میراث مکتوب- نوای تار استاد لطفی در پس زمینۀ گفتگوی مجازی ما طنین انداخته و صدای گرم و پرشورش با مضراب تار استاد عجین شده است. این حُسن انتخاب را سلیقۀ همسرش فروغ کیوانی میداند. دکتر مجدالدین کیوانی، مترجم نامآشنا از کیلومترها دور از وطن پاسخگوی سؤالات کوتاه من بودند. حاصل این گفتگوی کوتاه پلی است میان پدیدۀ این روزهای دنیا، یعنی کرونا، و فعالیتهای علمی و فرهنگی ایشان در این ایام. کیوانی اعتقاد دارد، طبیعت در حال بازسازی تن خود است و مجالی برای وی فراهم کرده تا دیگربار مثنوی شریف را مطالعه کند. آنچه در زیر میخوانید حاصل این گفتگو است.
آقای دکتر از ایام قرنطینه خانگی برایمان بگویید؟
احساس میکنم در زندگی شخصی من با وضعیت قبل از کرونا تغییر چندانی پیدا نشده است. یک مقدار محدودیت از لحاظ رفت و آمد و سفرهایی که قصد انجامش را داشتم پیدا شده است، اما زندگی روزمرّه خودم تغییر چندانی نکرده است. حدود بیست سالی است که از دانشگاه بازنشسته شدهام و در دوران بازنشستگی لزومی برای بیرون رفتن روزانه ندارم، اما در چارچوب دوران قرنطینه در منزل کارهایی انجام دادهام.
کانون اولیۀ فعالیت من ویرایش مجلۀ «آینۀ میراث» بوده که البته قبل از کرونا نیز جریان داشته است. اتفاقاً شماره جدید آن چند وقت پیش در ایام اوج کرونا با همکاری دوست و همکارم آقای تسلیمی، به یُمن وجود اینترنت، در سایت مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب منتشر شد.
از آنجایی که حضرتعالی دارای برنامههای مطالعاتی مدوَّن هستید، برنامهای برای مرور دیگر آثار در دست دارید؟
بله. یک کانون شخصی مطالعاتی دارم و آن مطالعه مثنوی معنوی است.
آقای دکتر، مثنوی معنوی از جمله آثار پرحجم و دارای دفترهای متعدد است. برنامه مطالعاتی شما برای مطالعۀ تمام این دفترها چگونه است؟
قبل از این، مثنوی را پراکنده خوانده بودم. مدتی است تصمیم گرفتم تمام دفترهای آن را بخوانم برای اینکه خودم را ملزم به خواندنش کرده باشم از جلد ششم شروع کردم. علت این کار این است که مطالعۀ کتابهای بلند و طولانی، وقتی از اول کتاب شروع میشود، شاید اتفاقی پیش بیاید و به انتها نرسد.
برای مطالعه این اثر ویرایش مرحوم نیکلسون با ترجمۀ انگلیسیِ خود او از مثنوی را میخوانم که مبنای کار من است. از ویرایش نیکلسون لذت بردم و استفاده کردم و به روح این مرد انگلیسی درود میفرستم. از دیگر کتابهایی که در حال مطالعه آن هستم، «زبان زنده» نوشتۀ منوچهر انور است. نویسنده در این کتاب از زبان زنده و محاوره دفاع میکند؛ البته نه زبان فروافتاده، به هم ریخته و مشوش.
آقای دکتر، در این ایام مجلاتی از ایران برایتان ارسال شده است؟ اگر پاسختان مثبت است؟ لطفا به آنها اشارهای بفرمایید.
بله، در این دوران مجلاتی نیز برایم ارسال شده است. نگاه نو، گزارش میراث و دریچه از جملۀ آن مجلات است. نیمی از شمارۀ اخیر مجله دریچه به زندگی محمدعلی دادور، متخلص به فرهاد، یکی از شاعران شهر اصفهان، اختصاص یافته است. شعر دادور خوب و پخته است. سبک آن سنتیِ کلاسیک، ولی اغلب حاوی درونمایههای نو و اندیشههای سیاسی – اجتماعی است. سرودههای این فرهنگی حساس و نکته سنج مرا به یاد سرودههای شادروان محمد فرخی یزدی میاندازد.
ناگفته نماند در این ایام دو مقاله هم برای دانشنامۀ زبان و ادب فارسی نوشتم و سرگرم نگارش دو مقالۀ دیگر برای همین دانشنامه هستم و مقالۀ کوتاهی هم چند روز پیش دربارۀ ارزشهای اخلاقی شاهنامه نوشتم که چنانچه پروانه ورود بگیرد، عن قریب در روزنامۀ اعتماد نشر خواهد شد.
نظریات گوناگونی دربارۀ شیوع بیماری کرونا وجود دارد. از دستکاری انسانها در آزمایشگاه تا بازگشت طبیعت به حال نه چندان خوشایند خود. نظر شما چیست؟
دربارۀ شیوع بیماری کرونا در کوران یک سلسله نظریهپردازیهای جهانی قرار داریم و من هم نمیتوانم خارج از این سلسله نظری داشته باشم. عدهای که گرایشهای مذهبی دارند، این واقعۀ وحشتناک را امری الهی میدانند. آنها که گرایش مذهبی ندارند توجیهات دیگری میکنند. حقیقت این است که اول از همه باید مشخص بشود که شیوع بیماری کار دست خداست یا بندۀ خدا. شایع است که دست بشر در تولید آن دخالت دارد ولی این شایعه ثابت نشده است. کسانی که معتقدند این موضوع یک امر الهی است، آن را امتحان الهی از انسانها میدانند تا معلوم شود آنها چند مَرده حلاج هستند و تا کی میخواهند به راه ناصوابی که تا کنون رفتهاند ادامه دهند. حالا باید منتظر باشیم و ببینیم وقتی کرونا تمام بشود انسان تغییر مثبت کرده است یا نه؟
توجیه دیگر این است که طبیعت در حال انتقامگیری از بشر است؛ به خصوص در یکی دو قرن اخیر بشر به طبیعت ظلم کرده و ضربههایی به پشت آن کوبیده و بدنش را چاک چاک کرده است. حالا کاسۀ صبر طبیعت لبریز شده و در صدد انتقام است. انسانها ضربههایی به طبیعت زدهاند و ذخایر آن را به تاراج بردهاند. یک توجیه هم این است که طبیعت به سبب رفتارهای خشن و بی رحمانۀ انسان در حقِّ او خسته و بیمار است و از درون آشفته و بیمار شده است و زخمهای ناسور بر پیکر خستهاش پدید آمده است. دیگر اینکه شاید این کرونا با این حجم گستردگی، اصلاً بالقوّه در طبع طبیعت وجود داشته است، مانند زلزله، بادهای صرصر، آتش فشان و سیلهای بنیانکن که هر از گاهی در طبیعت رخ میدهد. این سوانح خرابی بسیار به بار میآورند، ولی به خاطر آن، کسی کسی را متهم نمیکند و این همه حرف و نقل به بار نمیآورد. چه کسی خبر دارد، ولی شاید وقوع این مصیبت کرونا هم نقشی در نظامِ در حال «شدنِ» طبیعت و تغییر دادن آن مطابقِ ناموسِ تقدیر ایفا کرده است.
مریم مرادخانی