
نويسنده همچنين چنانکه پيشتر به تفصيل نيز نوشته ايم عادت دارد منابع خود را ذکر کند و از آنچه درباره خود در گوشه و کنار کتابش ذکر کرده به روشنی بر می آيد که در طلب دانش و به ويژه دانش حديث و منابع نوشته هايش سفرهای زيادی کرده و تلاش بسياری داشته است. خود اين نکته که عالمی معتزلی مشرب تا اين اندازه به منابع حديثی سنيان آگاه بوده و از مشايخ مختلف حديث مستقيماً بهره گرفته بوده خود تصوير تازه ای را از محيط معتزلی خوارزم به ما ارائه می دهد. خود او تأکيد می کند که دانش حديث نخستين بار به کوشش زمخشري و شاگردش خطيب خوارزمي در خوارزم رونق گرفت (نک: 141 الف). البته همو جای ديگر از نقش مشابه ابو عبد الله الوبري که فقيه بسيار برجسته حنفی خوارزم بوده و فتاوی او در ادبيات فقه حنفی معمولاً ذکر می شود سخن گفته و از او به عنوان شحصی ياد می کند که در ترويج دانش حديث در خوارزم مؤثر بوده است. او پيش از دوران زمخشري در اين شهر می زيسته و رياست فقهی داشته است. بخشی از شرح حالی که اندرسباني از ابو عبد الله الوبري به دست می دهد چنين است (برگ: 120 الف): محمد بن ابراهيم بن محمد أبو عبدالله الوبري الخوارزمي الامام المطلق والعامل الکامل والفقيه الرباني قدوة العلماء وإمامهم بخوارزم بعد الامام البقالي أبي عمران رحمهما الله. سمعت أنه لما توفي البقالي کان له أصحاب فقهاء فتنافسوا في موضعه فقال الرئيس أبو الحسين الکاسکي: غداً نحضر الجامع ونعيّن لمکانه من أصحابه من أولی به فحضر في الغد مع أعيان بلده واستدعی بحوزات الفقهاء فسأل کل حوزة عن جنس ما کانوا يقرؤون علی الشيخ والکتاب والسبق الأخير الذي قرأوا عليه فلما سأل الکل وأحاط بذلک علماً قال للأئمة المتنافسين في مجلس البقالي: من أراد هذا المکان فليذکر أسباق الفقهاء علی الولا من الموضع الذي وصلوا إليه کتاباً وباباً فليسلکوا علی رؤوسهم الا الامام الوبري رحمه الله فإن کان يحفظ کتب محمد بن الحسن فذکر أسباقهم من تلک المواضع في الحال فتعجب الناس من حفظه وأقرّوا له بالفضل والتقدم. فقال الرئيس: ناولني يدک فناوله فأحلّه في مکان أستاذه أو کما قال. سافر الامام الوبري إلی مرو فتفقه بها علی أبي الوفاء عبدالسلام الغياثي / 120 ب وببخارا علی الطواني (در حاشيه: وکان حافظاً للمذهب وقد تلمذ أيضاً لعبدالرحيم الکرميني ببخاری، تتمه) وسمع الحديث من جماعة بمرو وببخاری وأملی بخوارزم وأحيا علم الحديث بها فنوّر خوارزم ببرکته وکان له يد بيضاء في علم اللغة وسمعت صدر الأئمة رحمه الله …» درباره تاريخ مرگ وبري در همين نسخه اين اطلاع آمده است: “توفي أبو عبدالله الوبري رحمه الله ليلة الاثنين الخامس والعشرين من رجب سنة ثلاث وثمانين وأربعمائة ودفن بالليلة (؟) بقرب ؟ درب الموتی رحمه الله ورحمنا معه”. در اينجا آنچه در متن کتاب اندرسباني درباره الوبري آمده قابل مقايسه است با آنچه عبد الرحيم بن عمر الترجماني در کتابش با عنوان يتيمة الدهر في فتاوی أهل العصر، در باب التاريخ آن درباره او ابراز داشته: «وتوفّي أبو عبدالله محمد بن إبراهيم الوبري ليلة الإثنين الخامس والعشرين من رجب سنة ثلاث وثمانين وأربعمائة وقد تلمّذ عند الشيخ البقالي بخوارزم وعند الحلواني ببخارا وکان حافظاً للمذهب وقد تلمّذ أيضاً لعبد الرحيم الکرميني ببخاری”. اين البقالي که الوبري شاگردش بوده خود فقيه بسيار برجسته حنفيان معتزلی مشرب خوارزم بوده که در حاشيه برگ 120 الف نسخه کتاب اندرسباني درباره او می خوانيم: “توفي أبو عمران موسی بن يوسف البقالي بعد العصر من يوم جمعة الرابع وعشرين (؟) من ذي القعدة سنة إثنين وخمسين وأربعمائة وکان جامعاً للعلوم. کان مفسراً ومناظراً وصاحب مذهب ونحوياً وأصولياً وورعاً وقد صنف في کل فنّ من ذلک کتاباً من طالعه عرف قدره ولو أفردنا لفضائله کتاباً لا ينفد فضائله». اين شرح حال عيناً در متن کتاب يتيمة الدهر في فتاوی أهل العصر تأليف عبد الرحيم بن عمر الترجماني نيز آمده است و معلوم است که از الترجماني اخذ شده: “توفي عمر بن (کذا) موسی بن يوسف البقالي بعد صلاة العصر في يوم الجمعة الرابع والعشرين من ذي القعدة سنة إثنين وخمسين وأربعمائة وکان جامعاً للعلوم.کان مفسراً مناظراً صاحب مذهب ونحوياً وأصولياً وورعاً وقد صنّف في کلّ فنّ من ذلک کتاباً من طالعه عرف قدره ولو أفردنا بفضائله کتاباً لا تنفد فضائله لکن مع (کذا) هذا الموضع لا يحتمل أزيد من ذلک.”
در مورد ذکر منابع در کتاب، به نظر می رسد که اندرسباني در هنگام تحصيل و سماع نزد مشايخ و بعد از آن برای گردآوردن متن اين کتاب و تهيه مواد ديگر کتابهايش، دفاتری را به عنوان منتخبات از کتابهای مشايخش و نيز مؤلفان گذشته فراهم کرده بوده است (درست کاری که ذهبي و مقريزي نيز فی المثل می دانيم چنين عمل می کرده اند).
به هر حال او مکرر به منابع خود اشاره دارد. نمونه هايی از منابعش را پيش از اين در مقالات گذشته معرفی کرديم. اينجا بايد اشاره کنم که او نه تنها منابع معتزلی را در اختيار داشته و از آنها استفاده می کند بلکه گاه از منابع حديثی زيديان مرتبط با معتزليان هم بهره می گيرد. فی المثل يکجا نامی از ابو طالب هاروني می آورد بدين شکل: 117 الف: «وسمعت بطريق السيد أبي طالب الهاروني رحمه الله بإسناده …». می دانيم که امالي ابو طالب هاروني در اختيار خوارزميان بوده و علاوه بر اندرسباني فی المثل خطيب خوارزمي در آثارش از آن بهره گرفته است.
از ديگر فوائد اين کتاب چنانکه گذشت ارائه شرح حال تعدادی از معتزليان است؛ از جمله قاضي عبد الجبّار همداني که شرح حال بسيار خوبی از او در کتاب به دست داده شده و ما آن را در جای ديگری انشاء الله مستقلاً منتشر خواهيم کرد. در اينجا به يک مورد بسنده می کنيم:
[16 الف] عبدالله (کذا: عبيد الله) بن أحمد بن معروف أبو محمد ولي قضاء القضاة ببغداد وکان مجرداً في مذهب الاعتزال صائناً عفيفاً عن أموال الناس.کان الصاحب رحمه الله يقول : کنت أشتهي ؟؟؟ تنسک أبي أحمد الموسوي وطرف لي محمد بن معروف القاضي وکان له شعر فمن قوله…..ولد سنة ثلاث وثلاثمائة ومات رحمه الله سنة إحدی وثمانين وثلثمائة وعزّی الوزير عيسی بن علي إبنه أبالحسين علی أبيه فقال….». اينجا منبعش معلوم است که خطيب بغدادي است و تاريخ بغداد او (نک: 10/ 364 به بعد).
از ديگر فوائد کتاب اين موارد را اينجا يادداشت کرده ام:
1- [26 الف] «عبدالرحمان بن محمد أبو القاسم الأديب الواعظ النيسابوري رحمه الله أوحد عصره في التذکير …. مات سنة أربع وعشرين وثلاثمائة.»
2- نقلی از کتاب القند نسفي در برگ 113 الف: وکتبت في کتاب القند أن الامام أبا محمد المزني من أولاد عبدالله بن المفضل کان من فصحاء العالم ينادي سلطان خراسان من السامانية امر کتاب الله عزوجل فکتب بماء الذهب وأمر بصحيح البخاري رحمه الله فکتب أيضاً بماء الذهب من أوله إلی آخره. قلت: والأصل الذي سمعته بهمدان کان في تسع مجلدات رحمه الله فلقد عظم کتاب الله تعالی وسنة رسوله صلی الله عليه وسلم وأخبرني الإمام أبو طاهر محمد بن أبي بکر الشجّي وتاج الاسلام أبو سعد السمعاني رحمهما الله في کتابهما إلیّ بإسنادهما …» اينجا در عين حال به دو تن از مشايخش نيز اشاره دارد.
3- تاکنون به چند کتاب ديگر اندرسباني در طی مقالات گذشته اشاره شد؛ به ويژه کتابهايی که خود از آنها ياد کرده است. اينجا چند مورد ديگر را که خودش در همين نسخه محل گفتگو (موجود در مؤسسه مطالعات شرقی سنت پترزبورگ) از آنها سخن رانده ياد می کنيم: يکی کتاب الغزوات او که بدان خود اشاره دارد (نک: 66 ب: سمعت قصته في صحيح البخاري وفي مسانيد کثيرة مبسوطاً وأوردته في الغزوات مبسوطاً أيضاً). کتاب ديگر نويسنده که بدان ارجاع داده، صفات الصالحات وعادات العابدات نام داشته (70 الف)؛ ديگر کتابش که بدان ارجاع داده، کتاب روضة المنی وکنز الغنی است ( نک: 80 الف). همچنين در حاشيه نسخه يکجا با خطی متفاوت به کتابی ديگر از نويسنده ما يعنی اندرسباني اشاره شده و از آن نقلی شده است، به نام سير القضاء (نک: 181 الف). از دستخط اين قسمت معلوم می شود که آنچه در حاشيه برگ 141 ب درباره شرح احوال ملاحمي خوارزمي هم آمده، برخلاف آنچه تاکنون تصور می شد کار نويسنده ما نيست و از اضافات بعدی ديگران است (نيز نک: يادداشت ما درباره منبعی تازه ياب درباره شرح احوال ملاحمي در همين سايت. بنابر آنچه آنجا گفتيم اين شرح حال متخذ از متن کتاب يتيمة الدهر ترجماني است. اين نکته را هم بيافزايم که نام ملاحمي در اين حاشيه بدين شکل آمده: «محمود الملاحمي الأنبيري (کذا)). البته در کنار اين دسته از اضافات با دستخطی متفاوت، در حاشيه نسخه موارد متعددی اضافات از نويسنده کتاب آمده است با همان خط اصلی نسخه.
حسن انصاری
منبع: حلقه کاتبان