کد خبر:39889
پ
شیخ بهایی ۳

شیخ بهایی؛ مشرف به جمیع علوم

شخصیت نامور فرهنگ و تمدن ایران‌ زمین، اسلام و البته چهرۀ علمی جهانی یعنی شیخ بهایی، در سال ۹۵۳ هجری قمری و در بعلبک جبل عامل که بخشی از قلمرو حکومت عثمانیان بود، متولد شد.

درک دانش معماری و آفرینشگری در این عرصه مرهون تسلط بر دیگر شاخه‌های علمی است که بدون تردید اصلی‌ترینش ریاضیات و گرایش‌های گوناگون آن همچون هندسه است. بنابراین، باید در آثار علمی و مکتوب شیخ بهایی تأمل کنیم و ببینیم آیا در حوزۀ ریاضی تألیف و نگارشی شایسته داشته است یا خیر؟

این بخشی از صحبت‌های علی‌اکبر جعفری، عضو هیئت‎‌علمی گروه تاریخ و ایران‌شناسی دانشگاه اصفهان و از صفوی‌پژوهان کشورمان است که به مناسبت بزرگداشت شیخ بهایی و روز معمار بیان کرد. این مورخ در گفت‌وگوی خود دربارۀ شیخ بهایی، آن عالم بنام، ضمن تأمل در زمانه و زیست علمی‌اش به یکی از بحث‌های فرهنگی روز ایرانمان، یعنی تشکیک در معمار بودن یا نبودن این شخصیت درنگ کرد که در ادامه می‌خوانید.

از زادگاه بی‌مهر تا پناه وطن

علی‌اکبر جعفری گفته‌های خود دربارۀ زیست و روزگار بهاءالدین محمدبن‌حسین‌بن‌عبدالصمد عاملی، مشهور به‌ شیخ بهایی، این‌گونه آغاز کرد: شخصیت نامور فرهنگ و تمدن ایران‌ زمین، اسلام و البته چهرۀ علمی جهان بشریت یعنی شیخ بهایی، در سال ۹۵۳ هجری قمری و در بعلبک جبل عامل که بخشی از قلمرو حکومت عثمانیان بود، متولد شد.

معاون آموزشی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان با تأکید بر اینکه شیخ بهایی برآمده از خاندانی اهل علم بود و ظاهراً نَسَبش نیز به یکی از صحابی‌های حضرت علی(ع) بازمی‌گردد، ادامه داد: شیخ بهایی در کودکی و زمانی که حدوداً ۱۳ ساله بود، به ایران هجرت کرد و این مهاجرت از چند بعد در خور بررسی و واکاوی است.

او سپس با یادآورشدن این نکته که مهاجرت از سرزمین‌هایی همچون جبل ‌عامل، بحرین، قطیف و… در روزگار صفویان و پیش از شیخ بهایی نیز مرسوم بوده، گفت: این کوچیدن‌ها از زمان شاه اسماعیل یکم آغاز شد. عزیمت‌های اخیر، از لبنان کنونی، سرزمین پدران شیخ بهایی، متأثر از محیط ضدشیعی و متعصب قلمرو عثمانی بود که نباید آن را مخالفتی سطحی و ساده دانست. درواقع، شیعیان منطقۀ یادشده و به‌طور مشخص علمای آن از امنیت مالی و جانی برخوردار نبودند. این‌ دافعۀ عثمانی سبب می‌شد که جذب ایران شوند؛ ایرانی که اکنون به‌دست حکومتی شیعی، یعنی صفویه اداره می‌شد. پدر شیخ بهایی یکی از این رحلت‌کنندگان بود که برای رهایی از فشار زندگی در جبل عامل به ایران آمد.

 این پژوهشگر که در کارنامۀ خود کتاب‌های متعددی همچون «نظام زمان‌شناختی در ایران عصر صفوی» دارد، مهاجرپذیری ایران صفوی را از جنبۀ دیگر نیز تشریح کرد: در این برهه، یعنی آغاز حکومت صفوی، ایران به نظریه‌پردازانی مشرف به ابعاد مختلف مذهب شیعه نیاز داشت؛ بنابراین از این عالمان همراه و همدل استقبال کرد و بر گسترش مهاجرت علما از آن مناطق تأثیری بسزا گذاشت.

جعفری با ذکر این نکته که در باب مهاجرت خاندان شیخ بهایی در سال ۹۶۶ هجری قمری دو دیدگاه را می‌توان مطرح کرد، گفت: یک نظر این است که پدر شیخ بهایی بدون خانواده به ایران آمد و منصب شیخ‌الاسلامی هراتِ زیر سلطۀ صفویان را به دست آورد. اما بر اساس دومین نظر که موثق‌تر است، پدر شیخ بهایی با همسر و فرزندانش به ایران و مشخصاً خراسان روزگار صفوی مهاجرت کرد و منصبی یافت که با تسامح باید آن را شیخ‌الاسلامی نامید؛ منصبی که پس از مرگ وی به پسرش شیخ بهایی رسید.

وقتی «خلاصه الحساب» جهانی شد

عضو هیئت‎‌علمی گروه تاریخ و ایران‌شناسی دانشگاه اصفهان پس از واکاوی مسئله‌ی مهاجرت‌ در روزگار مدنظر که خاندان شیخ بهایی را نیز مجذوب ایران کرد، به موضوع تحصیلات او نگریست و توضیح داد: بدون تردید باید گفت که تحصیلات دوران کودکی و نوجوانی یا مقدماتی این شخصیت پرآوازه در دامان خانوادۀ خود شیخ صورت گرفته است که نه‌فقط از سوی پدر که از جانب خانوادۀ مادری هم همگی اهل علم و فضل بودند. اما پس از آن، تحصیلات عالیه و تخصصی شیخ بهایی در ایران شروع، به‌تدریج تکمیل شد و به اوج خود رسید.

او در ادامه با ذکر این نکتۀ نیکو که شیخ بهایی تا پایان عمر نه از درس‌خواندن و نه از درس‌دادن کنار نکشید، چنین توصیف کرد: شیخ بهایی در شاخه‌های متعدد روزگارِ خود مانند فقه و اصول، تفسیر و حدیث، عرفان و ادبیات تحصیل کرد. همپای این علوم انسانی در دیگر شاخه‌ها نیز به کسب علم و دانش پرداخت که ریاضیات، هندسه، نجوم، هیئت، فیزیک و… از آن جمله‌اند. باید در نظر داشت که این علوم را در محضر برترین استادان روزگار خود در ایران حاصل کرد، ایرانی‌ که اکنون وطنش بود.

این تاریخ‌نگار اصفهانی با ذکر این نکته که عامۀ مردم شیخ بهایی را به‌خاطر نگارش «کشکول» می‌شناسند، توضیح داد: شیخ بهایی آثار پرشماری دارد که ادبیات عرفانی در بینشان شاخص است. حتی نخستین رسالۀ عملیه یا توضیح المسائل فارسی را نیز که به‌نام «جامع عباسی» شناخته می‌شود، از خود به یادگار گذاشت.

جعفری سپس با تأکید بر این موضوع که بحث در باب آثار و نگاشته‌های شیخ بهایی مفصل است، بیان کرد: چون بحث اصلی این گفت‌وگو روز معمار است، می‌خواهم مشخصاً بر کتابی از شیخ تمرکز کنم که «خلاصه الحساب» نام دارد. «خلاصه الحساب» را باید شاخص‌ترین اثر علمی این دانشمند به شمار آورد. این کتاب دربرگیرندۀ مسائل گوناگونی چون ریاضیات و هندسه و جبر است.

او اظهار کرد: «خلاصه الحساب» در قرون جدید اسلامی ویژگی‌های ممتازی دارد. بدون تردید با تأمل در مطالب و مباحثش شخصیت والا و علمی شیخ بهایی نیز بر ما آشکار می‌شود. این کتاب علمی به‌دلیل راهیابی به غرب و تدریسش در مراکز دانشگاهی اروپا حائز اهمیت بسیار است. خاصه به این دلیل که ما مسلمین یا ایرانیان دیگر در دوران اوج فرهنگ و تمدن خود به سر نمی‌بردیم. «خلاصه الحساب» در این روزگار یکی از نادره‌های دنیای علم و دانش ایران و اسلام به حساب می‌آمد که در سطح بین‌المللی شهرتی درخور اعتنا یافت. این کتاب پس از ترجمه دست‌کم تا دو قرن در اروپا تدریس می‌شد.

جعفری پس از یادآوری این موضوع که نسخه‌های معدودی از کتاب «خلاصه الحساب» یافت می‌شود و یک مورد آن نیز در دانشگاه اصفهان است، اظهار کرد: این کتاب از نظر علمی به آثار تألیفی ریاضی‌دانان قدر ما در اوج فرهنگ و تمدن اسلامی یا قرون اولیه نمی‌رسد، اما در زمانۀ خود که با عناوینی چون رکود علمی وصفش کرده‌اند، یکی از طرفه‌های دنیای ریاضی ما به شمار می‌آید.

 روح و جانی که اصفهان را درخشان کرد

این متخصص دورۀ صفویه پس از مروری بر علم‌اندوزی و آثار شیخ بهایی و مشخصاً کتاب «خلاصه الحساب» او به روابطش با شاه عباس بزرگ نظر و خاطرنشان کرد: شاه عباس پس از ورود به اصفهان و برگزیدن آن به پایتختی ایران در سال ۱۰۰۶ هجری قمری و نیز کوشش برای گام‌ برداشتن در مسیر اهداف والا و آرمانی خود به همراهی و تخصص نخبگان علمی و هنری جامعۀ وقت نیاز داشت. شیخ بهایی یکی از همان کسانی بود که شاه عباس به‌درستی توانایی‌های وی را تشخیص داد و از خدمات او بهره برد.

جعفری با تکیه بر بحث خدمات شیخ بهایی در حوزۀ معماری که جامعۀ کنونی ما در آن تشکیک کرده‌ است، گفت: اگر به زبان ساده بخواهم بگویم، به معماری می‌توان از دو منظر نگاه کرد؛ یکی اینکه بگوییم معمار کسی است که به هر طریقی آستین را بالا می‌زند و در مکان ساخت و ساز سهمی را از روند اجرایی به عهده می‌گیرد، دوم اینکه بگوییم معمار کسی است که طرح و تفکر و برنامه‌ریزی مشخصی را پیشبرد یک ساخت و ساز ترسیم می‌کند، بدون اینکه خودش در روند عملی آن نقشی داشته باشد. اگر کسی تصورش از معماربودن شیخ بهایی بر اساس تعریف نخست است، کاملاً اشتباه محسوب می‌شود. جایگاه معماری این مرد فرزانه را باید فراتر دید.

این مدرس تاریخ صفویان که خود از دانش‌آموختگان دکترای تاریخ با تأکید بر عصر صفوی است، بیان کرد: درک دانش معماری و آفرینشگری در این عرصه مرهون تسلط بر دیگر شاخه‌های علمی است که بدون تردید اصلی‌ترینش ریاضیات و گرایش‌های گوناگون آن چون هندسه محسوب می‌شود. بنابراین باید در آثار علمی و مکتوب شیخ بهایی تأمل کنیم و ببینیم آیا در حوزۀ ریاضی تألیف و نگارشی شایسته داشته است یا خیر؟ در اینجا باید بگویم آری و دوباره به «خلاصه الحساب» ارجاع بدهم. هرکس این کتاب را بشناسند و جایگاه و اهمیت والای آن را در ریاضی تشخیص بدهد، خواهد دانست که بر مبنای آن می‌توان شیخ بهایی را در زمرۀ معماران توانا و چیرۀ تاریخ ایران قرار داد. اگر کسی معماربودن شیخ بهایی را رد کند، من بر اساس همین اثر آن را ثابت می‌کنم.

او پس از بیان این مسئله که شیخ بهایی از چیرگی خود بر مبانی و تئوری ریاضیات و خاصه هندسه برای پیش‌بردن طرح‌های معماری بهره می‌برد و بدون تشکیک از مهندسان معمار عصر صفوی است، این‌گونه ادامه داد: اثربخشی اجتماعی شیخ بهایی در قلمرو معماری و فرهنگ و تمدن ایرانی بی‌نظیر است. اگر در محیط فرهنگی کشورمان یا شهرمان مقام معماری شیخ بهایی را نازل بدانند، با عنایت به همین تأثیرگذاری بی‌نظیرش می‌توان آن را رد کرد. باید گفت که کاردانی شیخ بهایی و ماندگاری‌ تأملاتش ظهور و بروزی جدی یافته است. کمتر معماری را در تاریخمان می‌توانیم پیدا کنیم که بازتاب حکمت و اندیشۀ او بر آفرینش شهری جاندار، زنده و پرروح چون اصفهان دیدنی و دریافتنی باشد.

این صفویه‌شناس تأکید کرد: شاه عباس برای انتقال پایتخت به اصفهان تصمیم گرفت، اما شالودۀ این شهر در روزگار وی، برآمده از دانش و علم او نبود. نقش اصلی و البته پراهمیت این شاه بلندآوازۀ صفوی در شناسایی، جذب و به‌کارگرفتن کسی چون شیخ بهایی بود که بتواند شهری بی‌نظیر طرح‌ریزی کند؛ شهری که تأثیرگذاری شیخ بهایی فقط از بعد مادی و کالبدی در آن بازتاب نیافته است، بلکه باید گفت از جنبۀ معنوی و جان‌دادن به آن نیز اقدام شیخ بهایی حیرت‌انگیز است. پادشاه صفویه از هستۀ سخت و افق بلندی که برآمده از شخصیت و اندیشۀ شیخ بهایی بود، بجا و شایسته حمایت کرد و دستاورد و فرجامش نیز شد اصفهانی که علی‌رغم فرازوفرودهای بسیار هنوز به‌گونه‌ای حی و ذی‌نفس پابرجاست.

تشکیک در جایگاه شیخ‌ بهایی و جامعۀ امروز

این پژوهندۀ تاریخ در ادامۀ تبیین مسئلۀ بحث اظهار کرد: همواره خرده‌گیرانِ شیخ بهایی بر نبود نام و نشان وی در آثار معماری عصر صفوی دست گذاشته و بر همین اساس او را به حاشیه برده‌اند. می‌خواهم پرسشی طرح کنم و بگویم درست است که نام این دانشمند بر کتیبه‌های معماری صفوی نوشته نشده، اما آیا نام معمار دیگری می‌بینید که بخواهید با آن شیخ بهایی را تخطئه کنید؟ با نبود نام یک نفر بر یک بنا نمی‌توان او را بی‌قدر کرد. آثار معماری بسیاری در تاریخ ایران وجود دارد که عقل و حکمت و خیال یک شخصیت بر خلق، پایه‌ریزی و ایده‌پردازی آن اثر گذاشته است، اما اسم و نشانی از وی بر آن سازه وجود ندارد. اگر فقط ابنیۀ عصر صفوی را در شهر اصفهان مرور کنیم، غالباً به این صورت است که هیچ نامی از طراح آن وجود ندارد، البته نام نقاشان و خطاطان در شماری از آن‌ها حک شده است.

معاون آموزشی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان با تأکید بر اینکه شخصیت شیخ بهایی به یکی از مباحث روز تاریخ و فرهنگ ما بدل شده است و نباید به سادگی از کنارش گذشت، خاطرنشان کرد: در اصفهان امروز و ایران کنونی، گروهی هستند که به هر طریقی می‌خواهند مقام علمی شیخ بهایی و حتی دیگر جنبه‌های شخصیتی او را بی‌قدر کنند. یک نفر اظهار می‌کند که وی عرب لبنان بوده و هیچ نسبتی با ملیت و مردم ما ندارد. یک نفر می‌گوید معمار نیست. یک نفر نظر می‌دهد که معمار است، اما نباید در تقویم ملی به نام روز معمار نامگذاری شود، چون معماران بزرگ‌تر دیگری هم داریم.

جعفری سپس گفت: بحث‌ها و نظرها در این زمینه پرشمار است. متأسفانه بخشی از این مسائل و گفت‌وگوها در جامعۀ کنونی برآمده از نگاه‌های سیاسی است. اختلافاتی که در دهۀ ۸۰ شمسی در محیط فرهنگی و علمی اصفهان مبنی بر نامگذاری هفتۀ اصفهان در فصل پاییز و آذر یا در فصل بهار و ماه اردیبهشت به وجود آمد، بر دامن‌زدن به این مسئله تأثیر داشت. متأسفانه به‌مرور کسانی در کوچک‌شمردن و کنارگذاشتن شیخ بهایی به میدان آمدند که تا قبلش خود آنان یا از ستایشگران این دانشمند ایرانی بودند یا اصلاً دیدگاهی منفی در زمینۀ جامع‌العلوم‌بودن وی نداشتند.

او در پایان یادآور شد: به‌هرروی، این نیاز روز جامعۀ ماست که نباید مورد غفلت واقع شود. هرکس در حوزۀ تخصص خود، این تشکیک یا مباحث مشابهی را که در جامعۀ فرهنگی ما پا می‌گیرد، باید برای گروه‌های مختلف اعم از نخبگان، دانشجویان و مردم عادی موشکافی کند. با این امید که بزرگان ما به‌درستی شناخته شوند و به الگویی ناب برای ایران امروزمان و اصفهان کنونی ما که مسائل و مشکلات خاص خود را دارد، بدل شوند.

منبع: ایسنا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612