کد خبر:39918
پ
اسلامی ندوشن

به مناسبت دومین سالگرد دکتر اسلامی ندوشن

دکتر اسلامی ندوشن بیش از هر نویسنده‌ای درباره «فرهنگ» و «ایران» سخن گفته و نوشته است. او از روشنفکرانی است که به «اصالت فرهنگ» باور دارد.

میراث مکتوب- دکتر محمد‌علی اسلامی ندوشن، نویسنده، مترجم و روشنفکر برجسته کشورمان بود که در زمینه‌های مختلف ادبی، فرهنگی و اجتماعی آثار درخشانی پدید آورد. او که دانش‌آموخته حقوق بین‌الملل از دانشگاه سوربن پاریس بود، غیر از مدت کوتاهی که به کار در دادگستری شیراز مشغول بود، به تدریس در دانشگاه پرداخت، زندگی خود را به قلم بست و کتاب‌های ارزشمند و پرباری را نوشت و ترجمه کرد؛ کتاب‌هایی که هر کدام دربردارنده تحلیل‌ها، پژوهش‌ها و آرای او هستند و با توجه به نگرش محققانه، انتقادی و روشنفکرانه نویسنده، در گذر سال‌ها همچنان جای اندیشیدن دارند و مخاطب را به عمیق‌تر فکر کردن فرا می‌خوانند.

فرهنگ و ایران

دکتر اسلامی ندوشن بیش از هر نویسنده‌ای درباره «فرهنگ» و «ایران» سخن گفته و نوشته است. او از روشنفکرانی است که به «اصالت فرهنگ» باور دارد. اصالت فرهنگ به این معنا که باور دارد تا در فرهنگ یک جامعه تغییری رخ ندهد (فرهنگ به معنای مجموعه احوال درونی شهروندان آن جامعه) نمی‌توان به تغییری پایدار در جامعه امیدوار بود. بنابراین در ریشه‌یابی مشکلات اجتماعی برخلاف کسانی که بیش از هر چیز به دگرگونی در سامان سیاسی و اجتماعی می‌اندیشند و اصالت را به سیاست یا اقتصاد می‌دهند، حجم انبوه مشکلات را در نقص‌ها و ضعف‌های فرهنگی جست‌وجو می‌کند. بر این اساس، در کار روشنفکری خود، بیش از هر چیز و قبل از هر چیز به «فرهنگ» می‌پردازد.

دکتر اسلامی ندوشن در پیامی (سال ۱۳۹۴) به مناسبت مراسم نکوداشت خود در خانه هنرمندان ایران می‌گوید: «اعتقاد من همیشه این بوده است که باید به پایه‌ها رفت. به این سبب من هرگز وارد سیاست نشده‌ام. سیاست را از طریق فرهنگ دنبال کرده‌ام، زیرا فرهنگ پایه سیاست است. رفتار و جهان‌بینی مردم است که سیاست را می‌سازد. مردم به منزله یاخته‌های تن کشورند. اگر جهان‌بینی نادرست در آنان رسوخ کند، همان‌گونه می‌شود که یاخته‌ها از غذای نادرست تغذیه کنند و بدن از کارکرد سالم باز بماند. این احساس خشنودی را نمی‌توانم پنهان دارم که بیش از هر کس دیگر، دو کلمه ایران و فرهنگ بر قلمم رفته است. در مورد ایران سوءتفاهم نشود، همان‌گونه که بارها گفته‌ام منظورم وطن‌پرستی خام و احساساتی نیست. منظور قدرشناسی نسبت به یک دفینه تمدن است. اما فرهنگ، مفهوم وسیع و عام آن را در نظر داشته‌ام، یعنی جهان‌بینی و رهیافت زندگی. یعنی آنچه هویت قومی و شخصیت انسانی یک ملت را تشکیل می‌دهد و از نوشتن بیش از یک هدف نداشتم و آن این بود که حق انسانیت خود را ادا کنم.»

دکتر اسلامی ندوشن، وقتی از ایران سخن گفته یا می‌نویسد، همچون یک عاشق رفتار می‌کند. چنانکه می‌توانم بگویم، قلم او در روزگار ما، یادآور صدای تیشه فرهاد در کوه بیستون است. اما «وطن» و «وطن‌دوستی» در اندیشه و آثار او چنانکه در پیامش هم خواندیم، مرز روشنی با برتری‌جویی ملی و قومی دارد. یعنی چنین نیست که متعصبانه درباره ایران سخن بگوید، بلکه دریای معرفت، دانش و ادبیات قدیم ایران است که او را شیفته خود کرده و به احترام و قدردانی وامی‌دارد. اما در اسارت گذشته نبوده و آموختن و بهره ‌بردن از دستاوردهای فرهنگ و دانش جدید را ضروری و مایه پیشرفت می‌داند. چنانکه تاکید دارد: «ایران سزاوار آن است که خوشبخت و سرفراز باشد و برای آنکه خوشبخت و سرفراز شود، باید هم به خود وفادار بماند و هم به استیلای علم بر جهان کنونی ایمان بیاورد و در آموختن آنچه نمی‌داند، غفلت نورزد.»

کار روشنفکری

شوربختانه در میان روشنفکران ایرانی، پیچیده‌نویسی و مبهم‌گویی زیاد دیده می‌شود. از این رو سخن، نقد و رای آنها کمتر فهم و این پرسش هم ایجاد می‌شود که آیا آنچه می‌گویند یا می‌نویسند را به خوبی و به درستی فهم کرده‌اند یا نه؟ زیرا انسان اگر موضوعی را به خوبی فهمیده باشد، در انتقال آن نیز موفق خواهد بود. در کار روشنفکری چنانکه بارها درباره آن توضیح داده شده، ساده و روان نوشتن و بدون ابهام و پیچیدگی سخن گفتن، اهمیت فراوانی دارد، زیرا مخاطب سخن روشنفکر، همه مردم هستند و نه فقط پژوهشگران و متخصصان علوم انسانی. زمانی که مخاطبِ سخن یا نوشته روشنفکر، متخصصان و همکاران او هستند، استفاده از واژه‌ها یا تعبیرهای علمی و تخصصی گریزناپذیر است و مخاطبان هم آنها را فهم می‌کنند. اما هنگامی که روشنفکر مردم را مخاطب قرار می‌دهد باید از به کار بردن واژه‌ها و تعبیرهایی که فهم آن برای همگان ممکن نیست، دوری کند. اگر روشنفکر به این موضوع دقت نکند، کار روشنفکری او در عرصه عمومی کم‌اثر یا بی‌اثر می‌شود. پیچیده‌گویی و مبهم‌گویی، به هر علتی که در کار روشنفکری پدید ‌آید، یک آفت است. پرهیز از پیچیده ‌سخن گفتن و مبهم نوشتن در کار روشنفکری دکتر اسلامی ندوشن بسیار درخشان است. او درباره هر موضوع یا مساله‌ای که سخنی گفته یا مقاله‌ای نوشته، از به کار بردن واژه‌ها و تعبیرهایی که فهم آن برای مخاطب دشوار است، دوری کرده و این یکی از ویژگی‌های مهم در کار روشنفکری او است. او با برخورداری از دانش آکادمیک، مطالعه فراوان و قدرت تحلیل مسائل، همواره شناخت دقیقی از کار روشنفکری داشته و آنچه به زبان آورده یا نوشته، ساده و عمیق بوده است.

دوستی با هدایت

صادق گوهرین یک روز عصر دکتر اسلامی ندوشن را به کافه فردوسی و سر میز صادق هدایت و دوستانش (حسن قائمیان و دکتر روح‌بخش) می‌برد. این نخستین دیدار او با هدایت است که به دوستی میان آنها می‌انجامد. خودش در این باره می‌نویسد: «وقتی آقای گوهرین مرا معرفی کرد، او قیافه آشنا به خود گرفت، چه دو، سه شعر از من در مجله سخن انتشار یافته بود و هدایت آنها را دیده بود. به عادتِ همیشگی‌اش چند کلمه شوخی بر زبان آورد… از آن پس دیدارهای گاه به گاهی پیش می‌آمد و من تمایل شدیدی در خود می‌دیدم که با او همنشین شوم… گاهی می‌رفتم و در کافه فردوسی کنار میز هدایت می‌نشستم. دوستان او همیشه جمع بودند. پاهای ثابت عبارت بودند از: حسن قائمیان، رحمت الهی، انجوی‌شیرازی، قدری نامنظم‌تر پرویز داریوش، صادق چوبک و دکتر خانلری و یکی، دو نفر دیگر هم می‌آمدند. ولی او در میان همه شاخص بود و موجبِ جوشش آنها نیز او بود… من نسبت به این عده که همگی اهل قلم و به اصطلاح روشنفکر بودند، حس ستایشی داشتم، اما تنها به خاطر هدایت در جرگه آنها حاضر می‌شدم. هدایت کم حرف می‌زد، ولی هر چه می‌گفت، شیرینی و تازگی‌ای داشت که با حرف‌های دیگران فرق می‌کرد. آهنگ صدا و طرز تکلمش که لهجه اصیل تهرانی و رنگ عامیانه داشت، به گوش من بسیار آبدار و خوشایند می‌آمد. سیگار را با ظرافت و سبکی لای دو انگشت می‌گرفت و دود آن را از زیر سبیل باریک و زردش بیرون می‌داد. کسانی را که دوست می‌داشت مهربانی‌اش را به جلو می‌آورد. در نزد کسانی که آنها را نااهل می‌پنداشت، حالتِ چشمش برمی‌گشت و تلخی و کدورتی در آن پدیدار می‌شد… پس از آنکه آشنایی ما کمی بیشتر شد، ترجیح می‌دادم که برای دیدن او به دانشکده هنرهای زیبا که گاهی به آن سر می‌زد یا به خانه‌اش بروم. اتاقی در خانه پدری خود داشت، در خیابان روزولت بالاتر از دروازه دولت که آن زمان خاکی بود. معمولا بعدازظهرها تا حدود چهار و پنج در خانه بود. احتیاجی به گذاردن قرار قبلی نبود. از امیرآباد، کوی دانشگاه، راه می‌افتادم و حدود ساعت سه به آنجا می‌رسیدم.»

دکتر اسلامی ندوشن در جلد سوم کتاب «روزها» و کتاب «گفته‌ها و ناگفته‌ها» درباره شخصیت هدایت سخن گفته و هدایت را شخصیتی متفاوت و شاخص در میان نویسندگان روزگار خود ارزیابی می‌کند. به تعبیر او «هر چه بود خودش بود» به این معنا که اهل تقلید از دیگران نبوده است. ساده و بی‌تکلف لباس می‌پوشیده، با کسی رودربایستی نداشته، صریح بوده، نسبت به مردم دلسوزی داشته، شخصیتی فرهنگی بوده و کاری غیر از خواندن و نوشتن نداشته است. دکتر اسلامی‌ندوشن چنانکه می‌گوید از هدایت بسیار آموخته و تاثیر زیادی از او گرفته است. او در این باره می‌نویسد: «هدایت مرا هوشیار کرد که نسبت به سبک‌سری‌های زمان، تعین‌های مقامی و بعضی تفرعن‌های ادیبانه و روشنفکرمآبانه و خلاصه هر چه بوی دروغ و قلب از آن بیاید، به چشم بی‌اعتنایی یا تحقیر بنگرم…»

نقد فرهنگ عمومی

دکتر اسلامی ندوشن روشنفکری است که همواره به نقد فرهنگ عمومی توجه داشته است. او در آثارش بارها درباره فقر فرهنگی، جامعه بی‌سوال، بی‌توجهی به آموزش جوانان، بی‌نظمی اجتماعی، روش‌های نامطلوب در اداره جامعه، سلطه مادی‌گرایی، از دست رفتن صفای زندگی (چه در فقر چه در رفاه)، رقابت‌های فرساینده برای دستیابی به پول و مقام، تزلزل اخلاقی و… نوشته و در آسیب‌شناسی مسائل فرهنگی و اجتماعی، غیبت آموزش درس‌های زندگی و فاصله‌ گرفتن از اخلاق را نکته‌های مهمی تشخیص داده و می‌نویسد: «اخلاق مانند لولایی است که اگر کار نکند، زنگ می‌زند و به خش‌خش می‌افتد. کار نکردن به جای خود، وای به وقتی که کالای نامرغوبی قلمداد شود.» به تعبیر او تزلزل اخلاقی است که می‌تواند جامعه‌ای را تا پای انفجار یا اضمحلال ببرد.

دکتر اسلامی ندوشن به تعبیر خودش از دو چیز پرهیز داشته‌: «یکی جلب نظر خواننده یا حرف‌ زدن بر وفق خوشایند او، دیگری جلب عنایت ارباب قدرت» و در کار روشنفکری خود، نقد فرهنگ عمومی را همواره در نظر داشته، زیرا باور دارد که تا درون مردم عوض نشود در بیرون تغییری رخ نخواهد داد. از این رو برای سیاست اصالت قائل نبوده است. البته نسبت به سیاست حساسیت‌های فراوانی داشته و دارد، اما فرهنگ را مقدم دانسته و سیاست‌زدگی در آثارش دیده نمی‌شود. به باور او تا گره فرهنگی باز نشود، نه اقتصاد رونق می‌گیرد، نه تورم می‌خوابد، نه جرم کاهش می‌یابد و نه تعاون و همکاری و اعتماد در میان مردم راه پیدا می‌کند. روش او همیشه بر اساس عقلانیت و اعتدال بوده و تعصب و جزم و جمود فکری را از عوامل عقب‌ماندگی دانسته است. او در مواجهه با دنیای نو و اندیشه‌های جدید، هیجان‌زده رفتار نکرده، یعنی نه بر نفی آن اصرار ورزیده و نه بر پذیرش تام و تمام آن، بلکه همچون دوست اندیشمندش دکتر مصطفی رحیمی، نگاه عقلانی و انتقادی خود را به کار بسته و جویای حقیقت بوده است. چنانچه در مواجهه با فرهنگ ایران و فرهنگ و تمدن نوین بشری، از تندروی‌های رایج دوری جسته است.

نقص‌های نظام آموزش و پرورش

دکتر اسلامی ندوشن در قامت یک «روشنفکر فرهنگ‌مدار» همواره نسبت به نظام آموزش و پرورش در ایران و نقص‌های آن حساس بوده و نقدهای خود را در این باره منتشر کرده است. به باور او، فرهنگ پایه کار هر جامعه است و اگر اصلاح در زمینه فرهنگ شکل نگیرد، اصلاح جامعه و رسیدن به وضعیت مطلوب امکان‌پذیر نخواهد بود. بر این اساس، درباره آنچه در مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها می‌گذرد نقدهایی نوشته و درباره وضعیت تلخ آموزش در ایران هشدار داده است. برای نمونه سال‌ها قبل، پرسش‌های خود را این‌گونه مطرح می‌کند: «نسل امروز را چگونه تربیت می‌کنیم؟ به آنها چه می‌دهیم؟ آیا با این آموزش و تربیت و نمونه‌هایی که در برابر آنهاست، انسان‌های کارآمد و خوبی خواهند شد؟ از طریق فرستنده‌ها و مطبوعات به مردم چه می‌دهیم؟ آیا در دنیای پر تب‌ و تاب کنونی، تنها سرگرم ‌شدن می‌تواند کافی باشد؟ هدف‌های زندگی چگونه تعیین شده؟ ماهیت دلخوشی‌ها چیست؟ یک دانشجو از روزی که پا به دانشگاه می‌گذارد تا روزی که از آن بیرون می‌رود، چه چیز بر او اضافه می‌شود، چه تغییری در تفکر و قابلیت مغزی او پدید می‌آید؟ یک استاد، علاوه بر عمل جسمانی رفتن به کلاس، به این دانشجو چه می‌دهد؟ با توجه به اینکه در یک جامعه در حال جنبش، مهم‌ترین سرمایه، استعداد، نیرو و وقت مردم است، چه می‌شود کرد که این استعداد و نیرو و وقت به هدر نرود؟ آیا احتیاط‌های لازم در این باره به کار می‌رود و به قدر کافی احساس مسوولیت و توجه به اهمیت موضوع هست؟» سپس می‌افزاید: «ما اگر درِ سوال را به روی خود ببندیم یا از سوال وحشت داشته باشیم، خواهیم شد جامعه بی‌سوال و این صفت جامعه‌ای است که یا خود را به کمال رسیده می‌بیند (که چنین فرضی درست نیست) یا در آن درجه از گمراهی است که به ارزش سوال واقف نیست و این را نیز می‌دانیم که فرهنگ انسان، چیزی جز حاصلِ سوال و جواب سوال نیست.»

آنچه دکتر اسلامی ندوشن نسبت به آن نقد داشته و دارد، ضعف در نظام تعلیم‌وتربیت و غفلت‌ ورزیدن از مسائل فرهنگی است که سرانجام پدیده خطرناکی به نام «جامعه بی‌سوال» را به وجود می‌آورد، زیرا افرادی که یک جامعه بی‌سوال را شکل می‌دهند، افرادی هستند که از قدرت «اندیشه‌ورزی» و «استدلال‌ورزی» برخوردار نیستند، از این رو یا با پیروی از دیگران خود را از اندیشیدن و چون‌وچرا کردن درباره مسائل رها کرده یا بر اساس توهمی که از توانایی‌های خود دارند، همواره با ساده‌سازی مسائل و مشکلات، به راه‌ها و راه‌حل‌های نسنجیده و هیجانی گرایش یافته و بر حجم گرفتاری‌های خود و دیگران می‌افزایند.

دکتر اسلامی ندوشن باور دارد که به خاطر ضعف در آموزش و بی‌توجهی به فرهنگ، جوانان کمتر با درس‌های زندگی و هنر زندگی آشنا می‌شوند و قدر بهترین دوره زندگی خود (جوانی) را چنانکه باید نمی‌دانند. او می‌گوید: «هنر فکر کردن در زندگی، اهمیت زیادی دارد، چون لازمه درست زندگی‌ کردن است. این هنر باید از طریق آموزش به افراد منتقل شود تا بهار جوانی به سرانجامی برسد. منظور این نیست که جوانان مقصرند، بلکه شرایط آنها را به این وضع کشانده است. دانش‌آموزان اغلب ایراداتی می‌گیرند که معلم خوب درس نمی‌دهد، مطالب کتاب‌های درسی جذابیت ندارد، کتاب‌ها تکراری است و پربار نیست که تا حدی درست است. اما دانش‌آموز هم در کلاس درس باید فعال باشد، سوال و بحث مطرح کند، اما این مشکلات از قدیم وجود داشته که من چند جا درباره آن نوشته‌ام. جذب علم هم در جامعه ما ضعیف است و از طرفی، مدرک‌گرایی باب شده است. تعداد دانشجوها روز به روز افزایش می‌یابد و در هر ده‌کوره‌ای دانشگاهی ایجاد شده است. اکنون باید ببینیم با این سیل مدرک به دست، چه می‌خواهیم بکنیم؟ آنچه نگران‌کننده است، دو چیز است: یکی اینکه جوانان ما کمتر سوال دارند و کنجکاو هستند. دوم اینکه در دوران مدرسه عادت به فکر کردن در آنها رسوخ داده نشده است. بیشتر اوقات به دنبال کلیشه‌ها هستند. چه در مدرسه و چه در دانشگاه. آنچه برای ایجاد شادابی جامعه لازم است، اندیشه آزاد است. اندیشه آزاد از طریق مطالعه و بحث و گفت‌وگو و برخورد عقاید ایجاد می‌شود. اما تیراژ کتاب که معیار مهمی است، حرف دیگری می‌زند. آموزش در ایران، تعبدی بوده است و آموزش تحلیلی که متکی بر سوال باشد، بسیار ضعیف بوده و این در آینده نگرانی‌های بیشتری به وجود می‌آورد. نگرش‌های آموزشی در کشور، نیازمند بازنگری و بازسازی است و کتاب‌های درسی و آموزشی، جوابگوی بسیاری از نیازهای نوجوانان و جوانان نیست. این کتاب‌ها ذهن جوانان را کمتر با مسائل اساسی زندگی درگیر می‌کند و به همین سبب، نسل جوان دچار نوعی سرگردانی در زندگی است، زیرا درس‌های زندگی در کتاب‌های درسی، کمتر جلوه دارد.»

سخن پایانی

در این نوشته، کوشیدم تا به نکته‌هایی درباره کار روشنفکری و دغدغه‌های ارجمند دکتر اسلامی ندوشن بپردازم. او که در زندگی خود قبل از هر چیزی در جست‌وجوی حقیقت و دانایی بود و قلم قدرتمند خود را در خدمت فرهنگ قرار داد، خدمات خالصانه و عاشقانه فرهنگی او در دوره معاصر بی‌مانند است، همچنانکه جایگاه روشنفکری، شخصیت و منش اخلاقی او.

محمد صادقی

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612