کد خبر:14469
پ
2318009_0

کتاب «فارابی و الحروف» منتشر می‌شود

الحروف نه تنها محصول تأملات دقیق فلسفی فارابی، بلکه پژواکی از «وضعیت فکری دنیای اسلام» در سده چهارم هجری است.

میراث مکتوب- قاسم پورحسن، دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، با انتشار مطلبی در کانال شخصی خود، از انتشار کتاب «فارابی و الحروف»، توسط انتشارات نقد فرهنگ خبر داد و نوشت: الحروف مهمترین اثر فلسفی «فارابی» به شمار می‌آید. الحروف نه تنها محصول تأملات دقیق فلسفی فارابی، بلکه پژواکی از «وضعیت فکری دنیای اسلام» در سده چهارم هجری است. پرسش اساسی این است که چرا این اثر تاکنون در مراکز علمی و حوزه‌های دانشگاهی دنیای اسلام مورد توجه قرار نگرفته و چرا فارابی‌شناسان، تفطنی درخور به این نوشته نداشته‌اند؟

اینکه مهمترین فارابی‌شناسان، الحروف را تنها شرح اثر ارسطو بپندارند و از مباحث بنیادین باب دوم آن در خصوص مسئله سازگاری و یا ناسازگاری دین و فلسفه غفلت ورزند، نشان می‌دهد که تاکنون کوششی شایسته در فهم و شرح آن به انجام نرساندند و یا التفات اندکی به اهمیت بی بدیل این اثر در درون میراث فکری اسلامی داشتند. نوع طرح بحث‌های زبان‌شناسی در الحروف به اندازه‌ای گرانقدر و پراهمیت است که در صورت اعتنای جدی متفکران اسلامی به آن، می‌توانست تبدیل به یکی از آثار اصیل و پیشگام در مطالعات زبانی قلمداد شود. شاید برای نخستین بار بود که فیلسوفی بر این باور رفت که استعاره، قدرت زبان است.

فارابی برای نخستین بار عنوان کرد که فلسفه را نمی‌توان بدون کنکاش‌های زبانی فهم کرد. الحروف بر واقعیت فکری و چالش‌های عینی تفکر در دنیای اسلام بنا گردید. وی دریافت که طرد و حذف عقل فلسفی در دنیای اسلام می‌تواند سبب زوال اندیشه و جامعه شده و همه کوشش‌ها در پیشرفت و استعلاء بخشیدن به تفکر را به محاق ببرد. فارابی دریافت چنانچه از عقلانیت دفاع نکند و وجوه مهم آن را عیان نسازد، جامعه به سوی مرگ تدریجی پیش خواهد رفت. الحروف اثری برای دفاع از عقل بشری در مقابل تاریک‌اندیشی‌هایی بود که فارابی در برابر آن قرار داشت. الحروف، «دفاع از تفکر عقلی» است که هم اکنون نیز بدان نیازمندیم.

اهمیت اساسی الحروف به واسطۀ اهتمام‌هایی است که فارابی به عنوان یک فیلسوف در برابر جامعه انسانی از خود ظهور داده تا ضمن آنکه از عقل انسانی دفاع به عمل می‌آورد، نسبت کنکاش‌های زبانی و تاملأت فلسفی و نیز پیوند میان دو ساحت زبان طبیعی و زبان فلسفی و بالاخره رهیافت سازگاری فلسفه و دین را تبیین کند. به عبارتی الحروف باید به مثابه واکنش یک فیلسوف به جریان مخالفت با عقل و تفکر قلمداد شده که می‌تواند امروزه برای ما سرشت نزاع‌های کلام و فلسفه و نحو و منطق را که به مدت دویست سال در دنیای اسلام جریان داشت، عیان سازد. در ابتدای سدۀ چهارم جریانی وجود داشت که جریان عقلی و فلسفی را در تضاد آشکار با دین تلقی کرده و فهم دین بر اساس بنیان‌های فلسفی را موجب تباه شدن شریعت قلمداد می‌کردند.

باید الحروف را «تفسیری عقلی از دین و جامعه» برشمرد؛ تفسیری که در مقابل تفسیر جاری و مبتنی بر قدرت قرار می‌گرفت. فارابی با الحروف نشان داد که نظام دانایی یک بنیاد است و ارزش آن به خود عقل باز می‌گردد. در مقابل، مخالفان جریان عقلی به پشتوانۀ نظام قدرت یا بی اعتنایی جامعه اسلامی به بنیان تفکر و عقل، سعی داشتند تا به حذف فلسفه و عقل و در نهایت کنارگذاشتن تفکر عقلی در جامعه دست بزنند. در ابتدای سده چهارم یعنی بیست سال قبل از تدوین کتاب الحروف، جریان کلامی اشعری ظهور کرده و مخالفت با فلسفه را شتاب بخشید. مسئلۀ اصلی نزد فارابی ابتدا ارزش بنیادین تفکر و فلسفه بود و سپس در پرتو آن کوشید تا اعتبار و وثاقت عقل و نقش تفکر فلسفی در فهم دین را تبیین کند. شریعت مساوی با کلام و حدیث تلقی می‌شد و فلسفه امری بیگانه محسوب می‌گردید.

فارابی در واقعیت تحولات جامعه حضور داشت و چیرگی جریان‌های ظاهرگرایانه و ضد عقلی را می‌دید و از خطر آنها برای آیندۀ دنیای اسلام آگاهی داشت. خطر حذف عقل و عقلانیت در دنیای اسلام نزدیک بود. فارابی «مرگ عقل» را از نزدیک می‌دید و از حذف عقل در دنیای اسلام به شدت نگران بود. او کوشش کرد تا دوباره به عقل زندگی ببخشد. اهمیت الحروف را باید در نسبت با «زنده کردن دوباره عقل» دید. فارابی بر خلاف بسیاری از پژوهش‌های صورت گرفته، یک فیلسوف واقع‌گرا بوده و بسیاری از تحولات در جامعۀ آن روز را مورد توجه قرار داده و آنها را در اندیشۀ فلسفی خود در الحروف نشان داده است؛ لذا این دگرگونی‌ها و چالش‌های فکری در تأملات فارابی در الحروف پژواکی در خور پیدا کرد.

فارابی در پاسخ به جریان ضد عقل، دو مسئلۀ بنیادین را مورد توجه قرار می‌دهد: “نخست دفاع از مقام و جایگاه و اهمیت عقل در حیات بشری و نیز در دنیای اسلام و سپس دفاع از پیوند میان فلسفه و دین با ابتناء بر تقدم مطلق عقل و فلسفه”. فارابی در الحروف در باب دوم در دو فصل از پیوند حکمت و شریعت نشان می‌دهد که چاره‌ای جز دفاع از نظریۀ سازگاری و حتی بنیانی دانستن شالودۀ عقل، نیست. فارابی به صراحت بیان می‌کند که دین غیرعقلانی، توهم است. فارابی بنیان‌های اساسی شریعت را بر عقل و برهان استوار می‌سازد.

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612