کد خبر:4255
پ
kateban2-m-1-6

دستینه‌ای ناشناخته از سنت تصوف خراسان از اوائل سده ششم قمری

در سالهای اخیر روند مطالعه و بررسی دستینه‌های صوفیانه کهن خراسانیان و نیز کشف و انتشار آثاری جدید در این سنت شدت گرفته

میراث مکتوب – در سالهای اخیر روند مطالعه و بررسی دستینه‌های صوفیانه کهن خراسانیان و نیز کشف و انتشار آثاری جدید در این سنت شدت گرفته و شناخت ما از تصوف خراسان و فروع آن بسی بهبودی یافته است. در ایران و نیز در خارج ایران در همین ده سال اخیر چندین کتاب مهم در این رابطه منتشر شد که از مهمترین آنها باید به تهذیب الأسرار ابو سعد خرگوشی اشاره داشت (همچنین متن‌هایی با عناوین علم التصوف؛ البیاض والسواد سیرجانی؛ سلوه العارفین ابو خلف الطبری و خلاصه‌ای از آن با عنوان خلوه العاکفین). در همین سنت کتابهای لمع ابو نصر سراج و تعرف کلاباذی و رساله قشیری و کشف المحجوب هجویری و تا اندازه‌ای اداب الملوک منسوب به ابو منصور اصفهانی پیشتر مورد عنایت محققان بود و البته در این میان رساله قشیری دستنامه‌ای بوده است معیار برای تصوف خراسان برای سده های پس از خود که خلاصه‌ای است از تعالیم و آداب و احوال صوفیان آنجا و یا تعالیم مراجع مورد قبول تصوف خراسانی. رساله قشیری می‌دانیم که همواره مورد عنایت اهالی تصوف تا به امروز بوده و شرح ها و روایتها و ترجمه ها و گزیده هایی از آن فراهم آمده است (برای این مطلب، نک: مقاله ای مشترک از حسن انصاری و زابینه اشمیتکه درباره روایتی تازه از رساله قشیری؛ در دست چاپ). تهذیب الأسرار ابو سعد خرگوشی هم گرچه هیچگاه شهرت رساله قشیری را نیافت اما می دانیم همواره از مراجع کتابهای صوفیانه بوده و به ویژه دستنامه های صوفیانه از آن بهره های زیادی می برده اند. او و ابو عبد الرحمان سلمی هر دو در جمع و التقاط اقوال و آراء و احوال تصوف سنت خراسان و فروع متمایز خراسانی و آنچه در تعامل با مکتب بغداد به تدریج از میان سنتهای خراسانی تصوف و یا مکاتب نزدیک بدان از میان ملامتیان و اهل “حکمت” خراسانی فراهم آمد سهم مهم داشتند و آثارشان منابعی بود برای نوشته‌های بعدی که در جمع روایات و گفتارها و احوال صوفیان همت ورزیدند (در این رابطه به نوشته های دکتر پورجوادی در رابطه با فروع متمایز تصوف خراسانی مراجعه می توان کرد. برای خرگوشی، نیز نک: مقاله مشترک من و زابینه اشمیتکه در آرابیکا). ابو عبد الرحمان سلمی در این میان به ویژه سعی وافری در گردآوری احادیث و روایات و سنن نبوی در جهت تبیین و توجیه آداب و احوال صوفیانه داشت و بنابراین احادیث زیادی را در آثارش که عمدتاً رساله های کوتاهی در موضوعات صوفیانه بود گردآورد. بعداً این رساله‌ها و موضوعات مطرح در آن در دستینه‌های صوفیانه مورد استفاده قرار گرفت و عناوین آن رساله‌ها خود عناوین فصول این دستینه ها شد. او خود به طبقات صوفیان نیز پرداخت و در دستینه های بعدی معمولاً فصلی نیز برای بیان طبقات صوفیان اختصاص می یافت. احادیث و روایات و حتی اقوال منسوب به بزرگان تصوف در طول سده پنجم و بعد از آن دستمایه ای برای تدوین کتابهایی از سوی محدثانی بود که به مکتب خراسانی تصوف دلبستگی داشتند. نمونه برجسته این مورد اخیر محدث و فقیه معروف خراسان، ابو بکر بیهقی است که در شعب الإیمان و الزهد الکبیر خود به این دست روایات توجه داشت و کتابهایش از نقل های گسترده از مشایخ تصوف و روایات آنان آکنده است. این البته در مورد تعدادی دیگر از آثار تألیفی درباره “زهد” که مفهومی مرتبط با تصوف اما نه همواره هماهنگ با آن است (چرا که گاه “اصحاب زهد” در مقابل “اصحاب تصوف” معنی می داد) صدق می کند. همینک روشن است که تصوف تنها یکی از چند مکتبی بوده است در خراسان که به انواعی از تعالیم زهد گرایانه توجه نشان می داده است. بعدها البته صوفیان به انواع دیگر این سنتها و مکتبها از میان زهدگرایان کرامی مذهب و یا سنن ملامتیه و نیز سنن اهل “حکمت” و نیز گرایشات ویژه تصوف بغدادی همه و همه توجه نشان دادند و آموزه های همه این گروهها در تصوف متأخرتر خراسانیان و ادبیات آنان تلفیق شد و در این میان آنچه آن را مکتب “تصوف شعر فارسی” می‌خوانند از همه این سنتها بهره گرفت و حکایات همه این گروهها را در شعر خود نقل می کرد و این دست تعالیم را نمایندگی می کرد. مذهب اشعری/ شافعی به هر حال در گسترش تصوف خراسان نقش بی بدیل داشته است؛ گو اینکه حنبلیان نیز آداب و سنتهای خاص خود در زهد گرایی را از عصر احمد بن حنبل دنبال می‌کردند و ادبیات زهدنویسی خود را داشتند که در جای خود قابل مطالعه است. البته شماری از حنبلیان و اصحاب حدیث مخالف با سنیان اشعری و اهل “نظر” در سده های چهارم و پنجم نیز به سنت های تصوف تمایل نشان می دادند و از آنان تأثیر می پذیرفتند (نمونه های ابو منصور اصفهانی و ابو اسماعیل انصاری). به هر حال در دستینه های صوفیانه اواخر سده پنجم و بعد از آن همه این سنتها را می توان معاینه پی گرفت.
از میان متونی که در این سنت دستنامه نویسی صوفیانه می توان نام برد و آن را به لطف استاد علامه پروفسور حسین مدرسی طباطبایی در پرینستون یافتم و چند روزی عکسی از نسخه خطی آن در اختیارم قرار گرفت کتابی است به نام ریحان الحقائق وبستان الدقائق از نویسنده ای ناشناخته به نام ابو بکر محمد بن موسی بن الفرج الدربندی از دانشیان اهل تصوف در اواخر سده پنجم و اوائل سده ششم قمری و منسوب به باب الأبواب/ دربند (همینک در داغستان- قفقاز) که شرح احوالش جایی تا آنجا که من تتبعی نه چندان کامل کرده ام نقل نشده است. این کتاب که نسخه آن در اصل در یک کتابخانه خصوصی در داغستان بوده است، بعداً به انستیتوی تاریخ، باستانشناسی و قوم شناسی داغستان منتقل شده و تاکنون نیز دست کم یک مقاله، خیلی سال پیش و نیز یک کتاب اخیراً (سال ۲۰۰۳ میلادی) به زبان روسی درباره اش نوشته و منتشر شده است. خلاصه مقاله روسی یاد شده را برای نخستین بار در زبان فارسی شادروان استاد محمد تقی دانش پژوه در نشریه نسخه های خطی دانشگاه تهران (دفتر دهم، ص ۳۶۸ به بعد)، به چاپ رساند. مرحوم دانش پژوه این نسخه را نزد مالک قبلی آن در سفری به داغستان دیده بود اما ظاهراً همه آنچه را که در آن یادداشت در نشریه دانشگاه عرضه می کند بر اساس مقاله روسی پیشگفته است که مالک آن نسخه، آقای محمد سید سعیدوف منتشر کرده بوده است و خود فرصت بازبینی دقیق نسخه را نداشته است. این نسخه منحصر به فرد تاکنون به چاپ نرسیده و تنها اعلام شده که در دست تصحیح است. به هر حال با وجود انتشار این پژوهشها، تاکنون اهمیت این کتاب در زمینه مطالعه سرچشمه های آداب و احوال و اندیشه های صوفیانه از سوی متخصصان این فنّ مورد توجه قرار نگرفته است؛ به ویژه از نقطه نظر تاریخ تصوف در باب الأبواب/ دربند و ارتباط سنت صوفیانه آن با دیگر مکتبها و سنتهای صوفیانه. این کتاب البته از نقطه نظر ادبیات حدیثی و آشنایی با طبقات رجال حدیث و اسانید و نیز آشنایی با احوال اجتماعی و مذهبی دربند و سنتهای پیوسته با آن نیز کمال اهمیت را دارد و از آن فوائد بسیار تاریخی قابل برداشت است. نویسنده این سطور، کتاب منتشر شده در سال ۲۰۰۳ را تاکنون ندیده و صلاحیت داوری درباره آن را ندارد؛ اما از برخی مشخصات آن که بر صفحات مجازی دیده ام چنین پیداست که کتاب بیشتر پیرامون تحقیق درباره مسائل تاریخی و فرهنگی داغستان و شهر دربند/ باب الأبواب است و البته با تکیه بر متن نسخه خطی این اثر. استاد دانشمند پروفسور مدرسی که اهمیت کتاب را از نقطه نظر تاریخ تصوف و نیز از نقطه نظر دیگر فوائد تاریخی و حدیثی و روایی مورد تأکید داشتند به لطف عکسی از نسخه را در اختیار نویسنده این سطور قرار دادند و از من خواستند تا نوشته ای در معرفی این کتاب قلمی کنم. مطالعه گسترده این متن ارزشمند نیازمند صرف وقت بیشتر و مطالعه دقیق سطر به سطر کتاب است و مقایسه دقیق آن با دیگر متون صوفیانه و دستینه هایی که در اختیار است؛ اما آنچه اینجا ملاحظه می کنید حاصل مطالعات دو سه هفته اخیر است درباره هویت نویسنده و اهمیت اثرش و نیز چند نکته ای درباره استادان او و همچنین دیگر آثارش. کما اینکه خواهد آمد در این کتاب نویسنده همه جا تحت تأثیر رساله قشیری است و اینکه تا چه اندازه عین مطالب او را حتی آنجا که به نامش به عنوان منبع اشاره نمی کند عرضه کرده، تنها زمانی دانسته است که محتویات بخشهای مشابه را با اثر قشیری مقایسه کنیم. علاوه بر آن او جا به جا چنانکه خواهیم دید، از ابو سعد خرگوشی یاد می کند و از او نقلهایی را می آورد؛ و گاه با تصریح به کتابش تهذیب الأسرار. گویا همه نقلها از همین کتاب باشد که گفتیم خود دستینه ای مشابه در ارائه معارف و آداب و سنن صوفیان بوده است. به هر حال احتمال دارد که او از دیگر آثار ابو سعد خرگوشی و نیز آثار قشیری هم بهره گرفته باشد.
از مشخصات نسخه اینجا سخن زیادی نمی گوییم و خواننده را ارجاع می دهیم به یادداشت مرحوم دانش پژوه در نشریه نسخه های خطی. نسخه جز یک افتادگی در اواسط آن، تقریباً کامل است؛ گرچه صفحاتی از آن دچار آسیبهایی شده و به هر حال گاه امر تصحیح نسخه را با مشکل روبرو می کند(کتاب در صفحه ۴۹۲ پایان می گیرد؛ نسخه صفحه شمار است و نه برگ شمار). تاریخ نسخه در پایان آن، سال ۷۴۳ ق است؛ اما نام و هویت کاتب معلوم نیست. فوائدی تاریخی در آغاز و انجام و گاه اوراق میانی نسخه دیده می شود و از جمله بر روی برگ اول یک گواهی تولد در سال ۹۹۱ ق خوانده می شود. نام کتاب و نام نویسنده بر روی نسخه به خط کهنه چنین نقش بسته: “کتاب ریحان الحقائق وبستان الدقائق لأبی بکر محمد بن موسی بن الفرج الدربندی تغمّده الله بغفرانه وکان من أهل السنه والجماعه فرحمه الله آمین”. اشعار ومطالبی فارسی هم بر روی همین برگ نیز دیده می شود. در آغاز نسخه فهرست عناوین ابواب آمده است: “فهرست یشتمل علی فصول أبواب هذا الکتاب وأبوابه حسب حروف الهجاء ویشتمل علی ثمانیه وعشرون حرفا…”
همانطور که می بینیم تفاوت عمده این کتاب با دیگر دستنامه هایی که از تصوف آن دوران داریم این است که نویسنده همه مباحث و مطالب مرتبط با تصوف و آداب صوفیان و آراء و انظار و احوال و مقامات آنان را در ذیل حروف الفباء دسته بندی کرده بدین صورت که هر حرفی بابی را تشکیل می دهد و در هر بابی ضمن فصول مختلف همه مفاهیم و یا اصطلاحاتی را که با آن حرف آغاز می شوند دسته بندی شده و درباره آن به تفصیل بحث شده است.برای مطالعه متن کامل این مقاله بر روی این لینک کلیک کنید.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612