در دل بحرانهای فکری و فقهی ایران صفوی، مردی از شیراز برخاست که با تلفیق فلسفه، عرفان و دین، انقلابی آرام اما ژرف در اندیشه اسلامی پدید آورد. ملاصدرا، فیلسوفی بود که در تبعیدگاه کهک، بنیان مکتب «حکمت متعالیه» را نهاد؛ مکتبی که تا امروز، بر جان و جهان اندیشه اسلامی سایه افکنده است.
در اول خردادماه، سالروز تولد صدرالدین شیرازی، مشهور به ملاصدرا، به زندگی و اندیشههای مردی میپردازیم که در انزوای اجتماعی و فشار فقهی زمانهاش، انقلابیترین دستگاه فلسفی در تمدن اسلامی را بنیاد نهاد؛ دستگاهی که امروز نیز در بسیاری از محافل علمی و حوزوی، زنده و زایا باقی مانده است.
ولادت در عصر پرتلاطم
صدرالدین محمدبنابراهیمقوامیشیرازی، که بعدها به «ملاصدرا» شهرت یافت، در سال ۹۷۹ هجری در شیراز دیده به جهان گشود. این دوران، مقارن با تثبیت حکومت صفویان و رسمیشدن مذهب تشیع در ایران بود. فضای فکری آن زمان، بیشتر در تسلط متکلمان، فقها و صوفیان قرار داشت و فلسفه به حاشیه رانده شده بود. با این حال، خانواده ملاصدرا که از طبقات بانفوذ شیراز بودند و پدرش، مقام دیوانی داشت، زمینه تربیت علمی او را فراهم آورد.
شاگردی در مکتب اصفهان
ملاصدرا در جوانی رهسپار اصفهان شد تا در این شهر که پایتخت صفویان و مرکز علوم مختلف بود، تحصیل کند. وی در اصفهان نزد استادان بزرگی چون میرداماد (بنیانگذار مکتب فلسفی اصفهان) و شیخ بهاءالدین عاملی (شیخ بهایی) به تحصیل پرداخت. از میرداماد حکمت اشراق و عرفان را آموخت، و از شیخ بهایی منطق، ریاضیات و علوم نقلی.
در همین دوران بود که ملاصدرا دست به ترکیب فلسفه مشاء (فارابی و ابنسینا)، حکمت اشراق (سهروردی)، عرفان ابنعربی و آموزههای شیعی زد و راه را برای نظام فکری مستقل خود گشود.
تبعید به کهک؛ از انزوا تا نبوغ
دیدگاههای نوآورانه ملاصدرا در تقابل با نگاه رسمی و فقهی زمانهاش قرار داشت. مخالفت برخی فقها و علمای محافظهکار با ایدههای فلسفیاش، به تبعید او به روستای «کهک» در نزدیکی قم انجامید. این انزوا، که چندین سال به طول انجامید، به فرصتی برای تأمل و نگارش بدل شد. در کهک بود که ملاصدرا مهمترین اثر خود «الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة» معروف به اسفار اربعه را به رشته تحریر درآورد. این اثر، سنگ بنای «حکمت متعالیه» است؛ مکتبی که اساس آن بر حرکت جوهری، اصالت وجود، و اتحاد عاقل و معقول استوار بود.
اصول حکمت متعالیه
ملاصدرا با نظریه «اصالت وجود» در برابر نظریه «اصالت ماهیت» قرار گرفت. او وجود را حقیقتی اصیل، متکامل و دارای مراتب دانست، در حالیکه فلاسفه پیش از او ماهیت را اصیل میدانستند. در این نگاه، عالم هستی سیالی از مراتب وجود است که در حال حرکت و شدن دائمی است.
نظریه «حرکت جوهری» از دیگر دستاوردهای بدیع ملاصدراست. برخلاف دیدگاه ارسطویی که حرکت را صرفاً در اعراض میدید، او بر آن بود که حتی جوهر اشیا نیز در حرکت و تحول دائمی است. این نظریه، نگاهی دینامیک به هستی ارائه میداد که با عرفان اسلامی نیز سازگاری داشت.
اتحاد عاقل و معقول نیز از دیگر اصول کلیدی اوست؛ به این معنا که در فرآیند معرفت، فاعل شناسایی (عاقل) و متعلق شناسایی (معقول) در نهایت به وحدت میرسند.
بازگشت به شیراز و شکوفایی مجدد
پس از سالها انزوا، حاکم وقت شیراز، اللهوردیخان و سپس فرزندش امامقلیخان، از ملاصدرا دعوت کردند تا به زادگاهش بازگردد. او این دعوت را پذیرفت و به تدریس در مدرسه خان شیراز پرداخت. این دوران، آخرین و پربارترین فصل زندگی علمی او بود.
وی در این دوره، افزون بر تدریس، آثار متعددی نگاشت. از مهمترین کتابهای او میتوان به «شرح اصول کافی»، «الشواهد الربوبیه»، «المظاهر الالهیه»، و تفسیر سوره اعلی و سوره واقعه اشاره کرد. او فلسفه را با تفسیر قرآن و احادیث درآمیخت و آن را به ابزاری برای کشف حقیقت دینی بدل کرد.
فلسفهای میان عقل، عرفان و وحی
تمایز اصلی ملاصدرا با فلاسفه پیش از خود، در تلاش او برای تلفیق عقل فلسفی، شهود عرفانی و آموزههای وحیانی است. او با این روش کوشید تا مرز میان فلسفه و دین را از میان بردارد. برای او، حقیقت یکی است و عقل، دل و دین، سه راه رسیدن به آناند. این نگاه جامع، بعدها بر فلاسفه و متفکران بزرگی چون ملاهادی سبزواری، علامه طباطبایی، آیتالله مطهری و حتی در آثار امام خمینی (ره) تأثیرگذار شد.
میراثی زنده در عصر مدرن
گرچه ملاصدرا قرنها پیش زیسته است، اما تفکر او همچنان در حوزههای علمیه قم و نجف، دانشگاههای ایران، و مراکز فلسفی جهان اسلام، جاری است. حتی برخی پژوهشگران غربی همچون هانری کربن نیز او را یکی از نوابغ تفکر معنوی جهان میدانند. تلاشهای اخیر برای ترجمه و شرح آثار او به زبانهای غربی، سبب شده است تا ملاصدرا در سطح جهانی نیز به عنوان فیلسوفی شناخته شود که راهی میان عقل و ایمان گشود.
مختصر آنکه، ملاصدرا فیلسوفی بود که در دل انزوا، طوفانی در حوزه تفکر اسلامی پدید آورد. او با نگاهی همهجانبه به هستی، راهی تازه برای گفتوگو میان عقل، ایمان و شهود گشود. در روزگار ما که بحران معنا و شکافهای فکری، جوامع مسلمان را درگیر کرده، بازخوانی اندیشههای او شاید یکی از راههای بازیابی هویت فکری و فلسفی باشد.
منبع: ایبنا