفو. و خود آثار ميرداماد دقيقا” اين مطلب را نشان مي‌دهد. ايشان شرحي بر مقدمة تقويم الايمان دارد كه در آنجا كتاب‌هايي را از اهل سنت نام مي‌برد و مطلب از آن نقل مي‌كند كه هنوز چاپ نشده ،مثل شرح مشكاة المصابيح  طيبي كه ظاهرا” هنوز نسخه‌اي هم از آن پيدا نشده و اين نشان مي‌دهد كه به كتب فراوان دسترسي داشته و همين كه از ابن عربي نام نمي‌برد ،نشان از اين دارد كه از ابن عربي كتاب در كتابخانه او بوده و به تعمد نام نمي‌برده كه شايد اين نقطة عطفي براي تحقيقات جديد در مورد ميرداماد باشد.
وي همچنين گفت: مي‌توان گفت كه ميرداماد شش نظريه را در مباحث امور عامه عرضه كرد و مباحث امور عامه به عنوان امهات مباحث هستي شناسي فلسفه اسلامي قابل شناسايي است و يك خدشه و يك اضافه به اين نوع مباحث در امور عامه كل نظام فلسفي را دگرگون مي‌كند، بلكه اين بحث يك منظومة فكري است كه كل اين منظومه بايد براساس اين اصول چرخش كند و تكافو داشته باشد.
اولين آموزة مشهور ميرداماد كه آقاي اوجبي هم اشاره كردند حدوث دهري است و آموزة بعدي تقسيم هفتگانة تقدم و تأخر است كه قبلا” تقسيمات تقدم و تأخر شش تا بود كه ميرداماد يكي ديگر هم به آن اضافه كرد و تقسيم هفتگانه شد. اعتبارات ماهيت را ايشان به چهار نوع تقسيم كرد و گويي رأي آقاي علي مدرس زنوزي پيرامون اعتبارات ماهيت به همين جا برمي‌گرد،د يعني قول ميرداماد كه يك نظميه خاصي است كه اعتبار ماهيت به صورت لابه شرط، مقسم ساير اقسام است در حالي كه خود يكي از قسم‌هاست كه در پاسخ به اين نسخه ، آراء مختلفي عرضه شده است.
چهارم، تثليث انواع حدوث است؛ پنجم تثليث حدوث زماني است، يعني تقسيم سه گانة حدوث زماني كه براي اولين ميرداماد به خاطر آموزة حدوث دهري مجبور شد كه حدوث زمانيات را سه گونه بداند؛ يعني تنها يك حادث زماني نداريم. بعد تسمية جنس اقصاء در امكانيات است كه قابل بحث است و 6 مورد دارد كه در مباحث امور عالمه عرضه كرده است. در مباحث الهيات به معني الاخص، تمام آموزه‌هاي امور عامه به ثمر رسيده است. ميرداماد مشكل‌ترين مباحثي را كه در باب الهيات به معني الاخص بود ،براساس همين آموزه‌ها توجيه كرد كه از مهم‌ترين اين بحث‌ها، يكي بحث بداء بود و بحث تردد در حضرت حق تعالي بود كه حديثي در شيعه نقل شده «ما تردد في شي كتردد في قبض روحي عبد المؤمن» كه ميرداماد براي اولين بار به توجيه عقلاني اين حديث پرداخت. بحث علم حق تعالي به جزئيات كه يكي از معضلات فلسفي بود و همان بحثي بود كه به خاطر آن غزالي، ابن سينا و فارابي را تكفير كرد. چرا كه ابن سينا به علم حق تعالي به جزئيات – قبل الايجاد – قائل نبود و دقيقا” ميرداماد به اين شبهه جواب داد كه جوابي بسيار لطيف است. و از ديگر مباحث، بحث جبر و اختيار بود كه از مشكل‌ترين مباحث كلامي – فلسفي است كه ميرداماد در كتاب ايقاظات و قبسات مفصلا” به حل اين بحث پرداخت كه تأثير مستقيمي در حكمت متعاليه صدرايي داشت.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612