به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و سی و ششمین نشست از سلسله نشستهای این مؤسسه، با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی، در قالب وبینار و با موضوع «رونمایی و معرفی خسرو و شیرین نظامی» برگزار شد.
در این وبینار هلنا شین دشتگل با موضوع «مجالس مصور نسخۀ خسرو و شیرین کتابخانۀ جان رایلندز» و شیوا میهن با موضوع «اظهر تبریزی و کتابخانۀ سلطنتی بایسنغر سلطان» سخن گفتند و مدیریت این جلسه نیز به عهدۀ نوشاد رکنی بود.
مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب نسخۀ هنری مصوّری از «خسرو و شیرین نظامی» به خط اظهر تبریزی (سدۀ نهم هجری) را بهصورت نفیس به چاپ رسانده است. این اثر به صورت نسخه برگردان از دستنویسPersian Ms . 6 کتابخانۀ جان رایلندز منچستر انگلستان با مقدمۀ شیوا میهن چاپ شده است.
وبینار «رونمایی و معرفی نسخۀ هنری مصور خسرو و شیرین نظامی» چاپ شده از سوی مؤسسه میراث مکتوب، ساعت 18:15 روز دوشنبه 21 مهرماه 1399 برگزار شد.
خانم شیوا میهن
خانم میهن در ابتدا از مقدمهای که برای این کتاب و توجهی که به آثار و زندگی کاتب این نسخه داشتند سخن گفتند و بیان داشتند در این جلسه «راجع به نسخه اظهر تبریزی و کتابخانهٔ بایسنغر میرزا» صحبت کنند.
برای ورود به بحث خانم میهن شروع به ترسیم فضای کلی از دورهٔ تیمور یعنی از دوران مؤسس آن و پایتختی سمرقند تا مسألهٔ جانشینی تیمور و به قدرت رسیدن شاهرخ و انتقال پایتخت به هرات و ایجاد ثبات نسبی و توجه شاهرخ و فرزندش بایسنغر به هنر پرداختند و بیان داشتند: «از بایسنغر به عنوان یکی از بزرگترین حامیان هنر و به ویژه کتابآرایی یاد میکنند. بایسنغر کارگاهی در هرات در باغ سفید بنیان کرده بود و معروف هست که بیش از چهل کاتب در این کارگاه مشغول به کتابت بودند. اسنادی که از سلسلهٔ تیموری داریم این مسئله را تأیید میکنند و میدانیم که کارگاه و کتابخانهٔ بسیار عظیمی داشته و پروژههای مختلف هنری و معماری در آنجا انجام میشده است. رئیس کارگاه بایسنغر یا کلانتر کتابخانه جعفر تبریزی بود که در سال 824 لقبِ بایسنغری را دریافت کرد.
جعفر شاگردِ باواسطهٔ میرعلی تبریزی که به عنوان مخترعِ نستعلیق ازش یاد میشود بود و به خاطر همین جزء کسانی که در ابتدا آغاز کردند به نوشتن منسجم خط نستعلیق. آقای استاد رُکنی بیشتر راجع به خط نستعلیق صحبت خواهند کرد و مستفیض خواهیم شد. ولی خیلی مختصر خدمتتون عرض بکنم که میرعلی تبریزی نمیتوانست مبدع و یا مخترع خط نستعلیق باشد. برای اینکه این خط طول سدهٔ هشتم در شیراز و تبریز طی پروسهای بهشکل آهسته و پیوستهای شکل گرفته بود.
استاد جعفرخان تبریزی بایسنقری شاید بیشتر از هرکس دیگهای در گسترش خط نستعلیق نقش داشت. بهخاطر این بود که کارگاه در اختیارش بود و محتوایی که در این کارگاه کتابت میشد تمامشان به خط نستعلیق بودند.
و علاوه بر این نقشی که در اشاعهٔ خط نستعلیق داشت شاگردان بسیاری هم تربیت کرد که همشان اساتید برجستهٔ خط نستعلیق بودند از جمله شیخ محمود هروی که بعدها پیربوداقی لقب گرفت و اظهر تبریزی که با نسبت هروی هم شناخته میشود. به خاطر اینکه مدت بسیار زیادی در شهر هرات زندگی کرده بود. از هر دوی این خوشنویسانِ جوان در سالِ 833 آثاری بهجایی مانده که با نسبتِ جعفری امضا کردند و این نشان میدهد که ادای احترامی نسبت به استاد خودشان جعفر تبریزی داشتند. یک نسخهای که در سال 833 به دست اظهر کتابت شده که نسخهٔ مولود المصطفی هست که به نام سیاحت النبی هم شناخته میشود.»
در ادامه خانم میهن به دیگر کارهای اظهر تبریزی اشاره کرده و از «نسخهٔ کلیات عمادالدین فقیه کرمانی» و «نسخهٔ مصیبتنامهٔ عطار نیشابوری» و «نسخهٔ کلیله و دمنه» و «نسخهٔ چهار مقاله نظامی عروضی» و «نسخه خسرو و شیرین نظامی» به تفصیل صحبت کردند.
دکتر اکبر ایرانی
بعد از سلام و خوشآمدگویی به میهمانان و حاضرین در جلسه، آقای ایرانی در صحبت کوتاهی که داشتند از دشواریهایی که برای تهیه و چاپ این اثر از جمله شرایطِ ویژهای که کرونا ایجاد کرده بود و بالا رفتن قیمت دلار و متعاقباً هزینههای چاپ و از این قبیل سخن گفتند.
خانم هلنا شین دشتگل
بعد از سلام و تشکر از همهٔ کسانی که در تهیه و چاپ این اثر همت گماشتند به «شواهد و اسناد تاریخی مصور نسخه» پرداختند و بیان داشتند: «یک پروندهٔ هنری از دو تا مکتب در اینجا باز شده، یکی به دورهٔ قبل و یکی به دورهٔ احتمالاً شاه طهماسب. با توجه به اسناد مصوری که در دورهٔ شاه طهماسب داشتیم این نسخه معرفی شده و به این دوره و به این دو تا نقاش. این نسخه دیباچهای ندارد، تصویر دیباچهای ندارد، البته تصویر مصور منظورم هست. شواهد تاریخی در مورد مالکیت نسخه، مستندات نسخه، به صورت مکتوب یا احتمالاً به چه کسی تعلق داشته و تا حالا تعلق داشته و قبلاً چه کسانی مالکیت این نسخه رو داشتند مهر و دستنویس افزوده در ابتدای آن و انتهای آن کاملاً مشخص و گویا بوده و در مقدمه بهش اشاره شده که دو صحافی سنتی که در دورهٔ صفوی با آستر پیشواز، که خیلی هم خوب در اینجا چاپ شده باز بهش اشاره شده.»
«بیشتر از آن اگه بخواهم صحبت کنم اینکه این نسخه یک سری منشاء دارد و شواهد تاریخی که من در موردش صحبت کردم در مکتب هرات، در مکتب ترکمان. در زمان تیموریان برخی از این نسخه چاپ کردند بسیار هم چاپ کردند. خمسه نظامی چاپ شده. خودِ خسرو و شیرین به تنهایی بسیار چاپ شده و در شیرازکارگاههای ابراهیم سلطان، در بغداد کارگاه جلایری، در هرات کارگاه بایسنغر. اینها همهشان یک میراثی بودند که در دورهٔ صفوی با توجه به این که شاه اسماعیل در سال 907 تبریز را اشغال کرد محتویات کتابخانهٔ تمام اینها را گرفت یعنی هم شیراز و هم بغداد و هم هرات و یکسری میراث را دارد که بهخصوص هرات که میراث مغولی را هم حتی به ارث برده است. در نتیجه اینکه فضای خیلی خوبی به دست شاه اسماعیل میرسد و بعد از آن به دست شاه طهماسب که بتواند کتابخانهٔ خودش را غنی کند با آثاری که خیلی از این کتابها ندارد مثل همین کتاب که تصویرگری نشده است. خیلی از نسخههای دیگری هم هست که غیر از خمسه نظامی و خسرو و شیرین به دست شاه طهماسب و شاه اسماعیل رسیده در دوره شاه اسماعیل بهش ده تا نوزده تا دو تا تصویر بهش اضافه شده و در نهایت زیبایی به پُرمایه بودن تصویر این نسخه اشاره کرد. حالا در این مورد اگر من میخوام صحبت کنم من بگم تاریخنگاری خمسه و خسرو و شیرین به چه صورتی بوده، در دورهای بوده که خمسهنگاری را جزوِ برنامههای هنری مغولها نمیدونستند. یعنی این خانم شاید میگفت اهمیت چندانی به تصویرسازی خمسه و خسرو و شیرین و مثنویهای دیگرش نداشتند. ولی وقتی که اینو اشاره میکنند در بسیاری از مقالات و حتی بعضی از کتابها با توجه به آنها دارم این صحبت را میکنم. ولی وقتی که نگاه میکنیم مطالعه میکنیم به پیش از هرات میبینیم که خمسههایی که در دورهٔ صفوی به تصویر درآمده اشارات خیلی خوبی را از همان مغول دارند هرات دارند و مکتب جلایریان دارند و آمدند به همان دورهٔ شاه طهماسب و پیش از آن شاه اسماعیل اول رسیدند.»
«این نسخههایی که مغولی هستند نسخههای خیلی مشهورش در خود دانشگاه تهران هست. یک نسخهای که 707 تا 714 دُرست همزمان با جامعالتواریخ به تصویر درآمد بسیار مورد توجه هست و یکی از افتخارات دانشگاه تهران و خود ایران باشد که این نسخه را نگهداری میکند. در سال 718 هم این به تصویر درآمده. تصویر 17 تصویر خیلی خوبی دارد که در همان مکتب مغول با چهرههای مغولی کارشده است. برتر از آن خمسه خیلی معروف سلطانی است که برای دورهٔ جلایریان، احمد جلایر یک ذره اینورتر که 788 تا حدود 790 این نسخه تاریخش هست. بهعنوان قدیمیترین نسخه خمسه نظامی است که به صورت درباری در آمده بیرون مکتبش هم تبریزی هست، و به تصاویر خسرو و شیرین اشارات خیلی خوبی شده، همانطور که در نسخهٔ قبلی دانشگاه تهران هم به تصاویر خسرو و شیرین اشاره شده است. در این نسخه که مکتب جلایری هست یک سری چهرهنگاری خیلی خوبی هست که به سبک احمد موسی در آورده و یک مکتب ایلخانی خیلی خوب را در این تصویر ما میتوانیم ببینیم در کتابخانهٔ بریتانیا هست 23 نگارهٔ خیلی خوبی دارد. و بعد جلوتر میآیم اشارهٔ میکنم به کتابخانهٔ ملی پاریس و و میگویند ممکن است که در بین کتابخانهٔ دانشگاه تهران و خمسه سلطانی احمد جلایری یعنی نسخهٔ دوم مکتب ایلخانان نسخه دیگهای هم باشد که به خسرو و شیرین پرداخته ولی در میان یکسری اشعار حماسی چاپ شده، تصویر الصاقی هست در آن موقع هم تصویر الصاقی را بکار میبردند تجسمی از صحنهٔ خسرو و شیرین است که تصویر خسرو به دست شیرین رسیده است. و همینطور ما میایم جلو میبینیم که خسرو و شیرینها علاوه بر خمسهنگاری به تنهایی این کتاب را خسرو و شیرین در سالهای متمادی کار شده در مکتب هرات بسیار کار شده در کتابخانه بایسنغر که الان صحبتش بود بسیار بهش پرداخته شده خمسههای خوبی کار شده خسرو و شیرینهای خیلی عالی کار شده و همینطور ادامه پیدا میکنند و به دورهٔ شاه اسماعیل میرسد. شاه اسماعیل به هر حال با محتویات کتابخانههای پیش از این روبهرو میشود و یک 50 سال پُرتنشی در پیش از این بوده که بعضی از این نسخهها به سر و سامان نرسیدند تصویر نداشتند در نتیجه ایشان دستور تصویری یک سری از تصویرسازی یک سری از این نسخهها را. و وقتی ما نگاه میکنیم به این کتابی که الان در اختیار داریم کتاب نفیسی که خسرو و شیرین خمسه نظامی هست در اختیار داریم میبینید که یکسری تصاویری هست که به دورهٔ شاه طهماسب بسیار نزدیک است کما اینکه یک خطی از این کتاب هم به آن اشارهٔ مستقیم شده وقتی کتاب را نگاه میکنیم تصاویر را نگاه میکنیم البته انتظار داشتم که هفت تصویر باشد ولی خوب در منابع مختلفی که من دو تا منبع دیدم به 5 تصویر اشاره کرده بود حتی به دو تصویر دیگهای که نداریم اشاره نکرده بود و این که نسخهٔ مصور این رو تاریخ 941 داده بود. حالا نه به طور دقیق ولی به طور احتمالی 941 داده بود منابع دیگری هم با توجه به همین که رابینسون اشاره کرده که دو نقاش خیلی معروف دربار شاه طهماسب عبدالصمد و میرسید علی این دو نقاش هستند که این کارها را انجام دادند نگاهی که من کردم احساس کردم که شاید میتواند نزدیک باشد به کارهای عبدالصمد و میرسید علی که پسر میر مصور بوده و از نقاشان بسیار برجسته بوده است.»
«اگر بازگردم به همین بحثهای نمونههای ارتباط با موضوع داستان و متن، پیشنمونههای تعیین شدش و قراردادیش را کاملاً میتوانیم از همان دورهٔ مغول به بعد ما ببینیم یعنی نمونههای قراردادی که از داستان درمیآید بیرون، قهرمانها را در میارد بیرون، نمونههای اختصار رو در میارد بیرون و چندین مجالس را کار میکند. و این کتاب با اون پنج مجلس به هرحال نمونههای شاهکاری را آفریده است. ضمن اینکه وقتی ما به خسرو و شیرین نگاه میکنیم و مجلسنگاری خسرو و شیرین را نگاه میکنیم اولین چیزی که به ذهنم میاد این است که آبتنی شیرین را ببینیم. چون از همون ابتدا از همون دورهٔ مغول این آبتنی شیرین همینطور تصویرگری شده و به دست ما رسیده و تا دورهٔ قاجار هم حتی روی دیوارهای کاشیها و نقاشیهای دیواری هم رفته است. خیلی جالب بود که آبتنی شیرین جزوِ تصاویری نبود که این کتاب دارد یا شاید آن دو تا تصویری که نیستند یکی از آنها ممکن است آبتنی شیرین باشد و خوب به هر حال این مسئلهٔ خیلی مورد توجه و مورد مطالعهای هست که چطور یک همچین کتابی که انقدر قوی است و مورد توجه، آن مجلس را ندارد و وقتی که نگاه میکنیم باز میبینیم که نمونههای دیگهای که از این کار داریم میبینیم که خیلی در جاهای مختلف چوگان بازی خسرو و شیرین را ما داریم نگاه میکنیم این کتاب ندارد و به مجالسی اشاره کرد که البته بقیه کتابها دارد تعداد مجلسهایش خیلی کم است.»
«بخوام از ابتدا شروع بکنم عبدالصمد اعلام میکند که احتمال میدهد که عبدالصمد شیرین و ندیمههاش را کارکرده در کنار عکس خسرو در داستان خسرو و شیرین یکسری شخصیتهایی هستند که پنهان هستند و اگر هم آن شخصیتها در مجلسآراییِ مصور نباشند خیلی نمیتواند صفحههات زیباتر رغم بخورد. آن شخصیت منظورم شاپور است. شاپور کسی است که شخصیت پنهان داستان است. بسیار مهمه حتی بهعنوان یک قهرمان تصویری هم میشود ازش یاد کرد و از آغاز ماجرای عاشقانه به واسطهٔ حضور یک نقاش است. نظامی خیلی رنگارنگ شیرین و خسرو رو دارد اعلام میکند. از یک نقاشی صحبت میکند که خود نظامی آن را مانی ثانی دارد معرفی میکند یعنی اینقدر این نقاش برایش اهمیت دارد و نخستین جرقهٔ عشق هم با دیدن یک تصویر نقاشی است که از خسرو است با شنیدن آن و وصف حال آن از زبان خود شاپور که هم ندیم خسرو است هم نقاش چیره دستی است و خسرو در همین شرایط است که در طلبش به سمت قصر میآید. بعد دوباره همان مراحل تصویرسازی میشود. در همین بین آبتنی شیرین را میبیند که یکی از مهمترین… به نظرم سنتیترین صحنهٔ یک میراث دیرین هست که در مجالس خسرو و شیرین به کار برده میشود که متاسفانه از حضورش در این نسخه محروم هستیم. در صحنهٔ آبتنی انقدر زیبا نگارگر توصیف میکند که در تمام جاها اعلام میکنند که نگارگران صحنه آبتنی شیرین اوج داستان را دارد معرفی میکند، در ضمن بهتر از خود نظامی دارد توصیفش میکند. به هر حال این صحنه را این نسخه ندارد.»
«برمیگردم به خود شاپور و آن تصویری که همیشه در ابتدا اینجا عرض کردم خدمتتان که این کتاب کتاب اصلی نسخه اصلی تصویر دیباچه ندارد، معمولاً در نسخههای خسرو و شیرین یک تصویر دیباچهای ما همیشه داریم – معمولاً داریم – آن را که در اینجا ندارد و اولین تصویرش را دارد به ماجرای شیرین و ندیمگانش دارد نشان میدهد که تصویر خسرو رو دارد میبیند و در نهایت زیبایی هم این تصویر کار شده یک قابی است که میان دوتا درخت شکوفهدار است و در جاهای دیگر و شیرین خسروهای دیگر این قاب یا در دستِ شیرین قرار میگیرد یا شاپور که دارد این قاب را به شیرین نشان میدهد و یا اینکه مثل این نسخه تصویر این نسخه بر روی این درختِ شکوفهای قرار گرفته و یک نیمتنهای از خسرو را دارد نشان میدهد. در عین حال میآیم جلوتر و از جناب میرسید علی یک تصویر را میبینیم به نام فرهاد که اسبِ شیرین را دارد حمل میکند. این نسخه این تصویر خیلی تصویر معروفی است. در همهجا نامش را شنیدید و به گوش آشنا است که فرهاد اسب شیرین را و پیکریه شیرین رو به دوش میگیرد و این را حمل میکند و اطرافیانش هم چندین نفر هستند که شاهد این ماجرا هستند و کسی هم که راه و مسیر را دارد نشان میدهد. خیلی توانا توسط احتمالاً میرسید علی این تصویر کار شده ولی در داستان خسرو و شیرین تصاویری که بخواهیم از فرهاد و شیرین ببینیم به خاطر اینکه چندان اهمیتی هم نظامی به بسط ماجرای خسروشیرین نمیدهد. بنابراین اینجا هم بسیار محدود بوده و در خیلی از تصاویر نسخههای خسرو و شیرین ممکن است که تصویری از این صحنه نداشته باشیم یا تصویری از فرهاد داشته باشیم که به نزد شیرین در درون قصرش رفته است.»
«تصویر دیگری که با عنوان تصویر بعدی و سوم این مجلس هست باز مربوط است به یک مجلس بیشماری که در طول سالها کار شده، دیدار خسرو و شیرین در قصر است. بسیار زیاد ما این تصویر را داریم میبینیم که خسرو یا در خیمهگاه در حیاط شیرین یا سوار بر اسب در فضای آزاد و این اسب ایستاده و به یک قصر خیلی مجللی دارد نگاه میکند. دربِ قصر بسته شده درست مثل روایتِ خود داستان که دربِ قصر بسته شده، شیرین راهش نمیدهد و از بالای پنجره نظارهگرِ خسرو است و در عینِ حال مهماننوازی میکند و خانِ بزرگی را ترتیب میدهد و در تمام مکاتب هم این را داریم میبینیم. ولی وقتی میرسیم به نسخههای صفویه و حالا نسخه مورد نظر میبینیم که نقاش خیلی قشنگ تابعیت میکند از همان الگوی قراردادی ولی تغییراتِ خودش را خیلی خوب دارد با توجه به آن نشانهشناسیهای خود نقاش اعمال میکند و دورهٔ صفویه نقاشهاشون همین کارو انجام میدهند و خوب به هر حال این دوتا نقاش که اینجا اعلام شده کسانی هستند که میراثدار بهزاد هستند و بهزاد نکتههای خیلی ظریفی رو در دورهٔ هرات و ابتدای صفویه مطرح کرده و این دو نقاش هم وارث خیلی خوبی بودند البته دو تا نقاش احتمالی منظورم هست برای این کار.»
«در تصویر بعدی ما داریم میبینیم که خسرو و شیرین پس از جشن هستند و در کنار هم در یک بستر هستند. خدمه دارند از ایشان پذیرایی میکنند. یکسری خدمهای پس از جشن منظورش از جشن، جشن عروسی هست. مجلس عروسی که فراوان کشیده شده در کتابهای خسرو و شیرین. و نگاه میکنیم میببینیم که خیلی زیبا که منسوب است به عبدالصمد. خیلی زیبا این تصویر کار شده و نهایت ظرافت را که در قصر و آن شرایطی که خسرو و شیرین در کنار همدیگر نشستند و بعد افرادی که در پایین قصر هستند دارد نشان میدهد. بسیار زیاد این تصویر را در مکتب جلایری میبینیم. با موضوعات دیگر غیر از خسرو و شیرین که دوتا دلداده را در یک جایی دارد نشان میدهد و در بیرون از قصر دارد آن فضاها را و ترکیببندیها را اعلام میکند. خیلی شبیه به آنها کار شده و خوب به هر حال دارد نشان میدهد که باز نقاشان صفویه میراثدار هستند ولی با تمام المانهای که به هر حال در دورهٔ صفویه اعلام میشود.»
«در تصویر بعد که تصویر آخر این کتاب است مرگِ خسرو و شیرین را داریم نگاه میکنیم که باز منصور عبدالصمد شیرینقلم. در این مجلس که معمولاً این مجلس مجلسی که خیلی مجلس حزنداری است و باز یک سنتِ تصویری است یعنی مرتب این مجلس در طول خمسهنگاریها و شیرین خسرونگاریها کار شده نگاه میکنیم و میبینیم که تصویر بیجانِ شیرین بر پیکر خسرو افتاده، خنجری خورده بر شکمش و هر دو در یکجا در یک مکان به حالت بیجان افتادند. در بیرون از صحنه هم که همه نگرانند. در بام صحنه هم همه خانمها بانوان خدمهها در حال حیرت هستند. یک نگاهی که این تصویر دارد با نگاهِ هم دورهٔ خودش و دورههای قبل خودش این است که بر این شرایط مجلسنگاری این نسخه با این موضوع نشان میدهد که گاهی شیرین بالا سرش ایستاده است. گاهی شیرین بیرون از این مجلس ایستاده است و گاهی اصلاً این مجلس را ندارند. یعنی مجلسی که در کنار هم زندگیشان به پایان برسد. شیرین در کنار یک تابوت است، موربی است که دارد خسرو را میبرد، خسرو در آن تابوت است و شیرین مویهکنان است. خیلی فضای آشفتهای از زنان دیگر را دارد نشان میدهد. و خط مورب روی آن تابوت به سوی شیرینی است که آن هم به زودی جانش را از دست میدهد. اینجور مجالس را در تصاویر شاهنامه هم میتوانیم ببینیم. ولی خسرو و شیرین شاهنامه داستانش منفی و مثبتهای دیگری دارد که تصویرهایش هم به همین صورت است. خیلی چهرهٔ شیرویه را ما در آنجا بهشدت میبینیم که در این قسمت ما کمتر این را داریم و اصلاً شخصیت شیرین با شخصیت شیرینی که در اینجا هست کاملاً متفاوت است و حتی در تصویرگری هم دارد خودش را نشان میدهد و خود خسرو و شیرین آن شرایط اقلیمی که خود خسرو و شیرین در آن فضاهای رفت و آمد که در این دوران عاشقانهٔ کوتاه دارند خودش تأثیر میذارد. در جلوهگری این مجالس و همانقدر که لیلی و مجنون داستانش در سرزمین دیگری دارد حاصل میشود و تصویرگری هم همین را دارد اعلام میکند خسرو و شیرین هم به همان شدت دارد کار میکند و از اینجا خود مکتب صفوی و تبریز دو خودش وقتی که دارد اعلام میکند که یک سری تصویرگری در تمام نسخهها انجام بدهد یک تصویرگری خیلی شادی است بهخاطر اینکه تبریز دو، پُر از رنگ و جلوههای رنگی است و تمام این جلوههای تکه تکه را میتوانیم در ترکیببندی خطی و چرخشی خیلی خوب آنها را به تعادل برسوند و بیننده را سردرگم نمیکند. این 5 مجلس بود که باز جای آبتنی شیرین و مشاهدهٔ خسرو او را، خالی بود.»
«من یک نکتهٔ کوتاه دیگر را در مورد آن دو نقاشی که منسوب شده توسط آقای رابینسون اعلام بکنم. در تاریخی که در تصویرگری این نسخه من در جاهای مختلف دیدم که 941 تاریخ تصویرگری این نسخه را زده بود. یعنی دورهای که پُر از سرمایهگذاری برای نقاشان خیلی خوب هستند. نقاشان خیلی خوبی در کارگاه تبریز دو، دور هم جمع هستند و عبدالصمد و خود میرسیدعلی جزوِ سرآمدانی هستند که درآن کارگاهها حضور دارند و اگر از عبدالصمد شروع کنم، عبدالصمد یک نقاش شیرازی الاصل بوده که در دورهٔ جوانی خودش در شیراز دنبالهروِ هنرهای نه تنها فقط کار نگارگری بلکه هنرهای دیگری هم بوده و خوشنویس خیلی خوبی بوده و بسیار گرانقدر بوده در زمینهٔ مصورسازی و بعدها هم در دربار دیگری که دربار هند هم است پذیرفته میشود و تا آخر عمرش آنجا کار هنریاش را ادامه میدهد و در آنجا هم به عنوان شیرینقلم ازش یاد میکنند و این صفت را به او میدهند. این نقاش میآید مقیم تبریز میشود و قدرت چشماندازی دارد در به کار بردن کارهای خودش خمسه و شاهنامهٔ شاه طهماسب جزو تصویرگرانی هست که دارد کار میکند و به هر حال به مجموعهٔ هنرمندان تبریزی افتخار خیلی ویژهای دارد. این نقاش ارتباط بسیار نزدیکی با میرسید علی دارد. میرسید علی یعنی پور میرمصور پسر یکی از نقاش بسیار معروف به نام میرمصور که همزمان با پدرش دارد رشد میکند و کارهای پُرگوهری را به ثمر میرساند. با میرسید علی عبدالصمد ارتباط بسیار نزدیکی دارد. و هم دوست هست و هم همکار هست و به مرور مرحلهٔ دوستی اینها به صورت برادری و مرید و مرادی میرسد و با توجه به نکاتی که آقای کریمزادهٔ تبریزی نوشتند و تا آخر عمرشان این دو در کنار هم در همان هند میمانند. در زمان این نسخه را دارند کار میکنند پیشتر در حدود 935 باز این دو در کنار هم کارهای خوبی را انجام داده کارهای مستقل و زیبا انجام دادند. حدود 25 ساله بودند در حدود سال 935 و بعد اگر یک ذره پیشتر بریم به 941 برسیم که تاریخ تقریبی تصویرگریِ این نسخه است میشود یک فرد جوان حدود سی، سی و یک ساله که در همان حین و چند سال بعد حدود 4-5 سال بعد تصمیم میگیرند که از خود مجموع هنرمندان تبریز به دور باشند راهی کابل و بعد هند بشند. یک جوان سی، سی و یک ساله هستند که احتمال دارد که این تصویرها را کار کرده باشند و همان قدر که در رابطه با میرسیدعلی دارد. یکسالی را میرود سال تولدش را خمسه میزند حدود 910 و بعد اعلام میکند که اگر حدود 70 سالش باشد در هندوستان 70 – 75 ساله باشد اینها میتوانند که در آن دوره خودشان یک جوان سی ساله باشند که بتوانند تصویرگری این کتاب را بر عهده بگیرند که تمام اینها احتمالی است. خانم میهن اشاره کردند که روی اینها باید تحقیق بشود، صددرصد همینطور است ولی نکاتی که به نظرم رابینسون اینجا اعلام کرده است نکاتِ قابلِ توجهی است به خاطر اینکه ایشان یک آدمی هست که محقق ویژهای در زمینهٔ شناختِ تصویر و خط بوده و خوب توانسته که این دو نفر را از دل آن همه نقاشی که از کارگاه تبریز درآمده بیرون و مجالس شاهی را کار کردند و خمسه شاهی رو کار کردند حدس بزند. باز هم این حدسیاته و قابل مطالعه است و به نظر میآید که پادشاه هند این دو نفر را خوب شناخته و توانسته تا آخر حمزهنامه رو بدهد و حدود 1400 مجلس را این دو نفر حمزهنامه را در 12 جلد در نهایت زیبایی به معرض دید عموم قرار بدهد.»
«نکتهای که میخواستم عرض بکنم در آخر اینکه این نسخهٔ درباریِ درجه یک جای کار بسیار دارد به نظر میآمد که البته در ابتدا آقای رکنی و بعد خانم میهن صحبت کردند و این اشاره را کردند که این نسخه جای کار دارد و میشود که در کنارش مقالات دیگری نوشته بشود و ای کاش که در همین کتاب این اتفاق در همین کتاب به این خوبی اتفاق میافتاد و مثلاً همون قدر که جدول اصغر کاملاً تاریخچهٔ کارهاش به اون خوبی معرفی شده جدولی از نسخهٔ خسرو و شیرین را از همان مکتب بغداد و به این طرف معرفی میشد که به راحتی میتوانستیم یکسری اشارات را ببینیم البته این پیشنهاد بنده بود جدولی از آثار مصور خسرو و شیرینی باشد یا عناوینی باشد که خسرو و شیرین در تصویرگریها از همان بغداد تا اینجا دورهٔ قبلش هرات بهش اشاره شده و و اینها میتوانستند خیلی کمک کند به کسی که میخواهد مطالعهٔ این نسخه را بکند من مطمئنم که در رابطه با این کتاب وقتی به دست دیگران، دانشجویان عزیز و بقیه برسد گزارشهای خیلی خوبی را پیرامون هم تصاویرش هم نوع خطش هم خود اثر و کلیات این نسخه ارائه میدهند.»
آقای نوشاد رکنی
«روحِ هنر ایرانی» موضوعی بود که مورد توجه آقای رُکنی واقع شد. ایشان «غزل» را برای شعر ایرانی و «نگارگری گل و مرغ» را برای نقاشی ایرانی و «نستعلیق» را برای خوشنویسی ایرانی، شاخص دانسته و بیان داشتند: «چه اتفاقی افتاد که ما از خط نسخ و از خط تعلیق به خط نستعلیق رسیدیم. در واقع آن چیزی که ما بهطور قطعی میتوانیم بگویم این است که ما سرآغاز خیلی جدی نمیتوانیم مصورر باشیم برای این قضیه، طبق آن چیزی که گفتند مثلاً میرعلی تبریزی با یک شک و شبهههایی هم هست واضع یا واضع الاصل خط نستعلیق است. برای اینکه یک زمانی طی شد تا برسد به این مرحله و بشود خط نستعلیق. شاید میرعلی تبریزی و شاید هم قبل از ایشان دیگران این کار را یک جوری قاعدهمند کرده بودند و این اصول و قاعدهمندی این خط بود که توسط میرعلی تبریزی ابداع شد وگرنه ما حتی در نسخههای دیگری هم میتوانیم نمونههای ابتدایی نستعلیق را ببینیم و من فکر میکنم خیلی بیشتر از اینها هم به مرور زمان پیدا بشود که خیلی از نسخهها رو هنوز در دسترس نداریم.»
گزارش از شهرام یاری