وی اولین دکتر رشته زبان و ادبیات فارسی در ایران محسوب میشود و در واقع اولین فارغ التحصیل دکتری با عنوان دکتر در رشته زبان و ادبیات فارسی محمد معین بوده است. او در حوزههای مختلف تخصص و تبحر داشته و فعالیتهای زیادی به خصوص در حوزه لغت، واژه و ادبیات ایران انجام داده است. رساله دکتری او با عنوان «مزد یسنا و ادب فارسی» یک کتاب عالی و برجسته در این حوزه است.
برجستهترین و مشهورترین اثر محمد معین فرهنگ فارسی است که این فرهنگ شش جلدی به نام «فرهنگ معین» شناخته میشود که جزو فرهنگهای معتبر ادبیات فارسی است. محمد معین در تدوین لغت نامه دهخدا نیز همکار مرحوم علامه دهخدا بود و پس از از درگذشت دهخدا کار تدوین لغتنامه او را به عهده گرفت. پس از بیماری محمد معین که منجر به فوت او شد، مرحوم سید جعفر شهیدی که شاگرد محمد معین بود کار تدوین لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین را بر عهده گرفت و به سرانجام رساند. محمد معین به علت بیماری تدوین لغت نامه دهخدا و فرهنگ فارسی را تا حرف «ه» و کلمه «هول» تکمیل و شهیدی ادامه آن را تدوین کرد.
معین دستی هم بر تصحیح کتب داشته که از مهمترین آنها میتوان به «چهار مقاله تألیف نظامی عروضی سمرقندی»، «جامعالحکمتین تألیف ناصرخسرو»، «شرح قصیده ابوالهیثم» و… اشاره کرد. ترجمه و مقاله هم از دیگر فعالیتهای ادبی پدیدآورنده فرهنگ معین است که در مجموع باعث شد نشان درجه سوم علمی در سال ۱۳۱۶، نشان درجه دوم علمی در سال ۱۳۲۱، نشان درجه دوم سپاس در سال ۱۳۲۷ و نشان عالی «هنر و ادب» از طرف دولت فرانسه در سال ۱۳۴۰ به استاد معین اهدا شود.
به گفته همایی، از نظر علمی معین دو صفت داشت. «یکی آنکه دماغی گیرنده داشت و اگر در مجلسی سخنی گفته میشد، گاه ممکن بود آدمی تصور کند که این سخن در میان هیاهوی حاضران و غلغله مجلس و کسانی که اهلیت آن را نداشتند به هدر رفته است دوم اینکه وی خوب میدانست هر مطلب را از کجا بیاورد و در کجا به جمعآوری آن بپردازد. به همین سبب در کار تحقیق و جمعآوری مدارک و اسناد آن بسیار موفق بود.»
امانتداری، فضل و عشق به ادبیات استاد معین باعث تقدم وی در همکاری با دهخدا و همچنین انتخابش به عنوان وصی توسط نیما بود. در واقع استاد معین شهید راه ادبیات است که خیلی زود و قبل از رسیدن به میانسالی دچار عارضه و بیماری شد زیرا تلاش بسیاری در سراسر عمر خود داشت.
معین در عمر نسبتاً کوتاه خود بسیار پر بار عمل کرد و آثار بسیار فاخر و برجستهای از خود به جا گذاشت. وی به ما آموخت که ساده از کنار لغات و معانی آنها نگذریم چرا که واژگان مهمترین عناصر در زبان هستند.
عصاره وجود معین عشق بود، عشق به خدا، عشق به بشر و عشق به داتش که سبب شد بیوقفه تلاش کند.
این نوشتار را با ابیاتی از کتاب منظوم استاد معین با نام «ستاره پروین» به پایان میبرم:
ای دل عشاق را تو سوخته
ای تو ما را عاشقی آموخته
تو عروسان چمن پروردهای
در دل بلبل تو عشق آوردهای
بلبل اندر گل، رخ زیبات دید
گل ز دست عشق تو جامه درید
نالۀ مرغ سحر از بهر چیست
راز گوید، محرم آن راز کیست؟
با تو میگوید منم دلسوخته
از دبستان تو عشق آموخته
شمس گوید: من ز تو نور افکنم
ماه گوید: من ز تو سیمینتنم
خود نماید گل که: من زیبای تو
غنچه بگشاید که: من رعنای تو
هم به تعظیم تو ریزد آبشار
هم به تکریم تو خیزد کوهسار
گریه ابر بهاری از چه بود؟
برق از چه لب به خنده بر گشود؟
گریه بخشیدی بدان، خنده بدین
آفرین بر شاهکارت! آفرین!
منبع: ایبنا