کد خبر:2741
پ
kateban2-m-1-2

الخلاصه فی علم الکلام از کیست؟

«الخلاصه فی علم الکلام از کیست؟» یادداشتی به قلم حسن انصاری است که در سایت حلقۀ کاتبان درج شده است

میراث مکتوب – «الخلاصه فی علم الکلام از کیست؟» یادداشتی به قلم حسن انصاری است که در سایت حلقۀ کاتبان درج شده است.

از دیگر سو، نویسنده با وجود آنکه در دوران پیش از عصر تحولات کلامی دوران فخر رازی و خواجه طوسی می‌زیسته اما تحت تأثیر کتابهای کلامی متأثر از مکتب ابو الحسین بصری، در کنار برهان سنتی اهل کلام در حدوث عالم از مسئله وجوب و جواز/ امکان وجود و ضرورت ترجیح هم سخن به میان می آورد که این خود نشان از آن دارد که کتاب در دوران سیطره کلام بهشمی نوشته نشده و تحت تأثیر شیوه ابو الحسین بصری است (نک: الخلاصه فی علم الکلام، ص: ۳۴۹ تا ۳۵۰: ” دلیل آخر: کلّ موجود سوى الواجب ممکن. و کلّ ممکن محدث، فکلّ موجود سوى الواجب محدث. و إنّما قلنا إنّ کلّ موجود سوى الواجب ممکن؛ لأنّا لو قدّرنا موجودین واجبین، لکان کلّ واحد منهما مشارکا للآخر فی کونه واجبا و مباینا عنه بالتعیّن. و ما به المشارکه غیرما به المباینه، فیلزم أن یکون کلّ واحد منهما مرکّبا ممّا به المشارکه و ممّا به المباینه، و کلّ مرکّب ممکن؛ لأنّ کلّ مرّکب محتاج إلى جزئه، و جزؤه غیره، لأنّه لیس هو، و ما لیس هو یکون غیره فثبت أنّ کلّ مرّکب ممکن. و إنّما قلنا إنّ کلّ ممکن محدث؛ لأنّ کلّ ممکن محتاج إلى المؤثر، لأنّ الممکن هو الذی یکون نسبه طرفی الوجود و العدم إلیه على السویّه، فإذا حصل الرّجحان لا بدّ له من مرّجح، فثبت أنّ کلّ ممکن محتاج إلى المرجّح، و ما کان کذلک کان محدثا، فثبت أنّ کلّ موجود سوى الواحد ممکن محدث»).

نویسنده در علم باری از وجود داعی برای تعلّق اراده باری تعالی به خلق مقدورات سخن می گوید که باز این نشان از مخالفت او با بهشمیان و تعلق خاطر به مکتب ابو الحسین است (نک: الخلاصه فی علم الکلام، ص: ۳۵۰: «مسأله: و لا بدّ من کونه تعالى عالما؛ لأنّه أوجد بعض المقدرات دون البعض ، على وجه دون وجه، فی وقت دون وقت، فإذا کان کذلک فلا بدّ أن یدعوه الداعی إلى ذلک البعض، و الداعی یستحیل أن یدعو القادر إلّا ما علم حقیقته و تصوّر ماهیّته. و إذا ثبت کونه تعالى قادرا موجدا، ثبت کونه عالما.»).

در مسئله اثبات صفات سمیع و بصیر و نیز اراده برای خداوند هم به شیوه بهشمیان نظر نمی دهد و کاملاً بنابر مکتب ابو الحسین و ارجاع این صفات به علم باری اظهار نظر می کند (نک: الخلاصه فی علم الکلام، ص: ۳۵۱ : «مسأله: و لا بدّ من کونه تعالى مدرکا سمیعا بصیرا مریدا کارها؛ لأنّ المرجع فی جمیع هذه الصفات إلى کونه تعالى عالما بکلّ المعلومات، و إذا ثبت کونه تعالى کذلک ثبت کونه تعالى موصوفا بهذه الصفات.»).

نویسنده همچنین در بحث از کیفیت صفات باری تعالی مطلقاً اشاره ای به نظریه احوال که نظریه بهشمیان است ندارد؛ بر عکس مسئله استحقاق صفات برای باری را به طریقه ابو الحسین بصری مورد بحث قرار می دهد (نک: الخلاصه فی علم الکلام، ص: ۳۵۱: «مسأله: و هذه الصفات التی أثبتناها صفات إضافیّه نسبیّه، لیست بزائده على ذاته المنزّهه؛ لأنّها لو کانت زائده فلا یخلو إمّا أن تکون واجبه أو ممکنه، و هما محالان، فیستحیل أن تکون زائده. و إنّما قلنا إنّها لم تکن واجبه؛ لأنّها محتاجه إلى الغیر، و ما کان محتاجا إلى الغیر لا یکون واجبا. و إنّما قلنا إنّها لا تکون ممکنه؛ لأنّها لو کانت ممکنه، لکانت محتاجه إلى الغیر، و المحتاجه إلى الغیر محدث کما مرّ؛ و إذا لم تکن واجبه و لا ممکنه لم تکن زائده على ذاته، فحصل المرام»).

نویسنده الخلاصه همچنین در بحث ذات باری هم درست برخلاف بهشمیان ذات خداوند را به عین ذات، مخالف با دیگر ذوات می داند و اینجاست که از نظریه احوال و پیامدهای آن کاملاً فاصله می گیرد. عبارت او از این قرار است (نک: الخلاصه فی علم الکلام، ص: ۳۵۲: «مسأله: ذاته تعالى مخالفه لسائر الذوات لعین ذاته المخصوصه لا لأمر زائد؛ لأنّه لو کانت ذاته متساویه لسائر الذوات لکان اختصاصه بتلک الصفه إمّا لأمر زائد أو لا لأمر. فمن الأوّل یلزم التسلسل، و من الثانی ترجیح الممکن من غیر مرجّح، و هما محالان. فثبت کونه تعالى مخالفا لسائر الذوات لنفس ذاته المخصوصه»).

برخی به دلیل اینکه نویسنده در بحث از امامت در یکجا به متنی با عنوان المنهج ارجاع داده، احتمال انتساب اثر را به علامه حلی که نویسنده مناهج الیقین است و یا به هر حال به دورانی پس از او که بشود به کتاب علامه ارجاع داد را مطرح کرده اند که طبعاً بی تردید خطاست. عبارت نویسنده این است (نک: الخلاصه فی علم الکلام، ص: ۳۶۰: «و إذا کان المراد فی هذه الآیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب یجب أن یکون هو أولى بالتدبّر و أحرى بالتصرّف، و ذلک یدلّ على إمامته. بیان الصغرى؛ تقلیلا للاشتراک کما هو مذکور فی المنهج و بیان الکبرى إجماع الطائفه المحقّه …”. ما متنی با عنوان المنهج را در میان آثار کلامی مربوط نمی شناسیم اما شاید این کلمه در اصل المنهاج بوده که به صورت المنهج نیز می توانسته نوشته شده باشد؛ در آن صورت آیا امکان دارد نویسنده الخلاصه فی علم الکلام را سدید الدین سالم بن محفوظ الحلی السوراوی (د. ح ۶۳۰ ق)، متکلم برجسته امامی و استاد محقق حلّی بدانیم که در اوائل سده هفتم قمری فعال بوده و نویسنده متنی مهم با عنوان المنهاج فی علم الکلام بوده است؟ این امکان البته منتفی نیست؛ به ویژه اینکه محتمل است در نسخه ها، السوراوی به السبزاوری و سدید الدین به قطب الدین تحریف شده باشد. اما اگر مبنا را بر انتساب کتاب به قطب الدین سبزواری بگذاریم باید در آن صورت این احتمال را هم مطرح کرد که شاید کتاب از قطب الدین کیذری بیهقی است که می دانیم خود در کلام دستی داشته و شاگرد متکلم برجسته ای مانند نصیر الدین عبد الله بن حمزه الطوسی الشارحی بوده است. او چنانکه در نوشته ای مستقل نشان داده ام خود به مذهب ابو الحسین بصری وابستگی فکری داشته است. نکته جالب این است که در کتاب حدائق الحقائق فی شرح نهج البلاغه ، قطب الدین کیدری نظری درباره ذات باری تعالی در نسبت با سایر ذوات دارد که عیناً با نظر منقول در کتاب الخلاصه یکی است؛ البته در برخی از نسخه های حدائق، کیدری این نظر را به ابو الحسین بصری نسبت می دهد و البته به هر حال از سیاق گفتارش معلوم است که او این نظر را قبول دارد. عبارت او از این قرار است (نک: حدائق ‏الحقائق ‏فی‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه، ج ۱ ، صفحه‏ى ۱۲۴: ” [و من سلک طریقه أبی الحسن (کذا) البصری، قال] إنه تعالى منزّه عن الصفات على الاطلاق و إنه إنما یخالف سائر الذوات بذاته المتمیزه بنفسها، إذ لو تمیزت بصفه لوجب فی تلک الصفه، أن یتمیز من سائر الصفات بصفه أخرى، أو بحکم، و الکلام فی الصفه الأخرى أو فی الحکم کالکلام فی الصفه الأولى، فاما أن یتسلسل و ذلک محال أو ینتهی إلى أمر یتمیز بنفسه، فلیتمیز ذاته المنزهه بنفسها.”).

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612