کد خبر:28144
پ
عبدالمجید ارفعی ۲

سابقه خط در ایران و رمزگشایی از خط «عیلامی خطی»

عبدالمجید ارفعی، متخصص خط میخی ایلامی، اکدی و سومری، در گفتگویی به برخی پرسش‌ها دربارۀ سابقه خط در ایران و رمزگشایی از خط «عیلامی خطی» پاسخ داده است.

میراث مکتوب- استاد عبدالمجید ارفعی متولد ۱۳۱۸ و از اولین فارغ‌التحصیلان ایرانی در رشته زبان‌های باستانی در مؤسسه شرقی دانشگاه شیکاگو است. او که هم‌دوره با دکتر یوسف مجیدزاده و دکتر صادق ملک شهمیرزادی در آن دانشگاه به تحصیل پرداخته، محضر استادانی همچون ساموئل نواح کرایمر، والتر هینتس، ریچارد هَلِک، ابراهیم پورداود و پرویز ناتل‌خانلری را درک کرده و بر زبان‌های «سومری»، «اَکَدی»، «ایلامی»، «فارسی باستان» و «هخامنشی» اشراف کامل دارد و از معدود صاحب‌نظرانی است که می‌تواند خط میخی ایلامی، اکدی و سومری را بخواند و ترجمه کند. ویرایش و ترجمه متن کتیبه کورش بزرگ، ویرایش و ترجمه کتیبه‌های باوری تخت جمشید و انتقال آن به ایران و تلاش برای استرداد کامل آنها به موزه ملی، ایجاد تالار کتیبه‌ها در موزه ملی ایران و بنیان‌نهادن رشته زبان‌های باستانی در ایران از خدمات ارزشمند این استاد فرزانه به فرهنگ و تمدن ایران‌زمین است. گفتگویی با عبدالمجید ارفعی دربارۀ سابقه خط در ایران و رمزگشایی از خط «عیلامی خطی» انجام شده که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

پیش از امپراتوری بزرگ و جهانشمول هخامنشیان، در پهنه بزرگی از ایران امروز «ایلامی»‌ها قریب به دو هزار سال حیات سیاسی و اجتماعی داشته‌اند و برخی معتقدند حتی پس از حمله آشوربانیپال در محدوده ۶۶۰ پیش از میلاد و فروپاشی حکومت ایلامی‌ها نیز این تأثیر‌گذاری و حیات سیاسی تا عصر هخامنشی استمرار داشته است. چرا تاریخ ایلام و آگاهی عمومی ما از پیش از هخامنشیان و پارس‌ها و مادها بسیار کم است و گویی این بخش بزرگ از تاریخ و تمدن ایرانیان دیده نمی‌شود، علت آن را چه می‌دانید؟

اولین دلیل این است که آگاهی‌های ما از تاریخ «ایلام» واقعا کم است و از تاریخ مردمان ایلام مانند عصر هخامنشی اطلاعات کافی و جامع نداریم، دلیل آن هم فقدان متون و تاریخ‌نگاری در ایران است و ایرانیان برخلاف مردم بین‌النهرین علاقه‌ای به ثبت وقایع تاریخی نداشته‌اند. به‌جز معدودی از متون که نمایانگر حکومت پادشاهانی همچون پوزور اینشوشیناک است و اگر همین متون تاریخ‌نگاری بین‌النهرینی نبود، همین میزان اطلاعات را نیز از تاریخ و تمدن ایلام نداشتیم. این مسئله ناشی از فرهنگ روایت شفاهی در ایران بوده است و ایرانیان چندان علاقه‌ای به ثبت تاریخ نداشته‌اند و بیشتر با سنت انتقال سینه به سینه تاریخ خود را روایت می‌کردند. اولین نوشته شاهی که در اختیار داریم مربوط به ۲۱۵۰ پیش از میلاد است. البته بدون تردید کم‌‌بودن کاوش‌ها در منطقه فلات بزرگ ایران در برابر کثرت کاوش‌ها در بین‌النهرین نیز بر میزان آگاهی ما از تاریخ ایلام مؤثر است. واقعیت این است که در ایران مناطق کاوش‌نشده بسیاری وجود دارند که ممکن است اطلاعات ما را نسبت به گذشته تغییر دهند. اما به نظر من این خصیصه «ثبت‌نکردن تاریخ» و تمرکز بر فرهنگ شفاهی، ویژگی عام برای ایرانیان است؛ چون ما حتی درباره پادشاهان و حکومت‌های پس از ایلام که از حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تا ۶۰۰ پس از میلاد یعنی ۱۲۰۰ سال حکومت و حیات سیاسی داشته‌اند هم اطلاعات کامل و جامعی در اختیار نداریم. ما در چغازنبیل قریب به سه هزار آجرنبشته به دست آورده‌ایم که برخی لعابدار هستند و برخی زر‌اندود و اطلاعاتی از اسامی شاهان و پدران آنها را در بر دارد، اما اطلاعات تاریخ‌نگاری قابل توجهی از وضعیت اجتماعی و تاریخ آن روزگار به دست نمی‌دهد و آنچه توسط باستان‌شناسان ارائه می‌شود بیشتر ناشی از مطالعه بناها و آثار و اشیای به‌جای مانده است تا متون مکتوب و نگارش یافته در آن دوران.

خط چگونه پدیدار شد و ما چه نقش و جایگاهی در پیدایش خط داشته‌ایم؟

پیش از هر چیز باید بدانیم که دلیل پیدایش خط و سرآغاز آن چه زمانی بوده است؟ در محدوده هزاره هشتم پیش از میلاد «توکن»‌ها و «گوی»‌هایی از جنس گِل به دست آمده که دارای نشانه‌هایی است که برای شمارش گوسفند و جو و کالاهای کشاورزی مورد استفاده قرار می‌گرفته و به تدریج گسترش یافته و نگارش برای ثبت امور اقتصادی و تجاری به وجود آمده است. این گوی‌ها حاوی خطوطی است که سرآغاز پیدایش خط است. ابتدا در قالب اعداد و شمارگان و سپس در قالب تصاویر و تصویرنگاری (تصویر کالاها و حیوانات‌) و این فرایند تا ۳۳۰۰ تا ۲۸۰۰ پیش از میلاد شاهد پیدایش خطوطی هستیم که فاقد «دستور زبان» است، اما حاوی مفاهیم و معانی است و پس از این مقطع دستور زبان وارد خط شده که بتواند مفاهیم را به درستی منتقل کند. در اینجا ما با خط میخی سومری مواجه هستم که به نظر می‌رسد پیش از دیگر خط‌ها به این مرحله رسیده است. هم‌زمان در ایران (‌در شوش‌) نیز خط «ایلامی خطی» و پیش از آن «خط آغاز ایلامی» مورد استفاده قرار می‌گرفته که در برخی کتیبه‌های شاهی دو یا سه زبانه کشف شده و ما از وجود آن اطلاع داریم، اما خط «آغاز ایلامی» هنوز رمزگشایی نشده است. خیلی‌ها تلاش کرده‌اند این خط را رمزگشایی کنند. شادروان والتر هینتس (استاد من) هم تلاش‌های زیادی برای رمزگشایی خط ایلامی کرد و من هم تلاش‌هایی برای رمزگشایی آن داشتم، اما موفق نشدم. البته در آن دوران ۱۹ متن به این زبان کشف شده بود. آخرین تلاش برای رمزگشایی را «فرانسوا دوسه» انجام داده است که فعلا در میان زبان‌شناسان متخصص باستانی و به‌ویژه ایلام‌شناسان، مورد تأیید همگان قرار نگرفته؛ اگرچه قابل رد هم نیست. علت آن کم‌بودن متون به خط «ایلامی» است. مجموع متونی که به دست آمده، بسیار کم است (گویا ۴۳ متن به دست آمده) و این تعداد برای رمزگشایی کافی به نظر نمی‌رسد، مگر درباره برخی اسامی خاص همچون خدایان و نام شاهان و مکان‌ها که معادل آن را در خط و زبان سومری و اکدی می‌شناسیم.

خط ایلامی و خط میخی تا چه زمانی رواج داشته‌اند و چرا کنار گذاشته شده‌اند؟

در ایران خط ایلامی تا حدود ۲۰۰۰ پیش از میلاد رواج داشته، اما در برابر خط میخی بین‌النهرینی کنار گذاشته می‌شود و ایرانیان به زبان ایلامی و با خط میخی متون خود را می‌نگاشته‌اند. خط میخی ابداع سومری‌ها بوده که از اقوام سامی در عراق امروزی بوده‌اند. از این خط «هیتی»‌ها در آسیای صغیر و «اورارتو»‌ها در قفقاز نیز برای نگارش استفاده کرده‌اند. ایرانیان هم علاوه بر استفاده از خط میخی، خطی را خودشان بعدها ابداع کردند که ما آن را به ‌عنوان خط فارسی باستان می‌شناسیم. همه این خطوط با پیدایش خط «آرامی» که با مرکب و بر روی پوست یا پارچه نگاشته می‌شده است، به تدریج کنار گذاشته می‌شوند، ازجمله خط فارسی باستان وخط میخی. امروز اکثر خطوط دنیا به غیر از خط‌های چینی، ژاپنی و کره‌ای و مانند آنها، برگرفته از خط آرامی هستند. علت عدم استقبال و استفاده ایرانی‌ها از خط «ایلامی خطی» و تمایل آنها به «خط میخی» هم می‌تواند آسان‌تر‌بودن نگارش آن بر روی کتیبه‌های گِلی بوده باشد. درباره خط فارسی باستان تنها یک کتیبه گلی به دست آمده (آن‌هم در اسناد باروی تخت جمشید) و مابقی حکاکی روی سنگ‌نوشته‌ها و پیکره‌ها بوده است. به این توضیح نمی‌دانیم که استفاده از این خط چقدر در جامعه ایران مرسوم بوده است. مثلا در متن گل‌نوشته‌ای در تخت جمشید می‌خوانیم که پسران فلان شهربان فارس که داریوش نام داشته، زیردستانش به خط آرامی روی پوست می‌نگاشته‌اند؛ چون کتابت آن راحت‌تر بوده است. واقعیت این است که خط میخی هم چندان ساده نبوده و در دوران باستان حدود ۱۰ تا ۱۲ سال آموزش و یادگیری آن در مدارس خط زمان می‌برده است. پس شاید بتوانیم بگوییم استفاده از کتابت و نوشتن چندان در جامعه مرسوم نبوده و مختص گروهی خاص بوده است.

فرانسوا دوسه مبتنی بر ۴۳ متنی که به دست آمده نسبت به رمزگشایی «خط ایلامی خطی» اقدام کرده است؛ این چقدر می‌تواند دقیق باشد؟

کلید همه این رمزگشایی‌ها سه کتیبه دو‌زبانه از یکی از پادشاهان ایلام به نام «پوزور‌اینشوشیناک» در ۲۱۵۰ پیش از میلاد است که یک طرف به خط «ایلامی خطی» و یک طرف به خط «میخی اَکَدی» نگارش یافته و کمک می‌کند بتوانیم آن را رمزگشایی کنیم. مثلا آقای دوسه با تکیه بر نام «پوزور‌اینشوشیناک» توانسته کلید خواندن آنها را به دست آورد. من خودم سال‌ها پیش که متون کمتری به دست آمده بود، در دانشگاه شیکاگو تلاش‌هایی کردم‌، اما موفق نشدم و استادانم معتقد بودند با این تعداد کم به نتیجه نخواهم رسید. علت اصلی کم‌بودن متون است و تعداد متن‌ها ناچیز است. بااین‌‌‌حال این تلاش‌ها بسیار ارزشمند هستند و باید از آنها حمایت کنیم تا بیش از پیش بتوانیم از گذشته خودمان آگاهی به دست آوریم. قطعا هر تلاشی در این زمینه شایان تقدیر است. البته باید با احتیاط برخورد کرد و مدعی نباشیم که آنچه ما نتیجه گرفتیم قطعی است و اگر فردا دانشمندی دیگر به ما اطلاعات دقیق‌تری ارائه کند باید استقبال کنیم و گام به گام جلو برویم. ماهیت دانش، به‌روز‌بودن است و باید این امید را داشته باشیم که بسیاری از گنجینه‌های نهفته در دل این خاک نازنین در آینده برایمان آشکار شود تا بیشتر از هویت و تمدن خود آگاهی یابیم.

آیا ایرانیان پیشگام پیدایش خط بوده‌اند؟ ‌می‌توانیم بگوییم ایران از بین‌النهرین در این حوزه جلوتر بوده است؟

من به‌عنوان یک سالکِ علم، این ادعا را قبول ندارم و معتقدم نباید احساسی با موضوعات علمی مواجه شد. ما و جهان امروز بسیاری از نخستین‌ها را از بین‌النهرین به دست آورده‌ایم؛ مانند تقسیم‌بندی روز به ۲۴ ساعت و طول روزها و گاهشماری سال‌ها در تمدن سومر و تقسیم‌بندی ۳۶۰ درجه در دایره و نظایر آن، اما تردیدی نیست که این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متقابل بوده است. منظور من از بین‌النهرین معنی خاص آن است؛ یعنی میان دو رود دجله و فرات کنونی در سمت جنوب و در محدوده «اوروک» و شمال آن منظور من نیست. ممکن است بگوییم هم‌زمان بوده‌ایم، اما مستند قاطعی نداریم. مادامی که مستندات باستان‌شناسی متقن به دست نیامده باشد، نمی‌توان و نباید چنین ادعایی کرد؛ اگرچه شواهدی وجود داشته باشد.

از مجموعه متونی که فرانسوا دوسه به آنها استناد کرده است، نوشته‌های کوتاهی است که از کتیبه‌های کاوش شده در کُنارصندل به دست آمده است؛ آیا شما هم بر این عقیده هستید که اگر کاوش‌ها در «هلیل رود» ادامه پیدا کند، ممکن است در نتیجه کاوش‌ها، حلقه مفقوده میان تمدن بین‌النهرین و شوش در غرب با تمدن «دره سند» برای ما آشکار شود؟

ارتباط میان آنها را نمی‌توان منکر شد؛ به‌ویژه اینکه در بین‌النهرین معادن سنگ مانند سنگ صابونی وجود نداشته و ما می‌دانیم این سنگ از هلیل‌رود آمده است. یا مثلا سنگ «اُبسیدین» در غار «شانی‌در» در شمال کردستان عراق و نزدیکی دریاچه وان امروزی در ترکیه وجود داشته و در بین‌النهرین و شوش نبوده است. بسیاری از منابع سُربی که در حدود سال ۲۰۰۰ پیش از میلاد به منطقه بین‌النهرین وارد شده، از جنوب اسپانیا و از راه دریا آمده است. این مناسبات تجاری تأثیرپذیری و تأثیرگذاری بر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را در پی داشته است، اما این رابطه تجاری فی‌نفسه نمی‌تواند ثابت‌کننده پیشگامی یکی بر دیگری باشد، مگر مبتنی بر اسناد قطعی باستان‌شناسی که آن نیز فقط در نتیجه کاوش‌ها قابل اثبات است. در دنیای باستان، امکانات و منافع یا با «تجارت» به دست می‌آمده یا با «جنگ» و تسلط بر سرزمین و بردن منابع برای بهره‌برداری؛ تقریبا شبیه وضعیت امروز اما بَدَوی‌تر! خاطرم هست که در دوران تحصیلم در مؤسسه شرقی دانشگاه شیکاگو، استادم ساموئل نواح کرایمر، از ما پرسید که در داستان خلقت و آدم و حوا، نام «حوا» از کجا آمده است؟ برخی از همکلاسی‌های من یهودی بودند و به تورات استناد کردند و توضیحاتی دادند. کرایمر اما پاسخ داد اولین‌بار این واژه (حوا) در بین‌النهرین و در زبان سومری از مفهوم زندگی و حیات استخراج شده و پیش از آن مستندی برای این نام نداشته‌ایم! بنابراین نمی‌توانیم نقش پیشگامی بین‌النهرین را نادیده بگیریم. بااین‌حال، باید امیدوار باشیم که بر اثر ادامه کاوش‌ها و افزایش کاوش‌ها در ایران، به نتایج دقیق‌تر و جامع‌تری برسیم. به نظر من با همین وضعیت امروز و همین نتایجی که از پیشینه، تمدن و فرهنگ ایرانی داریم نیز می‌توانیم مدعی دستاوردهایی برای بشریت باشیم. برای نمونه منشور کورش بزرگ در هیچ فرهنگ و تمدنی سابقه نداشته و ادبیاتی نوین در حکمرانی است و به حدی پیشرفته، انسانی و متعالی است که امروزه هم قابلیت استفاده و استناد دارد.

منبع: روزنامه شرق

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612