کد خبر:53275
پ
دینانی

کنفرانس «ماجرای فكر فلسفی در اندیشه‌های غلامحسین ابراهیمی دینانی» برگزار شد

كنفرانس بین‌المللی «ماجرای فكر فلسفی در اندیشه‌های غلامحسین ابراهیمی دینانی» به مناسبت نود و یکمین سالروز تولد وی برگزار شد.

پنجم دیماه امسال مصادف بود با نود و یكمین سالروز تولد غلامحسین ابراهیمی دینانی، استاد نام‌آشنای فلسفه اسلامی. دكتر دینانی برای اهل فلسفه و حكمت در ایران نامی آشناست. او سال‌ها استاد دانشگاه تهران بود و شاگردان زیادی را پرورش داد. حضور دینانی در تلویزیون رسمی و گفتارهایش در برنامه‌های عمومی موجب اقبال عموم به او شده است.

پنجم دیماه امسال مصادف بود با نود و یكمین سالروز تولد غلامحسین ابراهیمی دینانی، استاد نام‌آشنای فلسفه اسلامی. دكتر دینانی برای اهل فلسفه و حكمت در ایران نامی آشناست. او سال‌ها استاد دانشگاه تهران بود و شاگردان زیادی را پرورش داد. حضور دینانی در تلویزیون رسمی و گفتارهایش در برنامه‌های عمومی موجب اقبال عموم به او شده است. همچنین در كارنامه دكتر دینانی، كتاب‌های فراوانی به چشم می‌خورد كه از آن میان می‌توان به این عناوین اشاره كرد: قواعد كلی فلسفی در فلسفه اسلامی، دفتر عقل و آیت عشق، ماجرای فكر فلسفی در جهان اسلام، وجود رابط و مستقل در فلسفه اسلامی، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، نیایش فیلسوف، درخشش ابن رشد در حكمت مشاء، عقلانیت و معنویت، اسماء و صفات حق و… غلامحسین ابراهیمی دینانی متولد ۵ دیماه ۱۳۱۳ در دینان از توابع شهر درچه اصفهان، پس از تحصیلات ابتدایی، تحصیلات خود را در مدرسه علمیه نیماورد اصفهان ادامه داد و پس از گذراندن دوره سطح و مقدماتی در سال ۱۳۳۳ به حوزه علمیه قم رفت و در آنجا علوم سنتی و اسلامی را آموخت. دینانی همچنین تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه تهران آغاز كرد و در سال ۱۳۵۲ از رساله دكترای خود دفاع كرد. دینانی پس از فارغ‌التحصیلی نخست در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تدریس شد و در سال ۱۳۶۲ به دانشگاه تهران آمد و تا زمان بازنشستگی در این دانشگاه به تدریس فلسفه اسلامی مشغول بود. به مناسبت تولد این استاد شناخته شده، كنفرانس بین‌المللی «ماجرای فكر فلسفی در اندیشه‌های غلامحسین ابراهیمی دینانی» با هدف بررسی نظام‌مند میراث فلسفی و فكری استاد دینانی و واكاوی جایگاه او در تداوم و تحول تفكر فلسفی معاصر ایران و جهان اسلام با حضور جمعی از استادان و پژوهشگران فلسفه و جامعه‌شناسی، به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی روزهای 5 و ۶ دی‌ماه برگزار شد.

نیاز به دیالوگ جدی داریم / سید جواد میری

در ابتدای این همایش سید جواد میری، جامعه‌شناس درباره علت و ضرورت برگزاری این همایش و چرایی بازخوانی تراث حكمی خودمان گفت: ما در سه سطح نیاز به دیالوگ جدی داریم. نخست سطح ملی، دوم سطح جهان اسلام و سوم سطح جهانی. در سطح ملی بیماری جدی میان اندیشمندان و محققان و نظریه‌پردازان ما وجود دارد كه یكدیگر را نمی‌خوانند و آثار یكدیگر را مورد خوانش انتقادی قرار نمی‌دهند. در سطح منطقه‌ای یعنی جهان اسلام به معنای وسیع كلمه، هم به صورت بنیادین وارد گفت‌وگوهای انتقادی به مانند دیالوگ‌های ماندگار بین امام محمد غزالی و ابن‌رشد در شرق و غرب جهان اسلام نشده‌ایم. در سطح جهانی نیز تصویری از ایران ساخته شده است كه عمیقا با هستی تمدنی و بنیاد فرهنگی ما فاصله‌های معناداری دارد. برای زدودن آن نیازمند بازآرایی صحنه هستیم. مقصودم از بازآرایی صحنه این است كه هنگامه آن رسیده مسیر ترجمه را دو طرفه كنیم و به جای ترجمه صرف آثار دیگران در اروپا و امریكا، به سمت ترجمه میراث فكری و فرهنگی خویش در سطح جهانی دست بزنیم. اما صرف ترجمه آثار بدون مفهوم‌پردازی آنها نمی‌تواند در سطح جهانی انعكاس بنیادین ایجاد كند و این مستلزم آن است كه ما در صحنه ایرانی و صحنه تمدن اسلامی آثار یكدیگر را بخوانیم و مورد خوانش انتقادی قرار دهیم و مفاهیم خلق شده در این تراث و آثار را جدی بگیریم.

میری در ادامه گفت: به نظرم برای دگرگون كردن تصویری كه در جهان از ما برساخته‌اند، هیچ راهی بهتر و موثرتر از گفت‌وگوها علمی نیست. اما برای نیل به این مقصود نیازمند فهم جایگاه دانشگاه در كلیت نظام جامع سیاستگذاری‌ها در كشور هستیم و در این بستر باید این پرسش را مطرح كنیم كه در دانشگاه چه سنخ از مواجهه با سیاست را باید سامان دهیم. آیا مواجهه سیاسی با سیاست یا مواجهه فكری با سیاست در دانشگاه سامان بگیرد. به نظرم اولی ما را به بن‌بست فكری در دانشگاه می‌كشاند، اما دومی افق‌گشا و مشكل‌گشا خواهد بود. از این منظر اگر به آثار فلاسفه و متفكران معاصر ایران و سنت‌های فكری متنوع در جهان اسلام بنگریم، آنگاه شاید افق‌های نوینی پیش روی ما در جهان ایجاد گردد.

آنچه می‌خوانید گزارش بخشی از چكیده مقالاتی است كه به این همایش ارسال شده است.

سكوت در اندیشه‌ دینانی و ویتگنشتاین / لیلا اردبیلی

مساله‌ سكوت در نسبت با زبان و معنا، یكی از نقاط تلاقی مهم میان اندیشه غلامحسین ابراهیمی‌دینانی و لودویگ ویتگنشتاین است. هر دو متفكر بر محدودیت ذاتی زبان تأكید دارند و بر این باورند كه تمامی ساحت‌های معنا در قالب گزاره‌های زبانی قابل بیان نیستند. با این حال، نحوه‌ تفسیر آنان از سكوت، تفاوتی بنیادین در تلقی‌شان از تفكر و حقیقت را آشكار می‌سازد.

ویتگنشتاین، به‌ویژه در رساله‌‌ منطقی- فلسفی، زبان را نظامی برای بیان امور واقع می‌داند و مرزهای آن را مرزهای جهان معنادار تلقی می‌كند. از نظر او، آنچه به حوزه‌هایی چون اخلاق، دین و متافیزیك تعلق دارد، قابل گفتن نیست، بلكه صرفا می‌تواند خود را نشان دهد. سكوت در این چارچوب، نشانه رسیدن زبان به حد منطقی خود و پایانی ضروری برای گفتار معنادار است.

در مقابل، دینانی زبان را افق شكل‌گیری تفكر و خودآگاهی می‌داند، اما همزمان بر ناتوانی آن در احاطه‌ كامل بر حقیقت تأكید می‌كند. سكوت در اندیشه‌ دینانی نه پایان تفكر، بلكه صورت فشرده و ناب آن است؛ وضعیتی كه در آن معنا حاضر است، اما به دلیل شدت و عمق خود، از قالب واژه‌ها فراتر می‌رود. از این منظر، سكوت نتیجه‌ بلوغ عقل و آگاهی از مرزهای زبان است، نه صرفا پذیرش ناتوانی آن.

مقایسه این دو دیدگاه نشان می‌دهد كه سكوت نزد ویتگنشتاین عمدتا نقشی سلبی دارد، در حالی كه نزد دینانی صورتی ایجابی و معرفتی می‌یابد. این تفاوت، به دو تلقی متمایز از حقیقت بازمی‌گردد؛ حقیقت به‌مثابه امری ناگفتنی اما نشان‌دادنی در اندیشه‌ ویتگنشتاین، و حقیقت به‌مثابه حضوری فراتر از زبان اما قابل ادراك در اندیشه‌ دینانی. بدین‌سان، سكوت در یك‌سو مرز زبان است و در سوی دیگر افق استمرار تفكر.

دینانی تدوینگر قواعد فلسفی / شهین اعوانی

 در كار تدوین یا تنظیم قواعد فلسفی در فلسفه اسلامی تا سال ۱۳۹۸ق برابر با ۱۳۵۷ شمسی كاری انجام نشده است. به عبارت دیگر ما در كنار كتاب‌های مختلف در موضوع قواعد فقهی، كتابی پیرامون قواعد فلسفی نداشتیم. به رغم آثار معتبری كه از فارابی، ابوعلی‌سینا، صدرالمتالهین، شیخ اشراق، ابوعلی سینا و… انتشار یافته بود كه آن هم اغلب بدون تصحیح منقح، از گردآوری قواعد فلسفی نظیر «انتقال اعراض محال» یا «قاعده امكان اشرف» یا «كل ازلی لایمكن ان یفسد» و صدها قواعد فلــسفی دیگر نشانی نبود. دكــتر ابراهیمی‌دینانی در تاریخ فلسفه اسلامی اولین متفكری است كه به این امر مهم پی برده، و عنوان رساله دكتری‌اش در رشته فلسفه اسلامی دانشگاه مشهد «قواعد كلی فلسفه در فــلسفه اسـلامی» به راهــنمایی اســتاد سیدجلال‌الدین آشتیانی (۱۳۰۴- ۱۳۸۴) – از بزرگ‌ترین حكما و شارحان حكمت اسلامی در ایران- انتخاب كرده است. ایشان در رساله خود به بررسی و تنظیم قواعد فلسفی بیشتر آثار فلاسفه و متكلمین اسلامی را مورد مطالعه و پژوهش قرار داده كه ماحصل آن پژوهش‌ها به صورت رساله‌ای شامل پنجاه قاعده فراهم گردید و بعد از آن هم تحقیق در این زمینه را ادامه داد و مجموعا در سه جلد، به ۱۵۰ قاعده و شرح تفصیلی هر قاعده بسط داد. ایشان به قواعدی در مباحث فلسفه اولی كه كلی‌ترین و عمومی‌ترین مسائل هستی را تشكیل می‌دهد، پرداخته و آنان را تحت عنوان «قواعد فلسفی» معرفی كرده است. این قواعد فلسفی معمولا از چنان عمومیت و كلیتی برخوردارند كه می‌توانند نسبت به سایر مسائل دارای حكم زیربنا و نقش سازنده باشند.

دینانی و مواجهه ابراهیمی با فلسفه / حمیدرضا آیت‌اللهی

 استاد ابراهیمی دینانی را اغلب با گفتارهای حكیمانه‌شان در تلویزیون یا با آثار متعددی كه در فلسفه اسلامی منتشر كرده‌اند مخصوصا ماجرای فكر فلسفی در جهان اسلام می‌شناسند.  اما این نمودها نمی‌تواند روح پرتلاطم و جست‌وجوگر ایشان را نشان دهد. كسانی كه مدتی با ایشان حشر و نشر داشته‌اند جلوه‌هایی از اندیشه‌ورزی و تكاپوهای فلسفی ایشان را به گونه‌ای دیگر می‌شناسند. در چهل سالی كه از دور و نزدیك با ایشان مراوده داشته‌ام و بسیار اوقات كه با ایشان همقدم (به معنای واقعی كلمه) بوده‌ام از ایشان روحیه‌ای پویا و تكاپوگر در مواجهه با اندیشه‌های فلسفی دیده‌ام.  استاد اندیشه‌های فلسفی را برای یادگیری یا پاسخگویی ندیده‌اند. به نظر من ایشان همواره از هر اندیشه فلسفی به هر صورت استقبال كرده‌اند و هیچگاه با پیش‌زمینه‌های ذهنی خودشان دست رد بر آنها نزده‌اند. به نظر من ایشان همانند ابراهیم علیه‌السلام هر نظریه‌ای را آن چنان پذیرا در بر می‌گرفتند كه گویی دیدگاه خود را در راستای آن تنظیم كرده‌اند. این دیدگاه هرچند كفرآمیز باشد نمی‌توانسته است مطرود ایشان باشد، همان‌گونه كه ابراهیم با آغوش باز گاهی پرستش خورشید و زمانی ماه و مدتی ستارگان را پیشه خود كرده بود. اما ایشان همانند ابراهیم در این مواجهه درنگ نكرده‌اند و سكنی نگزیده‌اند. روح جست‌وجوگر و عقل همواره نقّادِ ایشان سعی كرده است ارزیابی منطقی از موضع‌های متفاوت فلسفی كه مواجه می‌شوند داشته باشد.  اگر كسی ایشان را نشناسد نمی‌تواند درك كند كسی كه از زوایای معرفت در تلویزیون سخن می‌گوید چرا اینگونه دیدگاه‌های كفرآمیز را جدی می‌گیرد. به یاد دارم خودشان در یك همقدمی كه با ایشان داشتم خود را اینگونه معرفی می‌كردند كه «من هر روز یك كفر و یك ایمان را تجربه می‌كنم». فلسفه‌ورزی الحادی همان‌گونه ایشان را به هیجان می‌آورد كه معرفت‌های ناب عرفانی. بیشترین چیزی كه ایشان را به هم می‌ریخت آن بود كه كسانی به نگرش‌هایی هرچند شرعی دل بسته باشند بی‌آنكه توانسته باشند همواره آنها را در معرض نقادی قرار داده باشند. این همان فلسفه‌اندیشی ناب است و ایشان در نظر من نمونه‌ای والا از فلسفه‌ورزی هستند. من از ایشان مساله‌یابی در فلسفه را آموخته‌ام و پرسشگری فعال را مشق كرده‌ام و فرصت نو به نو شدن را یافته‌ام.

امتناع امر سیاسی در فلسفه اسلامی / احمد بستانی

 غلامحسین ابراهیمی دینانی را می‌توان از مهم‌ترین نمایندگان فلسفه اسلامی در نیم قرن اخیر محسوب كرد. او به ویژه در ترویج فلسفه اسلامی در دانشگاه نقش مهمی برعهده داشته است. ویژگی مهم نوشته‌های دینانی این است كه كوشیده است فلسفه اسلامی را، ضمن حفظ روح سنتی و پیچیدگی‌هایش، با شیوه‌ای تاحد امكان روشن، سنجشگرانه، و دانشگاهی صورت‌بندی و بیان كند. از این حیث دینانی جایگاهی اگر نگوییم بی‌نظیر، بی‌شك كم‌نظیر در نشر مكاتب، مفاهیم و ادوار مختلف فلسفه اسلامی داشته است.

 بدین معنا او را صرفا نمی‌توان در چارچوب فلسفه سنتی اسلامی توضیح داد. نوشته‌های او در دوگانه‌ای ظریف میان فلسفه‌ورزی سنتی و اندیشه‌نگاری مدرن قرار می‌گیرد. از یك‌سو، تفطن او به ضرورت تدوین رساله‌ای در باب قواعد و اصول فلسفه اسلامی، یا نگاه باریك‌بینانه او به نزاع فلاسفه با متكلمان و صوفیان، و در نهایت پرهیز از حاشیه‌نویسی سنتی درچارچوب مفروضات یك سنت خاص و توجه به تقریبا تمامی شخصیت‌ها و جریان‌های فلسفی اعم از ابن رشد، ابن‌سینا، سهروردی و سنت‌های مشایی و اشراقی و صدرایی همگی نشان‌دهنده آگاهی نسبی او به الزامات پردازش نوین فلسفه اسلامی است.

با وجود این، در نوشته‌های دینانی تقریبا هیچ توجهی به حكمت عملی و اندیشه سیاسی مشاهده نمی‌شود. در قرون اولیه دوره اسلامی، سیاست و حكمت عملی بخشی جدایی ناپذیر از فلسفه اسلامی بود، اما به تدریج توان اندیشیدن در باب سیاست و امور عملی را از دست داد. این سیر را جواد طباطبایی تحت عنوان «زوال اندیشه سیاسی در ایران» مورد مطالعه قرار داده است. دینانی هرچند این ایده طباطبایی را، در كتاب «ماجرای فكر فلسفی در جهان اسلام» نقد كرده است، اما نوشته‌های خود او از هرگونه تاملی در اندیشه سیاسی خالی است. اساسا در دنیای جدید، دستگاه فكری فلسفه اسلامی متاخر، آنگونه كه امثال دینانی آن را نمایندگی می‌كنند، بدون بهره‌گیری از پرسش‌های فلسفه جدید و بازنگری اساسی در فهم این سنت و امكانات و محدودیت‌هایش، قادر به تامل درباره سیاست نخواهد بود و تنها می‌تواند یا از كنار امر سیاسی به سكوت بگذرد یا فهمی ایدئولوژیك شده از آن عرضه كند. دینانی هرچند راه نخست را برگزید، اما در زمره حكیمانی است كه با سیاست‌زدایی از سنت فلسفی راه را بر ایدئولوژیك شدن آن هموار ساخت.

نقدی بر بازخوانی ابن‏رشد رویكردها و كاستیها / قاسم پورحسن

ابن‌رشد در سنت عقلانیت اسلامی، متفكری مهم و اثرگذار است، اما مواجهه محققان معاصر همچون محمد عابدالجابری و غلامحسین دینانی با اندیشه او به‏رغم كوشش شایسته آنان، نابسنده بوده و از وجهه‌نظر خود آنان و نه بنیان‎های فكری ابن‏رشد صورت گرفته است. برخی روایتی درون‌ میراثی از وی ارایه داده‎اند كه غایت آن بازیابی انسجام متافیزیكی و نظام عقلی آرای وی می‌باشد، چنانكه در رویكرد دینانی مشهود است. برخی دیگر كوشیدند تا تفسیری تاریخ‌مدار و گفتمانی كه ابن‌رشد را به‌مثابه نقطه گسست و احیای عقلانیت در تمدن ‌اسلامی می‌فهمد، ارایه دهند، رویكردی كه الجابری نمایندگی آن را بر عهده دارد.

 چرا هیچ‏یك از خوانش‎ها تلاش نكردند تا مدیون بودن ابن‏رشد به ابن‏سینا و غزالی را مطمح نظر قرار دهند؟ یا چرا تاكنون در فهمی كاملا انتقادی به خود ابن‏رشد از روش تفسیری او نسبت به ارسطو، خوانشی ارایه نشده است؟ چرا ابن‎رشد به عنوان یك شارح ارسطو و نه یك فیلسوف مستقل بررسی شده و به كدام اسباب خود ابن‏رشد می‏كوشد تا خود را به عنوان یك شارح سنت ارسطویی جلوه دهد؟ به تعبیر ژیلسون این روش ابن‏رشد چه معضلاتی در معرفی سنت فلسفه اسلامی به غرب را در پی داشته و چه كاستی‎ها را به بار آورده است؟

 مقایسه میان دو رویكرد جابری و دینانی در ذیل «ابن‌رشد پژوهی» با توجه به گرایش هر دو محقق به ابن‎رشد، عرصه‌ای فراخ برای واكاوی تمایزهای بنیادین در حوزه فلسفه تطبیقی و هرمنوتیك متون فلسفی-اسلامی پدید می‌آورد. هر دو با دلدادگی سراغ ابن‎رشد رفتند، یكی با عنوان «درخشش» و دیگری با عنوان ایدئولوژیكی فیلسوف عرب كه می‎تواند بنیانی برای احیای عقل عربی باشد! گرچه روش و نوع خوانش جابری بر نوع مطالعه دینانی برتری آشكاری داشته و اساسا دینانی نتوانسته ابن‏رشد را ازحیث تبارشناختی و گفتمانی مورد مطالعه قرار دهد اما كاستی‎های بازخوانی جابری به خصوص روی آوردن او به منظری ایدئولوژیك سبب شده است تا تمام دستاوردهای روشی او خدشه‌دار گردد.

هریك از این دو خوانش، علی‌رغم دفاع مشترك از جایگاه عقل در سنت اسلامی، بر مبانی روش‌شناختی و افق‌های معرفتی ناهمگون استوار گشته و این ناهمگونی مبنایی، به نتایج و تلقی‌هایی كاملا متباین و البته پراشكال در فهم میراث ابن‌رشدی انجامیده است. هر دو به بازگشت قابل تأمل و قابل پرسش ابن‏رشد به ارسطو و گسست از سنت فلسفی فارابی و ابن‎سینا، نه در ظاهر بلكه در بنیان بی‎توجه بوده و نتوانستند دریابند بدون منظومه فارابی- ابن‏سینا، ابن‌رشد ظهور نمی‌كرد.

فلسفه و جهان؛ فلسفه به‌مثابه ظهور جهان اندیشه /  سیدمحمد تقی چاوشی

 نخستین اثر پر حجم و فخیم آقای دكتر ابراهیمی دینانی، ماجرای فكر فلسفی در جهان اسلام است. این كتاب وارونِ هر اثر مشابه دیگری كه در تاریخ فلسفه و خاصه تاریخ فلسفه اسلامی نوشته شده است، اثری تاریخ فلسفه‌ای نبود و نیست و به‌رغم آنكه هر خواننده‌ای با خواندنِ برنام كتاب بیدرنگ خیال می‌برد نوشتاری در تاریخ فلسفه است، كاری تحقیقی-تحلیلی و استدلالی است. لكن، ویژگی اثر دكتر دینانی آن است؛ كه به عوض التفات در زندگی و آثار و ذكر پاره‌ای اقوال از این متفكر و آن اندیشمند یا توجه به دوره‌های مختلف و اعصار و امصاری كه متفكرانی را به جهان اندیشه معرفی كرده‌اند، بر اندیشه‌ها و برتوابع و توالی و لوازم آنها متمركز شده است. در پاره‌ای مباحث كه قضا را اندك هم نیست، می‌كوشند تا ریشه نزاع و مناظرات و مجادلات را آشكار كنند. این كار ساده‌ای نیست و اهل فن به خوبی می‌دانند كه چقدر دشواری در سر راه چنین كارهایی وجود دارد. اینكه نزاع میان فلاسفه با اهل كلام و درگیری‌های فریبنده‌ای كه كلام برای اندیشه در جهان فكری ما پدید آورده‌اند، تا چه اندازه برای رشد اندیشه در میان ما موثر بوده است یكی از زیباترین بخش‌های كار آقای دكتر دینانی است. ازجمله ملاحظات می‌توانیم به مفهوم جهان اسلام كه در برنام كتاب هم آمده، اشاره كنیم. اندیشه فلسفی نه در جهان اسلام و نه در ایران پا گرفته است. اندیشه فلسفی در جان انسانِ ایرانی-اسلامی جریان یافته و ساری شده است. برای بررسی چنین ملاحظه‌ای نخست باید معنای جهان، سپس معنای فلسفه و انسان و جهان و پیوند آن با انسان آشكار شود.

دینانی؛ داعی به فلسفه و حكمت  ستایشگر عقل و معرفت / رضا سلیمان حشمت

 با تحول بزرگ تاریخی در یونان باستان در میان همه خصوصیات و اوصاف آدمی صفت علم و آگاهی اصل در انسانیت او و مرتبه عقل و نطقش فصل او از دیگر حیوانات بازشناخته شد. آنچه در لسان ارسطو از آن به  Zoon logon echonتعبیر شده بیانگر آن است كه عقل و قوه ناطقه مقوم ذات و ماهیت انسان و مایه فطانت و ذكاوت اوست. هر سه حوزه حكمت نظری و حكمت عملی و صناعت منوط و وابسته به آگاهی و معرفت و عقل و درایت است. بر این اساس اینكه آدمی موضوع شناسایی است از همان آغاز فلسفه و منطق یونانی تاسیس و تقویم شده بود اما اینكه آدمی به عنوان موضوع شناسایی بشری مدار و محور همه‌چیز قرار گیردیعنی بشر انگاری و موضوع‌انگاری طرح شود البته به گشت تاریخی ‌فلسفه در دوره جدید و به «می‌اندیشم» دكارت تعلق دارد. حكمت و فلسفه در عالم اسلام و حتی در همان یونان باستان این موضوع آگاهی (سوژه انسانی) را هرگز خودبنیاد و منفصل از مراتب علوی عالم تلقی نمی‌كرد و او را با مبادی عالیه وجود مرتبط و متصل می‌انگاشت نه آنكه عقل مشترك را عقلی را كه میان همه انسان‌ها یكسان تقسیم شده مناط عقلانیت آدمی بگیرد. تفاوت دیگر آن است كه در تجدد فیلسوف در جست‌وجوی یقینی است كه او را به دانشی مطلق یا علمی متقن واصل گرداند كه در این حال پرسندگی در تفكر فلسفی به محاق خواهد رفت و بر تحقیق فلسفی مهر پایان خواهد خورد. حكمت برخلاف این طرز تلقی نسبت به فقر ذاتی و عین‌الربط بودن وجود آدمی خودآگاه است و پرسندگی در آن را تا بی‌نهایت انجام و پایانی متصور نیست. افزون بر اینها در حكمت نفس و جان نزاهت و تجرد و تزكی پیدا می‌كند و عقل خالص شده و روح صفا و جلا یافته در سلوك حكمی به منصه ظهور می‌رسد.استاد دكتر ابراهیمی دینانی را توفیق چنان یار آمده كه توانسته در محضر عالمان وارسته و حكیمان دانادلی همچون مرحوم رفیعی‌قزوینی و مرحوم علامه طباطبایی كه سلسله اساتیدشان تا به آقا محمد بیدآبادی در حوزه اصفهان و از آنجا به شاگردان ابوعلی سینا می‌رسد حضوری معرفت‌طلبانه پیدا كند و در دانشگاه نیز از سبك و سیاق تعلیم دانشگاهی و علوم فلسفی رایج در آن تجربه زیسته‌ای حاصل آورد.

نظر به این اوصاف ایشان را در روزگار ما در زمانه عسرت همتی است سلبی در مقابله با ظاهربینی اهل ملل و مدعیان دیانت و سطحی‌نگری و زبون‌اندیشی اصحاب نحل و مدعیان علم و ترقی كه هركدام به گونه‌ای برآنند كه بر مساعی فلسفی و معرفت حكمی مهر پایانی نهند.

زبان فارسی و هویت ایرانی  در اندیشه ابراهیمی دینانی / سیدمصطفی شهرآیینی

 هرگاه سخن از فلسفه اسلامی به میان می‌آید، بی‌درنگ متون كلاسیك عربی فلسفه اسلامی به ذهن می‌رسد كه می‌توان گفت كمابیش بیشترِ نزدیك به همه آنها را ایرانیان ‌ـ هرچند به زبان عربی ‌ـ نوشته‌اند. شاید از مهم‌ترین آنها بتوان به آثار ابن‌سینا، شیخ اشراق و میرداماد و ملاصدرا اشاره كرد كه این سنت عربی‌نویسی تا همین امروز كه در آن به سر می‌بریم، همچنان ادامه دارد و می‌توان برای نمونه، به آثار علامه طباطبایی از جمله، بدایه‌الحكمه و نهایه‌الحكمه، اشاره كرد. این امر شاید در روزگار كهن كه زبان عربی در آغاز زبان قوم فاتح عرب بود و بعدها نیز رفته‌رفته در مقام زبان میانجی (Lingua Franca) در تمدن اسلامی میان اقوام گوناگون در بلاد اسلامی عمل می‌كرد، پذیرفتنی باشد اما در روزگار كنونی دیگر نمی‌توان پذیرفت كه همچنان زبان عربی محور آثار فلسفه اسلامی باشد و گذار از زبان عربی به زبان فارسی هنوز برای كمتر كسی در میان اهالی فلسفه اسلامی موضوعیت داشته باشد.

دكتر غلامحسین ابراهیمی دینانی از معدود اندیشمندان ایرانی در زمینه فلسفه اسلامی است كه همواره هویت ایرانی و زبان فارسی برای ایشان برجستگی ویژه‌ای داشته و دارد و در سخنان و نوشته‌های خویش نیز بدان آشكارا اشاره دارد. برای ایشان فردوسی، نماد هویت ایرانی است و هرگاه دامنه سخن به ایران و ایرانی و زبان فارسی می‌كشد، شورمندانه داد سخن می‌دهند. ایشان حتی خاستگاه فلسفه را نه یونان كه ایران باستان می‌دانند و این را، به اذعان خویش نه از سر باستان‌گرایی یا شعوبی‌گری، كه با استناد به منابع و مراجع معتقدند. استاد دینانی زبان عربی را در بالاترین سطح می‌دانند و تسلط كاملی به متون و منابع كلاسیك فلسفه اسلامی دارند و با این همه، ضرورت توجه به زبان فارسی نه تنها در مقام سخن، كه در آثار فارسی ایشان هویداست. از ایشان دو مجموعه دفتر عقل و آیت عشق ‌و ماجرای فكر فلسفی در جهان اسلام به زبان فارسی روان و خوشخوان در دست است كه افزون بر نگارش به فارسی، شاهد كوشش ایشان برای عمومی‌سازی فلسفه و ترویج دانایی برای همگان نیز هستیم. این مهم را ایشان در حضور پررنگ در محافل علمی و سخنرانی‌های متعددشان نیز پی می‌گیرند.

دینانی و پرسش از حیث تاریخی تفكر فلسفی در جهان اسلام  / محمد جواد صافیان

 یكی از مهم‌ترین آثار دكتر دینانی كتاب سه جلدی ماجرای فكر فلسفی در جهان اسلام است. این كتاب در میان آثاری كه در خصوص تاریخ فلسفه اسلامی نوشته شده است جایگاه ویژه‌ای دارد. دینانی در این كتاب به جای آنكه چنانكه معمول است از فیلسوفان شروع كنند و به اصطلاح مباحث را فیلسوف‌محور پیش ببرند، به ویژه در جلد اول به مسائل پرداخته‌اند. مسائل مهمی چون مخالفت و ستیز با فلسفه، نومینالیسم و انكار كلیات، سوءفهم در مسائل فلسفی و… در مجلدات دوم و سوم نیز با طرح مسائل مختلفی به تأمل بر فلسفه فیلسوفان مسلمان پرداخته‌اند. زبان كتاب گرچه زبانی فنی است اما روشن و روان بدون تقیید است. اما پرسش این است كه آیا در كتاب جریان فكر فلسفی در جهان اسلام، حیث تاریخی فلسفه به‌طور عام و تفكر فلسفی در جهان اسلام به‌طور خاص مورد توجه قرار گرفته است؟منظور از وصف «تاریخی» در اینجا معنای تاریخ‌نگارانه كلمه نیست. بلكه به معنای تعلق یك فكر به تاریخ و متقابلا تعلق تاریخ به یك فكر خاص است. پرسش را می‌توان به عبارت دیگر اینگونه مطرح كرد: با توجه به مخالفت‌های شدیدی كه در عالم اسلام با فلسفه می‌شود و حتی فلاسفه تكفیر می‌شوند آیا می‌توان گفت فلسفه ذاتا به تاریخ عالم اسلام تعلق دارد؟ چنانكه می‌دانیم فلسفه در یونان حادث شد و از آنجا توسط مسلمانان و به ویژه ایرانیان اخذ گردید و با اجتهاد در آن فلسفه اسلامی تاسیس گردید. حال پرسش این است كه با این اجتهاد آیا می‌توان گفت فلسفه به تاریخ ایران در اسلام تعلقی ذاتی و اساسی پیدا كرده است؟ در صورتی كه پاسخ مثبت باشد ماهیت این تعلق چیست و در صورتی كه پاسخ منفی است، این پرسش مطرح خواهد شد كه چه تفاوت اساسی بین تفكر فلسفی و تفكر دینی در عالم اسلامی وجود دارد؟

ابراهیمی دینانی و بازاندیشی سیر فلسفه  در دوره اسلامی  / حسین كلباسی اشتری

 مجموعه پژوهش‌ها و آثاری كه به سیر فلسفه، كلام و علوم عقلی در جهان اسلام پرداخته‌اند، شامل كتب تراجم، رجال، ملل و نحل، فهرست‌ها و آثار مربوط به عقیده نگاری و فرقه‌نگاری در جغرافیای این تمدن، به علاوه نوشته‌ها و تحقیقات اسلام شناسان و شرق‌شناسان در این زمینه به ویژه در دو قرن اخیر، از شمار بیرون است. فراهم آمدن فهرست و نمایه‌ای كامل از این آثار، امكان استخراج خطوط مشترك و نیز ویژگی‌های اختصاصی این دسته از نوشته‌ها را روشن می‌سازد. در دهه‌های اخیر نیز مجموعه‌هایی در یك یا چند مجلد با عنوان «تاریخ فلسفه اسلامی» به زبان‌های مختلف منتشر شده و خوشبختانه برگردان به فارسی بخش مهمی از آنها نیز صورت پذیرفته است. در زمانه ما، كوشش استاد ابراهیمی‌دینانی در ترسیم خطوط كلی تحولات فلسفی عالم اسلام دست كم از این امتیاز برخوردار است كه به طرحی نو و بدیع، متفاوت از الگوهای رایج شرق‌شناسی روی آورده است و به ویژه با تمركز بر عنصر عقلانیت به منزله روح و دغدغه مشترك اصحاب فلسفه و كلام، روایتی خِردمحور از این تاریخ را عرضه كرده است.

پیام رییس‌جمهور به كنفرانس بین‌المللی بزرگداشت استاد دینانی

برگزاری كنفرانس بین‌المللی «ماجرای فكر فلسفی در اندیشه‌های غلامحسین ابراهیمی دینانی» از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فرصت مناسب و شایسته‌ای برای ارج نهادن و تقدیر از خدمات شایسته این استاد برجسته و مبرز حكمت و فلسفه اسلامی است كه آثار بیش از نیم قرن تلاش مجدانه و مستمر وی در سپهر علم و فرهنگ و اعتلای ایران اسلامی نمایان است. در زمانه امروز كه بحران معنا و هویت بیش از هر دوره دیگری خودنمایی كرده و بیشترین مخاطره را متوجه زیست عمومی بشر كرده است و از دل چنین غفلت هولناكی، تاریخ معاصر جنایت‌های بزرگ و تضییع حقوق بشر در سایه تبلیغات دروغین رسانه‌های مسلط در سطح جهان را ثبت و ضبط می‌كنند، وجود و حضور چهره‌های تابناك و ارزشمندی كه همچنان معناگری هویت انسانی را وظیفه خود دانسته و در جهت اشاعه و تبیین آن می‌كوشند بسیار مغتنم و ارزشمند است.

بشرِ امروز گرفتار غفلت از معنای حقیقی زندگی و ابتلای به مجاز است و در هاویه چنین ابتلایی از اهمیت ناچیز زندگی مادی و حقارت كره زمین در برابر عظمت خلقت غفلت می‌ورزد. در حالی كه اگر به این مهم آگاه باشد مسیری جز صلح و دوستی و راستی و پاكی را برنخواهد گزید و دامان خود را به جنگ و كشتار و ظلم آلوده نخواهد ساخت. كلید این آگاهی در بسط و گسترش حكمت، دانایی و معنویت است و راه گسترش حكمت گفت‌وگوست. نیاز امروز ما ترویج و اشاعه گفت‌وگو در سطوح ملی، دینی و جهانی است و این نوشدارویی است كه می‌تواند بشریت در حال احتضار را علاج كند. وجود چهره‌های شاخص و گرانقدری كه با كاربست فلسفه و حكمت و تكیه بر گفت‌وگو مسائل بنیادین زندگی و هستی را مورد كندوكاو قرار می‌دهند، نقد و بازخوانی موقعیت جامعه انسانی را در ایران، جهان اسلام و جهان معاصر ممكن و مهیا می‌سازد.

در طی سالیان دراز كوشیده شده است تا با ایجاد مرز و حایلی كاذب میان عقلانیت و معنویت، توسعه و دین، ملیت و مذهب جست‌وجوگر معنای پیشرفت در تهی ساختن محتوای زندگی باشند، در حالی كه مجاهدت حكیمان برجسته مؤید این معنا بوده است كه معنویت همان دین عقلانیت یافته‌ای است كه هیچ منافاتی با استدلال و برهان و منطق ندارد. هر اندازه كه دایره دانایی و آگاهی این مدافعان عرصه معنا و میدان خِرد وسعت یافته است، توانایی و تأثیر مضاعفی نیز در گشودن این گره داشته‌اند. حكیم گرانقدر استاد دینانی از همین تبار است كه با تسلط و احاطه مثال‌زدنی به متون و ساختار فلسفه اسلامی، توجه به تاریخ، سرچشمه‌ها و فرآیندهای شكل‌گیری حكمت و پیشینه‌های ظهور آن و آشنایی و تسلط و تعمق نسبت به تفكر فلسفی جدید غربی، بر قله تلاقی حكمت اسلامی و خرد ایرانی نشسته است.

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612