کد خبر:22803
پ
IMG_3406_0-1

گزارش نشست ۱۱۶: رونمایی و معرفی کتاب «بحیره (در حکایت‌نویسی و عجایب‌نگاری)»

در یکصد و شانزدهمین نشست علمی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب کتاب «بحیره» رونمایی و معرفی شد.

به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و شانزدهمین نشست از سلسله نشست‌های علمی این مؤسسه با رونمایی و معرفی کتاب «بحیره (در حکایت‌نویسی و عجایب‌نگاری)» تألیف میرمحمدهاشم‌بیگ فزونی استرآبادی و روز دوشنبه ۲۸ بهمن‌ماه ۱۳۹۸ برگزار شد.

در این نشست مرتضی موسوی و رضوان مسّاح، پژوهشگران مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، دکتر محمد جعفری قنواتی، عضو گروه فرهنگ عامه مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، دکتر عباس احمدوند، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، و دکتر محمدرضا ابوئی مهریزی، عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی اهل بیت(ع)، سخنرانی کردند.

در ابتدای نشست دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب ضمن خیر مقدم به حاضران و معرفی سخنرانان، و با تأکید بر اهمیت کتاب بحیره و قابل توجه بودن ساختار آن، از سخنرانان خواست که به ارائۀ مطالب خود بپردازند.

معرفی فزونی استرآبادی و اشارات محققان به او

نخستین سخنران مرتضی موسوی، یکی از مصححان کتاب بحیره، بود که ضمن سپاسگزاری از دست‌اندرکاران انتشار این اثر در مؤسسۀ میراث مکتوب، در سه محور به معرفی مؤلف، رویکردهایی که به مؤلف و اثر او در دورۀ معاصر وجود داشته و نسخه‌های بحیره پرداخت.

این دانش‌آموختۀ زبان و ادبیات فارسی در معرفی فزونی استرآبادی، ضمن بیان این که در بازسازی زندگینامۀ این تاریخ‌نویس کم و بیش گمنام از دو دستۀ شواهد برون‌متنی و درون‌متنی بهره برده است، اظهار کرد: شواهد درون‌متنی مواردی است که از دو کتاب بحیره و فتوحات عادلشاهی فزونی به دست آمده و شواهد برون‌متنی نیز مأخوذ از تذکره‌های عرفات العاشقین اوحدی بلیانی و میخانۀ فخرالزمانی قزوینی بوده است که به علت این که نویسندگان آن‌ها فزونی را از نزدیک رؤیت کرده با او سخن گفته‌اند، اطلاعات‌شان بسیار در خور اهمیت است.

این پژوهشگر مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی با اشاره به تولد و بالیدن فزونی در استرآباد و اشتغال اولیه‌اش به تجارت و سپس روی آوردن به سیاحت، به تشریح سفرهای او از استرآباد به مشهد، افغانستان، اقصا نقاط هند و کشمیر، مناطق مختلف ایران، عراق و عتبات عالیات، حج و نیز حضور وی در دستگاه صفدرخان و دربار عادلشاهیان در هند پرداخت و گفت: این سفرها و ماجراها از سال ۱۰۰۵ تا ۱۰۵۵ قمری تداوم داشته است و فزونی کتاب فتوحات عادلشاهی را در سفر دوم خود به هند که به اشتغال او در دربار عادلشاهیان منجر می‌شود نوشته است.

وی همچنین در خصوص رویکردها به فزونی استرآبادی در سه دستۀ فهرست‌نگاران، دانشنامه‌نویسان و مقاله‌پردازان، گفت: در عرصۀ فهرست‌نگاری آقابزرگ تهرانی در «الذریعه»، محمدعلی مدرس در «ریحانه الادب» و خان بابا مشار در کتاب‌های فهرست‌وارۀ خود، در عرصۀ دانشنامه‌نویسی «دانشنامۀ ادب فارسی» جناب آقای استاد انوشه، «اثرآفرینان»، «دانشنامۀ دانش گستر» و نیز «دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران» که توسط دائره المعارف بزرگ اسلامی به تدریج در حال چاپ شدن است به بحیره و فزونی پرداخته‌اند.

موسوی با بیان این که از میان چهار، پنج مقاله‌ای که به فزونی و بحیره و فتوحات عادلشاهی پرداخته‌اند مهمترین کار اثر استاد نذیر احمد بوده است، افزود: اگر از این مقاله که مبتنی بر تحقیقات کم و بیش درست نویسنده است بگذریم، عموم افرادی که نام بردم در شناخت درست فزونی استرآبادی دچار خطا و لغزش شده‌اند و علت اصلی آن نیز این بوده که در روزگار فزونی استرآبادی سه شخص دیگر با نام فزونی می‌زیسته‌اند؛ یکی دقیقا با نام فزونی استرآبادی، دیگری فزونی سبزواری و سومی فزونی سمنانی.

مصحح دیوان اشعار تقی الدین کاشی افزود: ما ضمن بررسی مطالبی که نویسندگان دربارۀ فزونی استرآبادی گفته‌اند، نشان داده‌ایم که هر بخش از این مطالب مربوط به کدام یک از این اشخاص است.

وی با اشاره به سخن گفتن آقابزرگ از یک کتاب سوم از فزونی با نام اللجین الطبریه، گفت: آقا بزرگ این مطلب را از «ریاض العلماء» افندی اصفهانی نقل کرده است و در چاپ منقحی که از آن کتاب صورت گرفته، دیدیم که نام کتاب مورد نظر ایشان عیناً «البحیره» ذکر شده و کاملا مشخص است که اللجین تصحیفی از البحیره بوده است.

این پژوهشگر دانشنامه تهران در ادامه با اشاره به چهار نسخۀ خطی و یک نسخۀ چاپ سنگی شناسایی شده از بحیره، گفت: از این تعداد ما به یکی از نسخه‌های خطی که مربوط به کتابخانه‌ای شخصی بود نتوانستیم دسترسی پیدا کنیم و نسخۀ کتابخانۀ مرعشی نیز که چاپ سنگی بر اساس آن انجام شده بود دیر به دست ما رسید که در عین حال نسخه‌ای کاملا مخدوش با دستکاری‌های فراوان بود و بنابراین ما کارمان را مبتنی بر دو نسخۀ خطی انجام دادیم.

موسوی با اشاره به اهدای این تصحیح به دکتر رسول شایسته و دکتر آذرتاش آذرنوش، سخنان خود را با چهار بیت به پایان برد: «قطره‌ای چون بحیره پیشکشی است / به دو دریای پر ز جوش و خروش / گوهر علم را دو گنج روان / مستی روح را دو باده فروش / لغت لخت و واژه ژنده / از شما گشته‌اند اطلس پوش / پیر برنادلی چو شایسته / شیر چوگان زنی چون آذرنوش».

محتوا و ساختار کتاب بحیره

در ادامه خانم رضوان مساح، یکی دیگر از مصححان بحیره و از پژوهشگران بخش ادبیات عرب مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، به تشریح ساختار کتاب بحیره پرداخت و گفت: کتاب بحیره که در سه جلد چاپ شده مشتمل بر ۴۴ باب و یک خاتمه است و از آنجا که هر باب به چند فصل تقسیم می‌شود، کتاب حدود ۷۲ موضوع را در بر می‌گیرد و نویسنده مجموعا برای این موضوعات نزدیک به ۱۷۴۰ حکایت آورده است.

مساح با اشاره به دسته‌بندی این کتاب ذیل عنوان عجایب‌نگاری، گفت: عجایب‌نگاری، به معنای نوشتن چیزهای شگفت‌انگیز، یک نوع ادبی محسوب می‌شود که اقبال عامه مردم به این گونه اطلاعات و اضافه شدن انواع ظرافت‌های ادبی، مانند اغراق یا حقیقت‌نمایی، و نیز چاشنی خیال، سبب شد این ژانر در سطح گسترده‌ای رواج پیدا کند.

وی در خصوص اهمیت پرداختن به عجایب‌نگاری گفت: متون عجایب آن خواسته‌ها، تمایلات، باورها، تفکرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تودۀ جامعه را منعکس می‌کند که شاید در متون دیگر کمتر از آن صحبت شده باشد و در واقع متونی که به عجایب و غرایب می‌پردازند نقش دائره المعارفی را دارند که مجموعه‌ای از اطلاعات را در خود جای داده‌اند و برای محققان و پژوهشگران می‌توانند قابل تأمل باشند.

مساح تعیین آغازی برای عجایب‌نگاری را غیرممکن دانست و گفت: گونۀ عجایب در نخست حتما به صورت روایات شفاهی بوده و نیز در یونان باستان، ایران باستان و … حتما نوشته‌هایی در این زمینه وجود داشته است، اما شاید بتوان گفت عجایب‌نگاری به معنای امروزی آن از قرن سه و چهار به تدریج شکل گرفته و در قرون پنج تا هفت به اوج شکوفایی رسیده است؛ سپس از قرن هشتم این نوع ادبی کم کم رو به قهقرا می‌رود و کمتر مورد توجه مردم قرار می‌گیرد.

این پژوهشگر مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی دربارۀ ویژگی‌های عجایب‌نگاری قرن سه و چهار، گفت: مطالب مربوط به عجایب را در این دوره در متون پراکنده و در موضوعات گوناگون می‌توان یافت و گویی بیشتر این رویدادها در مصر، هند، یمن و چین اتفاق افتاده است.

وی با اشاره به وجود حکایاتی در باب دیدن اجنه و پری در کتاب‌هایی مانند «الحیوان» جاحظ، «مروج الذهب» مسعودی، گفت: این نوع حکایات عجایب در کتاب‌های متفاوتی پراکنده است و در بحیره نیز بابی به آن اختصاص داده شده است.

مساح از برخی مطالب مرتبط با تاریخ طبیعی و جغرافیانگاری، به عنوان بخشی دیگر از عجایب‌نگاری سخن گفت و اظهار کرد: کتاب‌هایی که در زمینۀ عجایب زمین‌شناسی، گیاه‌شناسی، حیوان‌شناسی و کانی‌شناسی نوشته شده‌اند نقش بسیار مهمی در ظهور آثار مستقل در زمینۀ عجایب و غرایب ایفا کرده‌اند و به نوعی درآمدی بر عجایب‌نگاری محسوب می‌شوند؛ چرا که امور شگفت‌انگیز مربوط به پدیده‌های طبیعی از موارد و مطالب اصلی متون عجایب‌نگاری است.

وی در این زمینه به کتاب‌هایی همچون عجایب البحر یا عجایب الاربعه از هشام کلبی (از بزرگترین مورخان دورۀ اسلامی، متوفی ۲۰۴) و کتاب‌هایی مانند الخیل، الابل، الوحوش، از اصمعی (از پیشگامان جانورشناسی، متوفی ۲۱۶)، کتاب النبات از ابوحنیفه دینوری، فصلی از کتاب الحیوان جاحظ و چندین باب کتاب بحیره مربوط به عجایب طبیعی از هند تا آندلس اشاره کرد.

مصحح بحیره از برخی دیگر از مطالب که ذیل سفرنامه‌نویسی ارتباط تنگاتنگی با جغرافیانگاری دارد به عنوان بخشی دیگر از متون عجایب‌نگاری سخن گفت و اظهار کرد: در عجایب‌نگاری در کنار جغرافیای توصیفی، که بیشتر در سده‌های ۳ و ۴ رواج داشته، جغرافی‌نویسان بخشی از مطالب خود را به پدیده‌های طبیعی یا انسانی شگفت‌انگیز در سرزمین‌های مختلف، مانند عمارت‌ها و ساختمان‌های عجیب، اختصاص می‌داده‌اند.

این پژوهشگر مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی از داستان به عنوان عنصر جدید و محوری در عجایب‌نگاری در کنار سفرنامه‌نویسی سخن گفت و افزود: با ورود داستان‌های مختلف به متون عجایب‌نگاری می‌توان گفت که این نوع اطلاعات رواج بیشتری پیدا کرد.

مساح ضمن بیان این مطلب که کتاب‌هایی که تحت عنوان «المسالک و الممالک» خوانده شده اغلب در این دسته جای می‌گیرند، در این زمینه نیز به المسالک و الممالک ابن خردادبه، اعلاق النفیسه ابن رسته اصفهانی، ترصیع الاخبار و تنویع آلاثار از ابن دلایی، عجایب الهند بره و بحره و جزایره از بزرگ بن شهریار رامهرمزی و چند باب از کتاب بحیره، اشاره کرد.

وی قرون پنج تا هفت را دوران اوج عجایب‌نگاری خواند و گفت: اگر چه در این دوران همچنان عجایب‌نگاری در موازات با جغرافیانگاری است اما کم کم توانست استقلال پیدا کند و ما تألیفات مستقلی را در این نوع ادبی در این دوره می‌توانیم ببینیم.

مساح ادامه داد: پس از انبوهی نگارش دربارۀ عجایب در این دوران، با تکامل علوم و دانش‌های گوناگون و اکتشافات و اطلاع از سرزمین‌های مختلف در گذر زمان، ما می‌بینیم که عجایب‌نگاری از قرن هشتم کم کم رنگ می‌بازد و علاقه مردم به این متون کمتر می‌شود.

وی در عین حال از عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات طوسی همدانی، غرایب الدنیا و عجایب الاعلی از شیخ آذری طوسی و مجمع الغرایب سلطان محمد بن درویش بلخی، به عنوان کتاب‌هایی که از قرن هشتم به بعد به طور مستقل در نوع ادبی عجایب‌نگاری نوشته شده است، نام برد.

مساح با بیان این که عجایب‌نگاری دربارۀ امور مادی و ملموس نیمی از جلد دوم و جلد سوم کتاب بحیره را دربرمی‌گیرد، در خصوص بخش‌های دیگر این کتاب گفت: نویسنده در بخش دیگر کتاب با بیان داستان‌هایی دربارۀ شخصیت‌های حقیقی تاریخی به خلق و خوی و حالات افراد و فضایل و رذایل اخلاقی می‌پردازد؛ که موضوعاتی همچون حالات سلاطین، حالات وزرا، حالات حکما، حالات سالکین سلف، حالات منجمان، مکارم اخلاق، عدالت و انصاف، حسن تدبیر، شجاعت، سخاوت و بخشندگی، عشق، خونریزی، غفلت پادشاهان، بخل بخیلان و تدلیس زنان پر تلبیس را در بر می‌گیرد.

این پژوهشگر مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی گفت: یکی از نکات جالب توجه در این باره آن است که حدود ۲۶۳ صفحه از کتاب فقط به حالات وزار اختصاص داده شده است.

وی در پایان افزود: هدف ما از چاپ این کتاب نه ارائۀ شگفتی‌ها و عجایب و غرایب در موضوعات گوناگون به خوانندگان، بلکه ارائۀ متنی در این نوع ادبی به محققان بوده تا بتوانند از آن استفاده کنند.

نوع‌شناسی کتاب بحیره و اهمیت حکایات عامه در این کتاب

در بخش بعدی این نشست دکتر محمد جعفری قنواتی در باب «نوع‌شناسی کتاب بحیره و اهمیت حکایات عامه در این کتاب» سخن گفت و در ابتدا ضمن سپاس از تصحیح دقیق کتاب، آن را اثری بسیار ارزشمند خواند.

جعفری قنواتی بحیره را یک نمونۀ نصیحت الملوک خواند و گفت: این نوع آثار عموما با نام سیاست‌نامه، سیر الملوک، یا نصیحت الملوک خوانده شده است و برخی از آن‌ها نیز نام ویژه دارند؛ مانند روضه الانوار عباسی، مرزبان‌نامه یا سندبادنامه.

وی در ادامه در توضیح ویژگی‌های این متون به استفاده از داستان‌های تمثیلی و غیرتمثیلی در برخی از این متون، مانند سندبادنامه، سیاست‌نامه خواجه نظام الملک، روضه الانوار عباسی و بحیره، ساختار تو در توی داستان‌پردازی برخی از آنها و طرح مسائل نظری سیاسی در کتبی همچون سیاست‌نامه خواجه نظام الملک و روضه الانوار عباسی اشاره کرد.

این پژوهشگر ادبیات و فرهنگ عامه با بیان این که نصیحت الملوک‌ها از جمله معدود کتاب‌های ادب رسمی ما هستند که بازتاب فراوانی در ادب عامه دارند، اظهار کرد: این کتاب‌ها به واسطۀ مسائلی که در ارتباط با سلطان و زندگی مردم طرح می‌کنند، همچون قبح ظلم، میزان خراج، نحوۀ تعامل حاکمان با مردم و …، حکایات‌شان در ادب عامه بسیار بازتاب پیدا کرده است.

وی با اشاره به پژوهش خانم دکتر صغیری دربارۀ میزان تأثیر سیاست‌نامه‌ها و نصیحت الملوک‌ها در ادب عامه و نوع نگاه مردم به سلطان مبتنی بر این متون، از انتشار آن در آیندۀ نزدیک خبر داد.

جعفری قنواتی با اذعان به برخورداری بحیره از وجوه تاریخی، این کتاب را یک اثر تاریخی به معنای اخص آن ندانست و در ادامه به معرفی آثار دارای ساختار مشابه با بحیره پرداخت و اظهار کرد: اثری که تا حدودی ساختاری نزدیک به بحیره دارد جامع الحکایات عوفی است، اما نمونه‌ای که بسیار به آن نزدیک باشد زینت المجالس است که در ۴۰ فصل و در حدود ۵۰ سال قبل از بحیره تدوین شده است.

وی ضمن تأکید بر مشابهت نسبی این دو کتاب حتی در عناوین فصل‌ها، افزود: نکته جالب توجه این است که بخش پایانی زینت المجالس، که بخش‌های پیشین آن در قالب نصحیت الملوک می‌گنجد، به عجایب و غرایب اختصاص یافته است و این تصور را ایجاد می‌کند که شاید نویسندۀ بحیره گوشه چشمی به زینت المجالس داشته است.

این عضو گروه فرهنگ عامه دائره العمارف بزرگ اسلامی افزود: در عین حال این دو اثر به لحاظ محتوا اصلا قابل مقایسه نیستند و بحیره کتابی فوق العاده است.

وی سپس ضمن مرور یک به یک عناوین فصل‌های روضه الانوار عباسی، گفت: فصل‌های بحیره، به لحاظ مضمونی و به لحاظ شکلی و حتی بعضا به لحاظ مفاهیم به کار رفته، به نحو آشکاری مشابه سیاست‌نامه‌ها و نصیحت الملوک‌هاست.

جعفری قنواتی افزود: نوع روایت‌گری و بیان حکایت، هم در سیاست‌نامه‌ها و نصیحت الملوک‌ها و هم در بحیره، به گونه‌ایست که نویسنده می‌خواهد درسی را به سلطان یا وزیر یا به خواننده بدهد.

وی با بیان این که هیچ سیاست‌نامه یا نصیحت الملوکی نیست که چند داستان مهم از آن در ادبیات عامه بازتاب پیدا نکرده باشد، گفت: یکی از داستان‌های مهم که تقریبا در همه سیاست‌نامه‌ها بازتاب یافته داستان «نیت پادشاه» است که قدیمی‌ترین روایت آن تا جایی که می‌دانم در شاهنامه آمده و حاکی از آن است که به واسطۀ نیت ظلمی که در ذهن بهرام ساسانی شکل می‌گیرد شیر گاو زن روستایی خشک می‌شود و از قول او بیان می‌شود که نیاکان ما گفته‌اند هر وقت پادشاه نیت ظلم کند شیر گاوها و آب نهرها خشک و میوه‌ها روی شاخه درختان فاسد می‌شود.

جعفری قنواتی ضمن بیان این مطلب که این حکایت به افراد دیگری همچون انوشیروان، هارون الرشید، محمود غزنوی، تیمور و شاه عباس نسبت داده شد است، افزود: طبق تحقیقات من بیش از ۳۰ روایت کتبی از این داستان در ادبیات ما وجود دارد که اکثر قریب به اتفاق آن‌ها در سیاست‌نامه‌ها آمده است و علاوه بر این حدود ۱۸ روایت شفاهی از این داستان در مناطق مختلف ایران تا الان منتشر شده و روایت‌های دیگری نیز توسط همکاران من گردآوری شده که هنوز منتشر نشده است.

جعفری قنواتی با اشاره به بازتاب بیشتر حکایات بحیره در ادب عامه، گفت: نویسندۀ بحیره نسبت به سایر نصیحت الملوک‌نویسان به روایت‌های رایج در بین مردم بیشتر توجه کرده است و خود او نیز گفته که بخشی از حکایت‌های کتاب شنیده‌های اوست و این امر باعث شده حکایات شفاهی که در جای دیگری ثبت نشده، به این نحو مکتوب شود.

وی با اشاره به وجود برخی داستان‌های مربوط به شاهنامه در بحیره، گفت: فزونی استرآبادی از آنجا که به مضمون توجه داشته گاهی داستان‌های شفاهی را با داستان‌های اصلی شاهنامه ترکیب کرده و بعضا از اشعار تومارهای نقالی که نه در شاهنامه و نه در گرشاسب‌نامه دیده می‌شود، بهره برده است.

عجایب‌نویسی؛ حرکت بر لبه باریک دانش و فانتزی

در بخش بعدی نشست، دکتر عباس احمدوند، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با موضوع «عجایب‌نویسی؛ حرکت بر لبه باریک دانش و فانتزی» به سخنرانی پرداخت.

دکتر احمدوند ابتدا به پیشینیۀ تحقیق در باب عجایب‌نامه‌ها پرداخت و گفت: در مورد عجایب‌نویسی پژوهش‌هایی در قالب کتاب، پایان‌نامه، رساله و مقاله‌های داخلی و خارجی صورت پذیرفته که البته سهم خارجی‌ها در این میان از ما بسیار بیشتر است؛ به ویژه از قرن بیستم به بعد و آن هم بعد از تئوری‌پردازی ادبیات فانتزی، با آثار شخصیت‌های برجسته‌ای مانند کریستین بروک رز، برایان مک هیل، رزماری جکسون، و نویسنده بلغاری تزوتان تودوروف.

وی با اشاره به تصحیح و انتشار برخی از متون عجایب‌نامه از سوی استادان نامبردار همچون چون ایرج افشار، منوچهر ستوده و جلال متینی، گفت: در این زمینه خانم دکتر فاطمه مهری و خانم اکرم سلطانی نیز پژوهش‌هایی را به انجام رسانده‌اند و آقای پرویز براتی نیز در نشر افکار در سال ۱۳۸۸، کتابی به نام «روایت، شکل و ساختار عجایب نامه ها» منتشر کردند.

وی از نوشته‌های سارتون در تاریخ علم، کراچکوفسکی در تاریخ نوشته‌های جغرافیایی در جهان اسلامی، رسالۀ خانم سوهانا شفیق که در سال ۲۰۱۱ در اگزتر ارائه شده، مقاله مهم و مفصل فان هیس (A Critique and re-reading of Agai,b literature, 2005)، مدخل‌های مربوط در ای آی، دائره المعارف ادبیات عربی EAL، دائره المعارف هزار و یک شب، ایرانیکا، دائره المعارف بزرگ اسلامی و دانشنامۀ جهان اسلام به عنوان دیگری منابعی نام برد که مباحث مفیدی در این زمینه دارند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان این که ادبیات عجایب برای ما ایرانیان، بیشتر به نوعی ادبی آن هم ادب جغرافیایی بدل شده است، اظهار کرد: این نوع ادبی با بهره گیری از باورها، سنن و فرهنگ مردمان و در واقع بر بستر آنها، می‌کوشد در مرز میان خیال و واقعیت حرکت کند و در حقیقت هم حس جستجوگری ما و هم خیال ما را ارضاء کند.

دکتر احمدوند با اشاره خرافه‌آمیز و فاقد ارزش علمی تلقی شدن محتوای متون عجایب به واسطۀ یک سنت غلط، گفت: ما ایرانیان نیز در پژوهش‌ها یا تصحیح این نوع متون بیشتر در پی برجسته‌سازی وجوه البته ارزشمند زبانی، خواه فارسی و خواه عربی آنها بوده‌ایم.

وی در توضیح خطای سنت مورد اشاره گفت: مبنای این سنت در بی اعتبار دانستن متون عجایب آن است که این آثار را حاصل ناکامی و شکست تاریخی و تمدنی ایرانیان و مسلمانان می‌داند و بر آن است که ایرانیان و یا به عبارت بهتر مسلمانان، که در کار نوآوری و اکتشاف ناکام مانده و ناامید شده بودند، از قرون شش و هفت به بعد (یعنی بعد از افول مکاتب جغرافیاییِ بلخی؛ در ادامه سنت هفت اقلیم نگاری و مکتب عراقی و نیز مکتب شریف ادریسی)، در گزارش تاریخ فعالیت‌ها و اقدامات و اکتشافات جغرافیایی، جهانگردی و جهانشناسی‌شان، با ظهور و بروز ادبیات عجایب‌نویسی به مثابه عقب‌گردی تمدنی مواجه می‌شوند.

دکتر احمدوند ادامه داد: بر اساس این دیدگاه ما مسلمانان برای ارضای خود و یادکرد گذشته باشکوه‌مان، به عالم خیال پرداختیم و همان گونه که در جامعۀ تسخیر شده از سوی دشمنان سیاسی به تصوف توجه کردیم، در اکتشافات جهان‌شناسی نیز به عجایب‌نگاری بسنده کردیم.

این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: این گونه برداشت‌ها با این که دلسوزانه و آسیب‌شناسانه است و در مواردی، دست کم در برخی متون که با آنها آشناتریم، صادق‌اند، همیشه درست، کامل و دقیق نیست.

در ادامه دکتر احمدوند با اشاره به موجود بودن متون مربوط به اکتشافات و دستاوردهای جغرافیایی و جهان‌شناسی مسلمانان و ایرانیان، گفت: وقتی ما این متون را به ترتیب تاریخی بررسی می‌کنیم، می‌بینیم پارادایمی که تأکید داشت ابتدا مکتب بلخی، در ادامۀ سنت‌های پیش از اسلام، ظهور کرده و پس از مکتب عراقی و تلاش‌های شریف ادریسی، جبر تاریخی به پناه بردن به خیال و فانتزی و خلق عجایب‌نامه‌ها منجر شده، به هم می‌ریزد.

وی ادامه داد: یک نمونه و شاهد مهم در اثبات این مدعا، در کنار بسیاری نمونه‌های دیگر، کتاب عجایب الهند، نوشتۀ بزرگ بن شریار رامهرمزی (۲۹۹-۳۹۹)، ناخدای شهیر ایرانی است

دکتر احمدوند با اشاره به پژوهشی که دربارۀ بزرگ بن شهریار و کتابش به انجام رسانده، گفت: حوادث کتاب عجایب الهند در فاصلۀ ۳۰۳ تا ۳۴۰ قمری یعنی مقارن و یا در حدود ظهور مکتب بلخی و عراقی و مدت‌ها پیش از تولد ادریسی، رخداده و گردآوری و نوشته شده است.

وی این کتاب را در واقع سلسله روایاتی از دریانوردان بی‌شمار ایرانی و بیشتر سیرافی که پیش از بزرگ بن شهریار رایج بوده و در ذهن و زبان دریانوردان و دریاگردان ایرانی و غیر ایرانی تکرار می‌شده، دانست و در این باره افزود: در واقع بزرگ بن شهریار، فردوسی‌وار این سنت شفاهی و یا کتبی را که اکنون به دست ما نرسیده و یا کامل به دست ما نرسیده، جمع‌آوری کرده، سامان داده و با تکیه بر دیده‌ها و سفرهای واقعی خود، از نو بازآفرینی کرده است.

دکتر احمدوند گفت: حوادث کتاب عجایب الهند مربوط به ناخداها، صاحبان کشتی ها، قاضیان، پزشکان و اقشار گوناگون اجتماع آن روزگار و در باب موضوعات گوناگون زندگی روزانه، زندگی در دریا، تجارت، سفر و البته عجایب دریا و خشکی است و محل رخداد این حوادث هم گسترۀ بزرگی از جهان را از خلیج فارس، دریای عمان، دریای سرخ و اقیانوس هند تا چین و نیز سواحل شرق افریقا تا زنگبار یا تانزانیا شامل می‌شود.

این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در خصوص واقعیت داستان‌های این کتاب گفت: تحقیقات مفصل آلبرت حورانی، عبدالرحمن حمیده، کراچکوفسکی و فریمن گرنویل نشان می‌دهد که داستان‌ها و روایات عجایب الهند تماماً خرافه و گزاف و خارج از زمان و مکان نیست و مواردی از آنها که شمارشان اندک هم نیست، واقعاً در عالم خارج رخ داده و واقعی است.

وی افزود: البته بر حسب حال و هدف نویسنده که سرگرم ساختن دریانوردان در خشکی و دریا و تسهیل دشواری‌های دریانوردی است، چگونگی ارائه مطالب و بیان آنها داستان گونه شده و ارزش ادبی هم یافته است و در مواردی فکت‌ها به حالت یا قالب فیکشن درآمده‌اند و دانش و فانتزی در هم آمیخته و مرزبندی‌های بین این دو به هم ریخته است.

دکتر احمدوند بر این اساس به جمع‌بندی مطالب خود پرداخت و گفت: در کتاب‌های عجایب دو عنصر اصلی جستجوگری علمی و خیال‌پردازی وجود دارد و ادبیات عجایب را که بررسی می‌کنیم این دو گونه در کنار هم و پای به پای هم پیش می‌روند؛ که هرگاه نسبت دانش فزونی می‌یابد و یا میان دانش و فانتزی بالانسی منطقی صورت می‌گیرد، کتاب قطعاً و یقیقناً جایگاه و ارزش علمی پیدا می‌کند، اما هر گاه فانتزی بر دانش بچربد،  کار از لونی دیگر می‌شود.

وی با بیان این که اگر خیال تعطیل شود علم نیز تعطیل می‌شود، گفت: هیچ محققی نمی‌تواند بدون خیال به پیش برود و این گونه نیست که تعادل میان دانش و فانتزی در کتاب‌های جغرافیایی و تاریخی ما از قرن‌های شش و هفت به بعد به هم بخورد.

دکتر احمدوند کتاب بحیره را واجد اطلاعاتی مفید در عرصه‌های گوناگون دانست و ضمن بیان این که در مقایسۀ آن با متون دیگر مشخص می‌شود که مطالب آن خیال یا فانتزی صرف نیست، افزود: گزارش‌های کتاب بحیره طیفی گسترده شامل فرهنگ عامه، زندگی روزانه، اخلاق، رفتارها، جشن‌ها، میراث ملموس یا حتی ناملموس بشری، شرح حال شخصیت‌ها، وزراء، اشراف، پهلوانان، القاب، عناوین، اسطوره‌ها و… را در بر می‌گیرد.

وی با اشاره به مواجه بودن ما با مشکل اطلاعات و تعمیم در بررسی‌های تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی، تاریخ ذهنیت، تاریخ احساسات و عواطف، و انواع تاریخ‌های مضاف و نیز در پژوهش‌های اسطوره‌شناسی و میراث فرهنگی، گفت: ما اکنون سندی تازه پیدا کرده‌ایم که می‌توانیم به آن مراجعه کنیم و با بهره از آن دوره‌ای از تاریخ را دقیق‌تر و کاملتر بازسازی کنیم.

بدایع اخبار ایران و هند در بحیره

در ادامۀ نشست دکتر ابوئی مهریزی ابتدا در خصوص اهمیت کتاب بحیره گفت: اگر بخواهیم تصویر روشنی از ایران و سرزمین‌های همجوار آن و هندسۀ سیاسی عالم اسلام در قرون ۱۰ و ۱۱ هجری به دست بیاوریم بی گمان یکی از مصادر و منابع ممتاز و اصلی برای دریافت این تصویر کتاب بحیره اثر محمدهاشم فزونی استرآبادی است و از این جهت ما باید سپاسگزار این زحمت سترگ علمی این دانشی‌مرد بزرگ که مقارن ایام صفویه و گورکانیان هند می‌زیسته است، باشیم.

ابوئی مهریزی افزود: با توجه به سیاحت‌هایی که فزونی استرآبادی در نقاط مختلف به خصوص در شرق عالم اسلامی داشته و دسترسی که به منابع و مصادر گوناگون داشته است از کتاب بحیره می‌توان اطلاعاتی دربارۀ سرزمین‌های ترکستان و سلطنت خوانین ازبک، حکومت گورکانیان در شمال هند، سلطنت‌های اسلامی و شیعی همچون نظام شاهیان و قطب شاهیان در دکن در جنوب هند، سلطنت صفویان، سلطنت آل عثمان در مملکت روم و نیز از مغرب الاقصی یا مراکش، کم و یا بیش، به دست بیاوریم.

این پژوهشگر تاریخ ایران و اسلام با اشاره به حضور تجاری و استعماری اروپاییان از اواخر قرن ۱۵ در امتداد سواحل و جزایر جهان اسلام، گفت: با توجه به حضور فزونی در این مناطق شرایط جدید پدید آمده در حوزۀ مناسبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در این نواحی تا حدی در کتاب وی منعکس شده است.

وی با اشاره به پرتغالی‌ها به عنوان آغازگر اکتشافات جغرافیایی اروپاییان در مشرق زمین، دنیای اسلام و آفریقا، گفت: فزونی اطلاعات ارزشمندی در کتاب بحیره در مورد نحوه حضور پرتغالی‌ها در دنیای اسلام و نوع تعاملات و تقابلات‌شان ارائه کرده که از جهاتی تازگی دارد و به ویژه اطلاعاتی که در مورد بندر گوا، به عنوان هستۀ اصلی مستعمرات تجاری پرتغال، می‌دهد حائز اهمیت است و دست کم در میان متون تاریخی و جغرافیایی به زبان فارسی شاید اول بار است که به این نحو دیده می‌شود.

ابوئی مهریزی به اشارات فزونی به جنگ مهم و سرنوشت‌ساز سال ۱۵۷۸ میلادی در منطقۀ مغرب الاقصی یا مراکش میان مسلمانان و پرتغالی‌ها و اسپانیایی‌ها، توصیفات او دربارۀ چیره‌دستی پرتغالی‌ها در علم تفنگ و دانش ساخت کشتی، تبحر پرتغالی‌ها در جنگ‌های دریایی عجزشان در جنگ‌های خشکی، درگیری پرتغالی‌ها با مسلمانان ملباری هند و نقش اهل فرنگ از جمله پرتغالی‌ها در اکتشافات جدید جغرافیایی در حوزۀ اقیانوس هند و احتمالا استرالیا به عنوان برخی نکات قابل استفاده و تحلیل کتاب بحیره اشاره کرد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه بین‌المللی اهل بیت(ع) یکی دیگر از وجوه مهم و ممتاز قابل استفاده از کتاب بحیره را در حوزۀ اندیشۀ سیاسی دانست و گفت: علاوه بر نکاتی که دکتر جعفری قنواتی به آن اشاره کردند، گمان من این است که فزونی استرآبادی به شکل هوشمندانه و غیرمستقیم ضمن بیان حکایات و مطالب به نوعی به مبانی مشروعیت و مقبولیت سیاسی در آن دوره اشاراتی دارد.

وی محور اصلی مورد توجه فزونی در این زمینه را اشاراتش به نقش اصل و تبار چنگیزی و مغولی در منزلت و مشروعیت حکومت دانست که هم در مورد جغتاییان ماوراء النهر و هم در مورد گورکانیان هند به این نکته اتکا دارد و سلاطین مغول و گورکانی را صاحب کرامت توصیف می‌کند.

ابوئی مهریزی با اشاره به اختصاص بخشی از کتاب بحیره به موضوع سخاوت اکتای قاآن، فرزند و جانشین چنگیزخان مغول، بعد از ذکر برامکه، گفت: فزونی در ابتدای فصل دوم از این باب که در مورد کرامات و خوارق عادات است بر این موضوع تأکید می‌کند که شرط انصاف آن است که کرامات جناب اکتای قاآن مقدم بر برامکه گفته شود ولی به لحاظ تعظیم اسلام و شعائر اسلامی ما ناگزیر هستیم که شرح سخاوت برامکه را مقدم بر جناب اکتای قاآن ذکر کنیم و این مطلب گویای آن است که جناب فزونی در موضوع مشروعیت و مقبولیت حاکمیت‌های موجود در ماوراء النهر، ترکستان، خراسان و هندوستان، به بحث انتساب به خاندان چنگیزی عنایت و اعتراف دارد و این موضوع را به خوبی نشان می‌دهد.

این پژوهشگر تاریخ ایران و اسلام افزود: علاوه بر این فزونی سعی دارد که به تأسی روش بعضی از تاریخ‌نگاران عصر صفوی این موضوع را به تاجداران وقت مملکت ایران یعنی صفویه هم تعمیم دهد و بعضا حکایاتی را ذکر می‌کند که این موضوع را نشان می‌دهد.

وی در ادامه به ذکر حکایتی از کتاب بحیره که در آن نسبتی میان تیمور گروکانی و شیخ صفی‌الدین اردبیلی برقرار شده پرداخت و گفت: در این حکایت آمده است که امیر تیمور گورکانی وقتی در قالب یورش‌هایش به خراسان می‌خواسته از جیحون عبور کند تازیانه‌ای که نماد سیاست، قدرت و اعمال حاکمیت است از دستش به درون آب می‌افتد و تیمور از این اتفاق برداشت بدی می‌کند اما بعدا مردی بر او ظاهر می‌شود که برای او ناشناس است و تازیانه را به او بازمی‌گرداند و تیمور بعدا در حین یکی از سفرهای جنگی وقتی به زیارت شیخ صفی‌الدین می‌رود همان شخصی را که تازیانه را به او بازگردانده بود، می‌بیند.

ابوئی مهریزی ضمن اشاره به عدم تقارن زمانی میان زندگی شیخ صفی و تیمور و همزمانی تیمور با خواجه علی سیاه‌پوش، از صاحبان طریقت صفوی، گفت: هدف فزونی از بیان این حکایت برقراری نوعی ارتباط و پیوند عمیق معنوی میان تیموریان، که برای خود اصل و تباری چنگیزی قائل بوده‌اند، و صفویان بوده است و طرح این پیوند معنوی نیز در راستای بحث مشروعیت و مقبولیت سیاسی و حکومتی است.

پایان‌بخش نشست پرسش و پاسخ حاضران و سخنرانان بود.

گزارش تصویری نشست را می‌توانید در اینجا ببینید.

.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612