در دوران مشروطه انتشار روزنامه ها با رشد کمی و کیفی مواجه بودند. به اختصار کمی درباره فضای مطبوعات برای ما سخن بگویید؟
از زماني كه روزنامه در ايران پديد آمده است تا عصر مشروطه، نشريۀ تخصصي در حوزۀ ادبيات تقريباً نميتوان يافت زيرا پيش از دوران مشروطه نشريات بيشتر جنبۀ خبري داشته تا تحقيقي و عملي. در دورۀ مشروطه نيز به سبب شور انقلابي حاكم بر جامعه، نشريات بيشتر به مطالب اجتماعي و سياسي ميپرداختهاند و اگر بعضي از آنها وجهه ادبي نيز داشتهاند بيشتر ادبيات هم رتبه با اجتماع و سياست بوده است. با وجود اين بايد توجه داشت كه تحولات اجتماعي و سياسي از نيمۀ دوم عصر ناصرالدين شاه و آشنايي ايرانيان با فرهنگ و تمدن اروپايي و ترجمۀ برخي آثار ادبي فرنگ به زبان فارسي به تدريج زمينههاي تحولات ادبي را نيز فراهم ميكرده و به ناچار تجدد در حوزههاي ادبيات ناگزير ميشده است. به همين سبب در مجلاتي مانند «دانشكده» به مديريت ملكالشعراي بهار و «تجدد» به مديريت تقي رفعت جدالهاي ادبي كهنه و نو را ميتوان ملاحظه كرد و مجلۀ بهار به مديريت اعتصامالملك كه عرضهگاه بعضي ترجمههاي ادبي بوده است نيز از مجلههاي تأثيرگذار در عصر خود به شمار ميآمده است. به هر تقدير در سالهاي حوالي دورۀ مشروطه مجلاتي پاي گرفته است كه آنها و جريانهاي مطرح در آنها در وهله هاي بعدي به نوعي ادامه يافته و سير تكاملي يافته است.
البته در دورۀ دوم مشروطه – يعني پس از فتح تهران به دست مجاهدان و خلع محمدعلي شاه مجلات ادبي ديگري نيز در داخل و خارج از ايران نشر یافت كه بحث در باب آنها مجالي ديگر ميخواهد.
دوره مشروطه را می توان رنسانس ادبیات ایران دانست. حال مطبوعات تا چه اندازه بر رونق فضای ادبی آن زمان موثر بودند.
مطبوعات از زمان پيدايش خود – يكي از عوامل تأثيرگذار در پرورش اديبان به شمار ميآيد. شايد بتوان تأثير مطبوعات را در چند زمينه دانست: يكي عرضۀ تحقيقها و ترجمهها و ديدگاههاي ادبي ديگران. دوم نشان دادن روش كار، سوم شيوۀ نگارش مقالات عملي و ادبي. بيشك مجلاتي كه در دورۀ مشروطه و سالهاي نزديك به آن و پس از آن در ايران و خارج از ايران چاپ ميشده و به دست دوستداران آنها ميرسيده ميتوانسته دست كم در زمينههايي كه مذكور افتاد يا در زمينههايي مشابه اينها، در پرورش ذهن و ذوق ديگران مؤثر باشد و نيروي درك و نقد را در آنان تقويت كند. از باب مثال مقالاتي كه سيد حسن تقيزاده با امضاي محصل در مجلۀ «كاوه» نوشته از نظر دقت و مراجعه به منابع متعدد در عصر خود قابل توجه بوده و ميتوانسته است در شيوۀ مطالعه و كار علاقهمندان جوان مؤثر باشد.
بيشك مجلههايي مثل يادگار، آينده، مهر، يغما، سخن و امثال اينها كه چاپ كنندۀ مقالات برجستهترين محققان ادبي و تاريخي روزگار خود بودهاند در پرورش اديبان و پژوهشگران جوان عصر تأثير داشتهاند هم از جهت انتقال اطلاعات علمي به نسل جوان و هم از نظر معرفي پژوهشگران جوان و چاپ نوشتههاي آنان.
در یک نگاه تطبیقی در عصر مشروطه مطبوعات آزادی اندکی برای تغییر وضعیت موجود یافتند. پس از سقوط مشروطه آیا می توان فضای فکری تاریخی را در مطبوعات یافت؟
از روي كار آمدن رضا شاه به دليل آزادي نسبي كه در جامعه حاكم بوده مجلات نيز در عرضۀ ديدگاههاي نويسندگان آزادتر بودند. با قدرت گرفتن رضاشاه اين آزادي در عرصۀ سياست و اجتماعي محدود شد و پژوهشگران – حتي آنان كه در جريان انقلاب مشروطه در حوزۀ مسائل سياسي و اجتماعي فعاليت ميكردند و مينوشتند در دوران رضاشاه بيشتر به تحقيقات ادبي و تاريخي روي آوردند.
رضاشاه به گذشتۀ ايران و از جمله ايران باستان علاقهمند بود و ملي گرايي يكي از شاخههاي مهم روشنفكري بود كه بنا بر مقتضيات اجتماعي و سياسي در اواخر عصر قاجار شكل گرفته بود و برخلاف دیدگاه بعضي، تنها محصول سياست رضاشاه نبود به همين علت تحقيق در زمينۀ مسائل تاريخي و ادبي گذشته در اين عصر رونق گرفت و گروهي از مطبوعات ايران تا چند دهه بعد متاثر از اين سياست بود.
اصولاً در دورانهايي كه آزاديهاي سياسي بيشتر ميشده – مانند سالهاي 1320 تا 1332 بسياري از مطبوعات نيز رنگ سياسي ميگرفتند و در دورانهايي كه اين آزاديها محدود ميشد مانند سالهاي پس از كودتاي 1332 تحقيقات ادبي و تاريخي بيشتر ميشده و طبيعتاً مجلات ادبي نيز به پيروي از سياست زمان ملزوم بودهاند. اظهار نظر در باب اينگونه مسائل البته نيازمند تحقيق است.
آیا آسیبی متوجه مطبوعات این عصر بوده است؟
مهمترين آسيبي كه متوجه نشريات بوده – درست همانند ساير زمينهها – افراط و تفريط است. افراط و تفريط نشان بيماري اجتماعي است. اجتماع سالم معتدل است. افراط و تفريطها ناشي از نوع سياستهاي حكومتهايي است كه به جاي انديشيدن به پيشرفت اجتماعي به فكر رواج سياستهاي انحصارطلبانۀ خود هستند.
اگر قرار باشد دربارۀ تبعات اين مسائل گفتگو كنم بحث طولاني ميشود زيرا اين افراط و تفريطها در مجلات نيز به گونهاي بازتاب مييافته است.
عملکرد مجلات ادبی را در این دوران چگونه ارزیابی می کنید. از میان مجلات ادبی آن دوران کدام مجله در جذب مخاطب و محتوا موفق تر عمل کرده است؟
برتر دانستن يك نشريه از ديگر نشريهها كاري است دشوار و تا حدودي حاكي از نوعي نگرش يك جانبه است. ميتوان – به صورتي نسبي – از نشريههاي بهتر و موثرتر در زمينههاي گوناگون سخن گفت. در مجموع ميتوان از مجلههايي چون يادگار، مهر، يغما، سخن، راهنماي كتاب و فرهنگ ايران زمين و مجلههاي دانشكدههاي ادبيات چون تهران و مشهد و تبريز نام برد البته نام بردن از اين مجلات با اين معني نيست كه مجلههاي ديگري هم سطح و هم شأن اينها وجود نداشته است.
این نشریات در نشریات دوران های پس از خود چه تأثیراتی داشتند؟
نشريات مهمي از حدود سال 1330 تا 1357 منتشر ميشد. نشرياتي كه از لوني ديگر بود و تا حدودي مسائل به رنگي ديگر در آنها بازتاب مييافت مجلاتي بود از نوع نگين و فردوسي. البته نشريات دانشگاهها را نيز نبايد فراموش كرد مانند مجلۀ دانشكدۀ ادبيات دانشگاه تهران و مشهد و تبريز و امثال اينها.
دلیل اینکه با انقلاب ایران در سال 57 بسیاری از این مجلات به محاق رفتند چه بود؟
اينكه چرا بعضي از اين مجلات پس از سال 1357 منتشر نشد يا دچار وقفه گرديد برميگردد به مسائل اجتماعي و سياسي و گاهي به مسائل شخصي مديران آنها.
در سالهاي اول انقلاب، به سبب غلبۀ شور انقلابي و حوادث خارجي كه پيش ميآمد و ديدگاههاي خاصي كه وجود داشت امكان ادامه كار براي بعضي از اين نشريات نبود. مجلاتي مانند يغما و سخن و نگين و فردوس و امثال اينها بنا به دلايل سياسي و فكري و مالي امكان انتشار نباشند. مجلات دانشگاهي نيز به سبب تعطيلي دانشگاهها دچار وقفه و تأخير شدند.
ايرج افشار كه سابقۀ مطبوعاتي بيشتري داشت و از بعضي امكانات موقوفات دكتر افشار – مانند جايگاه دفتر مجله ميتوانست استفاده كند، امتياز دورۀ جديد مجلۀ آينده را گرفت و توانست آن را به همان شكل و شمايل و شيوۀ مجلۀ راهنماي كتاب چند سال منتشر كند. اين نكته كه بدان اشارت رفت البته تفصيلي دارد كه نيازمند جستجوي بيشتري است.
شما در آن دوران در مجله یغما فعالیت ها داشتید درباره آن دوران کمی برایمان بگویید و افت و خیزهایی که یغما طی کرد؟
حضور من در مجلۀ يغما بجز مدتي، مستمر نبوده است. خاطراتي كه از زمان حضور در مجلۀ يغما دارم بعضي مربوط به خود مرحوم يغمايي است.
شايد اكنون زمان باز گفتن آن نباشد. اما بيشتر آنچه را مربوط به مجله و مديريت آن است در ارج نامه حبيب يغماي نوشتهام. تفصيل آن را در آنجا ميتوان ديد. اما بعضي نكتههاي كلي اين است كه: حبيب يغمايي مجلۀ يغما را در دفتري محقر و با كمترين امكانات اداره ميكرد. او خود پيوسته در دفتر مجله حضور داشت و بر كارها نظارت ميكرد و حتي اتفاق ميافتاد كه شبها نيز در همانجا ميخوابيد. با وجود اين كارمند اصلي مجله كه معمولاً يك نفر بيشتر نبود – از جمع اول وقت تا پايان وقت كار اداري ميماند و معمولاً حدود ساعت چهار و پنج بعدازظهر دفتر مجله رسماً تعطيل ميشد مگر آنكه برنامهاي خاص ميبود يا حبيب يغمايي ميهماني ويژه ميداشت. براي توزيع مجله در بعضي ادارات معمولاً حبيب يغمايي خود شخصاً حضور مييافت.
در بعضي ادوار كاغذ كاهي – كه مجله بر روي آن چاپ ميشد از طريق مؤسسه فرانكلين براي مجله فراهم ميشد. حق اشتراك مجله در مواردي به وسيلۀ كارمندان مجله وصول ميشد. در دفتر مجله، دفتري وجود داشت كه نام و نشاني مشتركان مجله در آن ثبت بود و مجله پس از چاپ پاكت ميشد و نام و نشاني مشتركان بر روي آن نوشته و به پست تحويل ميشد. كه مواردي از آن را در ارج نامۀ حبيب يغمايي باز گفتهام – مجلۀ توقيف ميشد و در نتيجه ورق يا اوراقي از مجله پس از چاپ حذف ميشد.
مجلۀ يغما در آن روزگار جزء مجلههاي سنتي به شمار ميآمد مرحوم يغمايي خود به شعر نو و ادبيات داستاني جديد چندان اعتقاد نداشت و در مواردي هم كه با آنها موافق بود مجلۀ يغما را جايگاه عرضۀ آنها نميدانست و وجه تحقيقي مجله را بر وجوه ديگر ترجيح ميداد به همين سبب در تمام شمارههاي مجله يغما بندرت ميتوان يافت كه نمونههايي از شعر نيمايي يا داستاني كوتاه چاپ شده باشد و اگر موردي هم پيش ميآمد كه از اين اصل عدول ميشد گروهي از خوانندگان يغما تلفني يا با نامه اعتراض ميكردند. حبیب يغمايي نیز مردي با ذوق و شوخ طبع بود. كساني كه با او دوستي كرده يا در مجالس سخنراني او حاضر بودهاند بدين نكته نيك آگاهاند. وي با كارمندان مجله نيز گاه گاه اينچنين بود اما بدخلقيهاي خاص خود را نيز داشت و رفتارش معمولاً قابل پيشبيني نبود. به همين سبب نزديكان و اطرافيانش با او احتياط ميكردند.
در مجلۀ يغما شنبه شبها گروهي از اديبان و استادان با دعوت مرحوم يغمايي جمله ميآمدند. معمولاً مرحوم محيط طباطبايي و دكتر سيد جعفر شهيدي و ايرج افشار و آقايان دكتر اسلامي ندوشن و دكتر مهدي محقق از اين جمله بودند. مدتي مينشستند و گفتگوي علمي و ادبي ميكردند.
بجز اين ديگر استادان و اديبان نيز براي ملاقات وي يا براي بعضي كارها به دفتر مجله ميآمدند كه در هر صورت ميان به اجمال يا تفصيل آنان مباحات ادبي در جريان بود. از جمله كساني كه به ياد دارم به ديدار وي ميآمدند عبارتاند از دكتر عبدالحسين زرينكوب، دكتر محمدامين رياحي، دكتر حميدي شيرازي، دكتر سادات ناصري، دكتر جعفر شعار، زنده ياد دكتر باستاني پاریزی، و از جمله كساني كه تلفني ارتباط داشتند كساني بودند مانند استاد همايي و محمد تقي مصطفوي كاشاني و دكتر محسن يحیي يوسفي و اميري فيروزكوهي و پژمان بختياري و ….
علاوه بر اينان مرحوم حبيب از كساني بود كه طيفي وسيع از اهل علم و ادب را ميشناخت و آنان نيز او را ميشناختند و درستي و ارتباط آنان به آمد و رفت به دفتر مجلۀ يغما يا ارتباط تلفني محدود نميشد. از تورق كردن شمارههاي مجلههاي يغما و خواندني خاطرات حبيب يغمايي تنها به بخشي از اين آشناييها ميتوان پي برد. علاوه بر اين، وي افراد را از نظر ميزان سواد و اطلاعات و مهارت در كار به خوبي ميشناخت. يكي از دوستان من كه در فرهنگستان ادب دستيار وي بود در تصميم غزليات سعدي، ميگفت كه روزي در بيتي از سعدي به ابهامي برخورد كه رفع آن را ميخواست از كسي بپرسد مرا گفت به نظر تو از كه بپرسم. گفتم از فلاني. نگاهش را به چشمانم دوخت و گفت او همانند خود توست! گفتم از شفيعي كدكني. گفت: «گل گفتي».
استادي ميگفت كه در يكي از كنگرههاي تحقيقات ايراني كه به همت و سرپرستي مرحوم ايرج افشار برپا ميشد، فرزند يكي از استادان در باب موضوعي سخن ميگفت. چون بخشي از سخن ايراد شد مرحم حبيب يغمايي خطاب به سخنران گفت: كافي است!
بقيۀ مطلب را ارجاع ميدهيم به مقدمۀ پدر بزرگوارتان بر فلان كتاب. وقتي كس ديگري در همان جلسه سخنراني خود را به پايان رسانيد گفت: اين يكي تازه بود و قابل استفاده.
حبيب يغمايي براساس تجربه و شناختي كه داشت ميدانست كه چه بكند تا كمتر دچار سانسور شود. از جمله به مناسبت برگزاري جشنهاي در هزار و پانصد ساله در سر مقالۀ مجلۀ يغما پس از ستايش از اين مراسم در پايان نوشت اگر دولت ميخواهد شيوۀ زندگي عهد كورش را به مهمانان خارجي نشان بدهد آنان را به خور بيابانك ببرد!
اين جملۀ طنزآميز با آن ستايش نخستين تناقضي شگفت داشت كه بر هيچ ظريف طبعي پوشش نيست.
روزي حبيب يغمايي همراه با برادرش اقبال يغمايي به مراسمي كه به آن دعوت شده بودند، رفتند. از قضا در آن مراسم محمد رضا پهلوي نيز حضور داشته است. هنگامي كه وي از صف مهمانان بازديد ميكرده از حبيب يغمايي پرسيده بود كه برادرت هم مانند تو شاعر است؟ حبيب پاسخ داده بود. خير. ايشان مثل من ديوانه نيست! اين پاسخ نيز – با توجه به بعضي شعرها كه در اينجا چاپ ميشد پاسخي معنيدار بود كه ظريف طبعان نيك آن را در مييابند.
در سالهای گذشته مجلاتی به متون کهن و بیان موضوعات ادبی روی آوردند. فضای این نشریات تا چه اندازه به نشریاتی چون سخن و یغما نزدیک است؟
توجه داشته باشيم كه مجلههايي چون يغما و سخن – كه جزو سرآمدن مجلات ادبي و تاريخي آن روزگار بود جايگاه عرضۀ مقالات تحقيقي استادان آن روزگار بود. در يغما كساني مانند مجتبي مفيدي، استاد همايي، دكتر محمد معين، دكتر محمدجعفر محبوب، دكتر غلامحسين يوسفي، دكتر عبدالحسين زرينكوب، دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن، ايرج افشار و امثال اينان مقالات خود را چاپ ميكردند. مجلۀ يغما عرضهگاه نوآوريهاي ادبي و هنري بود – آنچنانكه مجلۀ سخن بود – اما از نظر عرضه كردن تحقيقات ادبي و تاريخي بر آن برتري نسبي داشت. بيشك يغما از جمله مجلههاي بود كه حلقۀ واسطۀ مجلههاي ادبي و تاريخي كهنتر – از نوع يادگار – با مجلههايي است كه پس از 1357 در ايران پاي گرفته و منتشر شده است. مجلههايي سي سال گذشته از نظر موضوع مقالههايي كه در آنها چاپ ميشد يكنواخت تر و از نظر صورت مقالهها منظمتر است و اين موضوعي است محصول سياست وزارت علوم و آموزش عالي و نيز گذشت زمان كه قاعدتاً مجلات و مقالات مندرج در آنها از جهاتي سير تكاملي پيموده است اما واقعيت آن است كه مجلات سه دهۀ گذشته – از نظر محتواي مقالات و پايگاه نويسندگان مجلات سه دهۀ گذشته – از نظر محتواي مقالات و پايگاه نويسندگان آنها – با توجه به مقايسۀ زماني – به پاي بخشي از مقالههاي تحقيقي چاپ شده در مجلاتي چون يغما نميرسد.
گفت و گو از سیده معصومه کلانکی