میراث مکتوب- دکتر سجاد آیدنلو، دانشیار دانشگاه پیام نور ارومیه، در یادداشتی ضمن معرفی شاهنامۀ نقالان (طومار مرشد عباس زریری اصفهانی) که به همت دکتر جلیل دوستخواه منتشر شده به بررسی این اثر و ارائۀ پیشنهاداتی در خصوص ویرایش و چاپ آن پرداخته است. در ادامه این یادداشت را میخوانید.
مرحوم مرشد عبّاس زریری اصفهانی (زادۀ 1288 ه.ش در اصفهان- درگذشتۀ 1350 ه.ش در همان شهر) یکی از چیرهدستترین نقّالان معاصر بود که سیوهفت سالِ پیوسته هر روز عصر در کافه گلستانِ خیابانِ چهار باغ اصفهان با شور و مهارت تمام نقّالی میکرد. میراث ارزشمندِ این مرشد، دستنویس طوماری است در نهصد و نود و نه صفحه که به نوشتۀ خودِ ایشان هجده سال صرفِ نوشتن آن شده است. شادروان زریری این طومار را «کتاب نثر شاهنامه» و «زریرینامه» نامیده است.(1) این نسخۀ مهم و مفصّل از طومارهای نقّالی به کوششِ پرزحمت و ویراستاری طولانیمدّتِ دکتر جلیل دوستخواه، شاهنامهشناسِ اصفهانیِ ساکن استرالیا، و با همّت تحسینبرانگیزِ نشر ققنوس در زمستان سال 1396 در پنج جلد با نام شاهنامۀ نقّالان منتشر شد.(2) با توجّه به حجم و تفصیلِ داستانهای این طومار که حدود سه هزار و هشتصد صفحه و تقریباً یکمیلیون واژه است(3) آن را باید فعلاً جامعترین طومار نقّالیِ شناخته و چاپشده بدانیم.
متن چاپیِ طومار مرشد زریری اصفهانی که دکتر دوستخواه آن را شاهنامۀ نقّالان نام گذاردهاند، با پیشگفتار ویراستار ارجمند (دکتر دوستخواه) دربارۀ مهمترین طومارهای چاپشده، مقایسۀ کوتاه طومار کنونی با طومار هفت لشکر و گزارشی از چگونگیِ آمادهسازی و انتشار کتاب آغاز میشود (ر.ک: صص 11- 17). تاریخ نگارشِ این پیشگفتار شانزدهم مهر (مهرگان) سال 1393 است. پس از آن دکتر دوستخواه مقدّمهای (صص 19- 32) در معرّفیِ مرشد زریری، زندگینامۀ ایشان و بررسی پارهای ویژگیهای روایات طومار نوشتهاند. سپس برگزیدهای از سخنان روانشاد زریری دربارۀ سرگذشتشان و فنّ نقّالی آمده (صص 33- 41) و در پایان نیز تصاویری از مرشد زریری و صفحاتِ نسخۀ طومار ایشان چاپ شده است (صص 42- 50).
محتوا/ متن داستانهای طومار مرحوم زریری با فهرست سلسلههای شهریاریِ ایرانِ پیش از اسلام در سنّت رِوایی آغاز میشود و بعد، از پادشاهی گیومرث تا پایان پادشاهی دارا و کشته شدن او در نبرد با اسکندر را در بر میگیرد. این محدودۀ داستانی- که شامل بخشهای بهاصطلاح حماسی- اساطیریِ روایات ایرانی و پیش از دورۀ تاریخی است- در اغلب طومارهای جامعِ دیگر هم دیده میشود؛ امّا در طومار مرشد زریری در این ساختار داستانی (دو سلسلۀ پیشدادیان و کیانیان) روایتهای متعدّد و متنوّعی آمده که بعضی از آنها یا اصلاً در طومارهای تاکنون شناختهشده نیست و یا با این تفصیل و جزئیّات به نظر نمیرسد.
در انتهای گزارشِ هر پادشاهی یا داستان، نخست یادداشتهای خودِ مرحوم زریری دربارۀ بعضی نکاتِ داستانها(4) و بعد توضیحات دکتر دوستخواه آمده که غالباً دربارۀ معنای برخی لغات، اصطلاحات، ترکیبات، تعابیر و عباراتِ متن و ذکر نشانیِ بیتهای منقول از شاهنامه در تصحیح دکتر خالقیمطلق (یا چاپهای بنیاد شاهنامه، مسکو و ژول مول) با اشاره به برخی اختلاف ضبطهاست. همینجا باید یادآور شد که نشانی ابیاتِ شاهنامه فقط در یادداشتهای سه جلدِ نخستِ طومار داده شده و در یادداشتهای ویراستار در مجلّدات چهارم و پنجم این کار انجام نشده است.
نثر/ انشای شاهنامۀ نقّالان به دلیل تولّد و تربیتِ مرشد زریری در دورۀ قاجار چنانکه دکتر دوستخواه نیز در مقدّمۀ خویش (ص 25) نوشتهاند، آمیزهای است از سبک نثر قاجاری با زبان اداری و کوچه و بازارِ سدۀ اخیر که در آن لغات عربی (گاهی حتّی واژههای شاذّ و منشیانه)، واژههای فارسی، لغات ترکی، انگلیسی و فرانسویِ دخیل در زبان فارسی و معدودی از کلمات گویشی اصفهان (فارسی اصفهانی) در کنار هم نشسته است. در تحریر مرحوم زریری بعضی لغات، ترکیبات و تعبیراتِ خاصّ داستانهای نقّالی (اصطلاحات نقّالان) هم به کار رفته که شماری از آنها در فرهنگهای فارسی و متون رسمی نیامده است و نگارنده در مقالۀ دیگری دربارۀ آنها بحث خواهد کرد. برای نمونه «سارَنج» و «کُهتُر» به معنای نوعی رزمافزار، «سیه طوسی» به معنای گونهای کمان و «میمانکوب» در معنیِ میل آهنی که بر سر آن گوی پولادی نصب شده باشد.
از فوایدِ چاپ و سپس بررسیِ طومارها/ روایات نقّالی یکی هم به دست آمدن نکتههای داستانی (حماسی، اساطیری، عامیانۀ) مذکور در آنهاست. در طومار مرشد زریری به جهت تفصیل و تعدّدِ روایتها نکات و اشارات جالبی یافته میشود که در اینجا به یک نمونه میپردازیم. در شاهنامه هنگامیکه رستم اسب ویژۀ خویش را از میان رمه میگیرد، از چوپان میپرسد که این کرّه از آنِ کیست؟ فسیلهبان میگوید:
خدواند این را ندانیم کس همی رخش رستمش خوانیم و بس (5)
در این بیت نکته این است که چوپان چگونه بدون اینکه رستم را بشناسد از پیش کرّهای را در بین اسبان «رخشِ رستم» نامیده است؟ دکتر امیدسالار چند سال قبل به این موضوع پرداخته و پاسخ را در روایت ارمنیِ «رستم زال» یافتهاند که چوپان میگوید روزی اسبی از دریا بیرون آمد و با مادیانی جفت شد و در حال بازگشت به دریا گفت کرّهای را که از این مادیان زاده خواهد شد فقط به رستم زال بدهید.(6) در طومار مرشد زریری نیز بهنوعی دیگر به این نکته توجّه شده که در کنار آن روایت ارمنی برای بررسی و توضیح بیت شاهنامه مهم است. در اینجا رستم از گلهبان میپرسد «این اسب از آنِ کیست که داغ ندارد؟ فیروز رمهبان معروض داشت صاحب او را ندانیم ولی رخش رستمش خوانیم. پرسید این نام را که بر او نهاده است؟ عرض کرد بر اثر ضررهایی که مادیان و کرّهاش وارد آوردند، شبی من به چوپانان دستور دادم که فردای آن شب هر دو را تیرباران کنند. چون به خواب رفتم در عالم رؤیا شهریاری مرا فرمود این رخش رستم است او را بداری تا صاحبش پیدا شود. از آن زمان به این نام نامیده شد. بسیاری از بزرگان عالم حاضر شدند که او را به بهای زیاد ابتیاع نمایند امّا قبول نکردم» (ج 2، ص 1376).
در طومار مرحوم زریری گاهی بیان شفاهی و لحنِ ناشی از اجرای روایات در میان جمع، در نگارشِ متنِ مکتوب هم تأثیر گذاشته که ویژگی بسیار درخور توجّهی است و در سایر طومارهای نقّالی تا جایی که نگارنده به یاد دارد به این صورتِ نمایان دیده نمیشود. برای نمونه به نحوۀ نوشتن واژۀ «دیو» در این جمله دقّت کنید که تلفّظِ لکنتدارِ آن را که به دلیل ترس فراوان است منعکس میکند «… یک مرتبه با لهجۀ الکن فریاد زدند: دِه دِه دیو و هجوم آوردند» (ج 2، ص 1094). این صحنه هم در توصیف چگونگیِ نرم شدن شیرویه زیر زخمِ گرز گاوسرِ گرشاسپ متأثّر از نقل شفاهی است که به نثر متن راه یافته «سپر خورد بالای خود، خود تپید در سر، سر بالای گردن، گردن بالای سینه، سینه بالای شکم، شکم بر کلاته، کلاته بر کلاتهنشین و بر دو سرین و زین مرکب، مرکب تحمّل آن سنگینی نتوانست کردن» (ج 2، ص 845).
مدوّنان و راویانِ داستانها/ طومارهای نقّالی برای اینکه مخاطبانِ این نوع روایات را بیشتر با خود همراه و همدل سازند در مواردی عقاید، عناصر و اصطلاحات زمان و مکان تدوین یا نقل داستانها را در آنها وارد کرده و اصطلاحاً معاصرسازی کردهاند. این ویژگی در بعضی از جاهای طومار مرشد زریری هم هست. مثلاً معاصرت حضرت سلیمان (ع) و وزیر او آصف با کیخسرو و رستم و ارتباط آنها با یکدیگر (ر.ک: ج 5، ص 3246 و 3263 به بعد) یا رویارویی رستم با امام علی (ع) (ر.ک: ج 5، صص 3268- 3274) که به تأثیر از باورهای اسلامی و شیعیِ نقّال و زمان و مکانِ تدوین و نقل روایتهاست.
نمونۀ جالبِ دیگر اینکه شادروان زریری نوشدارو را که برخلاف دیگر روایتهای ملّی- پهلوانیِ ایران در طومار ایشان چند بار برای درمان زخم اشخاص مختلف استفاده میشود، همان سولفانیلامیدِ ساخت آمریکا معرّفی کردهاند (ر.ک: ج 3، ص 1790). در بخش سامنامه هم وقتی وزیر از کنیزکی میپرسد امروز چه روزی است؟ جوابی که کنیز میدهد تاریخِ زمانِ کتابتِ این داستان در طومار مرشد زریری است: 23/ 11/ 1337. (ر.ک: ج 2، ص 1153).
مرشد زریری متأثّر از سنّت یکسانانگاری کسانِ حماسی- اساطیریِ داستانهای ایرانی با اشخاص تاریخی، بعضاً در لابهلای داستانها چنین تطبیقهایی انجام دادهاند. برای نمونه در گزارش نبرد افراسیاب با کیقباد نوشتهاند «فرامین خاوری… از آستیاگ پادشاه ماد- که همان افراسیاب باشد- رخصت گرفته رفت در میدان و… از لشکر کبوجیۀ اوّل- که همان کیبقباد باشد- مبارز طلب کرد» (ج 3، ص 1591).
در طومار مرحوم زریری چنانکه در برخی دیگر از طومارها هم میبینیم ابیاتی از شعرای مختلف (فردوسی، سعدی، قاآنی و…) در میان روایت منثور داستانها آمده است. در این بین گاهی بیتهایی به بحر متقارب هست که دقیقاً با داستان ارتباط دارد ولی آن بیت/ بیتها در حدود بررسیهای نگارنده از ابیات اصلی یا الحاقیِ شاهنامه و منظومههای پهلوانیِ تا امروز چاپشده، نیست و احتمالاً یا سرودۀ خود مرشد زریری است و یا از منبع/ منابع طومارشان در متن وارد شده است. برای نمونه «پیران آنچه را لازمِ این فتنه بود به کار برد.
دمید آتشی اندر آن کارزار / که شعلهش سنان بود و خنجر شرار
همان کک برون رفت مانند دود / ز آسیب رخسارۀ مه شخود» (ج 1، ص 481)
همانگونه که گفتیم نسخۀ طومار نقّالیِ مرشد زریری به کوشش دکتر دوستخواه چاپ شده است. این کار حاصل پنجاه سال زحمت و همّتِ دکتر دوستخواه است و ایشان که از سال 1343 مشغول گردآوری و ویرایشِ روایتهای طومار مرحوم زریری اصفهانی بودهاند، سرانجام صورتِ نهایی کار را در سال 1393 آماده کردهاند. البتّه در این فاصله داستان رستم و سهرابِ این طومار به شکل کتابی مستقل (تهران: توس، 1369) و یکی دو داستان آن نیز در قالب مقالاتی به سعیِ خودِ دکتر دوستخواه چاپ شده است.(7)
طومار نقّالیِ مرشد زریری به ویرایش دکتر دوستخواه نخست قرار بود از سوی نشر کارنامه منتشر شود امّا نهایتاً انتشارات ققنوس آن را به شکلی بسیار مطبوع و آراسته چاپ کرد که باید سپاسگزار زحمت و دقّتِ این ناشرِ خوشنام بود. ابتکار خوب و سودمند نشر ققنوس در چاپِ این طومار نقّالی این است که در کنار متنِ مفصّل و پنج جلدیِ کتاب، لوح فشردهای نیز عرضه کرده که صدای ضبطشدۀ یکی از مجالس نقّالیِ مرحوم زریری ظاهراً در اواخرِ دهۀ چهل در خانۀ جوانان اصفهان است و در آن خلاصهای از داستان رستم و سهراب را اجرا کردهاند. این نوار- که با بهتر کردنِ کیفیّت به لوح فشرده تبدیل شده- گویا تنها یادگارِ صوتی از برنامههای نقّالیِ مرشد زریری و ازاینروی بسیار مغتنم و شنیدنی است.
نگارنده با نهایتِ احترام به نیمقرن کوشش دکتر دوستخواه برای آماده کردنِ جامعترین و مفصّلترین طومارِ فعلاً موجود و زحماتِ فنّیِ نشر ققنوس برای چاپ دلپسند و خوشخوان این متنِ سه هزار و هشتصد صفحهای- که در شرایط کنونیِ فروش کتاب، بهراستی شیردلی است- نکات و پیشنهادهایی را به حضور ارجمندِ ویراستار دانشمند و ناشر محترم تقدیم میکند.
1. ویراستار گرامی در پیشگفتار خویش (ص 12) در معرّفی طومارهای بازمانده از نقّالان، غیر از طومار مرشد زریری فقط از دو طومار هفت لشکر (کتابتِ 1292 ه.ق، چاپِ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،1377) و طومار نقّالی شاهنامه (کتابتِ 1135 ه.ق، چاپ تهران: بهنگار،1391) نام بردهاند؛ امّا خوشبختانه جز این دو طومار، دستنویسها و مجموعههای دیگری از طومارهای نقّالی نیز از دورۀ قاجار و پهلوی به دست ما رسیده که بعضی چاپ شده و بعضی هنوز به صورت نسخۀ خطّی است از جملۀ مهمترین آنها میتوان به: رستمنامه (کتابتِ 1245 ه.ق، چاپ مشهد: بهنشر، 1396)، رستمنامه (نسخۀ مورّخ 1245 و 1267 ه.ق کتابخانۀ ملک)، رستمنامه (نسخۀ مورّخِ 1321 ه.ق کتابخانۀ مجلس)، شاهنامۀ نثر نقّالی (شیراز: سیوند: 1394)، طومار کهن شاهنامه (تهران: دنیای کتاب، 1374)، مشکیننامه (تهران: نمایش، 1379) و طومار شاهنامۀ فردوسی (2 ج، تهران: خوشنگار، 1381) اشاره کرد.
2. ویراستار محترم ضبط بیتهای شاهنامه را که در طومار مرشد زریری آمده است، بر پایۀ شاهنامۀ تصحیحِ دکتر خالقیمطلق و در داستان رستم و سهراب طبق تصحیح بنیاد شاهنامه (زیر نظر مرحوم استاد مینوی) تغییر دادهاند درحالیکه باید همان نگاشتۀ نسخۀ طومار (روایت مرشد زریری) حفظ میشد زیر هدف از انتشار این طومار- و هر طومارِ دیگری- در اختیار داشتن عین گزارشهای منثور و منظومِ نقّال (اینجا: مرشد زریری) است و آگاهی از ضبط بیتهای شاهنامه در اصلِ دستنویسِ طومارها در تحقیقات متنشناختیِ حماسۀ ملّی ایران و بررسی انواع تصرّفات نقّالان در ابیات شاهنامه یاریرسان است.
3. موضوع پیشین بهگونهای دیگر نیز در ویرایش طومار دیده میشود و آن حذف بعضی بیتهایی است که مرشد زریری به نام فردوسی و از شاهنامه نقل کردهاند امّا در تصحیح دکتر خالقیمطلق یا به نظر دکتر دوستخواه الحاقی است (برای نمونه، ر.ک: ج 1، صص 73، 74 و 118؛ ج 3، ص 1659). در این مورد هم آوردن آن بیتها به کار محقّقانی میآید که به پژوهش در ابیاتِ افزوده بر نسخ و چاپهای شاهنامه میپردازند.
4. ویراستار ارجمند بعضی صورتهای بهکاررفته در نثر طومار/ تحریرِ مرشد زریری را به دلیل نادرستی آنها و مغایر بودن با قواعد نگارش فارسی اصلاح کردهاند. مثلاً «جنگلات» (ج 1، ص 64) به «جنگلها»، «زنیّت» (ج 1، ص 79) به «زنی» و «کرداراً» (ج 2، ص 1311) به «به کردار». در اینجا هم حفظ اصلِ کاربردِ نقّال- هرچند غلط یا غلطِ مشهور- برای تحقیق در سبک نثر طومار ضروری است.
5. یکی از ویژگیهای طومارها و روایات نقّالی، تصرّف در برخی نامهای خاص (کسان و جایها) و تغییر و تفاوت آنها نسبت به گزارشهای رسمیِ شاهنامه، منظومههای پهلوانی و مآخذ تاریخی و ادبی است.(8) این خصوصیت در طومار مرشد زریری هم هست ولی ویراستار گرامی همۀ این نوع اسامیِ تغییریافته را بر اساس ضبط شاهنامه یا متون رسمی اصلاح کردهاند که باز باید با همان وجهِ مضبوط در نسخۀ طومار نوشته شود. مثلاً: کودرز (1/ 523)، گروهخان (2/ 1466)، شیدوش و خزروان (2/ 1468)، گرایزره (3/ 1873) و هماوند (4/ 2619) که نویسشِ متفاوتِ طومار است. در تأییدِ این نکته که چنین صورتهایی در طومارها ضبط اصلی است و نباید تغییر داده شود؛ اشاره میشود که وجه «هماوند» به جای «هماون» در طومار هفت لشکر هم چند بار به کار رفته است.(9)
6. نام فرزند کورنگ و نیای گرشاسپ در این طومار، طورَک (Turak) خوانده و حرکتگذاری شده است (ر.ک: ج 1، صص 251 و 295). اگر این تلفّظ مربوط به نسخۀ طومار و از مرشد زریری باشد، باید به همین صورت نوشته شود؛ امّا اگر در دستنویس طومار بدون حرکتگذاری «طورک» نوشته شده است، پیشنهاد میشود این نام را طُوُرْگ (Tovorg) بخوانیم. با اینکه در برهان قاطع «طورک» بر وزن «خوبَک» آمده(10) به دلیل همقافیگیِ این نام در گرشاسپنامه با واژههای «بزرگ» و «سترگ»(11) خوانشِ پیشنهادی مرجّح است. در شاهنامه نیز این نام- البـتّه در اطلاق بر کسان دیگری جز از نیای گرشاسپ- «طُوُرگ» خوانده میشود.
7. پس از کشته شدن ایرج به دست برادران، ایرانیان «اسب ایرج را یال و دم بریده برو سیاه گرفتند و علمهای سیاه ترتیب داده…» (ج 1، ص 283). دکتر دوستخواه در یادداشتهای خویش دربارۀ «برو» در این جمله نوشتهاند «چنین است در دس [یعنی دستنویس طومار] آیا «بُرد» بوده که نام پارچهای است… و به سهو قلم «برو» شده؟» (ج 2، ص 1005، یادداشت 75). ضبط «بر او» در نسخۀ طومار درست و مرجع آن «اسب ایرج» در همان جمله است. «سیاه گرفتن» نیز به معنای «سیاه پوشاندن/ کشیدن» است و باز در طومار به کار رفته (مثلاً، ر.ک: ج 1، ص 286).
8. ویراستار دانشمند نام «قباد» را با فتح «ق» حرکتگذاری کردهاند (ر.ک: ج 1، ص 369) که گرچه با توجّه به صورتهای اوستایی و پهلویِ این اسم درست است به سبب تلفّظِ سنّتی و متداولِ «قُباد» به ضمّ «ق» در سنّت نقّالی و شاهنامهخوانی پیشنهاد میشود همین وجه اخیر در متن طومار آورده شود که خوانشِ مرشد زریری و دیگر نقّالان هم بوده و هست.
9. دربارۀ جملۀ «گَلَم کین» که در دو جای طومار به کار رفته است (ر.ک: ج 1، ص 447 و ج 2، ص 1332) نوشتهاند «چنین است در دس [دست ویس طومار] امّا گویا «گَل کیم سَن» درست باشد به معنی «بیا ببینم کیستی؟» (ج 1، ص 1012، یادداشت 199؛ ج 2، ص 1414، یادداشت 69). این جمله ترکی است و صورت اصلی و درست آن «گَلَن کیم» است یعنی: «ای کسی که میآیی کیستی؟»
10. در گزارش «سخن گفتن منوچهر شاه با سام و بزرگان ایران» چند بیت از شاهنامه آمده که بیت سوم چنین است:
همم دین و هم فرّه ایزدی همم بخت نیکیّ و وست بدی (ج 2، ص 1241)
مرحوم زریری در اینجا دربارۀ «وست» توضیحی نوشتهاند که همان «وستی» به معنای «تفسیر و ترجمه» است (ر.ک: ج 2، ص 1400، یادداشت 63). پیشنهاد میشود ویراستار محترم در این باره و برای آگاهی خوانندگان طومار یادداشتی بیفزایند که ضبط درست کلمه در شاهنامه «دست» است (همم بخت نیکی و دست بدی) و «وست» در نسخهبدلها هم نیامده(13) و اصلاً از واژههای فردوسی نیست.
11. مرشد زریری در داستان «رستم و هژبر دریایی» این بیت را آوردهاند «به پیش زنان راز هرگز مگوی/ چه گفتی سخن بازیابی به کوی» (ج 2، ص 1370). دکتر دوستخواه دربارۀ این بیت نوشتهاند «این بیت در کشفالابیات شاهنامه رهنمودی ندارد و احتمال زیاد میرود که از دستافزودهها باشد» (ج 2، ص 1419، یادداشت 133). امّا بیت مذکور با اندکی تفاوت در ضبط از داستان رستم و اسفندیار است، آنجا که اسفندیار از پندهای مادر برآشفته میشود و میگوید:
که پیش زنان راز هرگز مگوی / چو گویی سخن بازیابی به کوی (ویرایش دوم دکتر خالقی، 2/ 136/ 39)
12. ویراستار گرامی در توضیحِ نادرستیِ جملهای از مرشد زریری که اسدی را استاد فردوسی دانسته، خود سال درگذشتِ حکیم طوس را (410 ه.ق) نوشتهاند (ر.ک: ج 2، ص 1413، یادداشت 53). این تاریخ که در یکی دیگر از نوشتههای دکتر دوستخواه هم آمده است،(14) در هیچ یک از مآخذِ قدیم و جدید نیست و غیر از دو سالِ معروفِ 411 و 416 ه.ق دو تاریخِ 419 و 421 ه.ق برای درگذشت فردوسی در بعضی منابع دیده میشود.(15) طبق جدیدترین پژوهش فردوسی احتمالاً در یکی از ماههای ربیعالثانی یا جمادیالاوّل سال 416 ه.ق وفات کرده است.(16)
13. در توضیحِ این جمله «و همی شکر میکرد که رستم در ارگ نیست» (ج 2، ص 1429). میخوانیم «“همی” در این جمله زاید است و نقشی ندارد مگر آنکه آن را تأکیدی اضافی برای“میکرد” بگیریم» (ج 2، ص 1511، یادداشت 13). بخش دوم این توضیح درست است و «همی» یا «می» در آثاری نظیر ترجمۀ تفسیر طبری، تفسیری بر عشری از قرآن مجید، قصصالانبیای نیشابوری، اسرارالتوحید و… به همراه «می» استمراریِ فعل به کار رفته که به معنای «پیوسته» است و نقش قیدِ تأکید دارد.(17)
14. در زورآزمایی رستم و قلون، تهمتن دست پهلوان تورانی را به دست میگیرد و نامش را میپرسد. به روایت طومار پهلوان تورانی «خواست بگوید قلون که رستم فشار آورد. او گفت منیم ق … و نعرهای زد و از هوش رفت» (ج 3، ص 1539). دربارۀ جملۀ ناتماممانده ویراستار ارجمند این یادداشت را افزودهاند «میخواسته است بگوید «منیم قلون» (یعنی «من قلون هستم») امّا به سبب شدّت درد حرفش ناتمام مانده است» (ج 3، ص 1615، یادداشت 12). با توجّه به اینکه دو سطر پایینتر در طومار از شکسته شدن دست قلون بر اثر شدّت نیروی رستم سخن رفته است نگارنده پیشنهاد میکند که جملۀ ناقص را به صورت «منیم قولوم» بخوانیم. «قولوم» در ترکی یعنی «دستم» و در اینجا قلون به دلیلِ فشار دست رستم میخواسته فریاد بزند: «وای دستم» که نمیتواند و بیهوش میشود و بعد میبینیم که دستش شکسته است. اگر قصد او گفتن نامش بود باید به جای «منیم» به معنایِ «از آنِ من، مالِ من» میگفت «مَنَم: من هستم».
15. در داستان دیدار رستم و کیقباد در البرز کوه مرحوم زریری چند بیتی از تشبیبِ یک قصیدۀ قاآنی را آوردهاند. بیت پایانی در طومار چنین است:
گفتا بتا نگارا سروا مها بهارا / کافی است چین زلفت بگشا ز چهره چین را (ج 3، ص 1541)
دکتر دوستخواه دربارۀ «گفتا» نوشتهاند «در متن دستنوشت «گفتم» آمده است و من «گفتا» را به قرینۀ «دید» در بیت یکم به جای آن گذاشتم» (ج 3، ص 1615، یادداشت 15). صورت درست در دیوان قاآنی همان «گفتم» در نسخۀ طومار است(18) و نباید تغییر داده شود. در بیت مطلع هم در دیوان «دیدم» آمده که مطابق با «گفتم» در بیت مورد بحث است. ضمناً ضبطِ مصراع نخستِ بیت آغازین نیز در دیوان قاآنی با نویسش طومار متفاوت و به این صورت است: در خواب دوش دیدم آن سرو راستین را (دیوان قاآنی، ص 40).
16. در این بیت از شاهنامه در خان چهارم رستم:
بینداخت از باد خمّ کمند/ سر جادوی آورد ناگه به بند (ج 3، ص 1643)
«از باد» را با ارجاع به فرهنگ فارسیِ شادروان دکتر معین «از سر اتّفاق» معنا کردهاند (ر.ک: ج 3، ص 2170، یادداشت 45). «از باد» در این بیت و ابیاتِ دیگرِ شاهنامه به معنای «بهسرعت و با چالاکی» است.(19)
17. در روایت «تیراندازی طوس در بارگاه اذقال» نقّال این چهار بیت را به نام فردوسی آورده است:
ستون کرد چپّ و خم آورد راست/ خروش از خم چرچ چاچی بخاست
چو سوفارش آمد به پهنای گوش/ ز چرم گوزنان برآمد خروش
سه پرّ عقاب و دو زاغ کمان/ شده جمع آن هر دو در یک زمان
نهادند سر بر سر دوش هم/ ندانم چه گفتند در گوش هم (ج 3، ص 1689)
ویراستار محترم در یادداشتها نوشتهاند «این بیتها در دستنوشتهای کهن شاهنامه نیامده و بهاحتمالزیاد از فردوسی نیست» (ج 3، ص 2177، یادداشت 149). بیتهای سوم و چهارم از فردوسی نیست ولی بیت اوّل و دوم- با تفاوتهایی در ضبط- از نبرد بهرام چوبینه با ساوه شاه است(20) که در بعضی از نسخ و چاپهای شاهنامه در نبرد رستم و اشکبوس هم آمده و در واقع در آنجا الحاق/ افزوده شده است.
18. در اواخر نبردهای کینخواهانۀ کیخسرو با افراسیاب که شهریار توران شکسته و درمانده شده است پیران به او سفارش میکند که با نزدیکانش در کنگدژ سیاوش پناه بگیرد. افراسیاب میپرسد «اگر شما شکست خوردید و دشمن کنگدژ را محاصره کرد چه کنم؟ پیران میگوید دگر آنجا با سیاوش است» (ج 5، ص 3386). ویراستار محترم دربارۀ جملۀ پیران نوشتهاند «مقصود از این سخن پیران روشن نیست. آیا میخواهد بگوید که در آنجا خونخواهی کیخسرو برای سیاوش تعیینکنندۀ سرنوشت است؟» (ج 5، ص 3463، یادداشت 30). در ادامۀ داستان در طومار میخوانیم که در زمان محاصره شدن کنگدژ، افراسیاب به آرامگاه سیاوش ملتجی میشود و شبهنگام سیاوش را به خواب میبیند که هم جای خوراکِ پنهان در دژ را به او نشان میدهد و هم نقبی را که افراسیاب سرانجام از آنجا میگریزد (ر.ک: ج 5، ص 3386). بر این اساس احتمالاً منظور پیران از آن جمله این است که: دیگر در آنجا (کنگدژ) چارۀ کار با سیاوش است و او باید به یاری بیاید که میبینیم این گونه هم میشود.
19. ناشر محترم با حُسن سلیقه و انتخاب، بر روی جلدِ هر پنج دفتر طومار یکی از نقّاشیهای قهوهخانهای را چاپ و در صفحۀ شناسنامۀ جلد نخست آنها را معرّفی کرده است ولی در این توضیحات جابهجایی و سهوی روی داده که باید در چاپهای بعدی اصلاح شود. نگارۀ روی جلدِ دوم، مجلس کشته شدن دیو سپید به دست رستم است که بزم کیخسرو معرّفی شده. روی جلد سوم کشته شدن سهراب به دست رستم است که کشته شدن دیو سپید نوشته شده و روی جلدِ پنجم مجلس کیخسرو است و کشته شدن سهراب معرّفی شده.
20. چنین طومار مفصّل و پرداستانی برای استفادۀ محقّقان نیازمند فهرست کامل و دقیقِ اعلام (کسان و جایها) است که پیشنهاد میشود حتماً در چاپ بعدی به صورت جداگانه/ ذیل تهیّه و چاپ شود تا دارندگانِ چاپ نخست نیز بتوانند آن را بخرند و استفاده بکنند. اگر در کنار این نمایۀ اعلام، فهرستِ ابیات و اشعار متن هم به شیوهای که در متن مصحَّحِ برخی طومارها و آثار داستانی قدیمی میبینیم، تنظیم شود بر فوایدِ تحقیقیِ کار افزوده خواهد شد.
در پایان سهوهای چاپیِ متن نیز- تا جایی که نگارنده دیده و یادداشت کرده- برای اصلاح در چاپ دوم آورده میشود: مغّاری (1/ 187)← مغاری؛ صُبِعَ (2/ 853) ←صُنِعَ؛ اشکال مصراع دومِ بیتِ سوم (2/ 1060) ← به تنگ شکر نرخ تنگ شکر؛21 شکستهثمن (2/ 1060) ←شکستهسمن؛ قالب (2/ 1093) ←غالب؛ بوده س (2/ 1104) ←بوده است؛ غفا (2/ 1126) ←قفا؛ بررسی (2/ 1136) ←برسی؛ یلی و تلی (2/ 1224 و 1225) ←یلی؛ قریب و رواقی (2/ 1415، یادداشت 74) ← قریب و بهبودی؛ گوشستبر (2/ 1416، یادداشت 92) ←گوشبستر؛ جنگمغلوبه (2/ 1514، یادداشت 63) ←جنگِ مغلوبه؛ اندوهگان (3/ 229) ←اندوهگنان؛ باتمام (3/ 2238) ←بالتمام؛ مبهوب (5/ 3131) ←مبهوت؛ نیزاز (5/ 3138) ← نیزار؛ مقوّش (5/ 3176) ←منقّش؛ جُدَی (5/ 3177) ←جَدی؛ دیگر (5/ 3231) ←دگر؛ ازدهام (5/ 3237) ←ازدحام؛ مینماد (5/ 3370) ←مینمود؛ خُلّخ (5/ 3520) ←خَلُّخ.
شاهنامۀ نقّالان (طومار مرشد عبّاس زریری اصفهانی)، ویرایش: دکتر جلیل دوستخواه، تهران: ققنوس، چاپ اوّل، 1396، 5 ج، 3806 ص، 4500000 ریال.
پانوشت
1. ر.ک: شاهنامۀ نقّالان (طومار مرشد عبّاس زریری اصفهانی)، ویرایش جلیل دوستخواه، (تهران: ققنوس، 1396)، ج 1، صص 19 و 22 پیشگفتار.
2. به مناسبتِ چاپِ این طومار، مجلّۀ بخارا با همکاری انتشارات ققنوس مجلسی را با نام «شب شاهنامۀ نقّالان» در نهم اسفندماه 1396 برگزار کرد که در آن دکتر ژاله آموزگار، دکتر ابوالفضل خطیبی و نگارندۀ این سطور دربارۀ این کتاب سخن گفتند.
3. ر.ک: شاهنامۀ نقّالان، ص 20 پیشگفتار.
4. برای اشارهای دربارۀ اهمیّت این نکات، ر.ک: جعفری قنواتی، محمّد؛ «متمایز از طومارهای دیگر»، نگاه نو، س 27، ش 117، بهار 1397، ص 251.
5. فردوسی؛ ابوالقاسم؛ شاهنامه، پیرایش دکتر جلال خالقیمطلق، (تهران: سخن، 1393)، 1/ 187/ 108.
6. ر.ک: امیدسالار، محمود؛ «خداوند این را ندانیم کس»، جستارهای شاهنامهشناسی و مباحث ادبی، (تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1381)، صص 55- 65.
7. از جمله، ر.ک: «داستان گرشاسب و زدن او رخام فیلسوار گرد گلآبادی»، جُنگ اصفهان، دفتر پنجم، تابستان 1344، صص 99- 106؛ «کاوۀ آهنگر به روایت نقّالان»، تن پهلوان و روان خردمند، به کوشش شاهرخ مسکوب، (تهران: طرح نو، 1374)، صص 151- 178.
8. دراینباره، ر.ک: طومار نقّالی شاهنامه، مقدّمه، ویرایش و توضیحات: سجّاد آیدنلو، (تهران: بهنگار، 1391)، صص 67 و 68 مقدّمه.
9. ر.ک: هفت لشکر، مقدّمه، تصحیح و توضیح: مهران افشاری- مهدی مداینی، (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،1377)، ص 817.
10. ر.ک: تبریزی، محمّدحسین بن خلف؛ برهان قاطع، تصحیح دکتر محمّد معین، چ 4، (تهران: امیرکبیر، 1363)، ج 3، ص 1360.
11. یکی پورش آمد ز تخمی بزرگ/ به رسم نیا نام کردش طُوُرگ (اسدی طوسی؛ گرشاسپنامه، به اهتمام حبیب یغمایی، تهران: بروخیم، 1313، ص 44، ب 4).
شد آن لشکر گشن پیش طورگ رمان چون رمۀ میش از پیش گرگ (همان: ص 47، ب 55)
12. ر.ک: رستگار فسایی، منصور؛ فرهنگ نامهای شاهنامه، چ 2، (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،1379)، ج 2، ص 661 و نیز، ر.ک: دهخدا، علیاکبر؛ لغتنامه، چ 2 از ویرایش جدید، (تهران: دانشگاه تهران، 1377)، ذیل «طورَک» و «طُوُرگ».
13. ر.ک: فردوسی، ابوالقاسم؛ شاهنامه، تصحیح دکتر جلال خالقیمطلق، دفتر ششم با همکاری دکتر محمود امیدسالار و دفتر هفتم با همکاری ابوالفضل خطیبی، (تهران: دایرۃ المعارف بزرگ اسلامی، 1386)، 1/ 161/ 9 و زیرنویس 16.
14. ر.ک: دوستخواه، جلیل؛ شناختنامۀ فردوسی و شاهنامه، (تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی،1384)، ص 45.
15. دراینباره، ر.ک: آیدنلو، سجّاد؛ دفتر خسروان، چ 2، (تهران: سخن،1394)، ص 100.
16. ر.ک: نحوی، اکبر؛ «نقد روایتی از چهارمقاله دربارۀ زندگی فردوسی»، جستارهای ادبی، س 44، ش 3 (پیاپی 174)، پاییز 1390، صص 185- 220.
17. دربارۀ این «همی/ می» و شواهد آن، ر.ک: حاجی سیّد آقایی، اکرمالسادات؛ لزوم بازنگری در تصحیح قصصالانبیای نیشابوری، آینۀ میراث، دورۀ جدید، س 8، ضمیمۀ ش 21، 1390، صص 58 و 59؛ فرشیدورد، خسرو؛ فعل و گروه فعلی و تحوّل آن در زبان فارسی، (تهران: سروش،1383)، صص 190 و 191.
18. ر.ک: قاآنی شیرازی، دیوان، تصحیح دکتر محمّدجعفر محجوب، (تهران: امیرکبیر،1336)، ص 41.
19. دراینباره، ر.ک: رواقی، علی؛ واژههای ناشناخته در شاهنامه، (تهران: بینا، 1355)، دفتر 2، صص 25 و 26.
20. چو چپ راست کرد و خم آورد راست/ خروش از خم چرخ چاچی بخاست
چو سوفارش آمده به نزدیک گوش/ ز شاخ گوزنان برآمد خروش (ویرایش دوم دکتر خالقیمطلق، 2/ 836/ 893 و 894)
21. ر.ک: سامنامه، تصحیح دکتر وحید رویانی، (تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، 1392)، ص 115.
منبع: انسان شناسی و فرهنگ