میراث مکتوب- وداع با او دهساله شد، حوالی اذان ظهرِ چهارشنبه نهم تیر ۱۳۸۹ بود که «منوچهر مرتضوی»، کولهباری از فضل و دانش، دار فانی را وداع گفت و در وادی رحمت زادگاهش تبریز به خاک سپرده شد؛ آن هم زمانیکه ۸۱ سال داشت.
محمدعلی موحد (عرفانپژوه، تاریخنگار و حقوقدان، متولد ۱۳۰۲) بر این عقیده است که «مرتضوی گذشته از مقام علمی که استادی دانشمند بود، از فضایل اخلاقی، تقوا و وارستگی ممتازی برخوردار بود» و فتحالله مجتبایی (متولد ۱۳۰۶، عرفانپژوه) از مقابلهاش «با آنچه با ایراندوستی منافات داشت» حکایت میکند. البته حسن انوری (استاد زبان و ادب فارسی، متولد ۱۳۱۲)، هرکلاس او را «خطابهای تمامعیار» دانست و اینکه «به هرکاری که دست میزد، در آن زمینه کاری تمامعیار و درجه اول انجام میداد» و توفیق سبحانی (استاد زبان و ادب فارسی، متولد ۱۳۱۷) هم جز آنکه از «باانصاف»بودنش یاد میکند، گفته است «درسهایی که تدریس میکرد، کاملا مسلط بود. او در کلاس طوری تدریس میکرد که حتی برای شاگردان متوسط و ضعیف هم جای اشکال باقی نمیماند».
این تنها بخشی از توصیفات دوستان و شاگردان منوچهر مرتضوی است. او که در سال ۱۳۲۵ وارد دانشگاه تهران شد، پس از پایان مقطع دکتری در سال ۱۳۳۷، از همان سال تدریس در دانشگاه تبریز را آغاز کرد. او در دهه ۴۰ موسسه تاریخ و فرهنگ ایران، وابسته به دانشگاه تبریز را تاسیس کرد. سالها رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز بود و چندی هم ریاست دانشگاه تبریز را تجربه کرد اما در اعتراض به هجوم نظامیان شاهنشاهی به دانشگاه در اردیبهشت ۱۳۵۷ از سمت خود کناره گرفت. با وجود این، در سالهای پس از انقلاب، کسی سراغی از او نگرفت و به قول توفیق سبحانی، «استاد قریب ۳۰سال خانهنشین بود و در آن سالها خود استاد هیچ ضرری نکرد و این ما و دانشجویان بودیم که از ایشان بیبهره ماندیم.»
مرتضوی را اگرچه حافظشناس میدانند و البته جایگاه پژوهشهای او در این عرصه بر همگان هویداست، او را باید یک استاد تاریخ و ادبیات دوره ایلخانی هم دانست. چنانکه وقتی در سال ۱۳۳۷، از پایاننامه دکترای خود با موضوع اوضاع ادبی آذربایجان در عصر ایلخانان در رشته زبان و ادبیات فارسی دفاع کرد، بدیعالزمان فروزانفر (مولویپژوه، ۱۲۷۶ تا ۱۳۴۶) در وصفش گفت: امسال از دانشکده ادبیات، نوابغی بیرون میآیند، یکی از آنها منوچهر مرتضوی است و چنین هم شد. او خروجی آن سالِ دانشگاه تهران بود و چه خوش درخشید.
نصرالله امامی (استاد دانشگاه شهید چمران اهواز، متولد ۱۳۲۸) اگرچه طی مقالهای با عنوان استاد منوچهر مرتضوی و مسائل عصر ایلخانان در کتاب ارمغان منوچهر مرتضوی (بهکوشش توفیق هاشمپور سبحانی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۳) به تفصیل در اینباره نوشته است، شاید مرور برخی مواضع استاد در اطراف تاریخ و ادبیات دوره ایلخانی بد نباشد. او در نوشتار دین و مذهب در عهد ایلخانان ایران، در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز (شماره ۴۵، بهار ۱۳۳۷)، آورده است: «مهمترین مساله اجتماعی دوره ایلخانان که از هر لحاظ تاثیر عمیقی در تاریخ ایران داشته است مساله دین و مذهب در این عصر است.
این موضوع یعنی دین و مذهب در عهد ایلخانان ایران تاکنون با همه اهمیتی که دارد در هیچ منبعی به تفصیل مورد بحث انتقادی قرار نگرفته… در حالی که… مهمترین و موثرترین مساله و موضوع قابل بحث دوره ایلخانی همین مساله و موضوع است و حتی اگر حمل به افراط در مهم پنداشتن موضوع نشود گمان میکند با توجه به اینکه تاثیر مسائل اجتماعی و مذهبی در تاریخ و سیاست یک قوم بیش از هر موضوع و مساله دیگر است اهمیت تاثیر مغول در دین و مذهب مردم ایران و فراهم آوردن مقدمات از بین رفتن تعصبات مذهبی و آزادی نسبی مذاهب اسلام و پیریزی شالوده تشیع در این دوره از هر لحاظ مهمتر از موضوع ادبیات در دوره مورد بحث میباشد.» او طی ۴۰ صفحه، این آزادی نسبی را باز میکند و به رفتارهای تکتک سلاطین ایلخان مغول و وزرای آنان میپردازد و حتی از این دوران با عنوان تجدید حیات اسلام نام میبرد. او وجود این بزرگان و افاضل در دربار ایلخانان مسلمان و ایلخانان غیرمسلمان را بسیار مهم میداند.
از میان نکات این مقاله شاید ذکر این مورد خالی از اشکال باشد که «مباحثات و مناظرات بین علمای مذاهب مختلف اسلام در دربار ایلخانان مغول از مظاهر مهم آزادی مذهب و تخفیف تعصب در دوره مورد بحث محسوب میشود. مباحثات پسر صدر جهان بخاراییِ حنفی و علمای حنفی با مولانا نظامالدین عبدالملک مراغهایِ شافعی و مناظرات و مجادلات سیدتاجالدین آوجی و ائمه شیعه با مولانای مذکور و مناظرات علامه جمالالدین حسنبن مطهر حلی به شرحی که گذشت همه حاکی از تحول اجتماعی و دینیِ عمیق و از رونق افتادن بازار تعصب و سیاست خشن مذهبی است.»
همچنین در مطلبی با عنوان «تصوف در دوره ایلخانیان» در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز (شماره ۴۳، پاییز ۱۳۳۶) نوشت که «مدارک مهمی که از این دوره [ایلخانان مغول] در دست است حاکی از وسعت زمینه تصوف و کثرت صوفیان در اکناف قلمرو ایلخانی و وجود خانقاههای بیشمار در شهرهای مختلف ایران و حمایت خاص فرمانروایان عصر از اهل خانقاه و متصوفه و توجه خاص و اظهار ارادت وزرای ایرانی ایلخانان نسبت به مشایخ و بزرگان تصوف میباشد…»
در مقدمه ۶۱ صفحهایِ جامع التواریخ و مولف واقعی آن در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز (شماره ۵۷، بهار ۱۳۴۰) به حوزه ادبیات و تاریخنگاری هم نقبی زد که «تاریخنویسی به اتفاق آراء محققین و دانشمندان بزرگترین خصیصه ادبی عهد ایلخانی محسوب میشود و در هیچ دورهای از ادوار ادبی ایران فنّ تاریخنویسی تا این حد پیشرفت نکرده و آثاری به عظمت و اهمیت کتابهای تاریخ روزگار ایلخانان بهوجود نیامده است… دوره بحث این امتیاز را دارد که در زمانی کوتاه عظیمترین و مهمترین آثار تاریخی را به عالم ادبیات تقدیم کرده است که از آن جمله چهار کتاب تاریخ جهانگشای جوینی و جامعالتواریخ رشیدی و کتاب تجزیهالامصار و تزجیهالاعصار معروف به تاریخ وصاف و تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و بهخصوص دو کتاب اول و دوم دارای ممیزات منحصربهفرد میباشند».
با این همه، هیچ نمیتوان از تحقیقات ادبی دیگر او ازجمله دو کتاب منبع و مرجعِ مکتب حافظ یا مقدمه بر حافظشناسی و فردوسی و شاهنامه او گذشت. هنوز هم نوشتههایش در باب تمثیلات مثنوی محل استناد است. او روی یادداشتهای علامه محمد قزوینی هم کار و آثاری منتشر کرد.
آخرین عنوانِ منوچهر مرتضوی، عضویت تولیت منصوص موقوفات دکتر محمود افشار، به پیشنهاد یحیی مهدوی، از ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۵ تا ۱۴ اسفند ۱۳۷۹ بود.
حمیدرضا محمدی
منبع: ایرنا