میراث مکتوب- اَلَموت کلمهای است مرکب از دو واژۀ «آله» و «اموت». مؤلف برهان قاطع مینویسد: «نام قلعهای است مشهور مابین قزوین و گیلان و آن را به سبب ارتفاعی که دارد آلهآموت گفتندی یعنی عقابآشیان، چه «اله» عقاب و «آموت» آشیان باشد».
به یُمن حضور دکتر سیدجلال بدخشانی که از پژوهشگران بنام موسسۀ مطالعات اسماعیلیه در لندن است، قرار سفر یکروزه سهشنبه ۲۵ مهر به الموت را گذاشتیم. هواشناسی را با علامه گوگل استخاره کردیم، صاف آمد. ساعت ۶ صبح با دو خودرو صحرارو برای پیمودن ۲۵۰ کیلومتر راهی قزوین شدیم. دوستان راهبلد خبر دادند که مسیر جدید نظرآباد مسدود است و همان راه پرپیچ و خم قزوین الموت را باید طی کرد. حدود سه ساعت از قزوین به الموت شاید دوبرابر هزارچم چالوس، چندین قلۀ مرتفع و دشت وسیع را با مناظر پاییزی و رخسار عرفانی برگهای درختان گیلاس و انجیر و گردو پشت سرگذاشتیم. شوق دیدار شیرزن باستانشناس و همکارانش، زحمت راه را کم میکرد. با خود میگفتم دیگر حال و توان آمدن این راه را ندارم. اما وقتی از خاطر میگذراندم که چگونه دکتر حمیدۀ چوبک ۲۲ سال است هر هفته این راه دراز و پرخطر را میرود و به تهران بازمیگردد، از خود خجالت میکشیدم. درست گفته جناب حافظ: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. تنها موتور محرک و انگیزهآفرین کارهای بزرگ، عشق و شیدایی به آن کار است که مشکلات و موانع راه آسان میشود.
پس از گذر از رجاییدشت و شهر معلم کلایه و روستاهای متعدد، از دور صخرۀ سنگی شبیه شترخوابیدۀ دژ الموت پیدا شد. باخود میگفتم حسن صباح خداوندگار الموت چقدر اسب دوانده تا این دژ عظیم را یافته و آن را سنگر محافظت از آیین خود ساخته. بعد خواجه نصیر طوسی از قلاع قهیتان به الموت منتقل شد و قریب ۲۰ سال آنجا بود و چندین اثر را مطابق دیدگاه اسماعیلی در این قلعه تسخیرناپذیر نگاشت تا اینکه هولاکو خان الموت را تسخیر کرد و خواجه را همراه خود ساخت.
خاک الموت برای اسماعیلیان مقدس است چون حسن صباح قریب ۳۲ سال بر این مناطق حکومت کرد. الموت منطقهای وسیع بوده و حدود ۲۰۰ روستا را شامل میشده. کاوشهای شیرزن باستانشناس، این عقابآشیان تاریخی را احیا کرد. او هزاران قطعه سفال و آجر و کتیبه به خط کوفی از بنای عظیم قلعه بیرون کشید. از جمله کاشی رقم ۶۰۸ قمری که من دیدم.
از آثار خواجه، ما در میراث مکتوب رسالههای سیروسلوک، آغاز و انجام و روضۀ تسلیم خواجه را به تصحیح دکتربدخشانی منتشر کردهایم. نسخۀ نفیس دستورالمنجمین به تاریخ ۵۰۰ قمری از مهمترین اسناد تاریخ شجره اسماعیلیان نزاری است که به صورت نسخهبرگردان توفیق چاپ آن را داشتهایم.
و اما الموت بخش مهمی از تاریخ فرهنگی ایران است. میلیونها نفر از ایراندوستان داخل و خارج در آرزوی دیدن چنین مکان ارزشمندی هستند. اگر وزارت گردشگری درک درستی از این گونه بناهای بینظیر تاریخی داشت، سالانه میلیونها دلار روانه این کشور میشد. به نظرم بدون اتکای به فروش نفت و صرفا با صنعت گردشگری میتوان کشور را اداره کرد.
به هر حال، به زحمت فراوان قریب هزار پله را طی کردیم و به قله قلعه راه یافتیم. مولی سرا و سرداب و آب انبار و فضای بالای قلعه بخش کوچکی از عظمت معماری دژ الموت را در ذهن میتواند منقش کند. کاش گنجینۀ کتب این قلعه روزی پیدا شود و آثار قلمی خواجه و صدها نسخه خطی نفیس به دست آید.
دکتر چوبک هر روز به بالای این قلعه میرود و با چندین کارشناس و باستانشناس دلباخته، به حفاری و اکتشاف میپردازد. کاش زمانی به گنجینه کتب این قلعه دست یابند. به آثار دیگری از خواجه که در این قلعه نوشته است.
بیشک تنها عشق به تاریخ و فرهنگ ایران است که امثال این بانوی سختکوش شیفته را به گازرخان میرساند.
تأسیس موزۀ الموت از آرزوهای چوبک است. هزاران قطعه ارزشمند در انبار پایگاه خاک میخورد. امیدواریم بزودی کلنگ این موزه به زمین زده شود.
تاکنون حدود ۶۰ قلعه از قلاع اسماعیلیه در ایران شناسایی شده. چند جوان عاشق در پی کشف و معرفی این دژها هستند. ما هم قول همراهی دادیم تا به هدف خود برسند.
پس از صرف ناهار و گفتوگو عازم تهران شدیم و در تاریکی شب هزارچم الموت را طی کردیم و پس از ۶ ساعت نزدیک نیمه شب به منزل رسیدیم خسته و هلاک. روزی که از پرباری، جزء عمر حساب نخواهد شد.
اکبر ایرانی
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب