با توجّه به انتسابش به دیلم این احتمال میرود که اهل گیلان باشد، گو اینکه این احتمال هم وجود دارد که همچون سلاّر (سالار) دیلمی (م 448 ق) فقط نَسَبش به دیلم باشد و خودش به بغداد یا نواحی دیگر.
شهرت دیلمی در میان امامیّه بیشتر به جهت آثار حدیثی واعظانه و عارفانۀ وی است. ارشاد القلوب و أعلام الدین وی همواره به عنوان آثاری اخلاقی و پند آموز مورد اقبال واعظین و متّعظین بوده است. غُرر الأخبار او هم از مصادر شایان توجّه در باب مناقب اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت علی (علیه السلام) است.
در این نوشتار آنچه مدّ نظر قرار گرفته است صرفاً توجّه دادن به گرایش کلامی دیلمی است. اگر چه با لحاظ آثار برجامانده از او روشن است که وی از حیث شخصیّت علمی بیشتر یک محدّث است تا یک متکلّم، ولی با این وصف از وجهۀ کلامی او نیز نباید غافل ماند.
با وجود این که از دیلمی اثر کلامی مستقلّی به ما نرسیده است، از همان مباحث اندک کلامی که وی در آغاز أعلام الدین نقل کرده و به تقریر برخی از مسائل مقدّماتی کلامی مثل بحث «وجوب نظر» و «اثبات حدوث عالَم» بنا بر مسلک متکلّمان امامی بغدادی مثل سیّد مرتضی و شیخ طوسی و کراجکی پرداخته است، و همچنین از توجّهی که نسبت به رساله البرهان علی ثبوت الایمان ابوالصلاح حلبی (م 447 ق) داشته و آنرا بطور کامل در أعلام الدین خود نقل کرده است (دیلمی، حسن بن محمّد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، مؤسّسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1409 ق، بیروت، صص 44 ـ 58.) میتوان تعلّق خاطر او را به مکتب امامی بغداد تشخیص داد. به نظر می رسد دیلمی رسالۀ کوتاه البرهان علی ثبوت الایمان را ـ که ظاهراً هم اکنون یگانه مأخذ ما در دسترسی به این رساله همین کتاب أعلام الدین وی است ـ به عنوان یک اعتقادنامۀ موجز امامی که محتوای آن مورد نظر و اعتقاد وی بوده و خواندنش را برای عموم امامیّه لازم میدانسته است در این اثر خودش آورده و بر آن تأکید کرده است. بدیهی است که اگر وی تمایلی به کلام فلسفی و اعتقادنامههای نگاشته شده در آن سنّت فلسفی میداشت بجای انتخاب و نقل البرهان علی ثبوت الایمان ابوالصلاح حلبی، یکی از آن آثار را برمیگزید.
اندک مطالبی که وی در خصوص مسائل و موضوعات کلامی در گوشه و کنار أعلام الدین آورده است کاملاً نشان دهندۀ مرام و مسلک وی در این زمینه است. تأکید بر «حدوث» بجای «وجوب» در مبحث اثبات خداوند که از شاخصه های متکلّمان مکتب امامی بغداد در برابر متکلّمان وابسته به سنّت کلام فلسفی است یکی از نشانههای وابستگی وی به مکتب امامی بغداد است. این وابستگی از آن جهت اهمیّت دارد که دیلمی در قرن هشتم هجری و در دورانِ پس از شکل گیری مکتب کلام فلسفی و سلطۀ آن بر فضای فکر کلامی امامیّه میزیسته است.
این را هم البتّه باید تذکّر داد که مطالبی که دیلمی در چند صفحۀ آغازین اعلام الدین آورده است اغلب تَکرار و یا نقلِ دخل و تصرّف گونۀ پارههایی از کنز الفوائد کراجکی (م 449 ق) است. برای نمونه، دلیلی که در صفحۀ 37 اعلام الدین بر حدوث عالَم آورده است بعینه نقل همان دلیل و عبارات موجود در کنز الفوائد(چاپ نَعمه، ج 1 صص 178 ـ 177 ) است، گو اینکه نه خود دیلمی اسمی از کنز الفوائد و کراجکی آورده و نه مصحّح اعلام الدینملتفت این نکته شده است. همچنین مطالبی که دربارۀ بحث «نظر»، «تقلید»، «تکلیف» و «شکر مُنعِم» در صفحات 38 تا 43 اعلام الدین درج کرده است ـ همانطور که مصحّح هم در پاورقی توضیح داده است ـ نقل عبارات بخشی از کنز الفوائد (چاپ نَعمه، ج 1 صص 217 ـ 223 ) است. البتّه در این بخش گویا دیلمی در صدد نقل صرف نبوده بلکه هدفش بازنویسی عبارات کنز بوده چون دخل و تصرّفات متعدّدی در کلمات و عبارات کرده و فی المثل سلسله سندهای رِوایات منقول در این بخش را خلاصه کرده است، در حالی که در کنز الفوائد این سلسله سندها بطور کامل آمده است.
در هر حال توجّه دیلمی به نگرش ها و نگارش های متکلّمان مکتب امامی بغداد خاصّه ابوالصلاح حلبی و ابوالفتح کراجکی حکایت از گرایش وی به عنوان یک محدّث امامی در دوران میانی به این مکتب کلامی دارد.
حمید عطائی نظری