میراث مکتوب- اگر طی این سالها بهدنبال بزرگان و استادان ایراندوست و فرهنگپروری هستیم که جانانه عمر گران را بر پای اعتلای فرهنگ و تمدن ناب ایرانی و اسلامی و هویت پاک و والای ایرانیان صرف کردند و مجدانه در جهت حفظ و انتقال این مفاهیم گرامی خاک چراغ خوردند و قلمفرسایی کردند، نیک باید به یاد کسانی هم باشیم که در مقام اجرا و عمل، رابط بین استادان و جامعه، مجریان و تصمیمگیران هستند، پلههای ادارات را میپیمایند و مجاهدانه پیگیری میکنند تا این آثار گرانقدر که میراث نیاکان دانشمند ماست و حاصل زحمات اسلاف فرهنگ و تمدن ایران و اسلام، به بار بنشیند و به جهانیان معرفی شوند. بیاغراق «اکبر ایرانی قمی»، یکی از شایستهترینِ آنهاست که اکنون سیسال عمرش را مصروف حفظ و انتشار این باقیات ماندگار و افتخارآمیز عالمان ایرانیِ مسلمان کرده است. او که اوایل دهۀ هفتاد کارش را در حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی آغاز کرد، بهسبب یک پیشنهاد، مسیر زندگانیاش بهسوی فرهنگ تغییر پیدا کرد تا حاصلش امروز، «مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب» باشد. حقی که ایرانی به گردن نسلهای فعلی و آینده ایرانزمین دارد کم از ابوریحان و پورسینا و نظامی و افشار و موحد و انوری نیست، زیرا استخراج، تصحیح، نشر، تکثیر و معرفی این آثار خود کاری به عظمت تحقیق و تألیف آنهاست. اکنون به شادباش سیسالگی میراث مکتوب، با او در دفتر نامآشنایش در طبقۀ دومِ ساختمان فروردینِ خیابان انقلاب به مرور کارنامۀ نهاد متبوعش پرداختیم که در ادامه میخوانید.
چه اندیشهای سبب شد تا مؤسسهای برای تدوین میراث فارسی تأسیس کنید؟ چون از همان ابتدا یکی از مؤسسات تابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و برایم سؤال است که بدنۀ وزارتخانه در آن روزگار چگونه بود که با چنین اندیشهای موافقت شد؟ خلاصه آنکه جرقۀ اولیه چطور و چگونه زده و چه نیازی به وجود چنین مؤسسهای احساس شد؟
من در سه سال یعنی اواخر 1369 تا اواسط 1372 که در حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی در خدمت سربازی بودم، مأمور شدم دربارۀ مباحث فقهی، اجتماعی، تاریخی، عرفانی و موسیقی کار کنم که سه جلد کتاب حاصل آن دو سال و نیم شد. بعد به فکر ادامۀ راه و کار بودم که به وزارت ارشاد رهنمون شدم. یکی از دوستانم که آنجا مشغول بود، گفت طرحی را به علی لاریجانی – وزیر ارشاد وقت _ که مبتنی بر شناسایی و بازچاپ ۵۰ اثر شاخص تمدن ایران و اسلام است، دادهاند. یکیدوماهی طول کشید تا بهدنبال مشورتهایی که با استادان نسخهپژوه و کتابشناس همچون محمدتقی دانشپژوه، ایرج افشار، عبدالحسین حائری، آقاعزیز طباطبایی و خیلیهای دیگر کردیم، این طرح به شناسایی و تحقیق و انتشار آثار چاپنشده در حوزۀ تمدن و فرهنگ ایران و اسلام تبدیل و به تهیۀ فهرستی از آنچه به نظر آنان میرسید که باید تصحیح و تجدید چاپ شوند، منجر شد. پیش از انقلاب، بنیاد فرهنگ ایران طی سالهای 1341 تا 1351 با هدف تصحیح و انتشار همین گونه آثار فعالیت و ۲۵۰ اثر منتشر کرد که حدود ۹۰ عنوان از آنها تصحیح متون بود. اما پس از انقلاب هیچ مؤسسهای برای این منظور تأسیس نشده بود و توصیۀ این بزرگان این بود که نباید این کار متوقف شود و باید راه تحقیق و تصحیح و انتشار متون فارسی را ادامه داد. میدیدیم بسیاری از آثار خطی هنوز فهرست نشده و حتی بسیاریشان که مربوط به سدههای نخستین یعنی از سدۀ چهارم به بعد هستند، در دانشگاهها و کتابخانه ملی نگهداری میشوند. همچنین مطلع شدیم حجم بسیارزیادی از این نسخ، در کتابخانههای هند، پاکستان، ترکیه،آسیای میانه شامل تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، ترکمنستان و قرقیزستان و قفقاز یعنی ارمنستان، گرجستان و جمهوری آذربایجان وجود دارند و همهشان هزاران نسخۀ خطی فارسی و عربی در کتابخانههایشان دارند که مربوط به فرهنگ و تمدن ایران و اسلام است.
پیش از اسلام، کتاب و اثر جامع و کاملی به دست نیامده و هرچه هست در قالب کتیبهها و سنگنوشتهها و دیوارنگارهها بود و گاهی روی پاپیروسها و روی پوستها هم چیزهایی پیدا شده است. در جاهای مختلف حتی در چین، دستنوشتههای تورفان که چاپ کردیم، به حوزۀ مانویان برمیگردد و زبان و خطی مربوط به تمدن ایرانِ پیش از اسلام است. بنابر این اهمیت، احیای زبان فارسی راهی ندارد جز اینکه اینگونهها و گویشهای زبانی را در حوزههای مختلف زبانی یعنی حوزۀ جنوب، شرق و شمال و غرب ایران و بهخصوص ماوراءالنهر خراسان پیدا کنیم. بعضاً این متون اعرابگذاری شده و کمک میکند بدانیم یک کلمه چه تحولی داشته است. در این مدت بیش از دو یا سههزار واژهای که در لغتنامههای فارسی نیامده، بر اثر انتشار این آثار در میراث مکتوب اضافه شده است. این چیزی است که بهنوعی جرقه و دلیل و سبب اصلی برای تأسیس این کار بود و برای این مهم، نسخهشناسان و متنپژوهان و فهرستنگاران و مصححان تشویق کردند طرح احیای نسخ خطی را در دستور کار قرار بدهیم.
چگونه این نهال جوان را به درختی تنومند و تناور بدل شد و بهویژه آنکه توانستید اعتماد اهل فضل را جلب و جذب کنید؟ چون بههرروی در آن آغاز کار کسی شما و این مؤسسه را نمیشناخت.
چون از حوزۀ هنر به حوزۀ فرهنگ منتقل شدم و آن هم فرهنگ کلاسیک، بنابراین اطلاعات چندانی راجعبه شخصیتهایی که در این زمینه کار کردند نداشتم و تحقیقاتی که انجام دادم از روی کتابشناسیهای نسخخطی و متون بود که به فهرست حدود 50 نفرهای از اسامی بزرگان در قید حیات رسیدم که در مشهد، قم، شیراز، کرمان و بیشتر هم در تهران به حضورشان میرفتم و همه قبول میکردند چون با شور و شوق جوانی و با حرارت دنبال این کار بودم و حتی حرفهایشان را یادداشت میکردم و یا با نوار کاست ضبط و پیاده میکردم. این باعث شد طیف عظیمی از متخصصان کتابشناسی و نسخهشناسی و تصحیح متون را شناسایی و درگیر این طرح کنم. بنابراین وقتی فهرستی تهیه میکردیم و برای همهشان میفرستادیم، دستخطهای زیادی از بزرگان مثل سیدجعفر شهیدی، احمد مهدویدامغانی، ایرج افشار، مهدی محقق و خیلیهای دیگر دارم که میگفتند این کتاب را چاپ کن یا نکن! و برای این کار رهنمودی میدادند. همان سال 1373 هم نامهای برای دفتر مقام معظم رهبری نوشتیم و ایشان ذیل همان فهرستی که فرستاده بودیم، توصیههایی کردند ازجمله اینکه از انتشار آثاری که باعث اختلاف بین مسائل شیعه و سنی میشود، پرهیز کنید و یا مراقب باشید مثل دورۀ امویان که سعی در ایجاد تفرقه داشتند، نشوید و آثار فرهنگ و تمدن ایران و اسلام را اولویت بدهید که به فضل الهی توانستیم انجام بدهیم.
در اصل کسی که به شما پیشنهاد را مطرح کرد، شخص آقای لاریجانی بود؟
خیر. پیشنهاد اصلی را یکی از دوستانم به اسم علیاکبر ضیابی داد که مشاور جوان آقای لاریجانی و همدانشگاهیام هم بود و بعدها رایزن ایران در بوسنی و هرزگوین و مالزی شد و اکنون هم در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مسئولیت دارد. ایشان مطرح کرد و گفت علاقهای به این کار ندارم و اگر شما دوست دارید انجام بدهید. در آن زمان هنوز همان طرح اولیه یعنی باز نشر آثار مهم روی میز بود.
دقیقاً در چه تاریخی اتفاق افتاد؟
در حدود مهر 1372 بود؛ چون اولین نامهای که برای شروع کار دادیم، دیماه همانسال بود و از همین حیث سالگرد آغازبهکار مؤسسه را دی 1372 لحاظ کردیم. ولی طرح دوم که اکنون دنبالش میکنیم، سال 1373 شروع شد.
نام مؤسسه چطور انتخاب شد؟
در همان سال 1372 که صحبت از بازنشر متون شاخص فرهنگ و تمدن شد، گفتیم اینها میراث پیشینیان ما از ابنسینا، خوارزمی، ابوریحان، ابوعلی مشکویه و خیلیهای دیگر، کسانی است که در میراث مکتوب و مستند فرهنگ و تمدن ما نقش داشتند پس چه بهتر که اسمی مناسب انتخاب کنیم. بهگمانم حسین الهی قمشهای که طرح بازنوشت متون را داد، پیشنهاد میراث مکتوب را مطرح کرد و باعث شد همان را برگزینیم و شد دفتر نشر میراث مکتوب که بعد به مرکز نشر میراث مکتوب و سپس با اخذ مجوز سه گروه پژوهشی از وزارت علوم، به مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب ارتقا یافت.
معیار انتخاب آثار برای انتشار چیست؟ آیا خودتان انتخاب میکنید یا مؤلفان و مصححان آثاری را به شما پیشنهاد میکنند؟
اصل را بر آثاری که در حوزه فرهنگ و تمدن ایران و اسلام شاخص باشند، گذاشتیم. یعنی هم زبان فارسی، هم زبان عربی و هم موضوعاتی که مربوط به این حوزه است؛ اعم از تاریخ علم، ریاضی، فیزیک، نجوم، طب، تاریخ، جغرافیا، جغرافیای تاریخی، ادبیات عربی، ادبیات فارسی و همچنین کتابشناسیها و فهرستشناسیها، و خلاصه هرچیزی که با ایران و موضوعات تمدنی مرتبط است، بهجز فقه و حدیث که آن هم دایرۀ گستردهای دارد ولی چون متولیان زیادی دارد، وارد این متون نشدیم. برای انتخاب معیارهایی را در نظر گرفته بودیم که اگر این اثر تاکنون چاپ نشده باشد و اگر هم شده باشد، چاپ خیلی خوب و منقح و قابل استفادهای نداشته باشد، میتواند در این مؤسسه منتشر شود. همچنین نسخههایی از آثار، در کشورهای مختلف و ایران پیدا شده که به تصحیح مجدد آن کمک میکند، در اولویت قرار گرفت. معیار بعدی ما، زبان بود. قدمت زبان، کهنگی زبان و اهمیت زبانی آن اثر بسیارمهم است. مسئلۀ بعد، محتوای علمی و غنای علمی آن اثر است. معیار دیگر، تازگی داشتن موضوع و محتوا بود که نسبت به دیگر کتابهایی که احیاناً چاپ شده، تازگی داشته باشد. همچنین حمایت از نخبگان و نسل جوان و دانشجویان و کسانی که رسالههای دکتری یا کارشناسیارشدشان را به تصحیح متون اختصاص میدهند، بهنوعی برکشیدنشان بود تا برای احیا و تصحیح متون نسل جدیدی تربیت کنیم. هم ما فهرستی از آثاری که ارزش دارد و میدانیم که مصححان چاپ و تصحیح کنند تهیه کردیم و در آغاز حدود ۱۰۰ اثر را پیشنهاد دادیم که تاکنون ۹۰درصدشان تصحیح و چاپ شده است، هم کسانی که خودشان متون در اختیار داشتند و آنها را تصحیح کرده بودند یا دوست داشتند تصحیح کنند یا حتی رسالهشان بوده است، بررسی و داوری میکردیم و در اولویت کارها قرار میدادیم. البته کارهای دانشجویی اغلب قابل چاپ نبود چون یا کار اولشان بود یا استاد راهنما وقت نگذاشته بود. اما گاهی میدیدیم کار بسیار مهم و با ارزشی است و از طرفی هم بالأخره باید آن جوان یاد بگیرد و بعد این راه را ادامه دهد درنتیجه گاهی از آنها دعوت میکردیم و میآمدند و مینشستند و میدیدند که چگونه باید مقابله کنند. یکی از شاخصههای این مؤسسه در بررسی آثار وقتی بود که کارشناسان و نخبگانی را که با ما همکاری میکردند برای اصلاح کار محققان و دانشجویان میگذاشتند وحتی بعضیشان معترض بودند که چرا باید کار اینها را اصلاح کنیم و وقتی چاپ شد، خوانندگان فکر کنند چقدر کار آن مصحح دقیق و پاکیزه است! البته خودشان هم میدانستند که بخشی از این کارها را مؤسسه انجام داده ولی بههرحال، هدف ما این بود که این آثار منتشر بشود و بتوانیم هرسال ۱۰ تا ۲۰ عنوان منتشر کنیم.
موضوعاتی که ذیل آن کتاب منتشر میکنید هم جالب است و تنوعش حتی تا طب و خط و کیمیا هم رفته است. آیا اگر اثری پیشتر تصحیح شده باشد، باز هم منتشرش میکنید؟
دربارۀ تنوع موضوعی، باید آنچه که به نظر میرسد در حوزۀ فرهنگ و تمدن از آغاز در رشتههای مختلفی در علوم کیمیا و رسائل از ابوعلی مُسکِویه یا مشکویه با تصحیح دکتر ابوالقاسم امامی منتشر کردیم، جزء علوم قدیم است. کیمیا و لیمیا و هیمیا و این قبیل آثار و چندین اثر چند دانشی منتشر شد. چندین تذکرۀ بزرگ مثل تذکرةالعاشقین و خلاصةالاشعار منتشر شد و در حوزۀ موضوعی سعی کردیم آثار و نگارههای نسخ خطی مثل خمسۀ نظامی و تصاویر مینیاتوری؛ هرچه را که باشد بررسی و منتشر کنیم.
نخستین کتابی که منتشر کردید؟ و سببش چه بود؟ چون همیشه اولینها مهم هستند.
چون در سال 1368 که فارغالتحصیل شدم، چندماهی در کتابخانۀ مرکز دارالقرآن مدرسۀ آیتاللهالعظمی گلپایگانی مشغولبهکار شدم و با چندنفر از دوستان طلبه فهرست نسخ خطی علوم قرآنی شیعه را از روی فهرست نسخ خطی در آوردیم – که کتابی شد و بعدها ناشر دیگری به نام خودش منتشرش کرد و ما هم دیگر اعتراضی نکردیم! -. رسالۀ تفسیر سورۀ حمدِ شیخ بهایی را به نام «العروةالوثقی فی تفسیر سورةالحمد» به خط خودش پیدا کردم و خیلی خوشحال بودم که اولین تصحیح من، یک اثر قرآنی است و برای آن تیمن و تبرکی قائل شدم. وقتی به میراث آمدم گفتم اولین اثری هم که شماره مسلسل و ردیف پیاپی میخورد، یک اثر قرآنی باشد. چندین اثر چاپ کردیم که از شمارۀ دو به بعد بود و نخستینش، در سال 1373، «فرائدالفوائد» در احوال مدارس و مساجد اثر محمدزمان بن کلبعلی تبریزی با تصحیح رسول جعفریان بود. حدود 10 کتاب چاپ کردیم تا اینکه در سال 1375 تفسیر کهنی از قرآن پیدا شد که آن را به شمارۀ یک ثبت کردیم. این اثر قرآنی بخشی از تفسیر کهن قرن پنجمی به فارسی است که در یکی از روستاهای شمال ایران توسط مرحوم سیدمرتضی آیتاللهزاده شیرازی پیدا شد و نسخۀ بسیارکهنی بود که البته بعدها استادان به این نتیجه رسیدند بخشی از تفسیر خواجه عبدالله انصاری در این اثر منتشر و منعکس شده است.
دربارۀ مهمترین منشورات میراث مکتوب بگویید. همهشان مهماند اما برخیشان تأثیرگذار بودهاند. من اکنون جامعالتواریخ با تصحیح استاد محمد روشن را فرایاد میآورم.
دربارۀ مهمترین آثار، از بُعد قدیمیترینها باید گفت بعضی از آثار از جهات مختلف خیلی شاخصاند. بعضی از لحاظ قدمت در نگارش و کتابت و تألیف ارزش دارند. مثلاً «الابنیه عن حقائقالادویه» که کهنترین نسخۀ تاریخدارِ فارسی کاملِ موجود در دنیا است و نسخۀ اصل آن در کتابخانۀ ملی وین نگهداری میشود، چاپ عکسی کردیم و با مقدمۀ فارسی ایرج افشار و علیاشرف صادقی و انگلیسی نصرتاللّه رستگار، کارل هولوبار، اِوا ایربلیش، محمود امیدسالار و برت فراگنر، ایرانشناس آلمانی که آنزمان رئیس بخش ایرانشناسی آکادمی علوم اتریش بود، منتشر کردیم. همچنین قدیمیترین نهجالبلاغه و قدیمیترین صحیفۀ سجّادیه که در گنجینۀ آستان قدس رضوی نگهداری میشوند و همچنین قدیمیترین متن حماسی شیعی با نام «علینامه» را چاپ کردیم که حدود ۶۰ سال بعد از سرایش شاهنامه گفته شده و کهنترین منظومۀ فارسی است که شخصی به نام ربیع سروده است. از بُعد تذکرهها، چندین اثر مهم مانند «تذکرۀ نشتر عشق»، «تذکرۀ عرفاتالعاشقین» و «خلاصةالاشعار» را منتشر کردیم. در موضوع تاریخ علم، آثار متعددی در حوزۀ نجوم و سنگشناسی مانند «الآثار الباقیه عن قرونالخالیه» و «الجماهر فی الجواهر» اثر ابوریحان بیرونی را منتشر کردیم. در علوم و معارف اسلامی، کهنترین متون شیعی در حوزۀ کلام شیعی، «مصابیح القلوب» تألیف حسن شیعی سبزواری را نشر دادیم. در عرصۀ تاریخ، «جامعالتواریخ» که یک دوره تاریخنگاری جهان اسلامی و ایرانی است نشر دادیم. در حوزۀ نگارگری هم چندین اثر چاپ کردیم که یکیشان کهنترین متن در مطالعات اسماعیلی است که نویسندهای اصفهانی نوشته و یک متن در موضوع هیئت است و در مطالعات اسماعیلیهشناسی بسیارمهم است.
شما در جهان هم صاحبِ نام و جای هستید و با مهمترین مراکز ایرانشناسی و دپارتمانهای زبان فارسی و طبیعتاً ایرانشناسان در ارتباط دارید و مقبولشان هستید. دربارۀ این روابط و همکاریها بفرمایید.
در حوزۀ تمدن ایران بزرگ، آثار خطی بسیار زیادی در کشورهای مختلفی وجود دارد و ایرانشناسان بسیاری اهتمام ورزیدند این آثار را شناسایی کنند. مثلاً کهنترین ترجمۀ «قانونِ» ابنسینا در ایتالیا 500 سال پیش انجام شد و آنها پی بردند که این آثار چقدر اهمیت دارد و باید آنها را شناخت. پیش از اینکه ایرانیها و مسلمانان به عمق این مهم پی ببرند، مطالعه و تحقیق کردند. همچنین غیر از ایرانشناسان و این مراکز، با چندین دانشگاه و مرکز معتبر اروپایی و آسیایی و آفریقایی ارتباط داشتیم و همکاری کردیم و چندین اثر را با نشان و مقدمۀ مشترک مانند دانشگاه آزاد برلین، آکادمی علوم اتریش، مؤسسۀ مطالعات اسماعیلیۀ لندن و مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه (CNRS) منتشر کردیم و حالا بهعنوان یک برند، از نظر ایرانشناسان شناخته شدهایم. این باعث شد انتشارات بریل در شهر لایدن هلند که بزرگترین و کهنترین مؤسسۀ انتشاراتی جهان اروپایی با قدمتی بهاندازۀ درست 340 سال، با ما قرارداد امضا کردند و 200 نسخه از آثارمان را به آنها دادیم که قابل جستوجو در کتابخانههای دنیا است. اگر در وبسایت worldcat.org جستوجو کنید، فهرست کتابهایی را که در کتابخانههای اروپایی نگهداری میشود، دارد و اگر در همان سایت جستوجو کنید، میبینید اکثر کتابهای ما در کتابخانههای اروپایی برای محققان اروپایی و اسلامشناسان و ایرانشناسان قابل دسترس است و افتخار میکنم که تنها مؤسسهای هستیم که بعد از انقلاب، حداقل 200 عنوان از آثارش در کتابخانههای معتبر دنیا در اختیار محققان و علاقهمندان است و قرارداد 200 اثر دیگر را هم در قسمت دوم همکاریمان در اوایل سال آینده امضا خواهیم کرد. «علینامه» را وقتی در کتابخانههای دانشگاه هاروارد، کنگرۀ آمریکا، دانشگاه میشیگان و دانشگاه آکسفورد دیدم، احساس خوشحالی عجیبی کردم که چه افتخار بزرگی است که یک متن حماسی شیعی در اختیار اسلامشناسان و ایرانشناسان قرار گرفته است و حتی وقتی آیتاللهالعظمی سیستانی در نجف گفت وقتی «علینامه» را ورق زدم دلم شاد شد، این برای ما خیلی خوشایند است که یکی از مراجع عظام تقلید جهان تشیع از این کتاب، دلشاد شده است
این کتابها که فرمودید، با نسخۀ اصلی آماده شده یا ترجمه است؟
خیر. اینها همان متن اصلی است که بهنوعی دو صورت چاپ میشود. مثلاً «علینامه» چون خیلیمهم بود، بهصورت نسخهبرگردان، حروفچینی و با عکس چاپ شد. در سیر این سالها فرازونشیبهایی داشتیم اما چون من بعد از اینکه عزمم را جزم کردم که عمرم را صرف میراث مکتوب بکنم، در این سالها هیچ سِمَتی قبول نکردم و حتی رایزنی در لندن و مسکو را رد کردم و قطعاً برایم ارزآوری داشت ولی به این عهد پایبند بودم و آن این بود که تا وقتی زنده هستم، به هیچ کار و سمت دیگری دل نبندم و کاری قبول نکنم.
این رسالت را دقیقاً چه زمانی به دوش خود احساس کردید؟
سال 1374 وقتی بیشتر با بزرگان فرهنگ و کتاب آشنا شدم، دیدم چه گنجینههای نابی در دنیا داریم که هنوز خاک فراموشی رویشان نشسته و حیف است جمعآوری نشود و روی آنها کار نشود. خیلی دوستان میگفتند حیف عمرت که به مضامین پیشینیان و نسخخطی صرف کردی. اما چشماندازم این بود که با توجه به این پیشینۀ درخشان، میتوانیم هویتمان را بازسازی و نسلمان را به آینده امیدوارتر کنیم.
یکی از ویژگیهای مهم شما در این سالها این است که با ١١ وزیر کار کردهاید و اگرچه در روزگاری حتی ممنوعالورود به مؤسسه بودید اما ماندید و نگهش داشتید و البته آنها دست به تغییر شما نزدند. چطور با راست و چپ کار کردید؟
قطعاً در طول این مسیر، 11 وزیری که آمدند و بعد از آن به کارهای دیگری رفتند یا رفتند خارج یا مشغول کارهای دیگری شدند، با سلایق مختلفی بودند. بعضیهایشان خیلی فرهنگی بودند و بعضیهایشان سیاسی یا امنیتی و گاهی فکر میکردند طرفدار جناح خاصی هستم و میخواستند مرا برکنار کنند، ولی وقتی در عمل میدیدند که با هیچ جناحی نیستم و همیشه از لحاظ مالی هم اضافه بر آن چیزی که میدادند، برای حمایت از طرف ارشاد رویش میگذاشتم و این جا را حفظ کردم. جای بزرگ و چشمگیری هم ندارم که بیایند و آنجا را بگیرند. به قول مولانا: ایبسا شه را بکشته فرّ او/ قاتل طاووس آمد پرّ او.
ما نه فرّی داشتیم که ما را بکشند و اینجا را از ما بگیرند، نه خیلی ساختمان خاصی که مثل پر طاووس باشد و بیایند آن را بگیرند و پرش را بفروشند! اینجا هم از نظر ساختمان و بنا، چیز خاصی نبود یعنی از دوجهت نمیتوانستند به ما ایراد بگیرند و ایرادی داشته باشند اما بههرحال گاهی اوقات تهمتهایی از نظر مالی زدند و روسیاهی ماند برای ذغال و خدا از سر تقصیراتشان بگذرد. ولی از 11 وزیر، 9 نفرشان خیلیخوب همراهی کردند و آن دو تن دیگر اذیت کردند و حکم قطع مأموریت مرا صادر کردند و یکسالی بعدازظهرها میآمدم و همچنان مدیرعامل بودم ولی چون مأمور بودم برای اینکه این مؤسسه ادامه پیدا کند، کارمند شدم. نمیخواستم ولی به دانشگاه رفتم و امتحان هیئتعلمی هم دادم و قبول هم شدم ولی نرفتم. عطاءالله مهاجرانی که وزیر شد، 15 تا 20 مؤسسۀ تابعه در سال 1378 تصویب شد و هیئت وزیران تأیید کرد که کارمندان ارشاد میتوانند به این مؤسسات تابعه مأمور شوند. مأموریت من تمدید شد و در این 30 سال مشغول این کار هستم.
شما سه مجله را هم ذیل کارهایتان تعریف کردید و حتی بزرگانی چون مجدالدین کیوانی و محمد باقری را هم همراه کردید. دربارۀ مسیر این مجلات بگویید و همچنین تکملهای هم داشته باشید دربارۀ تغییر رویکردشان از علمی پژوهشی به علمی ترویجی و سبب این اتفاق.
ما سه مجله راهاندازی کردیم؛ نخست «آینۀ میراث» بود که ابتدا بهصورت فصلنامه و بعد بهصورت دوفصلنامه علمی چاپ میشد که در حال حاضر با سردبیری مجدالدین کیوانی، تاکنون حدود 72 شمارهاش چاپ شده است. بعد همزمان، «گزارش میراث» را ایجاد کردیم که اکنون با سردبیری بنده و مدیر داخلی مسعود راستیپور، 92 شماره از آن چاپ شده است. بعد از آن هم در حوزۀ میراث علمی ایرانِ دورۀ اسلامی، «میراث علمی ایران و اسلام» به سردبیری محمد باقری را راهاندازی کردیم. همهشان درمجموع 300 شماره ضمیمه داشتند و شامل چندهزار مقاله و یادداشت علمی هستند که جملگی بهصورت برخط در دسترس همه است. چون در چشمانداز مؤسسه، تبدیلشدن به پژوهشکده در آینده و جذب دانشجو و پژوهشگر بود، تصمیم گرفتیم مجلات علمی داشته باشیم؛ ابتدا آینۀ میراث را به علمی-ترویجی تبدیل کردیم و این باعث شد برخی از نویسندههای جوان و پرکار قبلی رنجیده شوند و کنارهگیری کنند و ادامه ندهند و بعد به علمی_پژوهشی تبدیل شد. اما همین ماه اخیر اعلام کردیم چون مقالات علمی مناسبی به حد نصاب نمیرسد میخواهیم علمیبودنش را حذف کنیم و غیرعلمی ادامه بدهیم! از چاپ مقالات چند اسمی هم راحت میشویم. وقتی علمی بود، مقالات دواسمه و چنداسمه میرسید و چون نمیخواستیم نام استاد مشاوری را که زحمتی نکشیده، لحاظ کنیم، زیربار این مصوبۀ ناحق وزارت علوم نرفتیم و بر آن شدیم رتبۀ علمی را از مجله حذف میکنیم و به همان آینۀ میراث ادامه دهیم ولی از لحاظ غنای علمی، البته دوچندان خواهد شد. زیرا هرکس دیپلم هم داشته باشد ولی مقالۀ خوبی ارائه بدهد، حتی دانشجو باشد، به اندازۀ یک استاد برجسته است و مطلبش قابل چاپ.
میراث مکتوب در این سالها در چند پروندۀ ایران برای میراث ناملموس یا حافظه جهانی یونسکو نقش اصلی و محوری داشته است. چگونه این جایگاه به دست آمد؟ چون این از قبول عام و خاص این مؤسسه میآید.
ازجملۀ خدماتی که کردیم، کمیتۀ حافظۀق ملی یونسکو است. من از سال 1384 که این کمیته راهاندازی شد، در کمیسیون ملی یونسکو عضویت داشتم و در طول این سالها تا سال 1400 که این کمیته فعال بود، یازده اثر ثبت جهانی شد و تعدادی هم ثبت مشترک جهانی و چهل اثر هم ثبت ملی شد. متأسفانه در دوسال اخیر، با وجود نامهنگاریها و پیگیریها و التماسها، هنوز این کمیته تشکیل نشده و اولین سالی است که ثبت جهانی دو اثر را از دست میدهیم و مسئولان مربوطه در وزارت علوم و کمیته یونسکو باید پاسخگو باشند که چرا این جلسه را تعطیل کردند؟ آنچه به گوش نمیرسد فریاد است. نامهها و نامهنگاریها تأثیر نداشت و همچنان کمیته تعطیل است.
این مؤسسه در این سالها همایشهای مهمی را برپا کرده و برای برجستهترین شخصیتها بزرگداشت برگزار کرده که اگر نمیکرد، شاید هیچکس به آن همت نمیگماشت و روی زمین میماند. مایلم دراینباره نیز بفرمایید.
ما در طول این سالیان در حوزۀ همایشها چند محور داشتیم؛ یکی کارگاههای آموزشی تصحیح متون و کتیبهخوانی را داشتیم، نشستهای نقد و بررسی آثار خودمان را داشتیم که در طول 20 سال اخیر، این نشستها برگزار شده است و 171 جلسه رسیده است. نشستها و بزرگداشتهای شخصیتها و مفاخر حوزۀ تصحیح و تحقیق متون را داشتیم. چندین همایش بینالمللی داشتیم ازجمله همایش میراث علمی خواجه نصیرالدین طوسی، میراث علمی غیاثالدین جمشید کاشانی و میراث علمی کوشیار گیلانی. امسال هم مصوبۀ هیئت امنا بود و در نظر داشتیم میراث علمی ابوریحان بیرونی را برگزار کنیم اما متأسفانه بهرغم تصویب در هیأت امنا، تأمین اعتبار نشد و محروم ماندیم چون یونسکو سالهای 2022 و 2023 را برای بزرگداشت ابوریحان بیرونی اعلام کرده بود و سه کشور ازبکستان و تاجیکستان و ایران شامل آن میشدند. آن دو کشور بهموقع مراسم بزرگداشت را برگزار کردند و حتی از ایران هم دعوت کردند، ولی متأسفانه برای ابوریحان که آثارش به فارسی و عربی است و متعلق به حوزۀ ایران بزرگ فرهنگی است، هیچکاری نکردیم و فقط یک ویژهنامۀ تاریخ علم در آخرین شمارۀ «میراث علمی ایران و اسلام» به ابوریحان بیرونی اختصاص دادیم و حدود 20 مقاله چاپ کردیم. همچنین سال آینده کتاب «التّفهیمِ» ابوریحان بیرونی را که پیشتر مرحوم جلالالدین همایی تصحیح کرده بود با ویراست جدید منتشر خواهیم کرد.
شاید خاصترین اتفاق در میراث مکتوب، چهارشنبههای آخر ماه باشد که منتهی به آبگوشت میشود و حتی پذیراییاش ایرانی است و تنوع شخصیتهایی که در این نزدیک به صد جلسه حضور داشتهاند هم جالب توجه است.
برای تألیف قلوب و به عبارتی دیگر، دلجویی و احوالپرسی پیشکسوتان فرهنگ، حدود 12 سال است جلسات ماهانهای راهاندازی کردیم و چهارشنبههای آخر هرماه از پیشکسوتان دعوت میکنیم تا تشریف بیاورند. ایدۀ اولیۀ آن از روایت مهدی محقق از جلسات چهارشنبهها در مدرسۀ سپهسالار آمد که خیلیها از جمله محیط طباطبایی، شهید مطهری و مهدی محقق و…جمع میشدند و ناهار میخوردند و از هر بابی گفتوگویی صورت میگرفت. از سال 1388 به این فکر افتادم که دوستان و استادان را کنار هم جمع کنیم تا همدیگر را ببینند و برکات زیاتی داشته و خیلیها همدیگر را شاید 30 سال ندیده بودند و از حال هم خبر نداشتند. خلاصه همه هرماه میآیند، شعری خوانده میشود و بهیاد یکی از مرحومان آن ماه جلسه یادبودی برگزار و فیلمی پخش و موسیقیای نواخته و شعری خوانده و طنزی گفته میشود و همه با دلی خوش و رضایتی کامل و دعاگویی اینجا را ترک میکنند. آبگوشت هم به اعتبار یک غذای سنتی دلنشین ایرانی بوده که متأسفانه بهخاطر تغییر سبک زندگی، دیگر در خانوادهها طبخ نمیشود یا کمرنگ شده و حسرتش در دل خیلی از این بزرگان مانده بود و شعری هم من دراینباره گفتهام:
به نام خداوند جان آفرین خداوند خورشید و ماه و زمین
که پیش از تبارک به خلق بشر به آبــــگوشت میراث گفت آفرین
البته هنگام خواندن کمی باید آب را کشداد! این شوخی را هرازگاهی میکنم که خدا قبل اینکه آدمی را خلق کند، طعم نمک آبگوشت ما را چشیده و آفرین گفته است.
در مجموعۀ میراث مکتوب آثار تألیفی هم منتشر شده است؟
بله. از زمانی قرار شد دربارهی آثار کهن پژوهشهایی را منتشر کنیم بنابراین در همایشی که دربارۀ خواجه نصیرالدین طوسی داشتیم، مجموعۀ مقالاتی که دربارۀ ایشان داشتیم، در کتابی باعنوان «استاد بشر» توسط حسین معصومی همدانی تألیف و ترجمه کرده و چاپ شد و یا دربارۀ خمسۀ نظامی، اثری دربارۀ خمسه منتشر شد. و یا فهرست نسخ خطی فارسی کتابخانۀ کنگرۀ آمریکا ازسوی علی صفری آققلعه گرد آمد و منتشر شد.
رشتۀ نسخهشناسی به تنهایی یکی از رشتههای زیر مجموعه تاریخ است. آیا هیچگاه به این نتیجه نرسیدید که کلاسهای آموزشی برگزار کنید؟
در دهلینو کلاس آموزشی برگزار کردیم. در رشتۀ تصحیح متون و نسخهشناسی در مؤسسه چندینبار کارگاه برگزار کردیم. برای کسانی که میخواهند متون تصحیح کنند و کار بکنند، راهنمای تصحیح متون چاپ کردیم که روی وبسایتمان بهصورترایگان قابل استفاده است. کتاب «نسخۀ شناخت در حوزۀ نسخهشناسی» و همینچنین مقالات زیادی در حیطۀ نسخۀ خطی و تصحیح متون چاپ کردیم و سال آینده هم چندین کارگاه برای تصحیح متون نسخهشناسی خواهیم داشت.
در این سی سال برای ارتباط گرفتن و فرهنگسازی میراث مکتوب با نسل جدید چه اقداماتی کردید؟ نسل جدید چه مواجههای با میراث مکتوب داشته و دارد؟
در سال 1380 به این فکر افتادیم که چون نثر این متون، کهن است، آنها را برای جوانان، نوجوانان و دانشجویان روانتر کنیم. بنابراین پروژهای را طرحی و راهاندازی کردیم با عنوان کارنامۀ آثار ایران که ابتدا مؤسسۀ اهلقلم با حمایت میراث فرهنگی این کار را انجام داد و انتشارات میراثبان ادامهاش داد که زیر نظر خود من است. 110 کتاب بازنویسیشده در قطع رقعی با حدود 120 صفحه چاپ شد و در مدارس توزیع شد. بار دیگر و با همکاری با سازمان ملی جوانانِ سابق، مجدداً چاپ شد و تعدادی را در مدارس و کتابخانهها پخش کردند اما همان فرازونشیبهایی که در مقاطع مختلف پیش آمد، از این کار حمایت نکردند و متوقف شد. امیدوارم روزی کسانی بیایند و از این پروژه حمایت کنند. اضافه کنم 5 یا 6 جلد از اینها را نوینکتاب بهصورت صوتی درآورده و در سایت نوینکتاب گویا قابل عرضه و دسترسی است.
شما با مؤسساتی همچون اسماعیلیه که با موضع حاکمیتی و اعتقادی ایران در تضاد است، چگونه تعامل کردید و آیا با چه مشکلاتی روبهرو بودید؟
اتفاقا یکی از افتخاراتمان این است که حلقۀ وصل اسلامشناسی و ایرانشناسی بودیم که برای این مملکت یک امتیاز است و برای ایرانشناسانی که بهخاطر دولت و مسائل سیاسی که دارند، نمیتوانند به ایران بیایند، مؤسسات میانجی باشند. اما بهخاطر اعتمادی که به ما دارند و اعتباری که داریم، آمدند و میآیند. هم چنین توانستیم برای مراکز اروپایی و حتی با خیلی از سفرا و سفارتخانهها و رایزنیهایشان اعتماد ایجاد کنیم.
امیررضا محمّدی
روزنامهنگار