میراث مکتوب- این آخرین شماره از آینۀ میراث است که با انتشار آنْ عمر ۲۵ سالۀ نخستین مجلۀ مرکز میراث مکتوب به پایان میرسد؛ و بدین ترتیب، دیر یا زود خود به «میراث مکتوب» ایران میپیوندد. بااینهمه، کسی چه میداند، شاید هم عنقاصفت روزی مجالی یافت و از خاکسترهای خود باز به پرواز درآمد، «سر فرو بُردم در آنجا تا کجا سر برکُنم».
براساس برداشتها از آنچه مخصوصاً در دو سه سال اخیر بر سرِ این نشریۀ علمی پژوهشی رفته، تعطیلی آن ناشی از دو علت بوده است: ضعف مالی و ضعف مقالهای. سالهاست که مرکز پژوهشی میراث مکتوب با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکند، مانند بسیاری دیگر از بنیادهای علمی ـ فرهنگی و بنگاههای انتشاراتی مستقل. پیوسته به این در و آن در زده که از پا نیفتد و قدر مقدور صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارد. ولی چون «وظیفه» به حدّ اقلِ آن هم نرسید، به فکر خاموشکردن یکی از موتورهای برق خود افتاد. نخستین نامزد برای این کار آینۀ میراث بود؛ آینهای که اگر هم نشکسته باشد، ترک برداشت.
تختهشدن دکّۀ آینۀ میراث، البته، جای عجب نیست. کدام نشریهای را سراغ دارید که حرفی برای زدن داشته و برخلاف انتظار خوانندگانش بهیکباره تعطیل نشده باشد؟ اکثر آنها یا به دلایل سیاسی، یا بر اثر ناتوانی مالی و پافشاری بر اصول و معیارهای خود، مجال دوام نیافتهاند؛ و درواقع سرِ سالم به گور نبردهاند.
و اما ضعف دومی که ضعف اول را تشدید کرد و تیر خلاص را زد، کثرت مقالات بیربط با محدودۀ کارهای آینۀ میراث بود یا نوشتههای سست و کمارزشی که به دفتر مجله میرسید. از میان پنجاه شصت مقالهای که این دفتر برای هر شماره دریافت میکرد، به زحمت میشد دوازده مقالۀ قابل و مربوط برگزید. بسیار اتفاق میافتاد که حتی به این تعداد هم نمیرسید. مشکل به اینجا ختم نمیشد. نشریه اغلب، از این لحاظ، با دو مسئله روبرو بود: نخست، مقالاتی که بیش از یک نویسنده داشت؛ و دیگری درخواستهای نامعقولی که بعضی مقالهنویسها از آینۀ میراث داشتند یا راههای ناشایست و «میانبُرهای» خلافی که بعضی انتخاب میکردند. گهگاه فشارهای ناموجّهی هم از سوی مؤلفان مقالات یا حامیان آنها به تحریریۀ نشریه وارد میآمد: مثلِ اینکه «بیش از یک یا دو ماه باقی نمانده که پایاننامهام را باید تحویل بدهم و الّا چنین یا چنان خواهد شد»، و بنابراین، دکترا بی دکترا!». یا «پذیرش نهاییِ پایاننامۀ کارشناسی ارشد یا دکتری من منوط به پذیرش مقالهام برای چاپ در آینۀ میراث است». یا «قرار است عنقریب با نامزدم ازدواج کنم». ظاهراً میخواسته با دست پُر و برگی برنده کار را شروع کند! بگذریم از دو سه فقره تّقلب و جعل امضاء که خدا کند به همان مواردی منحصر بوده که مشتِ حریف باز شد. این توسّلات و تشبثات حقیر نه در شأن ارباب علم و تحقیق است، نه شایستۀ نشریهای که باید جلوهگاه دانشگاهیان و پژوهشگران، به معنای واقع کلمه، باشد.
و اما مشکلِ دو سه مؤلّفیبودن شماری از مقالات گویا متکّی به تصویب و تجویز وزارت علیّۀ علوم و فنآوری است. «یک زلف و این همه دل!»، یک مقاله و چند شریک که تنها یکی از آنها مسؤلیت را بر عهده میگیرد و دیگر شرکا فقط از عواید «معنوی» چاپ آن برخوردار میشوند. تلاشها، فشارها و تقاضاها، سفارشها و خلافکاریها همه فقط و فقط برای چاپ مقالات آنچنانی بود. بیشتر عزیزانی که به مشروطۀ خود میرسیدند و از پل میگذشتند دیگر سراغی از میراث مکتوب و آینۀ آن نمیگرفتند: «زان سفر دراز خود یاد وطن نمیکند»، کَانّه آینۀ میراثی وجود نداشته است. به نظر میرسد که نیّت اصلی از نگارش چنین مقالاتی، نه لزوماٌ و منحصراً حلّ معضل، رفع ابهام یا نشر نویافتهای است بلکه بیشتر برای کسب امتیازاتی است که کمک کند داوطلبِ مدرک دکتری به دکترای خود برسد و استادیاری به مرتبۀ دانشیاری دست یابد. در این میان، آینۀ میراث میشود واسطۀ ارتقاءهای بناحق و عملاً، عامل مظلمه. امتیازِ ناروا گرفتن همان و پیوستن به هیأتهای علمی دانشگاه همان. و این جفایی آشکار است در حق نهاد دانشگاه و دانشگاهیان راستین و متعهّد.
ناگفته نماند که مقالات مردود از سوی تحریریۀ آینۀ میراث، اغلب به مجلات دیگر راه پیدا میکردند زیرا گردانندگان آنها یا حوزۀ تحقیقاتیِ گستردهتر یا دستی گشادهتر و نگاهی خطاپوشتر از آینۀ میراث داشتند. یقیناً، حال با ازنفسافتادن آینۀ میراث کار بر آن مجلات آسانتر خواهد بود و استقبال پُروپیمانتری از آنها خواهد شد. مبارک باشد!
مجدالدین کیوانیعلاقهمندان میتوانند در سامانۀ مجلۀ آینۀ میراث متن کامل مقالات این شماره را دریافت کنند:
https://www.am-journal.ir/
تختهشدن دکّۀ آینۀ میراث، البته، جای عجب نیست. کدام نشریهای را سراغ دارید که حرفی برای زدن داشته و برخلاف انتظار خوانندگانش بهیکباره تعطیل نشده باشد؟ اکثر آنها یا به دلایل سیاسی، یا بر اثر ناتوانی مالی و پافشاری بر اصول و معیارهای خود، مجال دوام نیافتهاند؛ و درواقع سرِ سالم به گور نبردهاند.
و اما ضعف دومی که ضعف اول را تشدید کرد و تیر خلاص را زد، کثرت مقالات بیربط با محدودۀ کارهای آینۀ میراث بود یا نوشتههای سست و کمارزشی که به دفتر مجله میرسید. از میان پنجاه شصت مقالهای که این دفتر برای هر شماره دریافت میکرد، به زحمت میشد دوازده مقالۀ قابل و مربوط برگزید. بسیار اتفاق میافتاد که حتی به این تعداد هم نمیرسید. مشکل به اینجا ختم نمیشد. نشریه اغلب، از این لحاظ، با دو مسئله روبرو بود: نخست، مقالاتی که بیش از یک نویسنده داشت؛ و دیگری درخواستهای نامعقولی که بعضی مقالهنویسها از آینۀ میراث داشتند یا راههای ناشایست و «میانبُرهای» خلافی که بعضی انتخاب میکردند. گهگاه فشارهای ناموجّهی هم از سوی مؤلفان مقالات یا حامیان آنها به تحریریۀ نشریه وارد میآمد: مثلِ اینکه «بیش از یک یا دو ماه باقی نمانده که پایاننامهام را باید تحویل بدهم و الّا چنین یا چنان خواهد شد»، و بنابراین، دکترا بی دکترا!». یا «پذیرش نهاییِ پایاننامۀ کارشناسی ارشد یا دکتری من منوط به پذیرش مقالهام برای چاپ در آینۀ میراث است». یا «قرار است عنقریب با نامزدم ازدواج کنم». ظاهراً میخواسته با دست پُر و برگی برنده کار را شروع کند! بگذریم از دو سه فقره تّقلب و جعل امضاء که خدا کند به همان مواردی منحصر بوده که مشتِ حریف باز شد. این توسّلات و تشبثات حقیر نه در شأن ارباب علم و تحقیق است، نه شایستۀ نشریهای که باید جلوهگاه دانشگاهیان و پژوهشگران، به معنای واقع کلمه، باشد.
و اما مشکلِ دو سه مؤلّفیبودن شماری از مقالات گویا متکّی به تصویب و تجویز وزارت علیّۀ علوم و فنآوری است. «یک زلف و این همه دل!»، یک مقاله و چند شریک که تنها یکی از آنها مسؤلیت را بر عهده میگیرد و دیگر شرکا فقط از عواید «معنوی» چاپ آن برخوردار میشوند. تلاشها، فشارها و تقاضاها، سفارشها و خلافکاریها همه فقط و فقط برای چاپ مقالات آنچنانی بود. بیشتر عزیزانی که به مشروطۀ خود میرسیدند و از پل میگذشتند دیگر سراغی از میراث مکتوب و آینۀ آن نمیگرفتند: «زان سفر دراز خود یاد وطن نمیکند»، کَانّه آینۀ میراثی وجود نداشته است. به نظر میرسد که نیّت اصلی از نگارش چنین مقالاتی، نه لزوماٌ و منحصراً حلّ معضل، رفع ابهام یا نشر نویافتهای است بلکه بیشتر برای کسب امتیازاتی است که کمک کند داوطلبِ مدرک دکتری به دکترای خود برسد و استادیاری به مرتبۀ دانشیاری دست یابد. در این میان، آینۀ میراث میشود واسطۀ ارتقاءهای بناحق و عملاً، عامل مظلمه. امتیازِ ناروا گرفتن همان و پیوستن به هیأتهای علمی دانشگاه همان. و این جفایی آشکار است در حق نهاد دانشگاه و دانشگاهیان راستین و متعهّد.
ناگفته نماند که مقالات مردود از سوی تحریریۀ آینۀ میراث، اغلب به مجلات دیگر راه پیدا میکردند زیرا گردانندگان آنها یا حوزۀ تحقیقاتیِ گستردهتر یا دستی گشادهتر و نگاهی خطاپوشتر از آینۀ میراث داشتند. یقیناً، حال با ازنفسافتادن آینۀ میراث کار بر آن مجلات آسانتر خواهد بود و استقبال پُروپیمانتری از آنها خواهد شد. مبارک باشد!
مجدالدین کیوانیعلاقهمندان میتوانند در سامانۀ مجلۀ آینۀ میراث متن کامل مقالات این شماره را دریافت کنند:
https://www.am-journal.ir/