میراث مکتوب- حکمت از آن اصطلاحات قلنبه سلنبهای است که اگر در دایرهالمعارفها و فرهنگها آن را جستوجو کنید، یک خروار معنی برایش مییابید، از معناهای آشنا و به اصطلاح دمدستی تا معانی بسیار پیچیده و اصطلاحاً عمیق. حالا فرض کنید یک کلمه «پژوهی» را هم به آن اضافه کنند، یعنی بگویند «حکمتپژوهی» و به همین هم بسنده نکنند و بگویند «حکمتپژوهی علوم». دیگر واویلا. به قول بچه محلهای با صفا، «کی میره اینهمه راه رو؟!»
چند ماه پیش اما عدهای مدعی شدند که میخواهند این راه را بروند. آنها با کلی سر و صدا اعلام کردند که «موسسه حکمت پژوهی علوم» را «برای حل چالشهای آموزش عالی» در دانشگاه تهران افتتاح کردهاند و به این منظور بخشی از موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران در خیابان پورسینا را به خود اختصاص دادند و جلسه تشکیل دادند و سخنرانی کردند و تابلویی هم بر سر یکی از درهای موسسه باستانشناسی زدند. اما از چند هفته پیش متوجه شدم که این تابلو نیست. از نگهبانهای ورودی دانشگاه تهران پرسیدم، خبری نداشتند تا اینکه چهارشنبه هفته پیش از این محل عبور میکردم، متوجه شدم درِ موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران باز است. داخل شدم و از پلههای ساختمان قدیمی و زیبای آن بالا رفتم، همان ساختمانی که گفته میشود شریف امامی آن را به دانشگاه اهدا کرده. خبری از حکمتپژوهان نبود. با یکی از کارمندان آنجا مواجه شدم، از ایشان پرسیدم که آیا اطلاعی دارد؟ گفت: نمیدانم، اطلاعی ندارم. اما از اینجا رفتهاند.
احساسات دوگانهای داشتم. از یک طرف خوشحال بودم که باز کل این بنای زیبا و قشنگ به کارکرد اصلیاش یعنی باستانشناسی اختصاص یافته و از طرف دیگر ناراحت از آن همه سر و صدا و جلسه افتتاحیه و سخنرانی و حضور چهرههایی که بعضاً آدمهای شناخته شدهای هستند، برای راهاندازی موسسهای که از اول هم قرار نبود چه کار کند! حیف از بودجههایی که به این موضوع اختصاص داده شد.
متاسفانه مصادیق از این دست کم نیست. راه دور نمیروم. در همین زمینه چند روز پیش خواندم که یک «ابن سیناشناس» را به ریاست بنیاد بوعلی سینا منصوب کردهاند. بعداً فهمیدم منظور از «ابنسیناشناس» یکی از استادان و مترجمان فلسفه است که در میان آثاری که ترجمه کرده، یک کتاب هم درباره ابن سینا است. کاری به آن استاد محترم و موسسه مذکور ندارم. مساله آنجاست که ۴۵ سال است در ایران حکومت اسلامی برقرار است و ما هنوز یک دوره آثار انتقادی ابن سینا را نداریم. حتی یک کتابشناسی دقیق و درست آثار شیخ را هم نداریم.
حرفم اینها نیست. در واقع میخواستم از استاد منوچهر صدوقی سها به عنوان یک حکمت پژوه راست و درست تقدیر کنم. به ما فارغالتحصیلان فلسفه یاد دادهاند که یک معنای خاص «حکمت» در میان صدها و هزاران معانی آن، آن سنت فکری و فلسفی است که در جهان اسلام و در نتیجه ترجمه آثار فلسفه یونانی از زبانهای یونانی و سریانی و عبری و تلاشهای فکری خود متفکران مسلمان پدید آمده و چهرههای شاخص آن عبارتند از: فارابی و ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و شیخ اشراق و ملاصدرا و ملاهادی سبزواری و در میان معاصرین علامه طباطبایی که آثاری چون اغراض مابعدالطبیعه و فصوص الحکمه و احصاء العلوم و شفا و قانون و نجات و اشارات و اساس الاقتباس و حکمت الاشراق و اسفار و منظومه و نهایه الحکمه را پدید آوردهاند. غیر از این چهرههای شاخص و آثارشان، صدها شخصیت دیگر هم هستند که آثاری ارزشمند در این سنت پدید آوردهاند و ما آنها را خیلی خیلی کم میشناسیم یا اصلاً نمیشناسیم.
یک معنای حکمت پژوهی واقعی، کوشش برای شناساندن آثار این متفکران است، پیدا کردن کتابهایشان، تصحیح انتقادی و علمی آنها، نشان دادن ربط و نسبت آنها به یکدیگر و… این کار را حکمتپژوهان حقیقی انجام میدهند. امثال استاد منوچهر صدوقی سها، که بیادعا و بدون وابستگی به موسسهها و بنیادهای عریض و طویل در کنج عزلتشان به تحقیق و پژوهش مشغولند و از حرفهای دهان پرکن و میانتهی پرهیز میکنند. چهرههایی چون محمدعلی فروغی و یحیی مهدوی و فاضل تونی و حسن ملکشاهی و عبدالله انوار و حسین ضیایی و نجفقلی حبیبی و اکبر ثبوت و محمود یوسف ثانی و پرویز اذکایی و … .
محسن آزموده
منبع: اعتماد