کد خبر:35729
پ
Untitled-1-1

سیاست ایران در آینه اندرزنامه‌ها

نگین یاوری نویسنده دو کتاب «آینده در گذشته ایران: نظام‌الملک در آینه تاریخ» و «اندرز به سلطان: نصیحت و سیاست در اسلام قرون میانه» است که با ترجمه محمد دهقانی چاپ و منتشر شده است.

میراث مکتوب- نگین یاوری دانش‌آموخته تاریخ سده‌های میانه از دانشگاه کلمبیا و عضو انستیتو تحقیقات عالی دانشگاه لایپزیک و نویسنده دو کتاب بسیار مهم درباره تاریخ سیاسی ایران در سده‌های میانه است. نخست کتاب «آینده در گذشته ایران: نظام‌الملک در آینه تاریخ» که با ترجمه محمد دهقانی در سال جاری به همت نشر تاریخ ایران منتشر شده است. دوم کتاب «اندرز به سلطان: نصیحت و سیاست در اسلام قرون میانه» چهار سال پیش توسط همان نشر با ترجمه دکتر دهقانی منتشر شده بود. در نگاه نخست شاید به نظر برسد کتاب‌های مربوط به ایران سده‌های میانه، در این وانفسا چه اهمیتی دارند و چرا باید آنها را خواند؟ این روزها به واسطه تحولات سیاسی، درست یا غلط، بحث از شاهی یا شاهنشاهی یا سلطنت ایرانی در افواه رواج یافته و «سلطنت طلبان» صدای‌شان بلند شده و برخی از طرفداران آگاهانه و ارادی یا ناخواسته و نادانسته این جریان تحت عناوینی چون «اندیشه ایرانشهری» از شاهنشاهی یا سلطنت ایرانی سخن می‌گویند. به این علت توجه به آثاری دانشگاهی که با رویکردی عالمانه و آکادمیک به تحلیل موضوع بپردازند، ضرورت پیدا کرده است. به خصوص که این دو اثر به اندرزنامه‌های ایرانی و به ویژه سیرالملوک یا چنان که شهرت یافته، سیاست‌نامه خواجه نظام الملک می‌پردازند. پیش از پرداختن به دو کتاب مذکور، بد نیست به این اشاره کنیم که تاریخ شاهان و سلسله‌های ایرانی چه ارتباطی با اندرزنامه‌ها دارد؟

تاریخ شاهان در دو عرصه عمل و نظر

تاریخ سیاسی را در یک معنای خاص، تاریخ دولت در نظر می‌گیرند. بر این مبنا، تاریخ سیاسی ایران تا پیش از مشروطه عموما تاریخ پادشاهی یا شاهنشاهی یا سلطنت است، یعنی تاریخ آمد و شد سلسله‌های شاهنشاهی و شاهان. بعد از مشروطه با تولد مردم از دل رعیت و ورود رسمی آنها به تاریخ، نظم قدیم پیشین دچار گسست و کشاکشی میان استبداد و مشروطه آغاز شد. با این‌همه نمی‌توان حضور صدها ساله شاهان و سیطره ایشان بر حیات و ممات سیاسی سرزمین را نادیده گرفت.

برای توضیح و فهم این تاریخ سیاسی به دو دسته آثار می‌توان رجوع کرد، بسته به اینکه منظر تاریخ‌نگار چه باشد و سیر تحولات دولت در ایران را در چه سطحی بخواهد توضیح دهد.

۱آثار تاریخی بیانگر واقعیت عینی سیاسی: آثار تاریخی روایتی از وقایع و تحولات عینی ارایه می‌کنند، رویدادهایی که فی‌الواقع به وقوع پیوسته است. برای مثال جنگ‌ها و نبردهای شاهان، به قدرت رسیدن ایشان، نقل زندگانی آنها، نحوه جانشین شدن پادشاهان و در نهایت مرگ و افول آنها. آثاری چون تاریخ بیهقی و تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گردیزی و تاریخ عالم آرای عباسی و تاریخ عالم آرای امینی از این دسته‌اند. در این آثار تاریخ ظهور و سقوط سلسله‌ها و شاهان را می‌خوانیم و با فراز و فرود و کرد و کار آنها در جهان آشنا می‌شویم.

۲– اندرزنامه‌ها بیانگر اندیشه سیاسی: اگر مورخ یا علاقه‌مند به تاریخ بخواهد با شاهی یا شاهنشاهی ایرانی در سطح یک ذهنیت و ایده آشنا شود، باید به اندرزنامه‌ها و سیرالملوک‌ها و نصیحت‌نامه‌ها مراجعه کند. در آثاری چون سیرالملوک خواجه نظام الملک و نصیحه‌الملوک غزالی و حتی شاهنامه فردوسی و قابوس‌نامه و کلیله و دمنه و … می‌توان با اندیشه سیاسی در عصر سیطره شاهان یا پادشاهان یا امرا یا سلاطین آشنا شد.

در دسته اول با تاریخ آنچه فی‌الواقع و از نظر تجربی رخ داده آشنا می‌شویم و در دسته دوم با آنچه باید رخ می‌داده یا قرار بوده رخ دهد یا دست‌کم فرهیختگان و دانایان دوست داشتند به وقوع بپیوندند. البته شک نیست که این دسته‌بندی، چندان سفت و سخت نیست و عناصر و ویژگی‌هایی از هر یک از این دو دسته به دیگری راه یافته. مثلا در آثار اصطلاحا تاریخی هم خطبه‌ها و نوشتارها و فصل‌ها و حکایت‌ها و اندرزهای فراوانی می‌خوانیم و چنین نیست که در این آثار صرفا با گزارشی طابق‌النعل بالنعل و مطابق با مشاهدات و شنیده‌ها و خوانده‌های مورخ از وقایع مواجه باشیم، همچنان که در آثار دسته دوم یا اصطلاحا اندرزنامه‌ای هم فراوان حکایات و داستان‌های تاریخی از آنچه واقع رخ داده، روایت شده است.

اندرز به سلطان

دیدیم که اندرزنامه‌ها گونه‌ای از متون هستند که در آنها اندیشه سیاسی بازتاب یافته، یعنی شاهی و شاهنشاهی، چنان که باید باشد. کتاب «اندرز به سلطان» نوشته نگین یاوری از همین منظر به این آثار می‌پردازد. کتاب در وهله اول می‌کوشد جایگاه اندرزنامه‌ها را به عنوان متونی در زمینه اندیشه سیاسی تثبیت کند. سپس نشان می‌دهد که این قبیل آثار، مختص به فرهنگ و تمدن ایرانی نیست و اصولا قرابتی آشکار میان اندیشه سیاسی در شرق و غرب وجود دارد. به این منظور در فصل اول سرالاسرار ارسطوی دروغین و چندین اندرزنامه اسلامی و اروپایی مورد بررسی قرار می‌گیرد. صوان‌الحکمه منسوب به ابوسلیمان سجستانی، سیرالملوک خواجه نظام‌الملک، کونفسیو آمانتیس از گاوئر، خردنامه از مولف یا مولفانی گمنام، دینکرد، قوتادغو بیلیک نوشته یوسف خاص حاجب و الادب‌الکبیر نوشته ابن مقفع از آثاری هستند که در این فصل تحلیل می‌شوند. از نظر نبوی، «از جمله محبوب‌ترین و در نتیجه موثرترین متون» در قرون وسطا بودند که در آنها درستی شیوه فرمانروایی نشان داده می‌شود. از دید نویسندگان این متون «عقل فقط رام کردن بخت (گردش روزگار) را به شهریار نمی‌آموزد، بلکه راهنمای اوست تا بداند که سیاست، مثل همه امور انسانی گذراست و شهریار نیک تنها از راه تسلیم به بخت (گردش روزگار) بر آن چیره می‌شود.»

یاوری در فصل دوم مبانی انتزاعی حکومت خوب در کلیله و دمنه را مورد بررسی قرار می‌دهد. به نوشته او ستون اصلی فرمانروایی از دید کلیله، عقل یا خرد است و «حکایات پی در پی نشان می‌دهند که محور حکومت پایدار و اساس زندگی خوب ذکاوت سیاسی است نه تعهد عقیدتی. اخلاق سیاست و نه سیاست اخلاقی، داستان گوناگون کتاب را در روایتی منسجم به هم پیوند می‌دهد.» مولف در فصل سوم شگردهای روایی در اندرزنامه‌ها را تحلیل می‌کند و به این منظور آثاری چون آرتاشاسترای از مجموعه‌های هندی معروف قرون وسطا درباره دانش کشورداری را با آثاری چون الحکمه‌الخالده مسکویه و آداب‌الملوک ثعالبی و رسائل اخوال‌الصفا می‌سنجد. از دید نویسنده «اندر در جوهره اصلی خود، قدرت سلطان را دست‌کم می‌گیرد و اندرزدهنده را در محظوری دایمی می‌گذارد… . اندرز لازم است زیرا بدون وجود مشاوران، شاهان نمی‌توانند عادلانه حکومت کنند.»

«در فصل چهارم کتاب، اسلام به عنوان یک زبان سیاسی عرفی، با تمرکز بر رهنمون‌های عام درباب حکومت، مورد بررسی قرار گرفته است.» نویسنده در این فصل نشان می‌دهد که در اندرزنامه‌ها، با ارایه حکایت‌ها و سرمشق‌های تاریخی فراوان، هدفی سیاسی را دنبال می‌کنند. در فصل پنجم در هم آمیختگی مفاهیم متضاد در اندرزنامه‌ها بحث می‌شود. از دید نویسنده «مفهوم اندرز در نصیحت‌الملوک‌های قرون وسطا سرشار از دوگانگی و تضاد است. فضایل اخلاقی و صفات والای دیگر فرار و دست نیافتنی‌اند. پادشاهان هم یکسره به مشاوران خود وابسته‌اند و هم از مقاصد آنان بیمناک.» او در فصل ششم به مساله آشتی دادن تضادها در اندرزنامه‌ها می‌پردازد و نشان می‌دهد که مساله اصلی در اندرزنامه‌ها، سیاست بود و به این دلیل، در این آثار اختلاف‌های عقیدتی و فرهنگی و قومی و قبیله‌ای، در پرتو مناسبات قدرت و روابط سیاسی قابل درک است.

نگین یاوری در فصل پایانی به این پرسش می‌پردازد که آیا تبیین جهان‌بینی حاکم بر قرون وسطا از خلال خوانش اندرزنامه‌ها امکان‌پذیر است؟ روشن است که پاسخ او به این پرسش مثبت است. او در این فصل به نقد رویکردهایی می‌پردازد که اندرزنامه‌ها را نادیده می‌انگارند یا آنها را صرفا به عنوان آثاری ادبی مطالعه می‌کنند.

نظام‌الملک در آینه تاریخ

«آینده در گذشته ایران: نظام‌الملک در آینه تاریخ، پژوهشی انتقادی درباره نظام الملک (۴۸۵-۴۰۵ه.ق.) و پرهیب پرقدرت و اقتدار این وزیر مشهور دنیای اسلام در آینه تاریخ است.» این کتاب بدون اغراق مهم‌ترین و جدیدترین اثری است که با نگرشی دانشگاهی و با رعایت اصول پژوهشی به بررسی زندگی و اندیشه‌ها و کتاب خواجه نظام‌الملک می‌پردازد. در دو دهه اخیر در ایران و به خصوص بعد از تک‌نگاری مشهور سید جواد طباطبایی که در آخرین ویراست با عنوان «خواجه نظام الملک طوسی: گفتار در تداوم فرهنگی ایران» منتشر شد، نام این سیاستمدار فرهیخته و مقتدر بر سر زبان‌ها افتاد. اما عمده توجه به خواجه نظام در پرتو نگاه ناسیونالیستی یا «ایرانشهری» دکتر طباطبایی صورت گرفت. طباطبایی در آن کتاب می‌کوشید خواجه نظام را ادامه‌دهنده سنت فرهنگی ایرانشهری معرفی کند و شاگردان و طرفداران او در مطبوعات نیز تلاش کردند با ادامه دادن این مسیر، چهره یک «ناسیونالیست» (به معنای خاصی که از ناسیونالیسم مد نظر داشتند) باستان‌گرا را از خواجه نظام ترسیم کنند.

نگین یاوری اما در این کتاب رهیافت متفاوتی به خواجه نظام‌الملک دارد. از دید او نظام‌الملک «مرد میدان سیاست بود و به همین سبب نمی‌توانست از الزامات قدرت و اقتدار نظامی دست بشوید. او نه اندیشه‌ورز که مرد عمل هم بود و اگر موقعیت اقتضا می‌کرد از اعمال قدرت رویگردان نبود و درست در همین جاست که توانایی‌اش در جلب ستایش متفکرانی از طیف‌های مختلف به چشم می‌آید؛ آن‌هم متفکرانی که از آلودگی‌های میدان سیاست و قدرت بر کنار و از آسیب روزگار ایمن بودند. نظام‌الملک هم در عرصه سیاست کامروا بود و هم تا به امروز مظهر فرمانروایی استوار بر عدل شناخته می‌شود.

مولف در پیش‌گفتار کتاب درباره منابع تاریخی درباره خواجه نظام و دوران سلجوقیان بحث می‌کند. او معتقد است در دوران سلجوقیان گسستی در تاریخ ایران رخ داده است. «طی این گسست «سپهر تمدنی» عقیدتی و فرهنگی ایران به سوی شرق گسترش یافت و به تدریج در کالبد فرهنگی سرزمین‌هایی که امروز به نام آسیای غربی و مرکزی می‌شناسیم، نفوذ کرد؛ سرزمین‌هایی که زبان مشترک آنها فارسی بود و سلسله‌های ترک و مغول تا قرن نوزدهم میلادی (در هند) و تا اوایل قرن بیست میلادی در ایران و افغانستان و آسیای میانه بر آنها حکومت کردند.»

نگین یاوری در فصل اول کتاب پیش از بحث از اطلاعات زندگینامه‌ای راجع به خواجه نظام، به بررسی ژانر زندگینامه در دوران پیشامدرن می‌پردازد و تفاوت‌های آن با تاریخ‌نگاری به معنای جدید را نشان می‌دهد. او در این فصل با بررسی چند زندگینامه از سده‌های میانه مثل زندگینامه عمر ابن عبدالعزیز و زندگینامه شارلمانی نوشته آینهارد نشان می‌دهد که این آثار با رویکردی عرفی و غیرمذهبی کارکردهایی سیاسی دارند و با اهدافی مشخص نوشته شده‌اند. او در فصل دوم کتاب با عنوان ریشه‌ها، به بحثی مفصل پیرامون تحولات سیاسی و اجتماعی و مذهبی در ایران در قرن پنجم هجری می‌پردازد. این زمینه‌سازی در کنار بحث فصل اول، زمینه تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی و فرهنگی مناسبی برای بحث از زندگی خواجه و کتابش فراهم می‌آورد. یکی از جالب‌ترین موضوعات این فصل، بحث مفصل از خاستگاه تاریخی و جغرافیایی ترکان است. نویسنده با بررسی آخرین آثار در این زمینه نشان می‌دهد کلیشه‌های رایج در مطالعات ترکان را باید کنار گذاشت.

فصل سوم سیمای نظام‌الملک نام دارد. حسن در سال ۴۰۸ در خانواده‌ای از «دهقانان» یا اشراف زمین‌دار توس به دنیا آمد. از کودکی رفتار و گفتاری پخته داشت. در نوجوانی ایام خود را به تحصیل و خواندن گذراند و در فقه و حدیث سرآمد شد و به خدمت دولت غزنوی در آمد. اما سرانجام غزنویان را رها کرد و به دربار سلجوقیان پیوست و به خدمت ابوعلی شاذان حاکم بلخ در آمد. ابن شاذان حسن را قابل اعتماد و معتمد یافت و به او دل بست و به هنگام مرگ سفارش او را به آلپ ارسلان، ولیعهد و پسر چغری بگ کرد. آلپ ارسلان آن زمان حکومت خراسان را به عهده داشت و حسن را به خدمت گرفت. بعد از مرگ طغرل، آلپ ارسلان بر تخت سلطنت نشست و نظام‌الملک وزیر او شد. او در سراسر حکومت آلپ ارسلان وزارت او را به عهده داشت و پس از مرگ او وزیر ملکشاه، مقتدرترین سلطان سلجوقی شد و تقریبا تا چند ماه قبل از مرگ ملکشاه در سال ۴۸۵ ه.ق، وزارت او را به عهده داشت.

نگین یاوری در فصل چهارم کتاب مفهوم دیگری و دیگری اندیشی از نظر نظام الملک را بررسی می‌کند. او بدین منظور به سیرالملوک که به نظر او «وصیت‌نامه نظام‌الملک» است می‌پردازد و نشان می‌دهد که مراودات و روابط خواجه با دیگری‌ها از جمله صوفیان، اسماعیلیه، علویان، ملحدان، خلفا و … نه بر مبنای وابستگی‌ها و علقه‌های مذهبی یا قومی یا فرهنگی، بلکه بر مبنای ترجیحات سیاسی است. یکی از نکات جذابی که یاوری درباره نگاه خواجه به صوفیان می‌نویسد، با توجه به تحولات بعدی و قدرت گرفتن اهل تصوف و نقش‌آفرینی آنها به ویژه در عصر صفویه، قابل توجه است: «در قرن هفتم نهضت‌های صوفیانه به عنوان مهم‌ترین نهادهای دین‌محور در سپهر عمومی دنیای اسلام جایگزین مکاتب فقهی شده بودند و اینچنین بود که وزیر آینده‌نگر در حافظه نسل‌های بعد به عنوان الگوی مقتدری از حکومت خوب آمیخته با پارسایی ماندگار شد».

نظام‌الملک در آینه تاریخ، فصل پایانی کتاب است. نگارنده در این فصل ضمن پرداختن به کارها و دستاوردهای خواجه، به تصویر او در آثار معاصران و پسینیان او می‌پردازد. به نظر او «حضور نظام الملک به صورت شخصیتی ماندگار و تمام‌عیار در سرفصل مباحث سیاسی، به ویژه در ایران، نشان‌دهنده تحولی بنیادی در امر سیاسی است و خبر از ظهور ملتی می‌دهد که مسلح به گذشته خویش است… . تاریخ اندیشه سیاسی مدرن در ایران با نظام‌الملک، وزیر نامبردار آغاز می‌شود.»

کوتاه سخن آنکه در دو اثر نگین یاوری، تصویری دانشگاهی و تا سر حد امکان غیرسوگیرانه از تاریخ سیاسی سده‌های میانه در ایران و اندرزنامه‌های نوشته‌شده در این دوره ارایه می‌شود. این تصویر بیش از آنکه نمایانگر رویکردهای ایدئولوژیکی چون اندیشه ایرانشهری باشد، نشان می‌دهد که ساختار سیاسی در ایران پیشامدرن مبتنی بر نوعی پادشاهی یا سلطنت یا شاهنشاهی بود که در آن تقسیم قدرت به شکلی سلسله‌مراتبی صورت می‌گرفت. در این تقسیم بندی، مردم جز به عنوان رعیت حضوری جدی نداشتند و تاثیرگذاری ایشان از طریق جنبش‌های اجتماعی و شورش‌ها و نارضایتی‌ها در مواقع بحرانی و در لحظات ضعف حاکمیت‌ها به وقوع می‌پیوست. ارتباط مردم با قدرت از طریق شبکه‌هایی از وفاداری مبتنی بر تامین منافع و محاسبه سود و زیان برقرار می‌شد و لاجرم حرف اول و آخر را قدرت و مناسبات آن می‌زد، قدرتی که به علت فقدان مشارکت فعالانه (و نه منفعلانه) گروه‌ها و طبقات اجتماعی، عمدتا مبتنی بر زور فیزیکی و حامی‌پروری بر مبنای منافع بود و کمتر مبنایی ایدئولوژیک و فرهنگی داشت.

محسن آزموده

منبع: اعتماد

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612