کد خبر:11967
پ
sandoghi-2

رؤیای روزهای آرزو – در سوگ صادق صندوقی

رؤیای روزهای آرزو – درسوگ صادق صندوقی ( همدان 1325- تهران 31مرداد 1397)- فرهاد طاهری

میراث مکتوب – درروزی آرام و در تهران خالیِ از فریاد وشور[1] ، صادق صندوقی در خلوتِ شهر دیده برهم گذاشت .

جوانان ونوجوانان تلگرام بازو واتس اپی واینستگرامی این روزگاران بعید می دانم نام صادق صندوقی راشنیده باشند اما کودکی های من وهم نسلانم،  وچه بسا کودکی های سایه روشن و رنگ پریدۀ بسیاری در گوشه گوشۀ روستاها وشهرهای دور، به رنگ ونقش پردازی های آثار صادق  صندوقی است . او تصویرگرکتاب های کودک بود . کودکی های ما سرخوش ازنقاشی های ومیناتورهای او بود . رؤیای روزهای آرزوی کودکی ها  ، به رنگ هاو نقوش آثار صندوقی گره می خورد . تخیلِ صندوقی در آثارش ، تجلی «حقیقت وواقعیت وعینیت » در حافظه ها و ذهن های کودکان می شد . هرکس ، ازبزرگ وخرد ، نقاشی ها وتصویرگری های صندوقی را با نقش مایه های تاریخ ایران واسلام وصحابۀ پیامبر و مشاهیرادبیات  فارسی و…  در کودکی دیده باشد ، تطبیق  تخیل با حقایق تاریخ  تا پایانِ زندگانی  بیندۀ آن تصاویر ، بدون تردید همان نقش های صادق صندوقی است . صندوقی باهنرمندی وچیردستی بی نظیر خود در نقش ونگارها و رنگ پردازی ها ، می توانست  نادیده ها وگمان ها را به «دیده ها » آورد و نخستینِ تصویرها وتصورها را ازگذشته های ناپیداکران برصفحات نقش زند و درذهن ها حک کند . او این هنر را داشت که تاریخ وافسانه و حکایات وقصص مبهم و رمزآلود را عینیت وتجسم روشن بخشد.

هنر صندوقی البته به التذاذِ سرخوشانه وبی نتیجه هم ، محدود و منجر نمی شد . نقش زنی های او اسباب ِتفرج روح  و موضعِ تمرکز ذهن و خیره شدن ِچشم نبود .  سحاری انگشتانِ او همواره گره گشای دست وزبان و چشمِ معلمان در تدریس وآسان گر بارگران انتقالِ معناهای دیریاب ودشوارفهم در  عبارات و جملات کتاب ها بود . صندوقی به یک معنی  یاریگر معلمان و مربیان بود و مؤلفان و نویسندگان.  هردودسته بخشی از  پیشترفت های خود را درامر آموزش ، مدیون صندوقی بودند . آنجا که عبارات و کلمات و جملات  ومعلمان و مربیان درمی ماندند نقش های صندوقی به پیش می تازاندند و دست معلم و شاگرد را می گرفتند .  ازاین جنبه ها باید گفت ، در واقع،  بخش بیشترِگرانباری های آموزش بردوش صندوقی  و زمینه ساز جلب توجه کودکان وفراگیران  به مطالب ونوشته های کتاب ها به عهدۀ او بود . او معلم واقعی همۀ ما بود . معلم کودکی های مابود . معلم ناپیدایی بود  که خود درکلاس ها حضور نداشت اما بی حضور او هم ، پای آموزش و برانگیختنِ انگیزه ها و به وجد آوردن ها  در محافل کودکی و کلاس  لنگ می زد . در یک کلام ، به هنرِصندوقی ساعت ها کتاب ها را ورق  زدیم  ، به تصاویرخیره ماندیم   ، پابه پای او تا روزگار سعدی و خیام و حافظ و ژول ورن و… رفتیم و به دیدار چهره وشمایل بزرگان و مردم وقهرمانان  آن روزگاران  مفتخر شدیم ، در جنگ ها و وقایع زبانزد و سرنوشت ساز تاریخ ایران واسلام  حضور یافتیم و بازگشتیم . او براستی معجزه می کرد .

صادق صندوقی و زنده یاد پرویز کلانتری[2] ، نخستین معلمانِ نقاشی من بودند . معلمانی که هیچ گاه ندیدمشان اما حضور آنان دردوران کودکی ودبستانم چنان گرم و پررنگ بوده  ،  که اکنون هم  از پسِ سالیان  ، هرگز ذره ای از ارادتم به آن معلمان کاسته نشده است .  از کودکی تا به امروز ، نوشتن ، نقاشی ونجاری ، سه دلدادۀ سه «نون» من بوده اند ( هرسه این دلبستگی ها با حرف «ن» آغاز می شود) . نقش های صادق صندوقی ، همیشه سرمشقِ نقاشی های  ناشیانۀمن بود .  هرگز هم نتوانستم به ترکیبِ رنگ ها  و مهارت  وظرافتِ قلم زنی ها و شگردهای نقش پردازی های او ذره ای نزدیک شوم . رنگ و قلم در دستِ او گویی غیرزمینی بود . حتی امضای او در پای نقاشی هایش به من حضور غیرواقعی ومعمایی  «نقاش» را القا می کرد .  احساس من این بود  بخشی از هنر صندوقی  از آسمان به زمین آمده است .  او همیشه برایم دست نیافتنی و در رؤیاها بود . صندوقی ،  جلوۀ ملموس و« ملبس و تن شدۀ» آرزوهای دست نیافتنی من بود .  آنچه را آرزوداشتم بشوم صندوقی شده بود . به همین سبب هم او را خیلی دور از خود می دیدم .آن چنان دورِ دور  که وقتی دانشجوی دانشگاه تهران شدم و به این شهر آمدم ،   بارها به دانشکده هنرهای زیبا سرک کشیدم اما هیچ وقت جرئت نکردم سراغ ِصندوقی بروم . هیچ وقت هم نرفتم . …

بامرگ او گویی خیال انگیزترین  حالات کودکی  وآرزوهایی که هرگز بدان نرسیدم از صفحۀ ذهنم دور شد . برای آن روزها ،آن ساعات خوش ِلمیده در ایوانِ خانۀ قدیمی که با تماشای نقاشی های صندوقی می گذشت ، آن کوچه و آن خانه ای که دیگر نشانی از آن ، جز درخاطره ها نیست ،  دلم چقدر تنگ شده است . صندوقی باخود گذشته های مرا برد .

فرهاد طاهری

شهریور 1397


  1. تعبیری است از فروغ فرخزاد ..در خزانی خالی از فریاد وشور ……

[2] –   دربارۀ ارادتم به زنده یاد پرویزکلانتری در کتاب دریادماندگان ( اثری که امیدوارم بزودی منتشرشود) ودرفصل «نقش زنِ تصاویرماندگارعمر» مفصل نوشته ام .

 

زنده یاد صادق صندوقی

تصویرگری هایی از زنده یاد صادق صندوقی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612