کد خبر:30223
پ
فارسی ۲

فارسی، خانه مشترک ما

سبب رواج و رونق زبان فارسی را می‌باید در جایی از روح و روان زیبایی‌جوی و زیبایی‌پرست آدمی سراغ گرفت، ورنه این همه کامگاری زبان فارسی را در گستره‌ای بدین وسعت چگونه می‌توان توضیح داد؟

میراث مکتوب- هنوز سدۀ دهم هجری چندان از نیمه نگذشته بود که شاعری دانشمند، وقتی بر دیوان خود دیباچه می‌نوشت، روزی را به یاد آورد که در «مکتبی»، «پری‌چهره‌ای» به او گفت: «مرا غزل‌های جانسوز عاشقانۀ فارسی می‌باید». ملامحمد فضولی بغدادی (درگذشتۀ ۹۶۳ق)، که بیشتر عمر را در بغداد گذراند و به ترکی و عربی شعر می‌سرود و دیوانی هم شعر به فارسی سروده است. در همان روزگار، جایی بسیار دورتر از خانۀ ملامحمد، در شبه‌قارۀ هند نیز، انبوهی از شاعران و دانشمندان پارسی‌گو بر یکدیگر سبقت می‌جستند تا با شعری نیکوتر و زیباتر، هرچه بیشتر در دربار فرمانروایان گورکانی و وزیران و سرداران و کارگزاران ایشان راهی بجویند و از حمایت و لطف آنان برخوردار شوند. در ماوراءالنهر و اران و شروان تا سرزمین‌های امپراتوری عثمانی و سرزمین‌های عربی هم، فارسی ‌زبان ادب و فرهنگ بود و فرمانروایان عثمانی آن اندازه شعر فارسی سروده بودند که بتوان از شعر ایشان دیوان‌هایی ترتیب داد.

در همۀ این سرزمین‌ها، در کارگاه‌های هنری، خوشنویسان بزرگ و تصویرگران و تذهیب‌کاران و جلدسازان، به کار کتابت و تذهیب و انواع آرایش‌های هنری بر آثار بزرگان ادب پارسی از جمله فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ و نظامی اشتغال داشتند و تا حد ممکن می‌کوشیدند آن منظومه‌های جاودان، چشم را نوازش دهد و روح را به اهتزاز در آورد. نمونه‌هایی از نسخه‌های پرشکوه هنری آن عهدها اینک زینت‌بخش کتابخانه‌ها و موزه‌ها و مجموعه‌هاست و دلبستگان ادب و هنر، در هر برگ آن چون ورق زر می‌نگرند و هنرشناسان، دیری است که درس و بحث در باب ویژگی‌های آن آثار شگفت‌انگیز را پیشنهاد همت خود قرار داده‌اند. در پهنۀ گسترده‌ای از اقصای شبه‌قارۀ هند تا ماوراءالنهر و ترکستان و اران و شروان و قفقاز و ایران و افغانستان کنونی تا سرزمین‌های عثمانی، نظم و نثر فارسی بر کتیبه‌های بناهای مشهور تاریخی نقش بسته و در مسجدها و دیگر مکان‌های مذهبی، تا مدرسه‌ها و سراها و بازارها و مزارها، قرن‌هاست که زبان فارسی همچون آهنگی پرشکوه نواخته می‌شود.

به‌راستی که سبب رواج و رونق زبان فارسی را می‌باید در جایی از روح و روان زیبایی‌جوی و زیبایی‌پرست آدمی سراغ گرفت، ورنه این همه کامگاری زبان فارسی را در گستره‌ای بدین وسعت چگونه می‌توان توضیح داد؟ فارسی بر خلاف آنچه شماری از غافلان در روزگار ما پنداشته‌اند، زبان «قوم مجعول فارس» نبوده و نیست و طی قرن‌های متمادی، انسان‌های بافرهنگ بسیاری در بالندگی آن نقش داشته‌اند و در گسترش آن کوشیده‌اند؛ فارغ از هرگونه تعلقات نژادی و قومی. فارسی، زبان مشترک انسانیت و عشق و محبت و رواداری بوده‌است و چه نشانه‌ای از این روشن‌تر که افراط‌گرایان و متعصّبان، نه امروز، بلکه طی قرون و سده‌های پیشین نیز، آشکارا با زبان فارسی دشمنی نشان می‌داده‌اند و از آن سوی، بزرگ‌ترین متفکران و راهبران محبت و مدارا و اخلاق، اندیشۀ خود را با این زبان بیان کرده‌اند.

زبان فارسی حتی در دوره‌هایی که در سرزمین‌های اطراف، روابط سیاسی با ایران چندان دوستانه نبود و دست سیاست بر اختلافات دامن می‌زد، همچون آب روان جریان داشت. وجود انبوهی نسخه‌های خطی از گلستان و بوستان سعدی و دیگر آثار مهم فارسی در کتابخانه‌های معتبر، حتی بعد از گسترش صنایع چاپ و نشر، حاکی است که فارسی، زبان تحصیل و میزان و معیار سواد و دانش بود و کودکان سمرقند و بخارا و خیوه و خوارزم و خجند، همچون کودکان تبریز و اصفهان و شیراز و مرو و بلخ و هرات، به فارسی خواندن و نوشتن می‌آموختند.

زبان فارسی برای ملّت ایران، بسی فراتر از زبان مشترک است: فارسی ما را در احساسات و عواطف انسانی شریک می‌کند و هم از این روست که به قول غلامحسین ساعدی، فارسی ستون فقرات یک ملت بزرگ است. حتی در گذشته‌های دور، در سدۀ چهارم قمری هم، دانشمند و تاریخ‌نگار برجسته‌ای چون مسعودی (درگذشتۀ ۳۴۶ق) هنگام تألیف کتاب «التنبیه و الاشراف»، نیک می‌دانست که با وجود اختلاف در لهجه‌ها، فارسی زبان مشترک ایرانیان در پهنۀ وسیعی است که او یک‌یک برشمرده است.

سخن از زبان فارسی بدون سند ماندگار آن، شاهنامۀ فردوسی، ناتمام و بی‌فروغ است؛ زیرا این «کاخ بلند»، یاد و خاطرۀ ایران را با زبان فارسی در پیوند قرار داد و آن خاطره را هزار سال است و بیش که با خود به همه جای گیتی برده و نه فقط از نظر شکوه بی‌مانند شعر و حماسه، بلکه مرزهای ظاهری را نیز در نوردیده و بر تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری در سرزمین‌های بسیار دوردست از ایران تأثیر بسزا نهاده است. پس از قرآن کریم، کمتر اثری همچون شاهنامه، تا این حد جلوه‌گاه انواع هنرها بوده است و حتی در زمان رواج و رونق چاپ به طریقۀ سنگی نیز، یکی دو شاهنامۀ هنری به طبع آراسته شد. از مجموع نشانه‌ها پیداست که شاهنامه، «کتاب ملی» ایرانیان بوده و کمابیش در هر دوره‌ای، ایرانیان بافرهنگ و هنرمند خود را در پدیدآوردن نسخه‌ای پرشکوه از آن شریک می‌دانسته‌اند و کمتر کتاب و شعر و منظومه‌ای مانند شاهنامه تا این حد به عمق جان‌ها راه یافته است.

روز پاسداشت زبان فارسی (۲۵ اردیبهشت)، نشانه‌ای است تا ارزش‌های انسانی این «قیمتی دُرّ دَری» و این میراث گرانسنگ بزرگان اندیشه و هنر مشرق زمین را بیشتر بدانیم و فراموش نکنیم که شاهنامۀ فردوسی، کتاب ملی ایرانیان و فارسی‌زبانان گیتی، با «وصف خرد» آغاز شده است.

علی بهرامیان

منبع: روزنامه اطلاعات

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612