مشروح گفت و گوی مرکز پژوهشی میراث مکتوب با دکتر محمدجعفر یاحقی را در ادامه می خوانید.
برخی اعتقاد دارند در حال حاضر زبان فارسی با تهدیدهایی همچون تغییر در دستور زبان مواجه شده است. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
زبان یک قالب فرهنگی است. در واقع ارتباط زبان با محتوا و اندیشه ای که در پس آن است، تعریف میشود، نه یک امر مجرد و خالی از اهل زبان، فرهنگ و تمدن. زبان ظرفی است که حامل اندیشه است. در طول تاریخ هرگاه اندیشه در پس زبان قوی بوده، زبان هم قدرتمند عمل کرده و هرگاه اندیشه مورد هجوم قرار گرفته، زبان نیز تضعیف شده است. بنابراین این دو با هم مرتبط هستند و یک وجود یگانه را تشکیل میدهند.
بنابراین کلمات و واژهها به خودی خود در زبان اهمیت ندارند که ما نگران رواج واژه های بیگانه در زبان فارسی باشیم، بلکه فرهنگی که توسط این واژه ها منتقل میشود، اهمیت دارد و باید نگران آن بود. اکنون نیز اگر زبان شناسان نگران هجمه ها علیه زبان فارسی هستند، در حقیقت نگران همان فرهنگ منتقل شده توسط زبان هستند.
ورود تکنولوژی هایی مانند اینترنت و شبکه های اجتماعی تا چه اندازه بر این معضل افزوده است؟
ورود هرگونه تکنولوژی به کشورهای فارسی زبان از غرب، فرهنگ و اصطلاحات خاص خود را نیز به همراه دارد. بنابراین هر تکنولوژی یک فرهنگ است، برای نمونه یارانه یک فرهنگی را با خود به همراه دارد که آن فرهنگ در حقیقت بر زبان فارسی فشار میآورد. ما باید این فرهنگ را در داخل کشور بومی کنیم؛ به عبارتی باید فرهنگ استفاده از تکنولوژی را تولید کنیم تا از اثرات سوء این انتقال دور بمانیم. من برخلاف کسانی که فکر میکنند با ورود یک واژه و مفهوم غربی و شرقی به زبان، دچار مشکل خواهیم شد، تصور میکنم انتقال یک واژه که توسط انتقال تکنولوژی صورت میگیرد، هجمه علیه زبان نیست، بلکه هجمه علیه فرهنگ است. ما زمانی که نیازمند استفاده از تکنولوژی هستیم، مجبور هستیم فرهنگ آن را هم داشته باشیم. این موضوع که با ورود یک اصطلاح بلافاصله آن را در زبان فارسی خود معادل سازی کنیم، بی فایده است بلکه ما باید کارکرد تکنولوژی را تحت نظر فرهنگ خود قرار دهیم.
زمانی زبان فارسی قدرت زیادی در شبه قاره داشت. اما این زبان هم اکنون در هند هم ناشناخته است. حال برای بهبود وضعیت کنونی زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره باید چه کرد؟
برای زنده نگاه داشتن زبان فارسی باید به این سمت برویم که خودمان تولید فرهنگی داشته باشیم، آن گاه میتوانیم زبان خاص خود را نیز داشته باشیم. هر ملتی که تولیدات و قدرت فرهنگی بالایی داشته باشد، زبانش هم قوی تر است و زبان خود را بر زبان ملت های دیگر تحمیل میکند. کما اینکه در زمان های گذشته، زبان فارسی بر زبان لاتین ارجحیت داشت و علم را ما به آن ها منتقل میکردیم، اکنون بسیاری از واژه های فارسی در زبان اروپایی و انگلیسی کاربرد دارد، چرا که زمانی که ما توانایی علمی و فرهنگی قدرتمندتری داشتیم، این واژه ها منتقل شدهاند.
اکنون اگر ما بتوانیم به اندازه آن زمانی که زبان فارسی در هند مسلط بود، قدرت فرهنگی پیدا کنیم، به راحتی میتوان زبان فارسی را در هند دوباره احیا کنیم. البته باید قدرت اقتصادی و فرهنگی توأم با هم عمل کند. بنابراین ما باید در راه تقویت فرهنگ فارسی قدم برداریم، اکنون نیز اگر مشکلی وجود دارد از ضعف فرهنگی ما است. هر چند نمیتوان کتمان کرد که غرب نیز برنامهها، امکانات و تمهیداتی برای تضعیف فرهنگ ما داشته و دارد، اما خود نیز مقصر هستیم چرا که فرهنگ را به درستی نمیشناسیم، آن را تقویت نمیکنیم و خود را در موضع ضعف قرار میدهیم و راه را برای تضعیف فرهنگ از بیرون هموار میکنیم. فاجعه آنجاست که برخی به کاربرد زبان فارسی افتخار نمیکنند و به انگلیسی سخن گفتن میبالند.
برای حل مشکل زبان فارسی باید به ضعفهای فرهنگی توجه کرد، بخش عمده ای از ضعف های فرهنگی به خود ما باز میگردد؛ ما اعتقادی به افتخارات فرهنگی خود نداریم و وقتی سنت ها را نادیده میگیریم و نوعی ناباوری و عدم خودباروی نسبت به آنچه که داشته و داریم، وجود دارد، موجب میشود که قدرت هایی از بیرون به ما حمله و تضعیفمان کنند. متأسفانه اعتقادات فرهنگی ما به آن اندازه که باید باشد، نیست. خود را نمیشناسیم، ارزش های خود را کشف نکرده ایم در نتیجه در برابر بیگانگان ضعف نشان میدهیم. باید ریشه ای نگاه کرد و ارزش های خود را کشف کنیم تا آنچه که بر ما تحمیل می شود را به آسانی نپذیریم.
اگر پا را فراتر بگذاریم آیا عملکرد استادان و مروجان زبان فارسی در سایر کشورهای همزبان رضایت بخش بوده است؟
متأسفانه ما ارتباط خوبی با کشورهای فارسی زبان منطقه نداریم. منظور من ارتباطات فرهنگی است. بسیاری از فارسی زبانان ایران، زبان افغانستان و زبان تاجیکستان را نمیشناسند و ازگذشتۀ فرهنگی، تاریخی و زبانی این کشورها بیاطلاع هستند. در مجموع ارتباطات فرهنگی و آگاهی های فرهنگی ما نسبت به کشورهای فارسی زبان اندک است. این تنها اختصاص به ایرانیان ندارد، بلکه در افغانستان و تاجیکستان نیز تصویر چندان روشنی از ایران و زبان فارسی و … وجود ندارد، چرا که ما تلاشی برای انتقال گفتمان خود و فرهنگ خود نکردهایم.
اکنون که تلاش هایی برای تولید واژه و مفهوم در زبان فارسی انجام میدهیم نیز نسبت به زبان فارسی در منطقه بی توجه هستیم، چرا که بسیاری از واژه های مورد نیاز ما در زبان فارسی افغانستان و تاجیکستان موجود است و ما میتوانیم این واژه ها را از آنها بگیریم، آنها نیز از واژگان ما برای گسترش زبان فارسی بهره ببرند، میتوان دستگاه هایی را ایجاد کرد که این تعامل را برقرار کنند.
جای پرسش است چرا بین کشورهای فارسی زبان منطقه رفت و آمد اندک است؟ اصلاً چرا باید مرز بین کشورهای فارسی زبان وجود داشته باشد؟ در اروپا مگر مرزهای جغرافیایی بر روابط کشورهای انگلیسی زبان تأثیر میگذارد، ما این همه سختگیری برای رفت و آمد داریم. اگر اینها برطرف شود، قطعاً ارتباطات بیشتری میان ایرانی ها و افغان ها و تاجیکها برقرار میشود و یک قلمرو فارسی زبان شکل میگیرد، که این وضعیت در تعامل بین کشورهای فارسی زبان موثر است. وقتی ما بتوانیم از امکانات یکدیگر استفاده کنیم، قویتر خواهیم شد، این عدم تعامل و گسیختگی میان کشورهای فارسی زبان به هیچ وجه به صلاح نیست و بحرانی برای زبان فارسی به شمار میرود.
اخیراً برخی مراکز تلاش هایی در راه گسترش زبان فارسی انجام داده اند. آیا عملکرد این مراکز مثبت بوده است؟
به هرحال تأثیر این مراکز را نمی توانیم انکار کنیم. اما باید گفت متأسفانه تأثیری که باید داشته باشند، نداشته اند. یعنی بودجه ها به طور موازی صرف می شود بدون اینکه به نتیجۀ خاصی منتهی شود. یکی از مشکلات این مراکز این است که علمی و اصولی کار نمی کنند بنابراین کارایی لازم را ندارند و حداقل انتظارات را برآورده نکرده اند.
یکی دیگر از مشکلات توزیع نامناسب کتاب است و زمانی که کتابی منتشر می شود در خارج از ایران به درستی معرفی نمی شود. وقتی این امکانات اندک نباشد تلاش ها هم به جایی نمی رسد. بنابراین ناهماهنگی بین مجموعه های ما باعث می شود که فعالیت های مختصری که انجام می شود غالباً نتیجه بخش نباشد.
در اختتامیه جایزۀ دکتر مجتبایی شما به این موضوع اشاره کردید که دانشگاه ها به سمت پروژه هایی می روند که غالباً به دنبال منافع مادی دارند می روند و توجه به تصحیح متون در پروژه های دانشگاهی کم است. این موضوع تا چه اندازه به تحقیق بر زبان فارسی آسیب می زند؟
متأسفانه دیدگاه های اقتصادی راه را بر توسعۀ فرهنگ می بندد و این یک آفت و مشکل جدی در راه رشد علم است. زمانی که از فرهنگ انتظار پولسازی و کسب درآمد داریم از مسیراصلی آن منحرف شده ایم و ناشران به سمت چاپ کتاب هایی می روند که سود بیشتری برایشان داشته باشد. در حالیکه کتاب خوب باید چاپ شود حتی اگر کسی آن را نخرد. دانشگاه باید سرمایه گذاری کند و متوقع درآمد نباشد. اگر دانشگاه یا مؤسسه ای مانند میراث مکتوب بخواهند این گونه به علم نگاه کنند تفاوتشان با یک شرکت اقتصادی چیست؟ باید برای کارهای بنیادی سرمایه گذاری کرد تا افق روشنی پیش رویمان باشد.
گفت و گو از سیده معصومه کلانکی