وی در این باره مینویسد: به نظر من موضوع زبانهای مادری اقوام ایرانی باید به طور علمی و عقلانی و فارغ از انگیزههای احساسی و عاطفی عامیانه مورد مطالعه و توجه قرار گیرد و دستاویز سیاستبازان و عوامفریبان نشود.
روشن است که گویشهای محلی ما از سرمایههای بسیار پرارزش تاریخی و فرهنگی و ملی ماست و نمایشگر ریشههای تاریخی اقوام و گروههای ایرانی و شاهد تنوع زاینده و پرحاصل فرهنگی این مردم است. شک نیست که حفظ این میراث تاریخی و حراست از این سرمایۀ ملی و فرهنگی از واجبات است و باید در دانشگاههای کشور موضوعات مربوط به این گویشها و زبانها، چه ازلحاظ واژگان و قواعد و اصول صرفی و نحوی و زبانشناختی و چه ازلحاظ ادبیات کتبی و شفاهی آنها، مورد تحقیق و تتبع علمی و تاریخی قرار گیرند. باید در شعبههای زبانشناسی و مردمشناسی دانشگاهها دروسی به آنها اختصاص داده شود و در مدارس ابتدایی و متوسطه بهعنوان یکی از مواد درسی مهم چند ساعتی در هفته به تدریس و تعلیم آنها پرداخته شود. تا این حد شایسته و بایسته است و حتی میتواند پیوندهای تاریخی و جغرافیایی و فکری و فرهنگی گروههای مختلف مردم این سرزمین را روشنتر و آشکارتر جلوهگر نماید. اما باید هشیار بود که تجاوز از این حد و فراتر رفتن از آنچه گفته شد میتواند به زیانها و خسارتهای جبرانناپذیر به وحدت و یکپارچگی ملی و کشوری منجر شود.
باید از تجربههای تاریخی گذشته و جریانهایی که از ملّیتهای ایرانی سخن میگفتند، درس بگیریم و نگذاریم که از ضعف حافظۀ تاریخی ما سوءاستفاده شود. قدرتهای استعماری بزرگ از پارهپاره شدن کشورهای آسیایی، خصوصاً کشورهایی که ثروتهای طبیعی وسوسهانگیز دارند، سود میبرند و در این راه از هیچ کار فروگذار نمیکنند و خدمتگزاران خود را برای اینگونه مقاصد آسان پیدا میکنند و سرنوشت این خدمتگزاران را هم دیدهایم.
ما باید از تجربههای کشورهای دیگری که با این مسئله، یعنی مسئلۀ زبانهای مادری، درگیر و مواجه بودند استفاده کنیم. کشور همسایۀ ما، هند، شرایطی شبیه به شرایط ما دارد. هندوستان و پاکستان از چندین ایالت مختلف تشکیل شدهاند که هریک زبان محلی خاص خود را دارد: در پنجاب، پنجابی، در سِند، سندی، در گجرات، گجراتی، در بنگال، بنگالی. در آغاز دوران استقلال هند مسئلۀ زبانهای مادری محلی با شدت تمام طرح شد و کسانی هم بودند که میخواستند از وضع پیشآمده استفاده کنند، ولی با تجربههای دوران استعمار و وجود شخصیتهای مؤثری مانند گاندی و جواهر لعل نهرو و دکتر ذاکرحسین و چندین شخصیت دیگر، خطر را دریافتند و با سخنرانیهایی که شد از بروز فاجعه جلوگیری کردند.
امروز در ایالتهای هند زبانهای مادری یا محلی جایگاه خود را دارند. شعر گفته میشود، کتاب و داستان و تاریخ نوشته میشود، مجلات محلی دارند، ولی بالاخره همه پذیرفتند که زبان هندی (که با اندک تفاوت، همان زبان اردوست) چون در دوران سلاطین مسلمان در شمال و جنوب گسترش یافته بود و تقریباً تمامی مردم هند، حتی دراویدیزبانها هم با آن آشنا بودند، زبان ملی شود و زبان رسمی و سراسری دولتی، و زبان انگلیسی هم زبان علمی و دانشگاهی، تا زمانی که زبان هندی توانایی و استعداد زبان علمی شدن را پیدا کند.
وی در بخش دیگری از یادداشت خود آورده است: سوءاستفاده از زبان میتواند نتایج و عواقب بسیار زیانبخش داشته باشد. تغییر خط وسیلهای است که بهآسانی میتواند رابطۀ مردمی را با تاریخ گذشتهشان قطع کند. همین عمل با زبان میتواند خطرات جدّیتر همراه داشته باشد و مردمی بیهویت و گمگشته در فضای تاریخ ایجاد کند که همه چیز را بهآسانی بپذیرد.
در این موارد جای سخن بسیار فراخ است و من بیش از این فرصت ندارم. امیدوارم که صاحبنظران دیگر به این موضوع، چنانکه شاید و باید، بپردازند.
مقالۀ پروفسور چترجی، استاد زبانشناسی دانشگاه کلکته و پدر زبانشناسی جدید در هند، در این باره خواندنی است.
منبع: فرهنگستان زبان و ادب فارسی