کد خبر:4540
پ
kheiraandish-m

جامع التواریخ رشیدالدین فضل‌الله و فرآیند جهانی ساختن تاریخ مغولان شرقی

جامع التواریخ اثر خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، تاریخی است به واقع جامع در باب تاریخ جهان. در این اثر ارزشمند به طور خاص تاریخ عصر غازان خان و در نگاهی وسیع تر مغولان و بویژه مغولان شرقی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است

میراث مکتوب – جامع التواریخ اثر خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، تاریخی است به واقع جامع در باب تاریخ جهان. در این اثر ارزشمند به طور خاص تاریخ عصر غازان خان و در نگاهی وسیع تر مغولان و بویژه مغولان شرقی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.

مغولان شرقی همان مغولان چنگیزخانی هستند که در قرن هفتم هجری برابر با سیزده میلادی به تأسیس دولتی وسیع و قدرتمند به پادشاهی چنگیزخان دست زدند. اگرچه تأسیس چنین دولتی به خودی خود موجب اشتهار و اهمیت فراوان برای این دسته از مغولان شده، اما واردساختن آنها به تاریخ جهانی راهی طولانی تر و دشوارتر از فتوحات آنان را طی کرده است. چنانکه تمامی فتوحات مغولان شرقی یک دوره پنجاه ساله که منطبق با نیمه اول قرن هفتم هجری است، طول کشید. اما جای گرفتن آنها در طرحی جامع از تاریخ جهانی در دهه های آغازین قرن هشتم هجری و با جامع التواریخ رشدالدین، یعنی یک قرن پس از تشکیل دولت جهان آنان، صورت گرفت. پیمودن چنین دوره ای طولانی، می‌توانست کوتاه تر باشد اگر دانش چینی‌ها از مغولان شرقی در اختیار جهانیان قرار می‌گرفت. چینی‌ها و به طور خاص ختایی ها، در آن زمان دربارۀ مغولان اطلاعات قابل توجهی داشتند. بخش های شرقی مغولان در مجاورت مرزهای آنان قرار داشت و به طور کلی مغول‌ها تحت تأثیر سیاست و تمدن چینی‌ها بودند. اما نه موقعیت جغرافیایی چین که در گوشه شرقی آسیا و در مجاورت اقیانوس آرام قرار دارد و نه شرایط ارتباطی آنها با ملت های متمدن دیگر که به دلیل بعد مسافت و فقدان ارتباطات و امنیت بسیار ناکافی بود، امکان نمی داد تا از طریق چینی‌ها اطلاعات مفیدی درباره ی مغولان در دسترس مسلمانان و مسیحیان که سراسر خاورمیانه و اروپا را در اختیار داشتند، قرار گیرد. بدین جهت از نواحی شرقی مغولستان تا ساحل اقیانوس آرام اطلاعی اندک، آنهم درباره تاتارها و بیشتر به خاطر تجارت کم حجم اما با ارزشی که برای مِشک وجود داشت، به خاورمیانه می‌رسید. برای اکثریتی از مردم مسلمان این مناطق همین دانش اندک نیز به صورتی مجمل و مبهم تر تحت عنوان یأجوج و مأجوج در می‌آمد، این برداشت قدیمی که با باورهای دینی تأیید و تقویت می‌شد نه تنها از چند قرن قبل از فتوحات مغولان چنگیزخانی وجود داشت، بلکه تا ده‌ها سال بعد که آنان دولت جهانی خود را تشکیل دادند نیز مطرح بود.

چنانکه ابن ابی الحدید در اواسط قرن هفتم و در هنگام فتح بغداد و حتی در سال های بعد و تقریباً همزمان با تألیف جامع التواریخ رشیدالدین، نویسنده و محققی شناخته شده چون ابی الفداء در تقویم البلدان، همچنان سَمت شرقی مغولستان را سرزمینی مجهول و مسکون توسط یأجوج و مأجوج می‌دانستند.

برای ایرانیان نیز هر چند سرانجام با همت رشیدالدین، اطلاعات کامل و کافی درباره مغولان چنگیزخانی حاصل شد، اما بررسی منابع نشان می‌دهد که رسیدن به این مرحله تا چه اندازه طولانی و توأم با اُفت و خیز بوده است. نخستین گزارش های منعکس شده درباره مغولان در منابع ایرانی که در قالب مقدمه شمس قیس رازی بر کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم و نجم دایه (مجد الدین بغدادی) در مقدمه بر مقدمه کتاب مرصادالعباد است، ابهامات بسیار دارد و چنانچه در ادامه خواهم گفت متکی به اخبار مغولستان غربی است. اینان که از وابستگان دربار خوارزمشاهی به شمار می‌آمدند، خود درگیر مصائب و ماجراهای حمله مغولان بوده اند. حتی یاقوت حموی که با نگرش یک جغرافی دان شاهد این اوضاع بوده است، اطلاعاتی قدیمی از نواحی داخلی آسیا در حدفاصل چین و ایران، در معجم البلدان ارائه می‌نماید.

در این جام سخن درباره کتاب‌های سیرت جلال‌الدین نوشته نسوی و الکامل نوشته ابن اثیر را فرو می‌گذارم تا در ادامه ی این بررسی بدانها باز گردم. پس از این دو کتاب، دواثر مهم یکی طبقات ناصری و دیگری جهانگشای جوینی که در میانه ی قرن هفتم به زبان فارسی نوشته شدند، هرچند اطلاعات بسیار مهمی درباره ی مغولان و تهاجمات آنان ارائه می‌کنند، اما ورودی به جامعه مغولان شرقی ندارند. جوزجاتی مؤلف طبقات ناصری که خود از شاهدان جنگ های صورت گرفته در خراسان بوده است، حتی اخباری درباره ی مغولان به واسطه ی سفرایی که به ختا رفته بودند نیز نقل می‌کند و جوینی که خود با مسافرت به مغولستان در قراقروم نیز حضور یافته است، با اینحال از شرایطی که قبایل مغول به تشکیل دولت خویش توفیق یافتند و اساس آن را همان ساختار قبایلی تشکیل می‌داد، سخن نمی گوید. سفیران اروپایی که تقریباً در همین دوران از مغولستان دیدار کرده اند نیز اطلاعاتی از آن گونه که رشیدالدین ارائه می‌کند در دسترس نداشته‌اند. گزارش‌های پلانو کارپینی و روبروک هرچند دربردارنده ی، مطالب مهمی از شرایط سیاسی و اجتماعی و اعتقادی مغولان است، اما ساز و کارهای اصلی جامعه و عمل مغولان را نشان نمی دهند.

بیشترین اطلاعات آنان درباره نواحی سمت غرب مغولستان است که قلمرو قپچاق ها، قنقلی ها، اویغورها و قرلق‌ها و سرانجام نایمان‌ها را دربر می‌گرفت. گروه اخیر یعنی نایمان‌ها در ارزیابی ای که این نوشته در صدد رسیدن بدان است، موقعیتی کلیدی دارند. آنان در غربی-ترین بخش از مغولستان ساکن بودند و به عبارتی از مغولان غربی به شمار می‌آمدند. مرزهای آنان در سمت شرق به نواحی مرکزی مغولستان در مجاورت کراییت‌ها می‌رسید که گاه متحد و گاه مخالف مغولان شرقی یعنی چنگیرخانیان بودند.
از حدود سال ۵۹۹ﻫ که چنگیزخان توانست کراییت‌ها را از سر راه بردارد و بر مغولستان مرکزی مسلط شود، تعارض جدی او با نایمان‌ها آغاز گردید و تا چند سال بعد آن‌ها را نیز مغلوب و متواری ساخت. این وقایع که تا سال ۶۰۳ﻫ رخ داد، فراریان نایمان را به قلمرو قراختائیان سرازیر ساخت که سرزمین وسیعی را در حد فاصل قلمرو خوارزمشاهیان و مغولان در اختیار داشتند. کوچلوک، شاهزاده ی نایمان‌ها در اینجا سعی کرد، موقعیت سیاسی و نظامی ازدست رفته را باز یابد. اقدامات او سرانجام با همکاری با خوارزمشاه موجب تجزیه و نابودی دولت قراختائی شد و در نهایت نیز تعارض با خوارزمشاهیان را به دنبال آورد. این در حالی بود که نیروهایی از مغولان به فرماندهی جوچی، پسر چنگیزخان در تعقیب آنان به طرف غرب مغولستان کشیده می‌شدند. هرچند در سال هایی که فتح ختا در جریان بود، اعزام نیروهای مغول به سمت غرب با کندی صورت گرفت، اما پس از سال ۶۰۸ﻫ.ق که دربردارنده ی نخستین تماس رسمی خوارزمشاهیان و چنگیزخان است، سرعت و حجم اعزام نیروها فزونی یافت و سرانجام تا سال ۶۱۲ﻫ.ق به استقرار کامل ارتش مغول در ایرتیش، کشتن کوچلوک، سرکوبی نایمان‌ها و نخستین جنگ با خوارزمشاهیان منتهی شد.

طی این سال‌ها که حدود ده سال، حد فاصل ۶۰۲ تا ۶۱۲ﻫ.ق را دربر می‌گیرد، دولت خوارزمشاهیان کوشید، قلمرو قنقلی‌ها که نیروهای اصلی ارتش خوارزمشاهیان را تشکیل می‌دادند، در برابر نایمان ها، مرکیت‌ها و مغول‌ها حفظ کنند؛ در همان حال سهم مورد ادعای خود از قلمرو قراختایی‌ها در قبال نایمان‌ها و سپس مغولان چنگیزخانی را به دست آورند. سرانجام آنکه اطلاعات هرچه بیشتر و دقیق تر از دولت و قدرتی که چنگیزخان در شرق مغولستان برپا کرده بود، کسب کنند. این اقدامات شامل اعزام لشکرها به ترکستان، ارسال جاسوسان، منع سفر تجار، اقدامات تأمینی و نظامی در مرزها و سرانجام مبادله ی سفیران بود. این در حالی بود که از سال ۶۰۸ﻫ.ق که انقراض دولت غوریان به دست خوارزمشاهیان صورت گرفت، تعارض قدیمی آن دولت با عباسیان شدت و گسترش بیشتری یافته بود، چنانکه که در سال ۶۱۴ﻫ.ق به لشکرکشی به سمت بغداد انجامید.

با ملاحظه چین شرایطی می‌توان به ارزیابی گزارش های نسوی و ابن اثیر درباره ی مغولان پرداخت. ابن اثیر که اخبار مغولان را در سال ۶۲۸ﻫ.ق نوشته است، از مغولان غربی با عنوان کلی مغولان نخستین یاد می‌کند که سرانجام توسط گروهی دیگر از مغولان نابود شدند. او که این دسته از مغولان را منسوب به چنگیزخان می‌داند، در همان حال که آن‌ها را تاتار می‌نامد، از اعزام جاسوسانی به سمت مغولستان توسط خوارزمشاه نیز خبر می‌دهد.

بعضی از محققان بستر عمومی چنین تحولاتی را با عنایت به اینکه کوچلوک در اصل مسیحی بوده است را دست مایه آن قرارداده اند تا افسانه ی «شاه جان کشیش»، یعنی پادشاه افسانه ای مسیحی که قرار بود به کمک صلیبیون بشتابد و یا پادشاهی که خلیفه با او در توطئه علیه سلطان محمد تماس گرفت را همین کوچلوک بدانند. این همه نشان می‌دهد که تا چه اندازه اخبار نواحی غرب مغولستان و دراصل سرزمین های حد فاصل ایران و مغولستان در شکل گیری تاریخ مغول نزد ابن اثیر نقش داشته است. در این زمینه مهم تر از آن، اخبار مغولستان نزد نسوی، منشی جلال الدین خوارزمشاه است. او که مغولان را تَمَرچی به معنای آهنگر و مغولستان را «طمغاج» می‌نامد، در گزارشی شگفت انگیز از حضور دو چنگیز و دو کوچلوک و حتی دو نفر با نام جوچی نام می‌برد که در تحولات آن روزگار مغولستان نقش داشته اند. در این میان براساس آنچه که مشهور است، یک چنگیز که همان چنگیزخان باشد و یک کوچلوک که شاهزاده ی فراری نایمان است و یک جوچی که پسر چنگیزخان است، هم در سخن نسوی و هم در منابع بعدی مانند جهانگشا و جامع التواریخ برای ما روشن هستند. اما موارد دیگر با شرح و توضیح هایی قابل شناسایی می‌باشند که در نوشته ای دیگر بدان پرداخته-ام و این جا مجال بحث درباره ی آن نیست. اما فحوای گزارش های نسوی نشان می‌دهد که در کسب اخبار خویش متکی به کسانی بوده است که با غرب مغولستان مرتبط بوده اند. او از جمله از امیر قراقاسم نسوی، همشهری خود در این زمینه یاد می‌کند. نسوی که مغولان را با عنوان تاتار مورد اشاره قرار می‌دهد، مغولان شرقی را مطابق دیدگاه نایمان ها، مردمی وحشی و نیرنگ باز می‌داند. چنان که گورباسو، ملکه ی نایمان ها، آنها را وحشی و «بوگندو» دانسته بود. این نشان می‌دهد اخباری که در مورد شگفت انگیز بودن مغولان، چه در شکل و شمایل و چه در زمینه ی اعمال و رفتارشان که در منابعی حتی مانند جهانگشا هم منعکس شده است، توسط مغولان غربی به قلمرو خوارزمشاهیان رسیده و به مردمان منتقل شده است. نمونه ای از آن خبری است که دفتر دلگشا، از منابع تاریخ شبانکارگان فارس، نقل می‌کند. در این کتاب آمده است، علاءالدین فرمانروای گِردکوه طی نامه ای به اطلاع ملک مظفرالدین شبانکاره رساند که آهنگری جادوگر و «قراجو»، یعنی از عوام بی سروپا در توران زمین خروج کرده که چنگیزخان نام دارد. منابع موثقی چون جهانگشا و جامع التواریخ به خوبی نشان می‌دهند که چنگیزخان دارای نَسَبی اشرافی بوده و مغولان تا چه اندازه از جادو به دور بوده اند. در همان حال جامع التواریخ متذکر می‌شود که نایمان‌ها در جنگ با مغولان از جادو برای ایجاد برف و باران بهره گرفته اند. این همه نشان می‌دهد که دوره ی ۱۰ ساله ی تماس و برخورد با نایمان‌ها در نواحی ترکستان تا چه اندازه بر شکل گیری طرز تلقی نخستین گزارشگران در منابع متقدم مانند ابن اثیر، نسوی، نجم دایه و شمس قیس رازی مؤثر بوده است. گزارش هایی که برای تصحیح و تکمیل آنها بایست منتظر تدوین جامع التواریخ رشیدی در دهه های بعد می‌بودند.
رشیدالدین برای تدوین تاریخ مغولان چنگیزخانی از اسناد و مدارک دیوانی و منابعی چون دفتر زرین یا تاریخ سرّی و نیز بازماندگان قبایل و طوایف مغول و نیز مطلعین اخبار آنان از چین و مغولستان استفاده کرده است. به عنوان مثال، در زمان او، ساداق ترخان، از نوادگان یاران چنگیزخان که در موقعیتی بسیار سخت جانش را نجات دادند و از بزرگان دولت ایلخانی به شمار می‌آمد، در شیراز حکومت می‌کرد. نیز در ذکر شعب اقوام مغول از اعقاب آنها که در ایران بوده اند، سخن به میان می‌آورد. بدین ترتیب رشیدالدین به درون قبایل و خاندان های مغولان چنگیزخانی وارد شده است. امری که در کتابی مانند «دیوان چائو پی شیه» به صورتی سربسته به زبان های چینی و تنگوزی باقی ماند تا آنکه در دوران معاصر شناسایی و بازخوانی شد. جامع التواریخ علاوه برآنکه از این جهت اهمیت دارد، از این نظر نیز در خور توجه است که این نوع از اخبار مغولان را آن هم در سطحی گسترده در خاورمیانه ی دوران قرون وسطی مطرح کرده است. در این روزگار که مطابق با تاریخ اروپا، اوج قرون وسطی به شمار می‌رفت، آسیای غربی و به تعبیری لوانت یا مدیترانه ی شرقی، محل تجمع نیروهایی شده بود که آنجا را بیش از پیش واجد شرایط جهانی می‌ساختند. دولت های ایلخانان ایران، ممالیک مصر و شام، بقایای نیروهای صلیبی، دولت بیزانس، بازماندگان عباسیان در مصر، دولت مغولان روسیه یا اردوی زرین، ارمنی ها، گرجی ها، مسلمانان و بسیاری دیگر در این عرصه حضور داشتند. در همان حال ممالیک هند به واسطه ی تقرب به عباسیان قاهره، دولت مغولی یوان در چین به دلیل پیوند با دولت ایلخانان در ایران و نیروهای صلیبی به نمایندگی از پاپ و پادشاهان اروپایی نیز در اینجا تأثیرگذار بودند.کانون فعالی که در زمینه های سیاسی، فرهنگی و تجاری در اینجا شکل گرفته بود، بازیگران جدیدی چون «جنوایی ها» و «ونیزی ها» را به میدان آورده بود. بدین جهت در قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی برابر با قرون هفتم و هشتم هجری، مدیترانه ی شرقی عرصه ی به هم رسیدنِ عناصر و عوامل دور و نزدیکی شده بود که از شرق آسیا تا غرب اروپا را به هم پیوند می‌دادند. در چنین شرایطی رشیدالدین فضل الله همچنان که تاریخ چین و فرنگ و هند و ایران و اسلام را در یک طرح جای می‌داد، تاریخ مغولان شرقی را در کانون آن وارد می‌کرد.
همانگونه که در ابتدای مطلب گفتم، چنین تاریخی می‌توانست به عنوان یک دانش چینی مطرح شود، اما این تاریخ نگاری ایرانیِ انعکاس یافته در جامع التواریخ بود که آنرا به عنوان تاریخی جهان، در جامعه ی جهانی شکل گرفته در مدیترانه ی شرقی، وارد می‌ساخت. این زمان در مغولستان غربی شرایط جدیدی پدید آمده بود که ناشی از تکاپوی قایدو، نواده ی اوکتای قاآن بود. تاریخ نگاری رشیدالدین در قیاس با وصاف، در این مورد به نحو عجیبی کمرنگ است. این در حالی است که مغولستان شرقی و حتی فراسوی شرق را همچنان با دقت در گزارش خود مورد توجه قرار می‌دهد. آن هنگام مغولستان شرقی در در تصرف خاندان تولوی بود که در ایران و چین قدرت داشتند، و آن سوی شرق مغولستان در دست عموزادگان آنها از خاندان یسوکای، پدر چنگیز خان قرار داشت. این قسمت از جغرافیای آسیا هیچگاه تا این اندازه در عرصه ی تاریخ جهانی، آنچنان که در تاریخ رشیدالدین دیده می‌شود، امکان مطرح شدن نیافته بود.

آنچه در بالا مطالعه کردید مقاله دکتر عبدالرسول خیراندیش با عنوان «جامع التواریخ رشیدالدین فضل‌الله و فرآیند جهانی ساختن تاریخ مغولان شرقی» بود که در مراسم رونمایی از دوره سه جلدی جامع التواریخ (ایران و اسلام) و نکوداشت استاد محمد روشن ایراد شد.

اخبار مرتبط:

…………………………………………………

رشیدالدین و روایت بغدادى در مورد حمله مغول

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612