ميراث مكتوب: استاد ايرج افشار معتقد است: هم در كار گردآوري متون و هم در زمينه تصحيح و چاپ آنها سرعتي در پيش گرفته شده كه به سبب آن نميدانيم كه بايد چه كنيم!
وي كه در اولين نشست “متن پژوهي ، راهگشايي براي عرضه بهتر متون” سخن مي گفت ،افزود : به نظر بنده, براي اين كه كار به صورتي مطلوب و سالم انجام گيرد, اين مؤسسه (مركز پژوهشي ميراث مكتوب) بايد در وقتي كه كتابي براي چاپ به آن عرضه شود, وارسي كند كه آيا مصححِ آن متن همه نسخههاي موجود يا اهم آنها را شناسايي كرده و مورد استفاده قرار داده است يا خير؟ پس اين نكته اولين وظيفهاي است كه هم مصحح بايد در حد امكان در نظر گيردو هم اين مؤسسه كه مسؤوليت چاپ آن را خواهد داشت. راه اصلي و يگانه اين كار وارسي فهرست هاست. در هر حال و حتيالمقدور, بايد فهرست هاي موجود در گوشه و كنار عالم ديده شوند تا نسخهاي موجود شناسايي و معين شوند.
وي ادامه داد : كتابي هست به نام «بياض تاج الدين احمد وزيري» كه اخيراً متن آن به صورت عكسي چاپ شده و بنده نيز مسؤوليت قسمتي از چاپ آن را برعهده داشتهام. اين كتاب در سال 782 ق, ظرف مدت شش ماه, توسط تقريباً هفتاد نفر كاتب همعصر و كمابيش هم منطقه, در فارس, كتابت شده است. هر نفر ده تا پانزده صفحه از آن را كتابت كرده،البته مطالب كتاب با هم تفاوت دارند, و هر كاتب يك موضوع معين و مخصوص به خود را نوشته كه در اين جا به اين نكته كار ندارم.نكته در خور ذكر اين كه در ميان اين هفتاد/ هشتاد كاتبِ همزمان يك شيوه رسم الخط مشابه و مساوي بيابيد. يك نفر ”مي“ را چسبانده نوشته است و ديگري جدا. يكي ديگر سه كلمه را به هم چسبانده و مركب كتابت كرده است. نظاير اينها بسيار است, و اين يك مشكل اساسي است. در اين جا گرفتاري مصحح سر و كار داشتن با كاتبان گوناگون است. درواقع ميخواهم به جاي ويراستاران وحروفچين ها, به موضوع كاتبان اشاره كنم. شما به آن كاتب بد ميگوييد و او را لعن ميكنيد به سبب اين كه چرا فلان كلمه را كه در فلان بيت حافظ اين گونه بوده, به آن شكل درآورده و مطابق دلخواه خود رفتار كرده است؟ تقريباً همين كاري كه اين جا انجام ميدهند.
وي افزود :در مورد موضوع مقدمه, بايد گفت كه متأسفانه مقدمههايي كه بر متون نوشته ميشوند، چيزي را دستگير خواننده نميكنند. اگر موضوع عبارت از شناساندن متن است, پس نويسنده مقدمه چه ميگويد و چه ميخواهد بگويد؟ حداقل شرايط اين است فردي كه مقدمه مينويسد بايد به موضوع وارد باشد و بر محتواي متن مسلط باشد تا بتواند آنرا بشكافد و در چند صفحه توضيح دهد كه موضوع آن چيست. بديهي است كه نوشتن مقدمه تا اندازهاي ضرورت دارد و البته در همين حد كه صورت بيان محتوا و مطلب را داشته باشد.
استاد ايرج افشار همچنين گفت : به نظر بنده عامل يا ركن دوم در كار تصحيح وجود ذوق و قريحه در بخشبندي يا بندبنديِ متون قديمي است كه در آنها از ”با“ي ”بسم الله“ تا ”تا“ي «تمت» يكسره پشت سر هم نوشته شدهاند و اگر هم در جايي عنواني باشد, چنان در لا به لاي متن قرار داده شده كه غالباً به سختي قابل تشخيص است. و اگر نيز بيتِ شعري در متن باشد, به صورتي بي اهميت در شكم متن گذاشته شده كه تشخيص آن دشوار است. تفكيك اين بندها كه شامل عبارات و مبحث هاي متمايز هستند, براي خواننده در جهت فهم متن, كمال اهميت را دارد.
وي تاكيد كرد : كار نمايهسازي براي كتاب در دنيا روز به روز همپاي علم پيش ميرود. يعني كه نمايه درواقع يك نوع اطلاع رساني است، نه چيز ديگر. درحقيقت با نمايه كليد كتاب در دست خواننده قرار ميگيرد، اما اين كار ظرايفي دارد. اگر يك نمايه تهيه كرديم مثل اين است كه كليد خانه را به خواننده داده باشيم, اما كليد اتاق ها را عرضه نكردهايم. در نتيجه مخاطب وقتي كه به آن جا مراجعه ميكند, پشت در اتاق ها ميماند و نميتواند به شعبات ديگر سر بزند.