میراث مکتوب- محمد میرزا کاشف السلطنه بانی چایکاری در ایران شرحی در همان اوایل چایکاری در ایران در یکی از جراید مهم آن روزگار نگاشته است که به خوبی ماجرای ورود چای به ایران را بیان میکند. با توجه به این که روز 10 آبان 1279 شمسی را روز ورود وی به ایران و آوردن دانه و نهالهای چای دانستهاند، در اینجا نوشته وی که در روزنامه ایران سلطانی روز سه شنبه 21 محرم 1321 هجری قمری (21 مارس 1903 میلادی) منتشر شد عینا به خوانندگان ارائه می شود.
در این روزنامه آمده است: از آن جایی که خاطر خطیر اقدس همایون همواره متوجه آبادی و ترقیات ایران است، لهذا در سنه 1315 هجری که شاهزاده محمد میرزای کاشف السلطنه را به سمت جنرال قونسولگری بمبئی مامور و روانه فرمودند؛ به این شاهزاده امر و مقرر شد که تخم چای از آن جا خریداری کرده به ایران بیاورد تا در کنار بحر خزر بکارند و چای به عمل آرند.
شاهزاده کاشف السلطنه به هندوستان و بمبئی رفته در مدت ماموریت خود جدی بلیغ و سعیی اکید کرده؛ تخم چای را به ایران آورده و در کنار بحر خزر کاشت؛ هذه السنه وقت آن است که چای به دست آمده؛ اهالی را از خریدن چای خارجه فارغ سازد و در تلافی نقودی که در مخارج این کار از دولت گرفته؛ برآید. در این ایام شاهزاده کاشف السلطنه در انجام این خدمت و زحماتی که در آوردن و رویانیدن چای به ایران کشیده است، لایحه نوشته به اداره مطبوعات فرستاده عین بیانات ایشان را مینگاریم که مزید اطلاع خوانندگان شود.
شرح ورود گیاه چای به ایران
«در جمادی الاولی سنه 1315 هجری که این بنده، محمد میرزای کاشف السلطنه به سمت جنرال قونسولگری از ایران منصوب و مفتخر شده بود؛ برای آستان بوسی و مرخصی از خاک پای جواهر آسای اقدس همایون شاهنشاهی ارواحنافداه به حضور مبارک مشرف شد. بندگان اقدس همایون اعلی خلدالله ملکه در ضمن بعضی فرمایشات به خانه زاد فرمودند: «سالها است ما طالب احداث زراعت چای در ممالک ایران هستیم و مکرر تخم چای از چین و هندوستان خواستهایم و آوردهاند و در تربیت آن سعی بلیغ نموده و با این حال به هیچ وجه سبز نشد؛ ولی چون هنوز از انجام آن خیال منصرف نشدهایم مخصوصا به شما میسپاریم که در مدت ماموریت در هندوستان لازمه سعی را در تحصیل عمل آوردن چای بنمایی و قدری هم تخم خوب با قانون سبز کردن آن برای ما بفرستی.»
من این امر مطاع را به گوش و هوش خود سپرده به هندوستان رفتم. لدی الورود اقدامات لازمه را در تحصیل آن به عمل آورده سودی نبخشید. لهذا ناگزیر گردید که به کوهستان هیمالیا که محل مخصوص زرع و کارخانجات چای سازی است، برود (هیمالیا بلندترین کوههای دنیا است) پس به پالمپور روانه شدم. این شهر در میان قلل کوه هیمالیا واقع شده و مرکز جمیع فابریکات( کارخانه ها) و مزارع چای هندوستان است.
در آن جا قریب شش ماه تجربیات لازمه را به عمل آوردم. از صبح تا شام با مزدوران و رباعات (ارزیاب محصول) و کارخانجات آن جا همه روزه کار میکردم و به مسیو کاشف فرانسوی معروف بودم تا آن که موسم تخم گیری در رسید. قدری تخم بی عیب تازه با مقداری از نمونههای چای با مختصر دستورالعملی در کاشتن آن از پالمپور انفاذ ( فرستادن) خاکپای اقدس همایون شاهنشاهی ارواحنا فداه نمودم. نمیدانم چه باعث شد که با وجود آن همه دقت تخمهای چای مانند سابق سبز نگشت. با این حال باز بندگان اقدس شاهنشاهی در انجام این مقصود مایوس نگشته به تلگراف به خانه زاد فرمودند که چند نفر زارع هندوستانی و چند صندوق تخم چای به صحابت (یاری) میرزا عبدالحسین مترجم که از چایکاری اطلاع داشت روانه ایران ساخت و خود در موقع بهار که اول شروع چای سازی است به کانگرا والی و شهر پالمپور سفر کرد و مانند سال گذشته مشغول کار شد تا در پایان فصل در مجمع و مجلس علمای چای سازی که در ایام هفته دو مرتبه تشکیل میشود برای امتحان حاضر گردیده پس از چند مجلس امتحان، این دیپلم ذیل را به من دادند که از زبان انگلیسی به زبان پارسی ترجمه می شود.
انجمن چای کانگرا والی پالمپور- 16 ژوئیه 1899-مقصود از این تصدیق نامه این است که مسیو کاشف به دقت تمام اقسام رسوم رویانیدن و ترتیب نهال چای و ترکیب آن محصول را در کارخانجات این حوالی به تجربیات و مهارت تمام حاصل نمود. لهذا استعداد و قابلیت ایشان را به منتها درجهی قبول منظور می داریم. (اندرو ترن بل)
منبع: روزنامه اطلاعات