کد خبر:31499
پ
مهدوی دامغانی

آن خانه که پیوسته…

استاد احمد مهدوی دامغانی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی، متخصص در ادبیات فارسی و عرب، استاد پیشین دانشگاه تهران و دانشگاه هاروارد، ۲۷ خرداد سال ۱۴۰۱ درگذشت.

میراث مکتوب- از کسانی که دیگر نمی‌توان برایشان مانندی یافت، همین مرحوم استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی بود، هرچند بنا بر رخدادهایی ناشایست، از اواسط دهه‌ ۱۳۶۰، از حضور او در ایران محروم شدیم؛ البته، با این‌که در خارج از ایران می‌زیست، با شخصیت‌ها و نهادهای علمی و فرهنگی کشور ارتباط داشت؛ از جمله عضو افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی بود.‏

مهدوی دامغانی گذشته از دانش فراوان، خلق و رفتاری دیدنی و شنیدنی داشت. او افراد بزرگی را دید؛ اما نکته در دیدن نبود، بلکه این بود که از ایشان بسیار آموخت؛ کسانی همچون محمود شهابی، مدرس رضوی، جلال‌الدین همایی، بدیع‌الزمان کردستانی، بدیع‌الزمان فروزانفر، اکبر داناسرشت، امیری فیروزکوهی و یحیی مهدوی.‏

افزون ‌بر حافظه‌ نیرومند و قلم توانا، در علوم قدیم، مطالعات گسترده و با علوم جدید آشنایی داشت‎ ‎و برخی رمزگشایی‌های ایشان از کار بزرگان ادب فارسی شگفت‌انگیز بود. او به خطوط نانوشته متن بیشتر می‌پرداخت تا آنچه همگان می‌خوانند و می‌دانند. به ‌سبب احاطه‌ وسیع خود به متون قدیم به سراغ مآخذی می‌رفت که کمتر کسی گمان می‌برد حل مشکلِ این‌گونه مباحث در آنجا باشد؛ برای نمونه، او در مقاله‌ای نشان داد که حادثه‌ مشهور به «ضامن آهو» و به قول استاد: «داستان واقعی، نه صورت افسانه‌ای آن برای ایرانی پاک‌نهاد و آریایی‌نژاد و امیر دلیر و بزرگوار و نجیب و آزاده‌ خراسان یعنی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی معروف و مشهور گردآورنده‌ شاهنامه‌ ابومنصوری پیش آمده است» و این اثر همان مأخذ اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه است. باید یادآور شد که این مقاله‌ خواندنی در روزنامه‌ اطلاعات چاپ شده است.‏

گذشته از این، حافظه شگفت‌انگیز او دربرگیرنده‌ زندگی اشخاص و اتفاقات نزدیک به ۷۰ سال از تاریخ معاصر ایران، به‌ویژه درباره شخصیت‌‌های ادبی، فرهنگی، سیاسی و دینی در دانشگاه‌ها، دستگاه‌های اجرایی و سیاستگذاری و حوزه‌های علمیه بود. او از خاندانی اصیل و عریق و عالم برخاسته بود. جد، پدر و برادرانش همه از چهره‌های علمی و فقهی بزرگ کشور و خراسانند.‏

مهدوی دامغانی از جوانی توفیق یافت که محضر علامه قزوینی را درک کند و از لطف و محبت آن بزرگوار برخوردار شود. از جای‌جای آثار وی پیداست که قزوینی بر او تأثیر بسیار داشته است. تا این اواخر نیز او در پی آن بود که خانه‌ علامه را در خیابان ۱۲ فروردین کنونی، انتهای کوچه‌ دانش، حفظ کند. زمانی که در شورای شهر تهران بودم، آنجا را دیدم؛ آن خانه‌ کوچک دوطبقه‌ آجری آن زمان‌ها هنوز برپا بود، هرچند شهرداری‌ها به این نام میلی نشان نمی‌دادند.‏

مهدوی دامغانی در روزهای پایانی زندگی قزوینی هم، با او محشور بود و مراقبت از او را در دوره‌ بستری ‌بودن در بیمارستان و پس از آن بر عهده گرفت. او نخستین کسی بود که بر سر پیکر بی‌جان مراد خود حاضر شد. بعدها، با آه و گریه تعریف می‌کرد که چگونه از دست و انگشتان فروبسته علامه قزوینی مُهری را که به گفته‌ وی، تربت حسین سیدالشهدا بود، درآورده و روی سینه‌ او گذاشته است. مهدوی دامغانی در مقاله‌ای مفصل درباره‌ استادش به بیان محبت او درباره‌ امام علی (ع) پرداخته و برای نمونه، آورده است که علامه چگونه با کسی که به آن حضرت بی‌احترامی کرده برخورد داشته است. خود او هم درباره‌ امیرالمؤمنین علی (ع) نوشته‌هایی ماندگار دارد که در کتاب «از علی آموز اخلاص عمل» به همت انتشارات تیر به بازار عرضه شده است.‏

مهدوی دامغانی با بسیاری از اهل سیاست دانش و معارف قدیم و جدید آشنایی داشت و شاید هیچ‌کس چون او از جزئیات تاریخ صدساله‌ روحانیت آگاه نبود. از او شنیدم که بزرگی از وی خواسته بود تاریخ حوزه‌ علمیه‌ خراسان را بنویسد؛ البته، نمی‌دانم آن کار به سرانجام رسید یا خیر.‏

او ارادتی ویژه به «آستان ملائک‌ پاسبان اعلی‌حضرت اقدس علی‌ بن موسی‌الرضا صلوات علیه» داشت. به گمانم آخرین اثر باقی‌مانده از او هم در همین باره است. یکی دو سال گذشته کتاب «گزیده‌ عیون اخبار الرضا»، با مقدمه‌ ایشان و برگردان فارسی به قلم برادر دانشمندشان، استاد محمود مهدوی دامغانی و ترجمه‌ انگلیسی سرکار خانم دکتر فریده مهدوی دامغانی، دختر ایشان، از طرف انتشارات امام رئوف با چاپی نفیس به بازار عرضه شد. در مراسم رونمایی از این اثر، از من هم خواسته شد سخن بگویم و من نیز کوشیدم به شیوه‌ استاد، از دل حدیث چهلم آن کتاب، بخشی از تاریخ نانوشته‌ ایران آن روزگار را توضیح دهم که اگر به آن توجهی شد، مدیون همه‌ آنچه است که ایشان پایه‌گذار آن بود.‏

در همان گردهمایی، پیام صوتی و تصویری ایشان درباره‌ حضرت رضا (ع)پخش شد که نه فقط تا پایان آن جلسه، بلکه تا مدت‌ها پس از آن هم از جاذبه معنوی آن گفتار دل‌نشین بسیاری به وجد آمده بودند و درباره آن سخن می‌گفتند.‏محبت از ویژگی‌های آقای مهدی دامغانی بود؛ برای نمونه، در سفری که به واشنگتن داشتم، صبح زود همان روز نخست اقامتم در هتل، به دیدارم آمد و گفت: «امروز زیارت عاشورا را به نیت پدر شما خواندم.» به گفته‌ خودش، روضه و زیارت را به شیوه‌ ذاکران قدیم می‌خواند. در ادامه، از من دعوت کرد در ضیافتی با حضور برخی از استادان همکار و دوستانش شرکت کنم؛ سپس، به بهانه‌ درستی جهت قبله در منزلش، ما را به آنجا برد و تا زمانی که در آن شهر بودیم، در آنجا ماندیم. و از این‌سو و آن‌سو، بسیار سخن‌های آموزنده گفت.‏خدایش ایشان و همسر گرانقدرش، سرکار خانم دکتر ماه‌تاج، را قرین رحمت فرماید. حیف است که شهرداری تهران و احتمالاً مشهد و دامغان شهر را به تصویری از این بزرگمرد نیاراسته‌اند. امید که آرزوی او در تملک خانه‌ای که پیوسته از آن سخن می‌گفت، محقق شود.‏

احمد مسجدجامعی

منبع: روزنامه اطلاعات

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612