میراث مکتوب- منظومه عشقنامه سروده عزّالدین عطایی از شاعران سده ۸ ق به تصحیح و تحقیق سارا ساور سفلی و با حمایت مالیِ پژوهشگر فرهنگدوست جناب آقای محمّد جمالی توسط انتشارات، موزه و مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی منتشر شد.
منظومه مذکور تا پیش از این در ضمن آثار فخرالدین عراقی شناخته و معرفی شده و در چهار مرتبهای که به چاپ رسیده نیز، این اشتباه انتسابی را به همراه خود داشته است. این خطا از سده ۹ق به بعد در نسخ متعدد عشقنامه، نسخ کلیات عراقی و تذکرهها و منابعی که به فخرالدین عراقی پرداختهاند، وارد شده است. مصحح با رجوع به سفینه تبریز و استناد به دلایلی معتبر این اشتباه را ثابت و انتساب اثر به عزّالدین عطایی را تصحیح کرده است.
مصحح در خصوص چگونگی کشف این اشتباه مینویسد:
اولین شبهه درباره انتساب این اثر به عراقی هنگامی مطرح شد که بلوشه به نسخهای ناقص به تاریخ ۷۰۹ق برخورد که کاتب آن در صفحه آخر نسخه، این اثر را از آن شاعری به نام عطایی دانسته بود. بلوشه آورده است:
«پایان نسخه ناقص است. در صفحه آخر یادداشتی از کاتب دیده میشود که عنوان کرده از کسی شنیده است شاعری به نام عطایی که در بازار توقات پارچه فروش بوده از آنجا که در شغل خود به رونقی نرسیده بود به مسجد پناه میبرد و هزار بیت مثنوی کمارزش میسراید و آن را به فخرالدین عراقی نسبت میدهد. عراقی نیز به سبب دوستی خود با عطایی، اجازه میدهد آن را به دیوان ملحق کنند. این ابیات در مجموعه حاضر اشعار عراقی وجود ندارد.»
پس از آن جولیان بادلیک بر اساس این مطلب شبهاتی را مطرح کرد که احتمال انتساب این اثر به عراقی را کمتر میکرد. اما وی اثبات انتساب قطعی عشقنامه را موقوف به وقتی کرد که نسخهای دیگر از این اثر پیدا شود تا بتوان آن را بی هیچ شبههای از آن شاعری غیر از عراقی دانست.
خوشبختانه با یافت شدن نسخه جدیدی از عشقنامه در ضمن سفینه تبریز که کاتب صریحا چند بار به نام عزّالدین عطایی اشاره کرده، شبهه انتساب بکلی برطرف شد. (عشقنامه، صص ۱۲ و ۱۳)
نکته جالب توجه این که در تمام نسخههای عشقنامه که به عراقی منسوبند ابیاتی که نام عطایی در آنها ذکر شده، حذف گردیده و تخلص شاعر از عطایی به عراقی تغییر یافته است.
عشقنامه در زمره دهنامههای ادب فارسی است. ده نامه یا عشاقنامهها منظومههای نسبتا کوتاه و عاشقانهای هستند که در لابلای آنها به فراخور سخن معمولا چند غزل نیز بر وزن منظومه گنجانده میشود. موضوع اصلی این منظومهها شرح وقایع میان عاشق و معشوق و شرح عواطف و احساسات آنهاست. این نوع ادبی معمولا بعد از حمد خدا و نعت نبی(ص) به نامهنگاری میان عاشق و معشوق و بیان کیفیت احوال آنها میپردازد.
قدیمترین جایی که در آن اصطلاح دهنامه دیده میشود منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی است که در آن تعداد ده نامه میان عاشق و معشوق رد و بدل میشود. البته در این مثنوی غزل گنجانده نشده است. و قدیمیترین دهنامهای که در میان آن غزل نیز ذکر شده منظومه ورقه و گلشاه از عیوقی شاعر سده ۵ق است که در میان این مثنوی ده غزل در همان بحر منظومه سروده شده است. پس از این دو معروفترین دهنامههای ادب فارسی عبارتند از:
۱٫ صحبتنامه از همام تبریزی (م ۷۱۴ق)
۲٫ عشقنامه عطایی(زنده در ۷۲۱ق)
۳٫ منطقالعشاق اوحدی مراغی (م ۷۳۸ق)
۴٫ عشاقنامه عبید زاکانی (م ۷۷۱ق)
۵٫ تحفهالعشاق رکن صاین هروی (م ۷۶۴ق)
۶٫ روحالعاشقین شاه شجاع (م ۷۸۶ق)
۷٫ محبّتنامه از ابن نصوح شیرازی (م ۷۹۳ق)
۸٫ روضه المحبین از ابن عماد (م ۸۰۰ق).
۹٫ محب و محبوب از شاعری با تخلص اختیار در سده ۸ ق
۱۰٫ محبوبالقلوب از شاعری به تخلص حریری در سده ۸ ق
۱۱٫ روضه العاشقین از عزیز بخاری (زنده در ۸۲۰ق)
۱۲٫ سی نامه از امیر حسینی هروی (م ۷۱۸ق)
۱۳٫ دهنامه از عماد فقیه کرمانی (م ۷۷۳ق).
اما عشقنامه عطایی مثنویی است در بحر خفیف و در ده باب که شاعر در مطاوی آن هجده غزل به همان وزن مثنوی آورده و آن را به شمسالدین صاحبدیوان تقدیم کرده است. این کتاب اثری است که پایه آن بر حکایات و غزلهای عاشقانه نهاده شده، اما نه عشقی روحانی و آسمانی بلکه عشقی مجازی و عشقی که به عقیده سراینده آن مقدمهای برای رسیدن به عشق حقیقی است.
این منظومه شامل یک مقدمه و ده فصل و یک خاتمه است و در ضمن آن به ده حکایت عاشقانه پرداخته شده است. این اثر در عین حال که ذوق قلندری و شور جولقی گوینده را نشان میدهد تا حدی از مقوله شعر تعلیمی محسوب است از شور و هیجان خالی نیست.
مصحح در شرح احوال مولف میگوید:
از زندگی عطایی اطلاع زیادی در دست نیست ولی میتوان گفت که او در زمان خود شهرتی داشته است زیرا از او به عنوان ملکالشعرا و الفضلا یاد شده و از جمله دعایی کاتب سفینه تبریز در حق عطایی (سلمه الله) بر میآید که وی در سال ۷۲۱ق که تاریخ کتاب عشقنامه است زنده بوده است. از آنجا که عشقنامه ظاهرا به شمسالدین جوینی تقدیم شده و او نیز در سال ۶۸۳ق به قتل رسیده است قطعا این منظومه، پیش از این تاریخ سروده شده است.
مصحح محترم با استفاده از پنج نسخه خطی کهن و با اساس قرار دادن نسخه سفینه تبریز به عنوان صحیحترین و کاملترین نسخه، به تصحیح متن پرداخته و ۱۰۷۷ بیت را به همراه کشفالابیات و نمایه اعلام ارائه کردهاند.
رسول جعفریان ریاست کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در مقدمه کتاب نوشته است:
درباره عشق و ادب فارسی می توان به این بیت عالی استناد کرد که: گر عشق نبودی و غم عشق نبودی – چندین سخن نغز که گفتی که شنودی». این شعر را نخستین بار از زبان استاد عزیزم جناب آقای سید محمد علی روضاتی شنیدم که این روزها در بستر بیماری است و امیدوام خدای متعال ایشان را شفا عنایت فرماید. بارها این سید روحانی و مهذب، اشعاری با محتوای عاشقانه و به احترام عشق میخواند و احساس میکردم که از درونش بر میخیزد. چنان که بارها و بارها آیات قرآنی و احادیث معصومین (ع) را میخواند و به آنها استناد میکرد، اما هرچه بود و هست، معلوم است که شعر عاشقانه، پیر و جوان، روحانی و غیر روحانی و شیخ و سید نمیشناسد و وقتی عشق سراغ کسی آمد، تا ابد در درونش میماند.
عشق زبان ویژهای است که بیش از همه شاعران غزل سرا آن را ابزاری برای بیان مکنونات قلبی خویش قرار دادهاند، زبانی که الفاظ و لغات و اصطلاحات و ترکیبها و مثلها و به طور کلی تعابیر خاص خود را دارد. زبانی تمام و کمال که نه فقط ابزار بیان عقاید و باورهای عرفانی بلکه آینهای است برای نشان دادن هر آنچه در باطن آدمیان میگذرد، آینهای شفاف و بی پیرایه که دل آدمی را هدف گرفته و روی آن تمرکز کرده است. روشن است که سخن گفتن در این باب نه کار بنده است و نه اساسا به این آسانی است که بتوان در چند سطر تکلیف آن را معین کرد، اما و به هر روی، در مقدمه چنین اثری که به طور ویژه، روی مبحث عشق تمرکز یافته، چارهای جز یادآوری این چند سطر نبود.
اما سخن دیگر بنده در این جا این است که تحکم زبان عشق بر ادب منظوم فارسی که به اظهار متخصصان، در میان زبانها، چنین نگاهی با این وسعت بی سابقه است، الزاما می باید جامعه ما را نرمخوتر و عاشقتر میکرد. هرچند در اصل تأثیر آن در این زمینه نمیتوان چیزی گفت، اما این آرزو را میتوان داشت که ای کاش میتوانستیم این زبان را به عنوان ابزار بهتری برای تقویت لغات عاشقانه فارسی برای ایجاد نوعی آرامش در جامعه بکار بریم. به نظر میرسد این زبان آنچنان که باید در میان توده های مردم نفوذ ندارد و بیش از همه منحصر به شاعران و حامیان آنان بوده است.
از سوی دیگر اکنون که بخش اعظم داشتهای علمی ما در حوزه ادب آن هم در قالب غزل و زبان عشق است، چارهای نداریم جز آن که این میراث را با دقت تجزیه و تحلیل کرده و ضمن خودشناسی ادبی در سطح ملی، راههای عملی و جدی را برای افزایش کاربری این ادب در جهت تربیت و تهذیب مردم شناسایی کنیم. این سخن غریبی نیست، زیرا، به هر حال مردمانی فرهیخته هر کدام دهها سال، تمرکز ذهنی و درونی خود را چنان شکل دادهاند که شناخت ویژهای از انسان و تمایلات و ویژگیهای او را در قالب همین اشعار عرضه کنند. بنابرین باید فلسفه ویژهای در پس پرده این اشعار نهفته باشد، فلسفهای که باید روی آن تأمل و تحقیق شود. بر اهل فضل روشن است که این اشعار و غزلها و داستانها، زبان تمثیلی است که به بیان واقعیات زندگی انسان، فراز و فرودهای آدمی در زندگی روزمره، تربیت اجتماعی و فردی و هزاران هزار مسأله دیگر میپردازد. طبیعی است که بدست آوردن آنها، کاری است که باید انجام داد و همان گونه که گذشت از آنها ابزاری برای معرفت بیشتر و دستورالعملهای بهتر ساخت.
مقدمه ممتع و عالمانه این کتاب، رازی مهم را در تاریخ ادبیات فارسی بر ملا کرده و نشان داده است که یافت برخی از نسخ چگونه ویتواند غلط فاحش و مشهوری را تصحیح و راه درست را نشان دهد. از مصحح محترم برای تصحیح اثر حاضر سپاسگزاریم و برای ایشان آرزوی توفیق داریم.
منظومه مذکور تا پیش از این در ضمن آثار فخرالدین عراقی شناخته و معرفی شده و در چهار مرتبهای که به چاپ رسیده نیز، این اشتباه انتسابی را به همراه خود داشته است. این خطا از سده ۹ق به بعد در نسخ متعدد عشقنامه، نسخ کلیات عراقی و تذکرهها و منابعی که به فخرالدین عراقی پرداختهاند، وارد شده است. مصحح با رجوع به سفینه تبریز و استناد به دلایلی معتبر این اشتباه را ثابت و انتساب اثر به عزّالدین عطایی را تصحیح کرده است.
مصحح در خصوص چگونگی کشف این اشتباه مینویسد:
اولین شبهه درباره انتساب این اثر به عراقی هنگامی مطرح شد که بلوشه به نسخهای ناقص به تاریخ ۷۰۹ق برخورد که کاتب آن در صفحه آخر نسخه، این اثر را از آن شاعری به نام عطایی دانسته بود. بلوشه آورده است:
«پایان نسخه ناقص است. در صفحه آخر یادداشتی از کاتب دیده میشود که عنوان کرده از کسی شنیده است شاعری به نام عطایی که در بازار توقات پارچه فروش بوده از آنجا که در شغل خود به رونقی نرسیده بود به مسجد پناه میبرد و هزار بیت مثنوی کمارزش میسراید و آن را به فخرالدین عراقی نسبت میدهد. عراقی نیز به سبب دوستی خود با عطایی، اجازه میدهد آن را به دیوان ملحق کنند. این ابیات در مجموعه حاضر اشعار عراقی وجود ندارد.»
پس از آن جولیان بادلیک بر اساس این مطلب شبهاتی را مطرح کرد که احتمال انتساب این اثر به عراقی را کمتر میکرد. اما وی اثبات انتساب قطعی عشقنامه را موقوف به وقتی کرد که نسخهای دیگر از این اثر پیدا شود تا بتوان آن را بی هیچ شبههای از آن شاعری غیر از عراقی دانست.
خوشبختانه با یافت شدن نسخه جدیدی از عشقنامه در ضمن سفینه تبریز که کاتب صریحا چند بار به نام عزّالدین عطایی اشاره کرده، شبهه انتساب بکلی برطرف شد. (عشقنامه، صص ۱۲ و ۱۳)
نکته جالب توجه این که در تمام نسخههای عشقنامه که به عراقی منسوبند ابیاتی که نام عطایی در آنها ذکر شده، حذف گردیده و تخلص شاعر از عطایی به عراقی تغییر یافته است.
عشقنامه در زمره دهنامههای ادب فارسی است. ده نامه یا عشاقنامهها منظومههای نسبتا کوتاه و عاشقانهای هستند که در لابلای آنها به فراخور سخن معمولا چند غزل نیز بر وزن منظومه گنجانده میشود. موضوع اصلی این منظومهها شرح وقایع میان عاشق و معشوق و شرح عواطف و احساسات آنهاست. این نوع ادبی معمولا بعد از حمد خدا و نعت نبی(ص) به نامهنگاری میان عاشق و معشوق و بیان کیفیت احوال آنها میپردازد.
قدیمترین جایی که در آن اصطلاح دهنامه دیده میشود منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی است که در آن تعداد ده نامه میان عاشق و معشوق رد و بدل میشود. البته در این مثنوی غزل گنجانده نشده است. و قدیمیترین دهنامهای که در میان آن غزل نیز ذکر شده منظومه ورقه و گلشاه از عیوقی شاعر سده ۵ق است که در میان این مثنوی ده غزل در همان بحر منظومه سروده شده است. پس از این دو معروفترین دهنامههای ادب فارسی عبارتند از:
۱٫ صحبتنامه از همام تبریزی (م ۷۱۴ق)
۲٫ عشقنامه عطایی(زنده در ۷۲۱ق)
۳٫ منطقالعشاق اوحدی مراغی (م ۷۳۸ق)
۴٫ عشاقنامه عبید زاکانی (م ۷۷۱ق)
۵٫ تحفهالعشاق رکن صاین هروی (م ۷۶۴ق)
۶٫ روحالعاشقین شاه شجاع (م ۷۸۶ق)
۷٫ محبّتنامه از ابن نصوح شیرازی (م ۷۹۳ق)
۸٫ روضه المحبین از ابن عماد (م ۸۰۰ق).
۹٫ محب و محبوب از شاعری با تخلص اختیار در سده ۸ ق
۱۰٫ محبوبالقلوب از شاعری به تخلص حریری در سده ۸ ق
۱۱٫ روضه العاشقین از عزیز بخاری (زنده در ۸۲۰ق)
۱۲٫ سی نامه از امیر حسینی هروی (م ۷۱۸ق)
۱۳٫ دهنامه از عماد فقیه کرمانی (م ۷۷۳ق).
اما عشقنامه عطایی مثنویی است در بحر خفیف و در ده باب که شاعر در مطاوی آن هجده غزل به همان وزن مثنوی آورده و آن را به شمسالدین صاحبدیوان تقدیم کرده است. این کتاب اثری است که پایه آن بر حکایات و غزلهای عاشقانه نهاده شده، اما نه عشقی روحانی و آسمانی بلکه عشقی مجازی و عشقی که به عقیده سراینده آن مقدمهای برای رسیدن به عشق حقیقی است.
این منظومه شامل یک مقدمه و ده فصل و یک خاتمه است و در ضمن آن به ده حکایت عاشقانه پرداخته شده است. این اثر در عین حال که ذوق قلندری و شور جولقی گوینده را نشان میدهد تا حدی از مقوله شعر تعلیمی محسوب است از شور و هیجان خالی نیست.
مصحح در شرح احوال مولف میگوید:
از زندگی عطایی اطلاع زیادی در دست نیست ولی میتوان گفت که او در زمان خود شهرتی داشته است زیرا از او به عنوان ملکالشعرا و الفضلا یاد شده و از جمله دعایی کاتب سفینه تبریز در حق عطایی (سلمه الله) بر میآید که وی در سال ۷۲۱ق که تاریخ کتاب عشقنامه است زنده بوده است. از آنجا که عشقنامه ظاهرا به شمسالدین جوینی تقدیم شده و او نیز در سال ۶۸۳ق به قتل رسیده است قطعا این منظومه، پیش از این تاریخ سروده شده است.
مصحح محترم با استفاده از پنج نسخه خطی کهن و با اساس قرار دادن نسخه سفینه تبریز به عنوان صحیحترین و کاملترین نسخه، به تصحیح متن پرداخته و ۱۰۷۷ بیت را به همراه کشفالابیات و نمایه اعلام ارائه کردهاند.
رسول جعفریان ریاست کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در مقدمه کتاب نوشته است:
درباره عشق و ادب فارسی می توان به این بیت عالی استناد کرد که: گر عشق نبودی و غم عشق نبودی – چندین سخن نغز که گفتی که شنودی». این شعر را نخستین بار از زبان استاد عزیزم جناب آقای سید محمد علی روضاتی شنیدم که این روزها در بستر بیماری است و امیدوام خدای متعال ایشان را شفا عنایت فرماید. بارها این سید روحانی و مهذب، اشعاری با محتوای عاشقانه و به احترام عشق میخواند و احساس میکردم که از درونش بر میخیزد. چنان که بارها و بارها آیات قرآنی و احادیث معصومین (ع) را میخواند و به آنها استناد میکرد، اما هرچه بود و هست، معلوم است که شعر عاشقانه، پیر و جوان، روحانی و غیر روحانی و شیخ و سید نمیشناسد و وقتی عشق سراغ کسی آمد، تا ابد در درونش میماند.
عشق زبان ویژهای است که بیش از همه شاعران غزل سرا آن را ابزاری برای بیان مکنونات قلبی خویش قرار دادهاند، زبانی که الفاظ و لغات و اصطلاحات و ترکیبها و مثلها و به طور کلی تعابیر خاص خود را دارد. زبانی تمام و کمال که نه فقط ابزار بیان عقاید و باورهای عرفانی بلکه آینهای است برای نشان دادن هر آنچه در باطن آدمیان میگذرد، آینهای شفاف و بی پیرایه که دل آدمی را هدف گرفته و روی آن تمرکز کرده است. روشن است که سخن گفتن در این باب نه کار بنده است و نه اساسا به این آسانی است که بتوان در چند سطر تکلیف آن را معین کرد، اما و به هر روی، در مقدمه چنین اثری که به طور ویژه، روی مبحث عشق تمرکز یافته، چارهای جز یادآوری این چند سطر نبود.
اما سخن دیگر بنده در این جا این است که تحکم زبان عشق بر ادب منظوم فارسی که به اظهار متخصصان، در میان زبانها، چنین نگاهی با این وسعت بی سابقه است، الزاما می باید جامعه ما را نرمخوتر و عاشقتر میکرد. هرچند در اصل تأثیر آن در این زمینه نمیتوان چیزی گفت، اما این آرزو را میتوان داشت که ای کاش میتوانستیم این زبان را به عنوان ابزار بهتری برای تقویت لغات عاشقانه فارسی برای ایجاد نوعی آرامش در جامعه بکار بریم. به نظر میرسد این زبان آنچنان که باید در میان توده های مردم نفوذ ندارد و بیش از همه منحصر به شاعران و حامیان آنان بوده است.
از سوی دیگر اکنون که بخش اعظم داشتهای علمی ما در حوزه ادب آن هم در قالب غزل و زبان عشق است، چارهای نداریم جز آن که این میراث را با دقت تجزیه و تحلیل کرده و ضمن خودشناسی ادبی در سطح ملی، راههای عملی و جدی را برای افزایش کاربری این ادب در جهت تربیت و تهذیب مردم شناسایی کنیم. این سخن غریبی نیست، زیرا، به هر حال مردمانی فرهیخته هر کدام دهها سال، تمرکز ذهنی و درونی خود را چنان شکل دادهاند که شناخت ویژهای از انسان و تمایلات و ویژگیهای او را در قالب همین اشعار عرضه کنند. بنابرین باید فلسفه ویژهای در پس پرده این اشعار نهفته باشد، فلسفهای که باید روی آن تأمل و تحقیق شود. بر اهل فضل روشن است که این اشعار و غزلها و داستانها، زبان تمثیلی است که به بیان واقعیات زندگی انسان، فراز و فرودهای آدمی در زندگی روزمره، تربیت اجتماعی و فردی و هزاران هزار مسأله دیگر میپردازد. طبیعی است که بدست آوردن آنها، کاری است که باید انجام داد و همان گونه که گذشت از آنها ابزاری برای معرفت بیشتر و دستورالعملهای بهتر ساخت.
مقدمه ممتع و عالمانه این کتاب، رازی مهم را در تاریخ ادبیات فارسی بر ملا کرده و نشان داده است که یافت برخی از نسخ چگونه ویتواند غلط فاحش و مشهوری را تصحیح و راه درست را نشان دهد. از مصحح محترم برای تصحیح اثر حاضر سپاسگزاریم و برای ایشان آرزوی توفیق داریم.
منبع: کتابخانه مجلس