
به هر حال اين نکته هم قابل طرح است که نام حسن بن سليمان در ميان شاگردان شهيد اول دست کم در اجازات بحار و امثال آن ديده نمی شود و می دانيم که به دليل سهم محوری شهيد اول در اجازات متأخر اماميه، اين مسئله خود پرسش بر انگيز است که چطور نام حسن بن سليمان در حلقه های ارتباطی اجازات به شهيد نيامده است؟ در خود کتابهايی که به نام حسن بن سليمان در اختيار است، البته اشاراتی به زمان و مشايخ او وجود دارد که کما اينکه گفتيم عمدتا همين موارد محل استناد منابع تراجم متأخر بوده است. به هر حال گرايشات و سنت فکری وی دقيقا روشن نيست و ما ميزان پايبندی او را به افکار شهيد اول نمی دانيم. برخی از روايات او مأخوذ از کتابهای شناخته شده است که امروزه در اختيارند و در مورد آنها دست کم از لحاظ اصالت ادعا می توان اعتماد کرد؛ اما در مواردی هم حسن بن سليمان از منابعی نقل می کند که گرچه خود آن منابع شهرت دارند و يا قابل اعتماد بوده اند، اما نمی توان در نقلهای حسن بن سليمان اعتمادی کرد، چون معلوم نيست آن احاديث را از کدام نسخه های خطی اقتباس کرده است. اما مهمتر از همه نقلهای زيادی است که او از منابع ناشناخته امامی ارائه می دهد که نام کتابها و مؤلفان آنها در منابع قابل اعتماد نيامده و اصلا معلوم نيست که وی اين مطالب را از کجا و به چه صورت گرد آورده است.
به ويژه اينکه او به روايات کتابهای غلات و نصيريه علاقه وافری دارد. اصولا حسن بن سليمان، آن طور که در کتابهای باقی مانده او ديده می شود، شخصيتی است حديث گرا با گرايشات تند غاليانه و بدون روحيه نقادی نسبت به احاديث و روايات که هر گونه روايتی را از هرگونه منبعی می تواند نقل کند و عمده توجه او به موضوعات خاصی است که عمدتا غلات شيعه از آنها روايتی خاص را ارائه می داده اند و درست همان ديدگاههای خاص مورد توجه حسن بن سليمان قرار گرفته است؛ در موضوعاتی مانند رجعت و کرّات، عوالم ذر و امثال آنها. وی در اين گونه مباحث، عموما جانب رواياتی را می گيرد که معمولا از سوی فقيهان و رجاليان و محدثان معتبر اماميه مورد انتقاد قرار گرفته است و به ويژه از روايات و احاديث و منابعی استفاده می کند که دست کم بخشی از آنها حتی وسيله علامه مجلسی نيز مورد انتقاد قرار گرفته است و تکيه آنها بر منابع غلات و نصيريه کاملا گواهی می شود؛ مانند روايات او از حسين بن حمدان الخصيبي و يا در مورد مقتل عمر بن الخطاب که ريشه در روايات نصيری دارد. در سده هشتم البته اين نوع تمايلات غاليانه در ميان برخی محافل و مجامع شيعی گسترش پيدا کرده بود و نشانه عمده آن هم حافظ رجب برسي است که دقيقا معاصر حسن بن سليمان الحلي بوده است؛ اما در حالی که رجب برسي آشکارا تحت نفوذ جريانهای عرفانی و نهضتهای تندروی گنوسيستی شيعی و با گرايشات خاص تأويلی بوده است؛ حسن بن سليمان بيشتر در چارچوب احاديث سنتی باقی می ماند اما بر خلاف بسياری از فقيهان امامی که در نقل احاديث جانب ضوابط را رعايت می کرده اند، وی در دسته شماری از نويسندگانی است که گرايش آشکاری به نقل احاديث از منابع مشکوک و يا با مضامين غاليانه دارد.
براي مطالعه ادامه اين مقاله نوشته حسن انصاري اينجا كليك كنيد.