ميراث مكتوب- دكتر عارف نوشاهي در نشستي با عنوان «ميراث مكتوب زبان فارسي در شبه قاره و ضرورت تدوين فهرست مشترك آنها»گفت: به هر روستاي شبه قاره كه برويد، در طاقچۀ خانۀ روستائيان نسخۀ خطي پيدا ميشود.
استاد دانشگاه گوردن راولپندي در هشتاد و يكمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب كه روز دوشنبه 20 تيرماه 90 در اين مركز برگزار شد، افزود: چون نشست امروز مربوط به فهرست نويسي و نسخه شناسي است، پيش از همه به تمام دوستان و عزيزان، درگذشتِ دو استاد بزرگوار فهرست نويس و نسخه شناس دكتر علينقي منزوي و استاد ايرج افشار را تسليت ميگويم. بنده شخصاً از سالهاي سال به خدمت اين دو بزرگمرد تاريخ ايران و عرصۀ كتابشناسي ارادت داشتم و از محضر آنان استفاده ميكردم و رهينِ منت و احسان آنان بودم. با رفتنِ استاد افشار، نه فقط ايران، بلكه جهان ايرانشناسي در خارج از كشور متوجه نقصان علمي شده است. شايد اين نقصان حالا حالا محسوس نشود، اما به مرور زمان اين خلاء محسوستر خواهد بود. استاد افشار پلي ميان ايران و جهان ايرانشناسي در خارج بود. من جز استاد افشار كسي ديگر را در ايران سراغ ندارم كه با دلسوزي و حس خدمت به عالم زبان و ادبيات فارسي، پشتيبان فارسي دانان شبه قاره باشد. او آثار تحقيقاتي نويسندگان شبه قاره را جزو برنامۀ انتشارات دفتر موقوفات دكتر افشار قرار ميداد و در چند سال اخير شش جلد مجموعۀ مقالات فارسي نويسان شبه قاره و سه پاياننامه از دانشجويان شبه قاره فارغ التحصيل دانشگاه تهران را منتشر كرد. خداوند تعالي هر دو بزرگوار را قرين رحمت خود كند و ماباقي ماندگان را هدايت به هدفي كند كه آنان به آن راه رفته بودند.
وي به موضوع نشست امروز اشاره كرد و گفت: شبه قاره، در پديدآوردن آثار فارسي ــ به هرگونۀ آن يعني كتاب، كتيبه، مرقع خوشنويسي، سَنَد و قباله و غيره ــ عبارت روي سكه و سنگ ــ چه نقشي دارد، موضوعي است واضح و ظاهر و هر كسي كه با تاريخ ادبيات فارسي به طور كلي سروكار دارد، به نقش انكارناپذير فارسي دانان و فارسي نويسانِ شبه قاره در تعميم ادب فارسي واقف است و در اينجا نياز به گفتن مقدمات نيست. پس بايد مستقيم به موضوع «ضرورت تدوين فهرست مشترك اين آثار» بپردازيم و با بيان يك تاريخچۀ كوتاه دربارۀ كارهاي انجام شده، طرحي را مطرح كنم كه چگونه ميشود چنين فهرستي را تدوين كرد؟ شبه قاره از لحاظ وجود نسخههاي خطي، يكي از غنيترين مناطق جهان است. نبايد فقط روي نسخههاي خطي عربي و فارسي در آنجا آمارگيري شود؛ نسخههاي زبانهاي بومي نيز بايد احتساب شود و مد نظر داشت. فقط در دانشگاه پنجاب لاهور كه مركز و قلب زبان فارسي در شبه قاره است، هشت هزار نسخه به زبان سانسكرت وجود دارد و فهرست آن هم چاپ شده است و اگر فقط نسخههاي عربي و فارسي مد نظرِ ما باشد، باز هم شبه قاره، حريف تركيه؛ ايران و تاشكند ميشود. بنده در قيد و بندِ آمار و ارقام نيستم، اما شخصاً ميدانم به هر روستاي شبه قاره كه برويد، در طاقچۀ خانۀ روستائيان نسخۀ خطي پيدا ميشود. در اينجا به ياد دو خاطره ميافتم. در 1355 ش/ 1976 م كه مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، اسلام آباد ميخواست كتاب جواهرالاولياء تأليف محمد باقر بخاري اوجي را به تصحيح مرحوم دكتر غلام سرور چاپ كند، مطلع شد كه نسخهاي از كتاب نفيس در يكي از روستاهاي كنار رود چناب (در پاكستان) است- البته آن را حتي نميشود روستا گفت، زيرا سه چهار تا خانۀ كاهگلي در كنار رودخانه هست- دكتر محمدحسين تسبيحي كتابدار مركز تحقيقات فارسي- كه الحمدالله امروز حي و زنده است- بدانجا ميرود و نسخه را ميبيند و با خود ميآورد و كتاب منتشر ميشود. آن كسي هم كه اين نسخه را در اختيار داشت، پيشنماز آن روستا بود.
خاطرۀ ديگر، هنگامي بود كه كنار استاد احمد منزوي در اسلام آباد براي تدوين “فهرست مشترك پاكستان” كار ميكرديم، فهرست نويسانِ مركز گزارشهاي خود را تحويل ما ميدادند و من شخصاً اطلاع ميداشتم كه در فلان روستا يا شهرستان نسخههاي خطي هست، اين موضوع متعلق به بيست و پنج سال پيش است. همين چند روز پيش در پاكستان، با ماشين شخصي به جايي ميرفتم كه در راه تابلوي نام روستاي “بوهر باته” را ديدم و چنان به يادم آمد كه در فهرست مشترك، نامي از اين روستا هست و اينكه نسخههايي در آنجا بوده. از ماشين پياده شدم و پرسان پرسان به خانۀ آن كسي رسيدم كه نسخههاي او در فهرست مشترك گزارش شده بود. از صاحب خانه دربارۀ نسخهها سؤال كردم، دو تا نسخۀ خطي براي من آورد، يكي به عربي و ديگري به فارسي. منظورم از بيان اين خاطره، اين است كه شبهقاره وجب به وجب نسخۀ خطي دارد.
دكتر عارف نوشاهي ادامه داد: حكومت بريتانيا در هند، به موقع متوجه اين موضوع شده و شروع كرد به فهرست نويسي كتابخانههاي مهم. فهرست انجمن آسيايي بنگال در كلكته به وسيلۀ ولاديمير ايوانف و فهرست كتابخانههاي شاهان اوده به وسيلۀ اشيرنگر يادگاري از همان زمان است كه بهترين فهرستهاي شبه قاره محسوب ميشوند. خاورشناس و كتابشناس معروف انگلستان استوري نيز مدتي در علي گر هند بود و مواد خام كتابشناسي معروف خود Persian Literature را در همانجا فراهم آورد. اين فهرستها و فهرستهاي ريو (بريتيش ميوزيم) و اته (اينديا آفس) براي فهرست نويسان شبه قاره الگو شد و خود آنان نيز به فهرست نويسي نسخههاي خطي پرداختند. درواقع شبهقاره در فهرست نويسي نسخ خطي يكي از مناطق پيشگام بوده است و بنده طي دو كتابشناسي، يكي كتابشناسي فهارس مخطوطات هند و ديگري كتابشناسي فهارس مخطوطات پاكستان و بنگلادش، سير تاريخ فهرست نويسي در شبه قاره را به اختصار بيان كردهام.
دانشمندان شبهقاره در زمان حكومت بريتانيا در هند، به فكر تدوين فهرست مشترك آثار مكتوب شبهقاره بودهاند، در سال 1906 م، در داكا كنفرانس تعليمي برگزار شد. علامه شبلي نعماني مؤلف شعرالعجم نيز در آن شركت كرد و پيشنهاد داد كه به پيروي از كشف الظنون بايد كتابشناسي آثار هندوستان تهيه گردد. طرح شبلي اين بوده كه هر كسي در منطقۀ خود مشغول تهيه كتابشناسي منطقهاي شود و بعداً كل كار ادغام شود. محصول اين پيشنهاد، كتابي با نام ثلاثۀ غساله تأليف حكيم حبيب الرحمان آخوندزاده ( م: 1946 م) است كه كتابشناسي آثار تأليف شده به سه زبان ــ اردو، فارسي و عربي ــ در بنگال است و بنده توفيقي داشتم اين كتاب را كه به اردو نوشته شده- هم متن آن و هم ترجمۀ فارسياش را- چاپ كردم.
البته ما هيچ كتابشناسي مجزا براي آثار شبهقاره نداريم و فقط كتاب استوري كه پيشتر از آن نام بردم و يا كتاب مارشال Mughals in India كه اخيراً با نام مغولان در هند به فارسي نيز ترجمه و چاپ شده، اشاره به آثار خطي و چاپي فارسي شبه قاره ميبينيم، اما اين دو مأخذ فقط كتابشناسي است، نه نسخه شناسي و آنگاه موضوعات هر دو كتاب محدود است و شامل تمام موضوعات نميشوند. فهرستواره كتابهاي فارسي تأليف استاد احمد منزوي كه تاكنون ده مجلد آن منتشر شده است نيز از همين گونه كتابشناسي هاست كه به نسخه شناسي سروكار ندارد. فهرست نسخههاي خطي فارسي تأليف احمد منزوي را كه در 6 مجلد در تهران چاپ شده است؛ ميتوان فهرست مشترك آثار خطي با توجه به نسخه شناسي قلمداد كرد، اما آثار شبه قاره در اين فهرست بسيار محدود است و اين فهرست همه موضوعات (به طور مثال: حديث، فقه، اوراد) را شامل نميشود. به هر حال اينها كارهاي مقدماتي بوده و البته هميشه مورد استناد بوده و خواهد بود.
تجربۀ تدوين فهرست مشترك آثار خطي به مفهوم واقعي را نيز يك بار ديگر استاد منزوي انجام داد و آن فهرست مشترك نسخههاي خطي فارسي پاكستان است كه در 14 مجلد در اسلام آباد منتشر شده است. مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، اسلام آباد در سال 1353 ش/ 1974 م طرح فهرست مشتركي از آثار خطي موجود در پاكستان را ريخت و براي اجراي آن برخي از استادان دانشگاهها و فاضلان پاكستان را به همكاري فراخواند و اين كار تا سالهاي بعد ادامه يافت تا اينكه در 1355 ش/ 1976 م استاد منزوي به اسلام آباد رفت و گزارشهاي رسيده به مركز دربارۀ نسخههاي فارسي را برگزيد و براساس آن فهرست مشترك پاكستان را تدوين و چاپ كرد و به ايران بازگشت. اين فهرست به ترتيب موضوعي تدوين شده و حدود شصت هزار نسخۀ خطي پاكستان را معرفي ميكند.
وي افزود: بنده به عنوان آموزش ديدۀ استاد منزوي در زمينۀ فهرست نويسي و علاقهاي كه به آثار خطي فارسي دارم، راه استاد منزوي را ادامه دادم و به فهرست نويسي آثار فهرست نشدۀ پاكستان پرداختم. حاصل تلاش اين سالها دو فهرست مستقل، يكي فهرست نسخههاي خطي فارسي دانشگاه پنجاب لاهور با معرفي 4000حدود نسخه و ديگري فهرست نسخههاي خطي فارسي آرشيو ملي پاكستان اسلام آباد با معرفي حدود 1600 نسخه هم اكنون در مركز پژوهشي ميراث مكتوب زير چاپ است. علاوه بر آن يادداشتهاي متفرقه كه از روي نسخههايي در شهرستانها و روستاها تهيه ديدهام و يا گزارشهاي فهرست نويسان كه به مركز تحقيقات واصل ميشد و در فهرست 14 جلدي استاد منزوي استفاده نشده، مواد خامي براي «ذيل فهرست مشترك نسخههاي خطي فارسي پاكستان» شد و جمعاً با 25000 مدخل جديد، خود را آماده كردهام كه فهرستي ديگر از نسخههاي خطي فارسي موجود در پاكستان تهيه و تدوين كنم. سازمان مخطوطات اسلامي (TIMA) در كامبريج از اين طرح و پيشنهاد من حمايت كرد و هم اكنون مشغول تدوين جلد اول آن هستم كه متعلق به علوم اسلامي اعم از ترجمه و تفسير قرآن، علوم قرآني، كلام، اصول فقه و فقه ميباشد و اميد ميرود تا آخر سال 2011 م حروف نگاري اين جلد به پايان برسد. اين “ذيل فهرست مشترك پاكستان” را در چهار يا پنج جلد پيش بيني ميكنم و احتمالاً در سه چهارسال آينده، كل كار براي چاپ و انتشار آماده خواهد بود.
وي تاكيد كرد: روش من در “ذيل فهرست مشترك پاكستان” همان روشي است كه استاد منزوي در “فهرست مشترك پاكستان” اختيار كرده بود، با اين تفاوت كه اطلاعات كتاب شناسي كتابهاي تكراري را نمينويسم و البته اطلاعات نسخه شناسي هر مدخل كامل است. پس با چاپ 14 جلد فهرست مشترك منزوي و 4 يا 5 جلد فهرست مشترك نوشاهي، حدود 85000 نسخۀ خطي فارسي در پاكستان شناسايي شده و اين آمار خود نشانگر حضور زبان و ادبيات فارسي در بخشي از شبه قاره است كه به عنوان شهروند پاكستاني به اين ميراث نياكان خود ميبالم و افتخار دارم.
و اما هند! هند امروزي يعني هند استقلال يافتۀ سال 1947، باز هم گرمترين كانون نسخ خطي فارسي در جهان است. كتابخانههاي باعظمت خدابخش در پتنه، رضا در رام پور، انجمن آسيايي بنگال در كلكته، مولانا آزاد در علي گره و انستيتو تحقيقات عربي و فارسي در تونك از نفيسترين آثار خطي نگهداري ميكنند و هر فهرست نويس و نسخه شناس با اين نامها آشناست و در كنار اينها دهها و بيستها كتابخانۀ ديگر كه تعداد نسخ آنها نيز به هزاران ميرسد. خوشبختانه فهرستهاي اكثر كتابخانههاي هند تهيه و چاپ شده، ولي تاكنون كسي به فكر تدوين فهرست مشترك براي آثار خطي هند، به مفهوم امروزي نپرداخت. استاد احمد منزوي در سال 1368 يا 1369 ش با اين نيت كه چنين فهرستي را تدوين كند، به دهلي رفت، ولي موفق به اقامت طولاني در آنجا نشد و بازگشت و اصلاً به اصطلاح كلنگ اين پروژه هم زده نشد و ما همچنان از موجودي نسخههاي خطي فارسي موجود در هند در يك كتاب يا فهرست بينالدفتين، بي خبريم.
به نظر من تدوين فهرست مشترك آثار خطي فارسي هند را ميتوان در دو مرحله اجرا كرد و البته براي اجراي هر دو مرحله يك مركز يا مستقر مستقل لازم داريم. در مرحلۀ اول تمام فهارس هند كه تاكنون چاپ شده، در آن مركز فراهم شود و چند مترجم انگليسي و اردودان به كار گمارده شود كه محتويات فهارس را به فارسي ترجمه كنند و بعد كل كار ادغام شود و ويراستاري شود و زيرنظر يك دو نفر خبرۀ نسخه شناس و آگاه از اعلام تاريخي و جغرافيايي هند و ضبط هاي آنها بررسي و ويرايش شود و نهايتاً كار عرضه شود. چون حجم كار بسيار سنگين است، ميتوان ترجيحاً موضوعاتي را انتخاب كرد و فقط نسخههايي متعلق به آن موضوعات را از فهارس چاپ شدۀ هند برگزيد و ترجمه كرد و فهرست مشترك هند را جلد به جلد به ترتيب موضوعي تدوين و چاپ كرد. اين مرحله را ميتوان در تهران هم اجرا كرد، چون اكثر فهارس هند در مراكز پژوهشي ايران مانند مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي و كتابخانۀ مركزي دانشگاه تهران و غيره موجود است.
در مرحلۀ دوم، بايد به فكر فهرست برداري نسخههايي باشيم كه هنوز در هند فهرست نشده است. در اين مرحله، آن مركز كه عجالتاً من براي آن نام «مركز تدوين فهرست مشترك آثار خطي شبهقاره» را پيشنهاد ميكنم، بايد با مراكز نسخ خطي در هند دست به دست شود و مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان اسلام آباد را الگو قرار دهد و افراد بومي را براي فهرست برداري نسخ آماده كند. به نظرم جلب همكاري با مركز تحقيقات فارسي رايزني فرهنگي ايران در دهلي و مركز ميكروفيلم نور در دهلي، در اين مرحله راه گشا باشد. چون پيش تر استاد منزوي به دعوت آن مركز به دهلي رفته بود و تا جايي كه بنده اطلاع دارم فهرست نويسان اعزامي آن مركز مقداري نسخههاي هند را فهرست نويسي كردهاند، مركز ميكروفيلم نور اين امكان را ميدهد كه فهرست نويسان در همان مركز بنشينند و از روي ميكروفيلم مشخصات نسخه را يادداشت كنند و شايد چندان ضرورت و رنج سفر براي ديدن نسخهها نباشد. اگر مرحلۀ دوم نيز اجرا شود، مثل مرحلۀ اول، همۀ دادهها ادغام ميشود و زيرنظر يك ويراستار كتابشناس آمادۀ چاپ ميشود.
اگر «فرهنگستان زبان و ادب فارسي» كه هم اكنون مشغول تدوين دانشنامۀ زبان و ادب فارسي در شبه قاره ميباشد، متولي اين كار باشد، به نظر من فايدۀ دوجانبه را ميبرد. اين كار بايد در سازماني انجام بگيرد كه كتابخانه و منابع جنبي را نيز داشته باشد، چرا كه براي يك ويراستار و فهرست نويس لازم است.
دكتر نوشاهي همچنين گفت: وقتي ما صحبت از آثار مكتوب فارسي در شبهقاره داريم، نبايد كتابهاي چاپ سنگي را فراموش كنيم كه بازوي فرهنگ اسلامي و بومي در شبه قاره است. صنعت چاپخانه در شبه قاره، زودتر از ايران شروع به كار كرد و ما در سال 1781 م شاهد چاپ اولين كتاب فارسي ــ كه انشاي هركرن باشد ــ بوديم. از آن سال تا امروز هيچ وقفهاي در چاپ و نشر كتاب فارسي در شبهقاره نيفتاد. البته قرن 19 و نيمۀ اول قرن 20 ميلادي اوج چاپ كتاب فارسي و رونق چاپخانهها در شبه قاره بود. تا حدي كه ناشران و تاجران كتب خجند، كابل، قندهار و قفقاز كه ظاهراً در كشورهاي متبوع خود امكانات چاپ را نداشتند، چاپ كتاب را به چاپخانههاي شبه قاره سفارش ميدادند و نسخهها را به كشورهاي خود ميبردند. از سوي ديگر بمبئي مركز استقرار ناشران و تاجران ايراني الاصل بود و آنان بيشتر، آثار ايراني را در چاپخانههاي بمبئي چاپ ميكردند. ميرزا محمد شيرازي ملقب به ملك الكتاب يكي از آنان است كه بيشترين آثار فارسي را چاپ كرد.
به نظر بنده تعداد كتب فارسي چاپ سنگي شبه قاره، بالاتر از تعداد كتبي مشابه در ايران است. استاد احمد منزوي در پيشگفتار فهرستوارۀ كتابهاي فارسي جلد اول نوشته: «اگر بخواهيم دريابيم فلان كتاب چاپ شده است و يا نه؟ اگر چاپ شده، كيفيت چاپ آن چگونه است؟ منبعي در دسترس نداريم» ( ج1، ص 9)
ذهن ما به فهرست كتابهاي چاپي فارسي تأليف خانبابا مشار در 5 جلد معطوف ميشود كه در سالهاي 1350-1355 ش در تهران چاپ شده است، به قول استاد منزوي «اين فهرست با تمام يك دانگي و ارزشمندي همان روزگار نيز نه فراگير همۀ چاپ شدهها تا آن روز بود، نه روشمند…»
در فهرست مشار ما به مدخلهاي شبه قاره نيز برميخوريم كه با تاسف ميگويم اشتباهات فراوان دارد. از ضبط اعلام گرفته تا ضبط سال چاپ كتاب، به هيچ وجه در مورد كتابهاي چاپ شبه قاره، مورد اعتماد نيست. متاسفانه در شبهقاره هم كسي پا به جلو نگذارده كه فهرستي از كتابهاي چاپي فارسي آنجا را تدوين كند. در سال 1978 م من به راهنمايي و هدايت استاد احمد منزوي به تدوين فهرست كتابهاي فارسي چاپ پاكستان پرداختم، اما به زودي متوجه شدم كه اين كار بدون در نظر گرفتن كل شبه قاره، فوايد اندكي دارد. پس گسترۀ جغرافيايي كار من، هند و بنگلادش را هم پوشش داد و با تلاش مستمر و عشق و علاقه- و البته يك تنه با امكاناتي بسيار اندكي كه داشتم- حدود 23000 مدخل را تا سال 2007 م فراهم كردم و كتابشناسي مشترك كتابهاي چاپي فارسي اعم از چاپهاي سربي، سنگي، حروفي، لوحي، چاپ برگردان و كامپيوتري را آماده ساختم و هم اكنون با عنوان «كتابشناسي آثار فارسي چاپ شده در شبه قاره از 1781 تا 2007 م» در مركز پژوهشي ميراث مكتوب آمادۀ چاپ است. متن كتابشناسي در سه جلد است و جلد چهارم متعلق به نمايهها خواهد بود.
وي اشاره كرد كه اين كتابشناسي، به صورت موضوعي تدوين شده و هر مدخل دو قسمت دارد و ادامه داد: يكي كتابشناختي يعني اطلاعات در مورد اثر و ديگري چاپ شناختي يعني مشخصات چاپ آن از روي محل چاپ، چاپخانه، ناشر، مصحح و تعداد صفحات و غيره. اين سه جلد تا چاپهاي سال 2007 م بسته شد، اما با وجود اين كه هنوز اين سه جلد چاپ نشده، پيگير اين موضوع هستم و ذيل آن را آماده ميكنم. در آن ذيل علاوه بر كتابهايي كه در ميان 1781 – 2007 م چاپ شده و از قلم افتاده، چاپهايي از سال 2008 به بعد نيز خواهد آمد.
استاد منزوي در نامههايي كه به من نوشته و اكنون در كتابي با نام سيه بر سفيد در مركز پژوهشي ميراث مكتوب زير چاپ هست، هميشه فهرست مشترك نسخه خطيهاي خود و فهرست نسخههاي چاپي مرا «دوقلو» ميخواند و ميگفت اينها در كنارِ هم باشند. واقعيت همين است كه اگر كسي بخواهد «فهرست مشترك آثار مكتوب فارسي در شبه قاره» را تدوين كند، بايد تمام آثار خطي و چاپ شدهها را درهم ادغام كند تا نيازمند، پاسخ خود را دريابد.
دكتر نوشاهي در پايان گفت: استاد افشار در انتظار چاپ فهرست كتب چاپي شبه قاره چشم از جهان فروبست، خدا رحمتش كند، استاد منزوي در آن نامههايي كه در سالهاي 1359، 1360 به من نوشت آرزومندي ديدن اين فهرست را اظهار كرده است. استاد منزوي هم به اصطلاح آفتابي بر لب بام است، اگر آقاي دكتر ايراني اين فهرست را در حين حيات استاد منزوي چاپ كند و من نسخهاي پيش او ببرم و او جلدش را فقط لمس كند، آنگاه ميپندارم كه شيريني اين كار سي ساله را چشيدهام. من فقط ميتوانم براي طول حيات استاد منزوي دعا كنم.