میراث مکتوب- چه دلپذیر است ایرانی بودن. ایران را با ویژگیهایش و همانطور که هست دوست داشتن. به کوهها، درهها، کویرها، دشتها و جنگلهای آن، به خلیج فارس و دریای مازندران و دریاچه رنجکشیده ارومیه آن، رودخانههای پرآب و کمآب آن عشق ورزیدن. در سایه سایهبان فردوسی هویت خود را بهتر شــناختن. با اسطورههای آن در «مرگ پهلوانان» گریستن با رستم زیستن. روزهایی از «ایام کودکی» از راه رفتن در کنار جویی در آبادی کوچکی در آبادیهای یزد تا قدم زدن در خیابانهای بزرگترین شهرهای دنیا. با لذت یادآوردن بخشی از ویژگیهای دوستداشتنی و برجستۀ اسلامی ندوشن است که دوستدارانش را مجذوب میکند.
او با شرح گذشتههایش مست میشود. او دگرگونی دوران زندگی خود و همعصرانش را چنین توصیف میکند: ما بر پشت شتر سفر کردهایم با جت نیز. به نی چوپانها گوش کردهایم و به کنسرت بتهوون، از کویرهای طبس تا ایستگاههای فضایی را درنوردیدیم.
با همین احساسات بیریا و ایراندوستیهای اوست که محبتش در دل ما مینشیند و با او همداستان میشویم. ناخودآگاه بر این باور میرسیم که اگر اغراق نشود در درون همۀ ما ایرانیها، همیشه رگهای از عشق به ایران نهفته است؛ گروهی آن را آشکار میکنند بدون اینکه گامی بردارند. گروهی در زیر بار سختیهای زندگی، و شاید بیمی بیدلیل، روزنهای برای ورود آن و راهی برای بیرون آمدن باز نمیکنند. برخی فریبخورده چنان پنهانش میکنند که گویی از ابراز آن شرم دارند. گروهی هم تنها بدان تظاهر میکنند بدون اینکه با صداقت به آن بپردازند. برخی نیز در دفاع آن، راه کج میروند و با دفاع نادرست از ارزش آن میکاهند. گروهی نیز هستند که به ایران و فرهنگ آن بسیار علاقهمندند اما دانش و مهارت انجام کار را در این زمینه ندارند ولی همیشه بودهاند کسانی که آواز این عشق را با صدایی بلند سرودهاند و در شناخت و شناساندن آن گامهای بلند برداشتهاند با نگاشتن و سرودن و با هر وسیلهای که توانستهاند در رسانهها دمیدهاند و این ندا را به گوش بیداران و خفتگان رساندهاند، اسلامی ندوشن یکی از اینها بود.
او دقیقاً به این موضوع اشاره دارد که دوست داشتن کافی نیست، باید تلاشی در این راه کرد. او این خویشکاری را به بهترین روش به انجام ساند. در همۀ نوشتههای او بارقۀ عشق به ایران را میتوان دید، سی نوشتۀ او عنوان ایران را دارد. اوست که میگوید «ایران چه حرفی برای گفتن دارد«، »ایران را با عیبها و حسنهایش بشناسیم». او ایران واقعی را در نظر دارد نه یک ایران خیالی و آرمانی. او ایران را کشوری میبیند با سرگذشتی خاص و متفاوت از دیگران.
واژههای ایران و ایرانی پربسامدترین واژگان در میان نامهای خاص در آثار او اوست. ایران معشوق یگانه اوست ولی با همه این عشق هرگز سر ستیز با فرهنگهای دیگر ندارد. مثلاً در مقاله ایران و یونان، هر دو تمدن را با واقعبینی میسنجد. تمدن ایرانی را جاندار میداند و این جانداری را زیربنای پایداریاش. او بر این عقیده است که فرهنگ ایرانی از میان تندبادهای حوادث، جان سالم به در میبرد و هیچ سانحهای نه یورش نه اشغال و نه استثمار فرهنگی، ریشۀ فرهنگی ایران را قطع نکرده و نخواهد کرد. تا ریشه در آب است، امید ثمری هست.
او به سدۀ طلایی درخشانی تعلق دارد که بزرگان و اندیشمندانش به ایران میاندیشند و با هر تخصصی که داشتند در راه آبادی ایران و اعتلای فرهنگ ایرانی تلاش میکردند. فهرست بلندبالای نادرهکاران شاهد این مدعاست، من این بزرگان میهندوست و خدمتگزاران واقعی این سرزمین را سربداران مینامم در کنار نادرهکاران ایرج افشار۱. آنان که فرهمند بودند از این ودیعه ایزدی که در آنها نهاده شده بود، بهرۀ بهینه گرفتند و خویشکاری را خویش به نیکو انجام رساندند و اثر گذاشتند. اسلامی ندوشن یکی از آنها بود.
با تمام وجود با او همداستان هستم که تاریخ ایران را منقطع نمیداند و به تداوم آن قائل است. حصاری به پیش از اسلام و پس از اسلام نمیکشد. از تمدن یکدست ایرانی سخن میگوید همان تمدنی که از درون کاخهای تخت جمشید سر میکشد و با وجود گزندهای زمان هنوز و همواره سربرافراشته است و در کتیبه بیستون در بلندای صخرهها با ما سخن میگوید. همین تمدن در ریزهکاریهای کاشیهای مسجد شیخ لطفالله، در بقعۀ شیخ صفیالدین اردبیلی و در ساعتهای شنی و در لابهلابۀ کتابهای منظوم و منثور به جلوه در آمده است.
برجستگی دیگر شخصیت دکتر اسلامی ندوشن، اهمیتی است که به زبان فارسی میدهد. او به زبان فارسی به عنوان بهترین نشانه ایران مینگرد. اوست که با شناختی که از ادبیات جهان دارد، اظهار میکند زبان فارسی بزرگترین ودیعهای است که نصیب هر ایرانی شده است. او عقیده دارد که ایران همه نوشتههایش را در کتابهای فردوسی و سعدی و مولانا و حافظ نگاشته است و البته با همین دیدگاه و در همین راستا به دیگر شاعران نیز پرداخته است. توجه داشته باشید که اسلامی ندوشن تاریخ ادبیات نمینویسد، او تحلیل میکند؛ میشکافد و نوآوری میکند.
اگر از همه این مسائل بگذریم، به نثر شیوا، زیبا و رسایی میرسیم که چنان ارتباطی با خواننده برقرار میکند که ما غالباً نمیتوانیم نوشتهای از او را شروع کنیم و تمام نکرده کنار بگذاریم. زندهیاد استاد احمد سمیعی بر این باور بود، زیبانویسی از درستنویسی دشوارتر است. اسلامی از نادره نویسندگانی بود که هم زیبا مینوشت و هم درست، و نثر طنازی داشت و در این آشفتهبازار نوشتههای از هم پاشیده، باری چقدر جای دریغ است از دست دادن چنین نادرهکارانی.
پینوشت:
۱ .نادرهکاران، اثری دو جلدی از نوشتههای استاد گرانمایه، جاودانیاد ایرج افشار است و بنیاد دکتر محمود افشار آن را به چاپ رسانده است.
ژاله آموزگار
منبع: پایگاه اطلاعرسانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی