میراث مکتوب- دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، نویسندهای خردمند و وطندوست بود که در آثارش توجه خاصی به مسائل فرهنگی و مشکلات اجتماعی داشت. او با تکیه بر گنجینه کهنسال ادبی و معنوی ایرانزمین سعی میکرد تا مردم را با آموزههای اخلاقی و معنوی آشنا کند و این خدمت بزرگی بود که او به مردم کشور ما کرد.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، نویسندهای خردمند و وطندوست بود که در آثارش توجه خاصی به مسائل فرهنگی و مشکلات اجتماعی داشت. او با تکیه بر گنجینه کهنسال ادبی و معنوی ایرانزمین سعی میکرد تا مردم را با آموزههای اخلاقی و معنوی آشنا کند و این خدمت بزرگی بود که او به مردم کشور ما کرد. استاد مصطفی ملکیان، در گزارشِ گفتوگویی که در انتهای کتاب «شهرزاد قصهگو» درج شده، به همین نکته پرداخته و میگوید که دکتر اسلامیندوشن میکوشید با تاکید بر فرهنگ و تمدن ایرانی برای برگرفتن نقاط قوت این فرهنگ و تمدن، میراث گذشته را برای کسانی که در معرض این هستند که این میراث را فراموش کنند، زنده نگه دارد. ملکیان میگوید: «البته وقتی شما میراث گذشته فرهنگ و تمدنتان را به دیگران گوشزد میکنید ممکن است بر مولفهها و عناصر مختلف آن فرهنگ و تمدن تاکید کنید، باز در اینجا هم دکتر اسلامیندوشن بیشتر بر مولفه اخلاق و ادب در فرهنگ و تمدن ما تاکید میکند. میشود که فرض کنید تاکید کرد بر معماری یک فرهنگ و تمدن و بهطور کلیتر بر هنر یک فرهنگ و تمدن، میشود بر فناوری یک فرهنگ و تمدن تاکید کرد، میشود بر علومی که در آن فرهنگ و تمدن پدید آمدهاند یا بالیدهاند یا به اوج رسیدهاند، تاکید کرد و البته بر چیزهای دیگری در یک فرهنگ و تمدن تاکید کرد. اما دکتر اسلامیندوشن وقتی تاکید بر فرهنگ و تمدن گذشته ما ایرانیان و میراث فرهنگی میکند، بیشتر بر اخلاقِ برآمده از فرهنگ و تمدن ایرانی تاکید میکند و از این جهت وطندوستی دکتر اسلامیندوشن نیز همراستاست با اخلاقگرایی او. وقتی که مثلا آثار کسانی مثل فردوسی یا حافظ یا سعدی یا مولانا را مورد بررسی قرار میدهد و خوانندگان را تشویق میکند که به آثار این بزرگان رجوع کنند باز جنبه اخلاقیای که در آثار این بزرگان هست مورد تاکید او است.»
دکتر اسلامی ندوشن، روشنفکری بود که هم به فرهنگ و تمدن ایران نظر داشت و هم به فرهنگ و تمدن غرب و از این جهت، در معرفی هر دو بسیار کوشا بود. او با استفاده از بیانی ساده، عمیق و گیرا و با توجه به شعر و نثر کهن فارسی، ارتباط بسیار گرمی با خوانندگان آثارش داشت که ملکیان آن را چنین شرح میدهد: «روشنفکری دکتر اسلامیندوشن، ریشه در سنت فرهنگی خود ما دارد و مردم ما با این سنت خوگر و خوگیر شدهاند. بنابراین کسی که سخن خودش را به فردوسی، سعدی، حافظ و خیام مستند میکند، مردم را با سخن آشنایی مواجه میکند و مردم سخن عجیب و غریب و بیگانهای از او نمیشنوند. البته دکتر اسلامیندوشن در ترجمههایش به حسب اقتضای کار ترجمه به هر حال از شاعران و نویسندگان غرب ترجمه میکند، اما آثار ترجمه شده ایشان نسبت به آثار تالیفی ایشان بسیار اندک است و آن هم منافاتی با سخن من ندارد. آنجا به عنوان یک آکادمیسین کار میکند، اما وقتی که به عنوان یک روشنفکر قلم میزند واقعا هر چیزی را به آثار بزرگان ادب فارسی مستند میکند و این برای مردم هیچگونه گریزندگیای پیش نمیآورد و مانع عاطفی بین نویسنده و خواننده ایجاد نمیکند، چون نویسنده و خواننده اسم این شخصیتها را حتی اگر در روستا هم بزرگ شده باشند از پدر، پدربزرگ و مادربزرگ خود شنیدهاند.»
دکتر اسلامی ندوشن، در میان آثار ادبی قدیم بیش از همه عاشق شاهنامه بود. به قول او شاهنامه کتابی است که از زندگی حرف میزند، بنابراین هر چه در زندگی هست، در این کتاب هم هست، از جمله عشق! چنانکه او تاکید دارد؛ ما در شاهنامه با عشق، بهطور طبیعی و روشن روبهرو هستیم. بدون تکلف، با مشارکت جسم و جان، هر دو. روبهرویی زنی است با مردی که در آن غریزه ذاتی انسان تلطیف و با تمدن آراسته شده. نمونههای آن از همه برجستهتر در دوره باستانی، دلدادگی زال و رودابه، بیژن و منیژه، تهمینه و رستم و کتایون و گشتاسب است. عجیب است که در تمام این عشقها، زن پیشقدم میشود و این خود مینماید که تا چه اندازه خواست طبیعی ادامه نسل (که زن امانتدار آن است) به کار میافتد. به قول اسلامیندوشن، در میان عشق شاهنامه و عشق غزلهای فارسی تفاوت عمدهای دیده میشود، گرچه هر دو در سرچشمه به هم میرسند. اوضاع و احوال ایران در دوران بعد از اسلام به گونهای است که عشق با عرفان آمیخته میشود، این است که مثلا در نزد حافظ میتواند در یک بیت از جسم حرف باشد و در یک بیت از جان. اما به قول اسلامیندوشن: «بهطور کلی عشق در شاهنامه، پرورده وصال است و در تغزل دوران بعد، پرورده هجر. یعنی ماهیت عشق در گرو کامنیافتگی است. نمونه بارز آن را میتوان گفت که مجنون است. این هر دو نوع، هر یک زاییده زمان خود هستند. یکی حاصل دوران گردنفرازی کشور و دیگری حاصل دوران فرود. اما این وجه مشترک در هر دو نوع باید، مانعی بر سر راه داشته باشد. عشق در مانع، رشد و بالندگی مییابد. منتها در دوران باستانی، مانعها از پیش پا برداشته میشوند و کار به وصال میانجامد، در دوران بعد بر اثر مانع، عشق در هجر درازمدت دوام مییابد.»
شهرداد روحانی
منبع: روزنامه اعتماد