میراث مکتوب- منا محمدنژاد با تأکید بر اینکه آنیمیسم که در قالب تشخیص به شعر راه یافته، قدمتی به درازی عمر بشر دارد و در شعر با جاندارپنداری و شخصیتبخشی عناصر متعدد منعکس میشود، در گفتوگو با ایبنا توضیح داد: آنیمیسم (Animism) یکی از قدیمیترین کهنالگوهای بشر است که از روزگار مهآلود پیشاتاریخی باقی مانده و در دوران معاصر نیز در ناخودآگاه جمعی بشر در قالب شعر که بیش از هر ساخته ذهنی بشر به دوران گذشته وی ارجاع دارد، خود را نمایان کرده است. آنیمیسم به شکل شخصیتبخشی در میان آفریدگان ادبی در زبانهای مختلف خود را مینمایاند.
این پژوهشگر ادبی با اشاره به اینکه آنیمیسم سه شاخه دارد که گاه از یکدیگر فاصله زیادی میگیرند و انشعاباتی میپذیرند، افزود: اعتقاد به اینکه روح اساس زندگی است، اعتقاد به اینکه حیات در اجسام طبیعی یا در طبیعت موجود است و اعتقاد به عالم روح و تجسم ارواح مردگان سه شاخه آنیمیسم را دربردارد.
وی با تأکید بر اینکه آنچه بهعنوان جانبخشی به اشیا آمده است در علم بیان استعاره مکنیه تخییلیه و آنیمیسم یا جاندارانگاری نامیده میشود و یادگاری از تفکر بشر قدیم است که برای او همه چیز جاندار بوده، به جانّخشی در دیوان خاقانی اشاره کرد و توضیح داد: شخصیت بخشیدن و حیات و جنبش دادن به طبیعت و عناصر آن به ابتدای تاریخ بشر برمیگردد. انسان بدوی اشیا و پدیده های طبیعی و مؤثر در حیاتش را به مثابه نیروی مقدس، فعّال و زنده محسوب میکرد و آن را همچون ناظمِ امور زندگی و پدیدآورنده خیر و شر خویش میپنداشت و میپرستید. در مقابل آفتاب، آتش، رعد و برق، حیوانات و پرندگان سر خم کرده و حتی به تأسی از آنها بتهای خود ساختهاش را میپرستید. در این مراحل انسان با اشیا و عناصر مورد پرستش خود به راز و نیاز و گفتوگو میپرداخت.
محمدنژاد با اشاره به اینکه در کتاب «زبان حال» از مناظرات مختلف میان حیوانات و گیاهان در داستانهای تعلیمی و بزمی در ادبیات اقوام مختلف سخن گفته شده است، افزود: در این نوع روایات، شاعران در جهت بیان مقاصد تعلیمی خود ازاین موجودات و گاه از زبان غیرذوالارواح به عنوان «فابل» استفاده کردهاند؛ به عنوان نمونه در متون عبری، مفاخره میان کوهها یا در زبان سریانی، یکی از مناظرات میان آسمان و زمین انجام میشود. تصاویر خیالی، محصول ذهن خلاق شاعر هستند که به وسیله کوشش ذهنی او و از دریافتهای وی از دنیای پیرامون خویش بهوجود میآیند.
این خاقانیپژوه با اشاره به اینکه از دیدگاه زبانشناسی، تخیل و تصویرگری، کوششی است که ذهن خلاق شاعر مبذول میدارد تا میان اجزای طبیعت، پیوندی نو ایجاد کند، گفت: در قصیده منطقالطیر خاقانی، مرغان در باغی به مجلسی ترتیب میدهند و درباره اوصاف گلها سخن میگویند؛
«فاخته گفت از نخست مدح شکوفه که نحل / سازد از آن برگ تلخ مایه شیرین لعاب»
بلبل مخالفت میکند؛
«بلبل گفتا که: گل به ز شکوفهست از آنک / شاخ جنیبت کشست گل شه والاجناب»
دیگر پرندگان از جمله قمری، ساری، صلصل، تیهو، طوطی و هدهد به نوبه خود از ریاحین و گلهای مورد علاقهشان مانند نرگس، یاسمن، سوسن، لاله و غیره سخن میگویند و لب به تعریف و تمجید میگشایند. سرانجام داوری را به عنقا میبرند.
وی با اشاره به اینکه خاقانی از گفتوگو با عناصر طبیعت برای مدح در قصاید خود بسیار بهره برده است، توضیح داد: در قصیدهای در مدح و منقبت پیامبر اکرم (ص) سخن از گفتوگوی آسمان میگوید؛
«پس آسمان به گوش خرد گفت: شک مکن / کان قدر مصطفاست علی العرش استوی»
در قصیدهای دیگر، ظروف شرابی را که بلبله و صراحی نام دارند چون مرغی پنداشته است؛
«بشکست نفس در گلوی بلبله پس گفت: / ای عقل چه دردسری ای می چه دوایی!
آن لعل از دهن گاو فروریز / تا مرغ صراحی کندت نغز نوایی»
محمدنژاد با اشاره به اینکه مخاطب قرار دادن پدیدهها و عناصر طبیعی یکی از شگردهای بهکارگیری آرایه تشخیص در شعر پارسی است، افزود: این شیوه عینیت جاندارانگاری را بهوضوح نشان میدهد و این پندار شاعرانه را ملموستر میکند؛
«ای آفتاب تا کی در بیست و هشت منزل / دارد ده و دو برجت گردان به آسمان بر»
بسامد سخن گفتن با کعبه در میان ابیات خاقانی نسبت به مظاهر دیگر بالاتر است که این نشان از عمق ارادت خاقانی به جنبههای اعتقادی دین اسلام دارد؛
«الوداع ای کعبه کاینک وقت هجران آمده / دل تنوری گشته و زو دیده طوفان آمده»
وی همچنین به بسامد بالای تشخصبخشی به ماه و خورشید در دیوان خاقانی پرداخت و گفت: این امر از دیرباز در شعر و ادب پارسی، جایگاه مهمی داشته و کمتر شاعری است که از شواهد آسمانی و طبیعی بهره نجسته باشد. خاقانی نیز چون دیگر شاعران، ابیاتی در تشخصبخشی ماه و خورشید دارد. همچنین در ادب پارسی خاقانی به شاعر صبح شناخته میشود و ذهن خلاق او موجب خلق استعارات و تشبیهات زیادی در این باره شده است؛
«ای صبح مرا حدیث آن مه کن / ای باد، مرا ز زلفش آگه کن
ای قرصه آفتاب پیش من / بگشای زبان، قصد آن مه کن»
این پژوهشگر تأکید کرد: جستوجوی روح نهفته در اشیا و پرستش آن، همچنین تقدس بعضی جانداران در بین اقوام مختلف و سپس چندخدایی همه سیر رشد فکری بشر را در میان اقوام مختلف نشان میدهد. آدمی شعور خود را در خدمت تخیل قرار میدهد تا بتواند رویدادهای مختلف را که از دایره درک وی خارج است، بشناسد و توجیه تخیلی خود مورد تقدیس اوست. در عصر رشد تفکر و علم، آدمی همه این تخیلات را پشت سر مینهد و پا به دنیای واقعی میگذارد و برای آنچه او را درگیر میسازد برهانهای علمی میطلبد. در این روزگار، تخیلات تنها در حوزه هنر نمود مییابد و هرگز نمیتواند با واقعیت درآمیزد. یکی از جنبههای هنر که تخیلاتی ازجمله آنیمیسم در آن نمود یافته، شعر است. آنیمیسم که در قالب تشخیص به شعر راه یافته، قدمتی به درازی عمر بشر دارد و در شعر با جاندارپنداری و شخصیتبخشی عناصر متعدد منعکس میشود و یکی از المانهای انکارناپذیر و جدانشدنی در ادبیات و بهویژه شعر میشود. در شعر خاقانی نیز چون دیگر شاعران پارسیگو و حتی شعرای جهان با هر فرهنگ و قوم این نمود عینی تخیل خود را نشان میدهد.
محمدنژاد با بیان اینکه جنبههای واقعی توصیف در شعر خاقانی بیش از جنبههای غیرواقعی است، گفت: به همین دلیل شعر او اگرچه در اغراقها به این جنبه تخیل توجه ویژه دارد ولی نسبت به شعر شعرایی چون منوچهری و دیگر شعرای طبیعتگرا، تقریبا نمیتوان شواهد بسیاری در دیوان وی جست.
منبع: ایبنا